جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۱۷:۳۷
کد خبر: ۱۰۷۱۳۵
|
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۳
«به اضافه مردم» تلاش دارد تا بخشی از تجربه‌های کار فرهنگی در فضای انقلاب اسلامی را با اندکی تأمل و تمرکز، در قالب قواعدی بازخوانی کند که به اعتقاد ما همچنان کارساز و مؤثر هستند.
«به اضافه مردم»، برای عبور از سردرگمی فرهنگی نوشته شد
«به اضافه مردم»؛ ۱۰ اصل اساسی در کار فرهنگی، عنوان تازه‌ترین کتاب انتشارات «راه یار» به قلم روح‌الله رشیدی، نویسنده پرکار تبریزی است که اوایل هفته گذشته راهی بازار نشر شد.

رشیدی که خود از نویسندگان و فعالان فرهنگی ـ ‌رسانه‌ای شناخته شده است، در ششمین کتاب خود تلاش کرده با استناد به تجریات ارزنده تاریخ انقلاب اسلامی، ۱۰ قاعده اساسی در کار فرهنگی و تشکیلاتی را بررسی کند و برای ملموس شدن این قواعد، مثال‌هایی که از خاطرات و تجربه‌های عینی افراد گرفته، کنار هم بیاورد.

«به اضافه مردم» بر خلاف برخی کتاب‌های موجود، علی‌رغم رویکرد‌ انتقادی خود، نگاهی رو به جلو و عدالت‌خواهانه دارد و با نگاه به راهکارها و پیشنهادهای ارائه شده در کتاب می‌توان آن را جزو یکی از کتاب‌های کاربردی و مهم برای عموم فعالان فرهنگی و مردمی عنوان کرد. با روح‌الله رشیدی گفت‌وگویی پیرامون این کتاب داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

* چه ضرورت‌ها یا ضعف‌هایی در عرصه فرهنگ و در میان فعالان فرهنگی احساس کردید که موجب شد دست به نگارش این کتاب بزنید؟

به طرز محسوسی در دهه اخیر شاهد تحرک در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی هستیم. این تحرک، شاید به اعتبار ظهور نسل جدید فعالان فرهنگی انقلاب باشد. ظهور نسل جدید به صورت بالقوه، همراه با پویایی یا میل به پویایی است. ما در این نسل، انگیزه و انرژی می‌بینیم، اما همین نسل پُرانگیزه، متاسفانه با نوعی تشتت و سردرگمی در عرصه فعالیت‌های فرهنگی هم مواجه است. این تشتت و سردرگمی، تابعی از یک مسأله عمومی‌تر و کلان‌تر است؛ به عبارتی، اختلالاتی در جامعه‌پذیری نسل جدید جامعه ایران اتفاق افتاده است.

به صورت مشخص‌تر در جامعه‌پذیری انقلابی نسل جدید، کاستی‌های محسوسی می‌بینیم. یکی از وجوه و ابعاد جامعه‌پذیری انقلابی، انتقال درست و دقیق تجربیات انقلاب است؛ اعم از تجربیات معرفتی و تجربیات تاریخی. در فقدان این تجربه‌ها، نسل جدید با انبوهی از مسائل نوپدید مواجه است که می‌خواهد با آنها مواجه شود و در جهت حل آنها حرکت کند، اما نمی‌داند چطور. نسلی که ما به نام فعالان فرهنگی می‌شناسیم، با این خلاءها و نارسایی‌ها درگیرند. با وجود صرف هزینه، انرژی و وقت بسیار، نوعی نارضایتی از نتیجه کار بر اغلب فعالان فرهنگی حاکم است. اصلاً اگر هم خودشان ارزیابی‌ای نداشته باشند، عرصه را که خوب ببینیم متوجه می‌شویم که وضع موجودمان، تناسبی با توانایی‌ها، داشته‌ها، تجربه‌ها و نیازهایمان ندارد. ادبیاتی که طی یک دهه گذشته ذیل ایده «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» تولید و منتشر شده و برکات و آثارش را هم نمایان کرده، در واقع پاسخی بود به این مسأله.

ایده جبهه فرهنگی انقلاب، مشخصاً مبتنی بر بازخوانی تجربه‌های موفق و فراگیرِ انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر شکل گرفته است. محتوا و رویکرد این کتاب را هم باید در امتدادِ ادبیات برآمده از مفهوم جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مورد توجه قرار داد. هدف ساده و مشخص ما، کمک به نسل جدید برای عبور از سردرگمی‌های کار فرهنگی بود؛ به عبارتی، پاسخ به پرسش‌های بسیار ساده‌ای که متأسفانه به مرور زمان، تبدیل به مسائل بزرگ و حتی موانع بزرگ شده‌اند. باز هم اگر بخواهم ساده‌تر عرض کنم، تلاش بر این بوده تا بخشی از تجربه‌های کار فرهنگی در فضای انقلاب اسلامی را با اندکی تأمل و تمرکز در قالب قواعدی بازخوانی کنیم که به اعتقاد ما همچنان کارساز و مؤثر هستند. شاید بتوان اسم این کار را «تبدیل تجربه کار فرهنگی به دانش کار فرهنگی» گذاشت.

