به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ دومین نشست ادبی حافظ خوانی با حضور عبدالحمید ضیایی در فرهنگ ُرای گلستان برگزار شد.
در ابتدای این نشست ضیایی ادامه غزل شماره ۳۹ حافظ را خواند و تفسیر کرد.
4) - از آستان پیر مغان سر چرا کشیم/ دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
یکی از شخصیتهای شعر حافظ پیرمغان است که ترکیبی است از دو عنصر ناسازگار و متعارض، یکی پیر (به معنای کسی که در خانقاه مراد و مرشد است. حرمت و اطاعت از او بر سالک واجب است.) و دیگری مغان (جمع مغ، به معنای جادوگر). بنابراین انسان کامل حافظ، نه پیر خانقاه و صوفی است نه انسان دینی کامل. بلکه در فاصله بین خطا و ثواب است. حافظ به انسان کامل هیچ اعتقادی ندارد و میگوید به جای انسان کامل باید کاملا انسان باشیم. چرا ما آستان پیرمغان را رها کنیم، اگر خوشی و سعادتی در عالم وجود دارد، همه در درگاه خانه پیرمغان است.
5) - یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
کل غم عشق یک داستان بیشتر نیست اما هر بار به شکلی خودنمایی میکند. عشق یکی است، چه آسمانی باشد چه زمینی. از نظر حافظ عشق به پدیدهای گفته میشود که چند چیز برایمان به ارمغان بیاورد، 1) سیری(چشم و دل) به جای گرسنگی، 2) شجاعت به جای ترس، 3) آرامش به جای تفرقه ، 4) گشاده دستی به جای خساست . 5) گشاده رویی به جای عبوس بودن و ... اگر اینها را نیاورد، عشق نیست.
6 ) - دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت/ امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
دیشب مست بود و قول وصال داد ، اما به قول مستان نمی توان اعتبار کرد، امروز چکار میکند؟ و چه وعدهای میدهد؟
7 ) - شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم/ عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است.
شیراز مثل خالی است که بر رخ هفت اقلیم( ایران، چین، ترکستان، هند، مصر، روم و منطقه عربی) گذاشته شده است.
حمید ضیایی ضمن اشاره به وجود بعضی از تجربهها مبنی بر عارف بودن افراد از دیدگاه حافظ گفت: کسی که یکی از تجربیات زیر را داشته باشد عارف است و هیچ مشخصه بیرونی در ظاهرش ندارد.
1- تجربه امر واحد( خداوند یک امر قدسی است)، 2 - تجربه وحدت امور( اجزاء عالم را پیوسته با هم بداند) 3 - کسی که خود را ناظر نداند بلکه تجربه وحدت با امور را هم داشه باشد( خودم هم جزیی از هستی هستم).
8 )- فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است/ تا آب ما که منبعش الله اکبر است
سرچشمه آب خضر در تاریکی است ولی سرچشمه آب رکن آباد از یک تپه نورانی(الله اکبر) است.
9) - ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم/ با پادشه بگوی که روزی مقدر است
این بیت به نحوه رفتار پادشاهان با حافظ ارتباط دارد. به پادشاه بگو ما به خاطر لقمه نانی ، اعتبار درویشی خود را کنار نمیگذاریم و آبروی فقر و قناعت را نمیبریم.خداوند بزرگ است و روزی ما را میرساند و هیچ نیازی به لطف و کرم تو نداریم.
10) - حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو / کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است
منظور از شاخ نبات، شعر و قلم حافظ است. کسی که از یک سفر معنوی بر میگردد
پرسش و پاسخ مخاطبان از کارشناس برنامه بخش پایانی این نشست بود.