به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مدیریت فرهنگی هنری منطقه ۱۰ ویژهبرنامه «ستارگان پرفروغ» را روز سهشنبه ۳۰ مهر ماه با تقدیر از خانواده شهید مهدی آیینپرست برگزار کرد. در این برنامه محمدرضا جمالی مدیر فرهنگی هنری منطقه ۱۰ و رییس فرهنگسرای عطار نیشابوری با حضور در منزل شهید آیینپرست، با همسر وی دیدار و گفتوگو کرد. شهید مهدی آیینپرست از جانبازان شیمیایی دفاع مقدس بود که پس از هشت سال به شهادت رسید.
همسر شهید آیینپرست در این دیدار به بیان خاطراتش پرداخت و گفت: اوایل جنگ بود. یک بار رو کردم به آقا مهدی و گفتم چرا شما به جبهه نمیروید؟ دوست داشتم یکی از اعضای خانواده در جبهه باشد. گفتم اگر نمیروید اجازه بدهید علیرضا (پسرم) برود. علیرضا گفت مادر من که چیزی بلد نیستم. همین شد که خودش در مسجد اسم نوشت و سه ماه بعد هم به جبهه رفت. آقامهدی با شاگردان، مردم و بچههای خودش مهربانانه رفتار میکرد و بسیار متواضع بود. یک بار برای دیدن یکی از اقوام به بیمارستان رفته بودیم که یکی از دکترها او را شناخت. آقا مهدی به روی خودش نیاورد. دکتر جلو آمد و آشنایی داد که شما معلم ما بودید. در جبهه هم همین طور بود، خودش را به عنوان یک کارگر بسیجی ساده معرفی کرد و راهی جنگ شد تا اینکه چند نفر از شاگردانش او را دیدند و بقیه فهمیدند معلم است. خودش را بیسواد جا زده بود تا بتواند راحتتر کار کند.
وی ادامه داد: اولین باری که به جبهه رفت عاشق جبهه شد. از سال ۵۹ تا ۶۷ به مدت هشت سال و ۱۰ ماه خدمت کرد، یعنی تمام این هشت سال جنگ را در جبهه بود. در این مدت چند بار هم به شدت مجروح شد. یک بار در جبهه غرب تیر کاتیوشا به نزدیکی اتومبیلشان اصابت کرد و همه به بیرون ماشین پرتاب شدند. او را به بیمارستانی در تهران آوردند، اما به ما خبر ندادند. تا اینکه چند روز بعد خبردار شدیم. چند بار هم شیمیایی شد. آخرین بار در شلمچه به شدت شیمیایی شد، به صورتی که در اثر گاز خردل تمام بدنش تاول زد و تا زمان شهادت نقاطی از بدنش سوخته باقی ماند. گاز خردل همه سینهاش را سوزانده بود. سال ۷۴ زمانی که او را داخل قبر گذاشتند، روی کتفش گوشتی نمانده بود.
همسر شهید اضافه کرد: همیشه انتظار شهادتش را داشتم، چون لیاقتش را داشت. فضای آن دوران این طور بود که هر لحظه منتظر بودیم کسی در خانه را بزند و خبر شهید شدن اعضای خانواده را بدهد. زمانی که آقامهدی به شهادت رسید، هم من و هم بچهها تسلیم رضای خدا بودیم. خودش در وصیتنامهاش نوشته بود اگر لیاقتش را داشته باشم، دوست دارم شهید شوم. خدا را شکر بچهها در شهادت پدرشان خیلی آرام بودند و بعدها در راه پدر قدم گذاشتند. در وصیتنامهاش به بچهها توصیه کرده مثل دانههای یک زنجیر هوای هم را داشته باشید و از مادرتان مثل نگینی مراقبت کنید.
گرامیداشت یاد و خاطره شهدای والامقام منطقه ۱۰ به همراه پاسداشت فرهنگ ایثار، شهادت و مقاومت در قالب دیدار و تکریم خانواده معظم شهدا بر اساس فرموده مقام معظم رهبری مبنی بر تلطف و احوالپرسی از خانواده شهدا از اهداف برنامه ستارگان پرفروغ است که به صورت ماهانه به همت خانهموزه شهیدان اقبالی برگزار میشود.
علاقهمندان برای دریافت اطلاعات بیشتر میتوانند به نشانی بزرگراه نواب صفوی (شمال به جنوب)، خیابان کمیل غربی، بعد از چهارراه قلیچخانی، خانهموزه شهیدان اقبالی مراجعه کنند یا با شماره تلفن ۶۶۶۹۱۵۴۶ تماس بگیرند.