* چطور شد از میان این تجربه‌ها، به این ۱۰ اصل رسیدید؟ این جمع‌بندی حاصل چه فرآیندی است؟

اجازه دهید ابتدا این نکته را یادآوری کنم که اینکه ما محتوا را در قالب ۱۰ اصل تنظیم کرده‌ایم، امری قراردادی است. یعنی دیگران می‌توانند بعضی از این اصول را تلفیق کنند یا اصول دیگری به آنها اضافه کنند یا اصلاً عنوان دیگری برایش در نظر بگیرند. ما سعی کردیم از عباراتی برای معرفی اصول استفاده کنیم که اغلب فعالان فرهنگی از آنها استفاده می‌کنند.

اما اینکه این اصول از کجا آمده‌اند، من از حوالی سال ۱۳۶۵ که کلاس اول ابتدایی می‌رفتم، در معرض انواع و اقسام تجربه‌های کار فرهنگی هستم. نخستین تجربه‌ها هم مربوط به گروه سرود و تئاتر در فضای محدود و کوچک مسجدی در حاشیه شهر تبریز است. بعد هم در محیط مدرسه و دانشگاه، به گونه دیگری مجال تجربه‌اندوزی برایم ایجاد شد. این‌طور هم نبود که فقط مشغول کار فکری یا مثلاً مطالعاتی باشم؛ حتماً سعی می‌کردم خودم را در دل تجربه‌های عملی قرار دهم. منتها در گیرودار این فعالیت‌ها و تجربه‌اندوزی‌ها، یک نکته ظریف را مدنظر داشتم که این نکته را از سنت‌های انقلابی آموخته بودم؛ و آن تمرینِ مواجهه انتقادی با مسائل بود.

مواجهه انتقادی نه به معنای تقلیل یافته آن که «مچ‌گیری» و «نق زنی» باشد، بلکه به معنای انقلابی کلمه که همراه با نوعی پرسشگری و عدم اکتفا به داشته‌های موجود و تسلیم عادت‌ها شدن است. این روحیه، بسیار کمکم کرد تا بتوانم تجربه‌های انبوه را در قالب مسائل برای خودم طبقه‌بندی کنم.

بعدها هم که با دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب پیوند خوردم، مجال و فرصت‌های بیشتری برای فهم مسائل فرهنگی و اجتماعی برایم ایجاد شد. مهم‌ترین مزیت دفتر مطالعات برای بنده، قرار گرفتن در معرض اندیشه‌های نو، پیشرو و انتقادی در عرصه فعالیت‌های فرهنگی بود. اساساً ما قبل از آنکه وارد مجموعه دفتر مطالعات شویم، با ماهنامه «سوره» و بعد هم «راه» آشنا شده بودیم و ایده‌های نو و انتقادی در حوزه فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی را در مقالات و یادداشت‌های این نشریات خوانده بودیم.

خلاصه اینکه، این محتوای مختصر که در این کتابِ ناقابل جمع شده، تنها و تنها بخش بسیار کوچکی از آن چیزی است که بسیاری از دوستان ما هم می‌دانند و به عنوان تجربه‌های مهم از سر گذرانده‌اند.

* اگر بخواهیم کمی به گذشته نگاه کنیم، پیش از این، کتاب‌هایی مانند «کار باید تشکیلاتی باشد»، «دغدغه‌های فرهنگی» و «تشکل دهه پیشرفت» درباره فعالیت‌های فرهنگی و تشکیلاتی منتشر شده‌ بودند. «به اضافه مردم» چه تفاوتی با این کتاب‌ها و به طور کلی با آثار منتشر شده در حوزه مدیریت و برنامه‌ریزی فرهنگی دارد؟

هر کدام از این کتاب‌ها، با رویکرد خاصی تدوین شده‌اند. بعضی‌ها مانند «دغدغه‌های فرهنگی»، مبنایی هستند و به نوعی زیرساخت نظریِ فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی را شکل می‌دهند. کتابی مانند «کار باید تشکیلاتی باشد» به یکی از الزامات مهم کار فرهنگی اشاره دارد؛ «تشکل دهه پیشرفت» هم از تجربه‌نگاری‌های ارزشمندی است که فعالان دانشجویی را تجهیز می‌کند. اصولاً هر تلاشی در جهت تبیین چیستی کار فرهنگی در جمهوری اسلامی، ارزشمند و مؤثر است؛ باید با مخاطب‌های مختلف و طیف‌های گوناگون، به زبان‌ها و بیان‌های مختلف سخن گفت. «به اضافه مردم» هم نوعی صورت‌بندی دیگر است که با بسیاری از این محتواها، نسبت دارد. تفاوتش شاید در نوعی تلفیق میان ایده‌ها و یافته‌های نظری با ملاحظاتِ عملی و میدانی باشد. همچنین، امکان فرآوری تجربه‌های انبوه فعالان فرهنگی و تبدیل تجربه به دانش را تا حدودی نشان می‌دهد. حالا شما در این کتاب، بضاعت اندک و ناچیز بنده را ملاحظه می‌کنید؛ حسابش را بکنید اگر کارکشته‌های عرصه فرهنگ بخواهند وارد میدان شوند و تجربه‌های خود را منظم کنند، چه محصولات مهم و تعیین کننده‌ای به دست می‌آید.

