به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، آیین رونمایی از رمان «هیچ کس این زن را نمیشناسد» سهشنبه ۱۳ آذر ماه با حضور ندا رسولی نویسنده کتاب و احمد دهقان، مجید قیصری، زهیر یاری، ولیالله نوروزی و جمعی از علاقهمندان به ادبیات در فرهنگسرای رسانه و شبکههای اجتماعی برگزار شد.
روایتهای واقعی از ورود نیروهای متفقین به ایران، زمینهساز نوشتن رمان
ندا رسولی نویسنده کتاب درباره تازهترین کتاب خود گفت: ایده اولیه این داستان از اینجا شروع شد که یکی دو روایت واقعی از این تاریخ شنیدم که بسیار تاثیرگذار بود. این دو روایت مربوط به ورود متفقین به ایران، اشغال ایران و قحطی بود. همین موضوع باعث شد تا این مقطع از تاریخ را مطالعه کنم و متوجه شوم چه اتفاقات جالبی در آن برهه رخ داده و میتوان روی آن کار کرد. آن روایتها را از مادرم شنیدم و ایشان نیز آن را از پدربزرگ و مادربزرگم شنیده است که در آن مقطع زندگی میکردند. در نهایت این چند داستان، دستمایهای برای نوشتن این کتاب شد.
وی ادامه داد: وقتی این مقطع تاریخی را مطالعه میکردم، تلاش کردم تا چارچوب اصلی تاریخ را در نوشتن کتاب رعایت کنم و از این جهت، لطمهای به آن وارد نشود. علاوه بر این، تلاش کردم با استفاده از تخیل، این موضوع را غنیتر کنم تا بتوانم جهان داستانی خود را بنویسم. نوشتن یک داستان بر مبنای تاریخ، کار بسیار سختی است؛ به این دلیل که شما باید قصهسازی کنید و در عین حال حواستان باشد که به آن چارچوب، لطمهای وارد نشود و دچار تغییر نشود.
رسولی در پاسخ به پرسشی پیرامون انتخاب روح انسانی در این داستان گفت: اگر بخواهم بگویم که چرا تاریخ را انتخاب کردم، باید بگویم که در مواجهه با تاریخ به صورت خواسته یا ناخواسته با موضوعات ویژه انسانی روبهرو میشوید و فکر میکنم که ادبیات خیلی میتواند به این موضوعات بپردازد و از این جهت بسیار ارزشمند است. من برای نوشتن این کتاب، منابع بسیار زیادی را مطالعه کردم. مردم ترسان، قحطیزده و گرفتار در جنگ را دیدم که کاری نمیتوانستند بکنند. در منابعی که میخواندم، مسئلهای ندیدم که بخواهم به سمت آن بروم و اشاره کنم. حتی اگر در تاریخ شفاهیهایی که میشنیدم، تلنگری مبنی بر قد علم کردن مردم در برابر روسها را میدیدم، مطمئناً به سمت پاسخ دادن به آن میرفتم اما چیزی ندیدم. وقتی تاریخ این مقطع را مطالعه میکردم، متوجه شدم که نیروهای متفقین از شمال و جنوب وارد ایران شده بودند. آشنایی زیادی با جنوب کشور نداشتم، اما به واسطه ارتباطاتی که با شمال کشور و به ویژه آذربایجان داشتم، روایت کتاب را بر اساس این منطقه آغاز کردم.
وی دلیل انتخاب دو راوی را توضیح داد و گفت: وقتی طرح این رمان را نوشتم، چهار پنج فصل اول را با من راوی نوشتم، اما بعداً دیدم که این راوی به تنهایی جوابگو نیست و بنابراین باید این اتفاق صورت بگیرد و بر همین اساس عمل کردم. از آنجا که زمان دو داستان و نوع روایت متفاوت بود، یک راوی جوابگو نبود و نمیشد از یک راوی استفاده کنم. در ابتدای نوشتن این کتاب، بسیاری از شخصیتها حضور نداشته و تعریف نشده بودند. با این حال، وقتی کار جلوتر میرفت، کمکم آنان را اضافه کردم. شخصیتهای این کتاب تلفیقی از واقعیت و تخیل هستند. به این معنی که اگر یکی دو ویژگی در جهان بیرون میبینم، سعی میکنم که آن را با استفاده از تخیل غنی کنم و شخصیت جدیدی بسازم.
