پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۱۷:۰۲
کد خبر: ۱۰۶۹۳۲
|
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۴
مهدی سجاده چی
طبیعت مهربان؛خرافه مدرناگر کیهان می‌توانست بخندد،هنوز صدای قهقه‌اش را می‌شنیدیم،از همان لحظه‌ که پس از رسیدن انسان به ماه،کسی گفت :”انسان فضا را فتح کرده است.”رسیدن به ماه و مریخ و لبه‌های منظومه شمسی برای انسان کار دشواری‌ست،اما در مقیاس مسافت‌های کیهانی،فتح مریخ متاسفانه تفاوت چندانی با رفتن ما به بام خانه‌مان ندارد.

ما هنوز و احتمالا تا ابد در حاشیه کهکشان راه‌شیری زندانی هستیم. تخیلات ما به هر کجا بروند،این بدن فیزیولوژیک جای دیگری برای زندگی،جز همین زمینی که می‌شناسیم ندارد.

فیزیک و ریاضیات تنها حاکمان طبیعت هستند و حیات مبارزه‌ای کوتاه و مذبوحانه(به معنای دقیق کلمه)با قوانین فیزیک است با عاقبتی معلوم.ریاضیات و فیزیک اغلب ما را به اعجاب وامی‌دارند اما تلاش برای یافتن ارزش و معنا در کیهان همان‌قدر بیهوده است که جستجو برای یافتن معنویات در رابطه اعداد و قوانین نیوتون یا نسبیت عام. این کوشش نافرجام قرن‌ها ادامه دارد و با پیشرفت علم نه تنها کاهش نیافته،بلکه انسان‌ها هر بار با پوشاندن لباس مطالبات خود بر اندام یافته‌های تازه علمی،اراده خویش را برای معنا بخشیدن به کیهان ادامه داده‌اند.

این تلاش‌ها به‌ویژه در دهه‌های اخیر،افسانه تازه‌ای برساخته که در آن طبیعت مادر است و مهربان است و لطیف. الصاق این صفات انسانی به طبیعت و باور داشتن به آن‌ها شاید سودمند جلوه کند اما حقیقت ندارد. طبیعت هرگز درکی از مطالبات ما که احساس تنهایی می‌کنیم ندارد.خیره شدن به چشمان حیوانات و مناظر طبیعی برای یافتن خصوصیات انسانی،تفاوتی با خیره شدن به لکه‌های ابر برای یافتن تصاویر دیگر ندارد، و چیزی جز خیال و توهم نیست.

طبیعت نه تنها مهربانی ندارد بلکه در برابر حیات بسیار مهاجم و مرگ‌بار عمل می‌کند؛خصومتی که جنبه ارزشی یا حتی زیستی ندارد،کینه و دشمنی‌ای در کار نیست،بلکه از ماهیت قواعد آن ناشی می‌شود.

حیات چیزی شبیه شعبده‌بازی در کلاه همان قواعد طبیعی‌ست.

حیات کربنی،تنها نوع شناخته شده حیات،از بدو تولد برای گرفتن اکسیژن از مولکول‌های ساده و پیچیده کربوهیدرات و ایجاد انرژی تقلا می‌کند تا لحظه‌ای که دیگر قادر به انجام این کار نباشد. لحظه‌ای که ما به آن«مرگ»می‌گوییم.زنده بودن هرگز به اندازه زنده نبودن اصالت ندارد و از مفاهیم بنیادین طبیعت نیست.

با همه این واقعیت‌ها،انسان‌وار دیدن طبیعت کهن‌ترین و پایا‌ترین افسانه بشری‌ست.

آموزه‌های بسیار غلط و مضحکی چون«انرژی مثبت و منفی» که این روزها برای دفع بیماری کووید۱۹ همه‌گیر شده‌اند،چیزی جز خرافات و رقص شمن‌ها و جادو‌جنبل نیست که با عاریت گرفتن مفاهیم علمی چون انرژی و «مثبت و منفی»پذیرفتن آن‌را برای انسان دانش‌دوست امروزی،آسان کرده است و اینک بخشی از یک دین جهانی‌ست.این‌که فیزیک‌دانان نام دو سر آهن‌ربا را مثبت و منفی گذاشته‌اند به معنای ورود پروتاگونیست و آنتاگونیست به عرصه طبیعت نیست.نه قطب مثبت خوب است و نه قطب منفی بد. در فیزیک هم انرژی نقش بدمن و گودمن را در یک نمایش انسانی بازی نمی‌کند.

این آموزه به دلیل سادگی و قابلیت کاربردی عام خود،هم میان دین‌مدارانی که شیفته علمی کردن دین هستند طرفدار دارد و هم در میان لائیک‌ها و دهریون.تا دنیای ایشان امن‌تر و قابل درک‌تر شود.

"آدم‌خوب‌ها انرژی مثبت دارند و آدم‌بدها انرژی منفی.مکان‌های دلپذیر و خاطره‌انگیز دارای انرژی مثبت هستند و بالعکس.آدم افسرده و ملول دچار کاهش انرژی مثبت شده و با تجمیع انرژی مثبت می‌توان طبیعت خشمگین را آرام و امن کرد.”

تنها تفاوت این آموزه نوین با قربانی کردن انسان و حیوان برای مهار خشم خدایان،حذف خشونت غیرضروری آن است؛اما در هر صورت،حماقت و جهل،همچنان حماقت و جهل باقی می‌مانند،چه خشن و چه لطیف.چه بسا لطف و معصومیتی که در این جهل مدرن وجود دارد،گروه گروندگان را در باور خود متعصب‌تر کند.

این‌که انسان‌ها برای زیستن دشوار خود که به شکلی مدام از سوی طبیعت تهدید می‌شود،به تخیل الگوهای معنادار و آرام‌بخش روی آورند،امر بی‌خاصیتی نیست و هر کس خودش می‌داند که به چه چیز باور داشته باشد،ولی تلاش برای علمی نشان دادن این اوراد و عزائم مدرن در گستره جهانی،نشان می‌دهد که تغییرات آدمی از دوران غارنشینی تا کنون چقدر ناچیز بوده و ماهیت تعقل او تا چه میزان شکننده و آسیب‌پذیر باقی مانده است.
نظر شما