* در کتاب می‌بینیم که ضمن طرح هر اصل و قاعده، تجارب و مثال‌هایی هم عنوان شدند. اینها چقدر ماحصل تجارب شخصی است و چقدر تحقیق و مصاحبه؟ چقدر مشاهده تجربه‌ها و عملکردهای فعالان فرهنگی مختلف در تدوین کتاب، مدنظر شما بوده تا کتاب برای مخاطبان ملموس باشد. البته آن‌طور که در مقدمه کتاب نوشتید ظاهراً نگاهی هم به دهه شصت و فعالیت‌های مردمی فرهنگی آن دوره داشتید.

می‌توانم بگویم همه کتاب، مبتنی بر نوعی مشاهده تجربی در میدانِ جبهه فرهنگی است. گفتگوهای متعددی که به بهانه‌های مختلف در جمع‌های گوناگون داشتم، به تدریج ذهنیتم را نسبت به مسائل و چالش‌های فعالیت فرهنگی حساس کرد. مثلاً بارها در جلسات «توانمندسازی فعالان فرهنگی» حضور یافته بودم و سعی کرده بودم پیشنهادهایی برای فعال‌تر شدن مجموعه‌ها و گروه‌ها ارائه کنم. در همین جلسات، با انواع بهانه تراشی‌ها و فرافکنی‌ها مواجه می‌شدم که به مرور زمان در ذهن و دل فعالان فرهنگی رسوب کرده بود. آگاهی از این بهانه‌ها، یعنی شناسایی موانع تحول در کار فرهنگی.

این موانع را در جلسات و نشست‌های دیگر، به بحث می‌گذاشتم و در عین حال، مطالعاتم را می‌بردم به سمت آنها. در نهایت، به فرآیندی می‌رسیدم و دوباره در جمع‌های انتقادی، مطرح می‌کردم. رفته رفته می‌دیدم که پذیرش مخاطب، بیشتر می‌شود. انگار آن گره‌های ذهنی و بهانه تراشی‌ها، پاسخ منطقی پیدا کرده است. البته اینکه می‌گویم پذیرش مخاطب بیشتر می‌شد، به این معنا نیست که اکسیری داشتیم که هر پرسشی را بلافاصله پاسخ می‌داد و هر بهانه‌ای را منتفی می‌کرد! این روندها، بسیار طولانی و پُرفرازونشیب بوده. حالا که مثلاً این کتابچه را منتشر کرده‌ایم، می‌دانم که هزاران مسأله پیدا و پنهان، همچنان در میان فعالان فرهنگی هست که کسی پاسخی برای آنها ندارد. اما در هر حال، برای شروع یک حرکت، می‌توان به آن توجه کرد.

* به عنوان پرسش پایانی، خودتان، مخاطبان اصلی کتاب را چه کسانی می‌دانید و به‌نظرتان این مباحث و تجارب عنوان شده چقدر می‌تواند برای این مخاطبان، راهگشا و قابل استفاده باشد؟

مخاطب کتاب، به صورت عام، فعالان فرهنگی هستند. از مسجد و مدرسه و دانشگاه تا هر جای دیگری که امکان کار فرهنگی وجود دارد، می‌توانیم با تکیه بر تجربه‌های مهم خودمان، به باز تولید جریان‌های جدید فرهنگی کمک کنیم. منتها مهم‌ترین مانع برای این اتفاق، عدم اعتماد به نفس و احساس بی‌پناهی و تصور دست خالی بودن است. باید بر این وضعیت غلبه کنیم. ما دستمان خالی نیست. امیدوارم دوستان عزیزی که کتاب به دستشان می‌رسد، با نگاهی انتقادی و اصلاحی و تکمیلی، کمک کنند تا قاعده تبدیل تجربه فرهنگی به دانش کار فرهنگی را پخته‌تر و کارآمدتر کنیم. اگر به دنبال کشف و فهم نظریه فرهنگ انقلاب اسلامی هستیم، یکی از راه‌هایش، مواجهه انتقادی با تجربه‌های خودمان است.

نظر شما