به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران،نشست مثنویخوانی، «بشنو از نی» با حضور سپیده موسوی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
سپیده موسوی ضمن اشاره به مباحث جلسه قبل گفت: تاکنون گفتیم که دعا کردن بر سه نوع است؛ دعای حاجت، دعای محبت و دعای فنا. همچنین گفتیم که هر یک از این مدلهای دعا کردن به یکی از ابعاد ارتباط، ربط دارد. در مورد دعای حاجت گفتیم که در این مدل، دعاکننده، نگاهی ابزاری به پروردگار دارد و او را وسیلهای میداند که میتواند او را به هدفش برساند. بنابراین این رابطه از نوع «من و آن» است. در حقیقت، دعا کننده خیلی قصد ندارد که رابطه عاطفی با خداوند ایجاد کند. نگاه او به پروردگار صرفا ابزاری است و تنها توقع او این است که آرزویش را برآورده کند.
وی افزود: دعای محبت و دعای فنا، مربوط به انسانهای خاص است و انسانهای معمولی از پس آن برنمیآیند. دعای محبت همان مدل ارتباطی «من و تو» است که در آن کشش درونی بین عاشق و معشوق وجود دارد. این ارتباط بسیار دوستانه و صمیمانه است اگر چه هنوز هم دیواری بین «من» و «تو» وجود دارد و این دو نفر یکی نشدهاند. در دعای فنا نیز که نوعی از مدل ارتباطی «من و من» است، عاشق و معشوق با هم یکی شده و تبدیل به یک من شدهاند. در این جلسه میخواهیم این مساله را از آبشخور دین مورد بررسی قرار بدهیم.
موسوی به معرفی دعای محبت پرداخت و گفت: برای بررسی دعای محبت در بستر تاریخی دین، باید به یک داستان زیبا اشاره کرد و آن هم داستان حضرت موسی است. دقت کنید که حضرت موسی(ع) یکی از پیامبرانی بوده است که با خداوند، بسیار صحبت میکرده. اولین گفتوگویی که بین خداوند و حضرت موسی صورت میگیرد، ماجرای گم شدن ایشان و خانوادهشان در مسیر سفر به مصر است. زمانی که حضرت موسی در راه گم شده بود، نوری را میبیند و به طرف آن میرود تا شاید راهی پیدا کند. او وقتی که به آن نور میرسد، با صحنه عجیبی روبهرو میشود، درختی را میبیند که از وسط آن، شعلههای آتش زبانه میکشد در حالی که آن درخت نمیسوزد. از درخت صدا بیرون میآید و میگوید که «من خدای تو هستم، کفشهایت را از پایت دربیاور. تو در سرزمین مقدس دعا هستی». عرفا اعتقاد دارند که درآوردن کفش، به معنای رها کردن تعلقات این دنیا و آن دنیا است. بنابراین اولین ویژگی دعای محبت، رها شدن از تعلقات دنیوی و غیر دنیوی است. در این دیدار، خداوند به موسی میگوید که چه چیزی در دستان توست؟ موسی در پاسخ به خداوند میگوید که عصایی است که به وسیله آن، گوسفندان را هدایت میکنم. در اینجا دقت کنید که خداوند که عالم بر همه چیز است، این سوال را از موسی میپرسد. آیا خداوند نمیدانست که چه چیزی در دستان موسی است و چه کاری با آن انجام میدهد؟ نظر عرفا نسبت به این سوال این است که خداوند با این کار میخواسته است تا گفتوگویش با موسی را طولانیتر کند چرا که هر دو نفر از صحبت کردن با همدیگر لذت میبرند.
وی در ادامه گفت: در مورد دعای فنا باید بگویم که این مدل از دعا کردن شبیه به رابطه «من و من» است. دقت کنید که فنا سه مرتبه دارد که بالاترین مرتبه آن فنا ذات است. جایی که ذات انسان در خداوند تحلیل رفته و با هم یکی میشود. منصور حلاج یکی از کسانی است که ذاتش در خداوند تحلیل رفته است و با او یکی شده است. در دعای فنا، کسی که صحبت میکند، به مرحلهای رسیده است که ذات درون خود را در ذات خداوند حل کرده است و گویی که خداوند در آن لحظه دعا میکند. در حقیقت، به دلیل یکی شدن ذات، فرقی ندارد که چه کسی صحبت میکند، خداوند یا بنده. بنابراین وقتی خود خداوند دعا میکند، آن دعا حتما پذیرفته میشود. ردپای این مدل دعا کردن در دو جای از مثنوی دیده میشود. ردپای اول در داستان بین بهلول و عاشق سرمست رخ میدهد. داستان از این قرار است که بهلول، دیوانهای را میبیند که بسیار سرخوش و خوشحال است. بهلول از او میپرسد که چرا میخندی؟ آن دیوانه نیز در پاسخ میگوید که چرا نخندم؟ دنیا بر وفق مراد من است. بهلول میپرسد این حرف چه معنایی دارد؟ دیوانه نیز در پاسخ میگوید که چه خوشحالی بالاتر از این است که وجود من هیچ چیز نیست و همه وجودم در خداوند تحلیل رفته است. داستان دیگری که در این موضوع وجود دارد، داستان «دقوقی» از مثنوی مولانا است. این داستان یکی از پیچیدهترین داستانهای مثنوی است. ماجرا از این قرار است که عارفی بسیار دوست دارد تا اولیای خداوند را از نزدیک ببیند و به همین دلیل مدام در سفر بود. در جریان یکی از سفرها و در زمان عبادت، با صحنه عجیبی روبهرو میشود. او هفت شمع را میبیند که شعلههایش رو به آسمان میرفته است و نورانی بسیار زیادی داشته است. این هفت شمع، به صورت ناگهانی، تبدیل به یک شمع میشوند و در نهایت، از دل این هفت شمع، هفت نفر از اولیای خداوند بیرون میآیند.... وقتی این داستان را میخوانید، متوجه شباهت آن با داستان حضرت موسی میشوید.
این کارشناس ادبیات به جمعبندی موضوع دعا کردن پرداخت و گفت: دعا چیزی است که خداوند ما را بدان دعوت کرده است. او در قرآن میفرماید که من را صدا بزنید تا اجابتتان کنم. دعا بهترین نوع ارتباط بین انسان و خداوند است چرا که هیچ واسطهای در این راه وجود ندارد. در مواردی دعاهای ما مقبول واقع نمیشود. دلیل آن این است که در دعای ما شری قرار دارد که در آن زمان متوجه آن نمیشویم. همچنین در مواردی، دعای ما برآورده نمیشود چرا که ممکن است دچار غفلت بشویم. باید اشاره داشت که دعا کردن بزرگترین لطف و عنایتی است که خداوند به ما روا داشته است. دعا انواع مختلفی دارد؛ دعای حاجت، دعای محبت و دعای فنا.