قیصری: این کتاب به عنوان یک کار اولی نمره قابل قبولی میگیرد
مجید قیصری دیگر سخنران این جلسه رونمایی کتاب بود. او در مقدمه صحبتهای خود گفت: وقتی شما چیزی را از دست میدهید، اگر برایتان عزیز باشد به سختی میتوانید آن را فراموش کنید. از همین منظر، وقتی شما عزیزترین نزدیکانتان را در جنگ از دست میدهید، جنگ معنا و مفهوم دیگری برای شما پیدا میکند. مطمئناً وقتی شما چیزی را از دست میدهید، دیگر جای هیچ شیرینی برایتان باقی نمیماند و همه چیز تلخ میشود.
او در ادامه با اشاره به کتاب «هیچ کس این زن را نمیشناسد» گفت: به نظرم بحث دوری و نزدیکی وقایع در این داستان مطرح نیست، بلکه بحث جذابیت است. نویسنده از یک سوژه خوشش میآید و دیگر فرقی نمیکند که آن سوژه مربوط به سال ۱۳۲۰ باشد یا مربوط به دهه ۶۰ هجری و حضرت سیدالشهدا (ع) باشد. نکته مهم در یک کتاب این است که نویسنده توانسته باشد از پس زمان و مکان بر بیاید. نویسنده جایی قرار گرفته که ما نمیدانیم کجاست. او در متن خود اصلاحات ترکی آورده است که برای ما مأنوس نیست. این کتاب، یک اثر درخور و قابل اعتناست.
قیصری با اشاره به شخصیتپردازی در این کتاب گفت: این داستان، دو روایت را به موازات هم جلو میبرد؛ یکی از این داستانها، روایت من راوی دارد که به واسطه یک جوان روایت میشود. این داستان فضای شهری دارد و در اردبیل دنبال میشود. همزمان با این داستان، یک داستان دیگر نیز داریم که به صورت دانای کل روایت شده و در آن، ماجراهای سال ۱۳۲۰ روایت میشود. در ابتدا فکر میکردم این دو روایت موازی با هم جلو میرود، اما با پیش رفتن در داستان متوجه شدم این دو روایت از جایی به بعد، از هم جدا شده و جداگانه روایت میشوند. در اینجا نویسنده باید اطلاعاتی میداد تا ما بفهمیم که این دو روایت اختلافی نزدیک به ۲۰ سال با یکدیگر دارند و جدا هستند. چیزی که برای من در متن داستان مهم بود و دوست داشتم که به آن پرداخته شود، این بود که ما از یک روایت خرد که فقط چند روستا را در بر میگیرد، میخواهیم یک تصویر کلی از ایران را نمایش دهیم. در حقیقت، با استفاده از روایات خرد میخواهیم تصویر کلی از جنگ را به نمایش در بیاوریم. با این حال باید بگویم که آن چیزی که دوست داشتم، به من ارائه نشد. انتظار من این بود که بدانم در سال ۱۳۲۰ چه کسی پادشاه مملکت است؟ چه اتفاقاتی در آن زمان رخ میدهد و… اما از آنجا که آدمها بسیار درگیر روزمرگی شدهاند، کمتر کسی به این مسئله توجه میکند. در حقیقت در این کتاب هیچ حرفی از کسانی که به نوعی دستاندرکار این اتفاقات شوم هستند، به میان نمیآید و هیچ اطلاعات تاریخی از این جغرافیا به من داده نمیشود. اینها از جمله حلقههای مفقوده این داستان است. علاوه بر این، وقتی این کتاب را میخوانید، بدون آنکه بدانید نویسنده کتاب چه کسی است، حس زنانه او را دریافت میکنید.
این نویسنده نامآشنا درباره تأثیر جغرافیا در «هیچ کس این زن را نمیشناسد» گفت: اگر شما متنی داشته باشید که جغرافیا در آن نقش تعیینکنندهای نداشته باشد، خیلی ایراد ندارد اگر جغرافیا را به صورت سطحی بیان کنید. این کتاب، تاریخ را روایت میکند و در زیر پوست آن، از سنتی صحبت میکند که وابسته به جغرافیا بوده و بر آن تاثیرگذار است. روی این مسائل میشد تمرکز ویژهای داشت و استفاده از این تکنیکها بسیار به رنگ و بوی آن کمک میکرد و آن را به سمت بومیشدن میبرد. برای مثال، یکی از چیزهایی که بسیار دوست داشتم در این کتاب بخوانم، مربوط به ریزهکاریهای سنتی در آن مناطق بود، اما عملاً چیزی دستم را نگرفت. مثلاً تا انتهای داستان، هیچ تصویری از سربازان روس ندارم با اینکه بسیار دلم میخواست راجع به جزئیات آن باخبر شوم.
