به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست «سخن عشق»، نگاهی به غزلیات لسانالغیب، حافظ شیرازی است که به صورت هفتگی در فرهنگسرای گلستان و با حضور علاقهمندان برگزار میشود. کارشناس ادبی این جلسه، عبدالحمید ضیایی است که با خواندن غزلیات حافظ، به شرح و تفسیر آن میپردازد.
در بخش اول از این جلسه حافظخوانی، غزل ۲۳ از دیوان حافظ توسط دو نفر از حضار خوانده شد و پس از آن، ضیایی به شرح و تفسیر این ابیات پرداخت.
1) خیال روی تو در هر طریق همره ماست / نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
2) به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهره تو حجت موجه ماست
3) ببین که سیب زنخدان تو چه می گوید / هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
4) اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد / گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
5) به حاجب در خلوت سرای خاص بگو / فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
6) به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است / همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
7) اگر به سائلی حافظ دری زند بگشای / که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
ضیایی گفت: این غزل، یکی از زیباترین غزلهای حافظ است چرا که میتوان علاوه بر معنای دنیایی از آن، بسیاری از پیامهای عرفانی را نیز استنباط کرد. اگر به بیت اول دقت کنید میبینید که در همان مصرع اول، لغاتی بیان شده است که به خوبی جهانبینی حافظ و نگاه او به هستی و خداوند را بیان میکند. اولین واژه، «خیال» و دیگری نسیم است. به اعتقاد من، دلیل استفاده حافظ از این لغات این است به اعتقاد او هیچگاه نمیتوانیم به لقا و دیدار محبوب برسیم. به همین دلیل، او از واژه خیال روی و نسیم موی استفاده کرده است چرا که روی محبوب را تنها میتوان خیال کرد. دقت کنید که این شعر حافظ با صحبت عارفان مبنی بر لقا الله در تضاد است و آن را نفی میکند. بنابراین حافظ میگوید که سهم ما از محبوب، خیال روی او و نسیمی از موی او است. بدین معنی که خیال روی محبوب همیشه در ذهن ماست. عبارت «پیوند جان» در این شعر به دو معنا است. معنی اول، پیوند دادن تک تک سلولهای وجود ما است. معنی دوم نیز این است که جان ما را مجبور میکند که در تنمان باقی بماند.
وی ادامه داد: در بیت دوم منظور از «مدعیان» همان زاهدها هستند که به اعتقاد حافظ، بویی از عشق نبردهاند. او در مصرع بعدی میگوید که علیرغم میل زاهدها، جمال چهره محبوب، دلیل و برهانی قاطع برای ماست. جالب است بدانید که مدعی، کسی است که ادعای فلسفی دارد و تنها با دلیل و برهان قانع میشود. حافظ نیز در برابر این مدعی، یک حجت قاطع میآورد و آن هم زیبایی چهره محبوبمان است. به اعتقاد او، زیباییهای محبوب آن قدر زیاد است که هر کسی میتواند آن را ببیند. در بیت بعدی، معنای زنخدان، پایینترین قسمت صورت یعنی چانه است. او با استفاده از این استعاره زیبا، توصیف زیبایی از محبوب را خلق کرده است. او در این بیت خطاب به محبوب خود میگوید «نگاه کن که حتی چانه زیبای صورت تو، هزاران یوسف مصری را در درون خود انداخته و به دام انداخته است». در بیت چهارم، حافظ دلیل عدم دسترسی ما به محبوب را بیان میکند. او میگوید یا اقبال ما سیاه است و یا این که دست ما کوتاه است اگرچه زلف یار دراز است. در بیت پنجم، حافظ از زبان خود خطاب به معشوق میگوید. «ای معشوق، به دربانان درگاه خود بگو که من را به آن جا راه بدهند چرا که آشنا و خودی هستم». در بیت ششم، حافظ، حرف دل خود را به معشوق میزند و میگوید «اگر چه از نظر ما پنهان هستی اما همیشه در خاطر مرفه ما حضور داری». معنی بیت آخر چنین است: «اگر حافظ از روی گدایی در خانهی تو را زد، حتما درب را باز کن چرا که سالها است که او مشتاق دیدن روی ماه تو است».
در بخش بعدی این جلسه، غزل شماره ۲۴ از دیوان حافظ خوانده شد.
1) مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
2) من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق / چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
3) می بده تا دهمت آگهی از سِرّ قضا / که به روی که شدم عاشق از بوی که مست
4) کمر کوه کم است از کمر مور اینجا / نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست
5) به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
6) جان فدای دهنش باد که در باغ نظر / چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
7) حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد / یعنی از وصلِ تواش نیست به جز باد به دست
عبدالحمید ضیایی در شرح و تفسیر ابیات این غزل گفت: در بیت اول، خطاب حافظ به سمت زاهدان است. او به زاهدها میگوید که از من توقع عبادت، التزام به احکام و مصلحتاندیشی نداشته باشید چرا که از همان روز اول، به شرابخواری مشهور بودم. دقت کنید که در این بیت، ارتباط نزدیکی با الست و پیمان وجود دارد. شاید بتوان گفت که حافظ در این بیت میگوید که خداوند در همان روز الست از من پیمان گرفت که به غیر از شرابخواری هیچ کار دیگری انجام ندهم. البته باید بگویم که بعضی از شارحان حافظ با این تعبیر موافق نیستند چرا که با اختیار انسان در تناقض است. در بیت دوم بین وضو، چشمه تکبیر و ... مراعات نظیر زیبایی وجود دارد. چهار تکبیر زدن، کنایه از نماز میت خواندن است. معنی این بیت چنین است: «از زمانی که عاشق شدم، بر هر چیزی به جز عشق نماز مرده خواندم و آنها را فراموش کردم. در حقیقت، منظور حافظ این است که هر چیزی به جز عشق را به خاک سپردم.
وی بیان داشت: حافظ در بیت سوم میگوید که میدانید چرا من شراب میخورم؟ دلیل آن این است که به اسرار الهی و سیر قضا دست پیدا کردم. حافظ معتقد است که رازهای پنهانی این است که از بوی چه کسی مست شدم و عاشق روی چه کسی شدم. او در بیت بعدی، یکی دیگر از رازهای خود را فاش میکند و میگوید «وقتی به بارگاه رحمت خدا میرسید، کمر کوه از کمر مور باریکتر و نازکتر است».
این جلسه با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.