او اضافه کرد: در مواردی از کتاب، تعلیقهایی ایجاد شده که خیلی مناسب نبود. این موضوع به مدیریت داستان توسط نویسنده بر میگردد. ایشان میتواند با تکرار و تمرین بیشتر این موارد را نیز مدیریت کند. به نظرم اگر یک سرویراستار قوی در نشر وجود داشته باشد، متن را بخواند و همه این جزئیات را در بیاورد، متن از آب و گل در میآید و خلاهای آن جبران میشود. ما چنین چیزی را در سینما و تئاتر داریم و بر همین اساس، متن نمایشنامه یا فیلمنامه چندین بار بازنویسی میشود، اما در حوزه ادبیات در این موضوع فقیر هستیم. امیدوارم روزی برسد که انتشاراتهای ما به اینجا برسند که با استفاده از سرویراستاران جدی و قدرتمند، کارها را بخوانند. در اینجاست که تحولی جدی در ادبیات ما رخ خواهد داد.
قیصری در پایان گفت: شخصیت داشیخان، بسیار مناسب نوشته شده بود. او کسی بود که مواد غذایی احتکار میکرد و طمع داشت و به نظرم خانم رسولی به خوبی ایشان را روایت کرده بود. البته همه این شخصیتها جای بیشتری برای پرداخت داشتند. در مواردی جا داشت مطالب به صورت کاملتری پرداخت شود و داستان با جزئیات بیشتر روایت شود. این کتاب به عنوان یک کار اولی نمره قابل قبولی میگیرد. ایشان توانسته شخصیتها و فضا را مدیریت کند و دو داستان را در یک نقطه به همدیگر برساند. در کل باید بگویم که این کتاب دارای متن جذاب و پرکششی است. علاوه بر این، از راویهای زن استفاده شده که بسیار ارزشمند است. خواننده از خواندن این کتاب حوصلهاش سر نمیرود و پر کشش تا آخر آن میرود.
دهقان: در جامعه امروز کتابنویسی سادهتر از نویسندگی است/ ندا رسولی آثار زیادی خواهد نوشت
در بخش بعدی این جلسه، احمد دهقان صحبت کرد و درباره کتاب ندا رسولی گفت: بعضیها نویسنده هستند، اما بعضیها فقط یک کتاب مینویسند. خانم رسولی از کسانی است که کتابها خواهد نوشت. در جامعه امروز ما که کتاب نوشتن خیلی ساده است، خیلیها کتاب مینویسند. حتی برای مد هم که شده یک داستان مینویسند و از این جهت، کتاب نوشتن بسیار ساده است. اما اینکه کسی بتواند نویسنده باشد و ذهن نویسندگی داشته باشد، بسیار مهم است. مهمترین ویژگی خانم رسولی این نویسنده بودن و کتاب نویس نبودن است. این اثر ایشان، شروعی برای کارهای بسیاری است که فکر میکنم خواهد نوشت و بعدها اسم ایشان را بیشتر خواهیم شنید.
وی ادامه داد: کسی که باید نویسنده بشود، نویسنده خواهد شد و شما فقط باید به او کمک کنید و نیازی نیست چیزی یاد او بدهید. با این موضوع مخالفم که یک استاد بیاید و شخصیتپردازی و… را تعریف کند. این کار به هیچ وجه کار یک کارگاه نیست و نباید اتفاق بیفتد، اما آن استاد باید راهنمایی کند و فوت و فن نوشتن را یاد بدهد. این موضوع مهم است. کسانی که میخواهند نویسنده شوند، موقعیت، راوی و… را بلد هستند و نباید آن را جداگانه به آنان یاد داد. نکته مهم آموزش این است که این مواد، چگونه به هم وصل شوند و چطور نوشته شوند. مشورت کردن از این جهت درست است که بگوییم چرا این کار را کردی و باید داستان را از ابتدا بنویسی. برای خانم رسولی این اتفاق افتاد که باعث شد به او بگویم داستان را از ابتدا بنویسد، اگر چه او پایانها را بسیار خوب مینوشت. به همین دلیل است که میگویم تمام این نوشتهها کار خودش است و من یک کلمه هم به آن اضافه نکردم. مطمئناً هر کس دنیای خود را دارد و دوست دارد راجع به یک موضوع بنویسد. وقتی ایشان طرحش را آغاز کرد و چند فصلی از کتاب را نوشت، به ناگاه آنچنان جوششی در وجودش رخ داد که بقیه را با سرعت نوشت و تا پایان با یک نثر روان جلو رفت.
در پایان این جلسه، کتاب «هیچ کس آن زن را نمیشناسد» با حضور احمد دهقان، مجید قیصری، زهیر یاری، ولیالله نوروزی و جمعی از علاقهمندان به ادبیات رونمایی شد.