سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۲۱
کد خبر: ۱۰۷۹۶۰
|
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۵
فرج علی‌پور از چهره‌های سرشناس موسیقی لری در خصوص فعالیت‌های خود در ایام کرونا، داوری در چهاردهمین جشنواره ملی موسیق جوان و تجربیات اجرا در پنج قاره جهان و واکنش مخاطبان از «شرق دور» تا «غرب وحشی» سخن گفت.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر ؛ به جرات می توان گفت شاید کسی نباشد که نوا دل انگیز «تال»، «داغ شقایق» یا «شادیانه» «فرج علیپور» پیشکسوت موسیقی لرستان را نشنیده باشد. موسیقی مقامی لرستان به جهت تغزلی بودن پس از انقلاب کمتر دستخوش استحاله شد چراکه برآمده از موسیقی طبیعت و مردمانی است که صدای دلنشین زندگی در کوهساران و رودهای خروشان و هر آنچه از موسیقی طبیعت بکر این منطقه را در دل خود دارد از کاسه «ته باز» کمانچه مرحوم «علیرضا حسین خانی» تا «پیرولی کریمی» و «همت علی سالم» و تا «فرج علیپور» به گوش علاقمندانش رسانده است.

فرج علیپور: دستم به ساز نمی‌رود!/جوانان قطعات قدیمی لری را گوش بدهند


 موسیقی لرستان از تولد تا مرگ را در خود جای داده است. از موسیقی تولد تا بلوغ و عروسی و نوای «چمری» عزیزی از دست رفته، همه در نغمات مقام های لری ساری و جاریست و «فرج علیپور» در جایگاهی شایسته، میراث دار هنر این مرز و بوم بوده است و نوای کمانچه لری را در تمام قاره های جهان طنین انداز کرده است.

 

داوری بخش های مختلف جشنواره ملی موسیقی جوان آغاز شده و ما هم همین را بهانه کردیم تا از علیپور از داوری و اثرات بحران کرونا بر فعالیت های هنری اش جویا شویم:

 

فرج علیپور، خواننده و نوازنده کمانچه و از داوران جشنواره موسیقی جوان درباره ملاک‌ها و معیارهای ارزیابی آثار بخش موسیقی لری گفت: به نظرم اجراها در مقایسه با سال گذشته کیفیت لازم را نداشت، اما تشویق‌شان خواهیم کرد تا برای سال‌های بعد بهتر عمل کنند. نوازنده‌ها باید سخت تمرین کنند و کاری که از آن‌ها خواسته شده را درست انجام بدهند.

وی با تأکید بر اینکه بیشتر کارها اصالت لازم را نداشتند عنوان کرد: بعضی از قطعات اصلاً لری نبودند، ولی در عوض بعضی از نوازنده‌ها هم خوب کار کرده بودند. سازهای سُرنا و کمانچه، سازهای سختی هستند و ژوست نواختن آن‌ها کار سختی است. بالاخره سال‌های سال کار کرده‌ایم و از این مشکلات آگاهیم.

این نوازنده در توصیه به برگزیدگان مرحله نخست اظهار داشت: باز تکرار می‌کنم، باید سخت تمرین کنند. نگویند به ما گفته‌اند قطعه «دایه دایه» بزنیم، این قطعه که کاری ندارد! این قطعه را تمرین کنند و درست اجرا کنند و حتی تکنیک‌هایی به آن اضافه کنند. در این دوره، نوازنده‌های تمبک در همراهی با سُرنا اصلاً خوب نبودند. به نظرم یا تمبک‌نواز خوبی با آن‌ها ساز بزند یا اصلاً بدون تمبک اجرا کنند. 

فرج علیپور: دستم به ساز نمی‌رود!/جوانان قطعات قدیمی لری را گوش بدهند



علی‌پور ادامه داد: اگر لر هستیم باید کار لری اجرا کنیم. نوازنده‌ها باید قطعات قدیمی لری را گوش بدهند. آثار لری خوب زیاد داریم که خود شرکت‌کنندگان هم قطعاً این قطعات را می‌شناسند. با این آهنگ‌ها زندگی کرده‌ایم. بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر به یک قطعه اصیل لری یک بخش فارسی هم اضافه کنند، خواهیم گفت این نوازنده چقدر قوی است، در صورتی که این‌طور نیست. اگر نوازنده‌ها همان آهنگ محلی را درست بزنند می‌فهمیم نوازنده هستند یا خیر. ازینرو حفظ اصالت در عین درست نوازی و تسلط بر ساز مهم ترین رکن برای انتخاب های ما محسوب می شود.


وی درباره فعالیت این روزهای خود در ایام کروتا گفت: شش هفت ماه است که دست به ساز نزده‌ام. اصلاً دستم به ساز نمی‌رود. چند ماه است که در بروجرد زندگی می‌کنم. پسرم دستگاه ضبط آورد تا چند قطعه ضبط کنم، اصلاً روحیه ساز زدن ندارم. وقتی ساز دستم می‌گیرم فکرم جای دیگری می‌رود. امیدوارم به محض اینکه بیماری کرونا از بین برود کارهایی انجام دهم. متأسفانه این روزها کسی آلبوم موسیقی نمی‌خرد. حتی آهنگ‌هایی که در فضای مجازی به صورت رایگان موجود است را هم گوش نمی‌دهند.

در ادامه گفتگویمان با فرج علیپور از او وقت بیشتری خواستیم تا مشروح تر به ما پیرامون مشکلاتی که در دوره بحران کرونا برایش پیش آمده سخن بگوید و اینکه آیا خدماتی به وی ارائه شده یا خیر و اینکه در حال حاضر که نمی تواند کنسرت برگزار کند به چه کاری مشغول است، که در ادامه به صورت مشروح آمده است:

 

در این چند ماه دوران پاندمی کرونا چقدر به شما آسیب وارد شده است؟

ما در این ایام کرونا صد در صد آسیب دیده ایم. البته که تمام دنیا از این بحران متاثر شده اند اما ما هنرمندان که زندگی مان بر اساس کنسرت و اجراهای صحنه و در مجموع حیات هنری مان به اجتماع و توده مردم گره خورده بسیار متضرر شده ایم. بالاخره اکثر هنرمندان حوزه موسیقی از مخارج زندگی اعم از اجاره منزل تا خورد و خوراک و پوشاک مخارج فرزندان از همین اجراها ارتزاق می کنیم و الان دستمان به هیج کجا بند نیست. اوضاع همه ما هنرمندان از هم بدتر است.

من یک قطعه کوچک زمین داشتم که آن را برای همین مخارج زندگی ام در دوران کرونا فروختم. حتی یک خودرو داشتم که آن را فروختم و یک خودروی ارزان تر خریداری کردم تا مابه التفاوت آن را خرج زندگیم کنم. واقعا هیچ چاره ای نداریم. یعنی اگر وام یا بدهی داشته ایم اقساط آن ها را نیز نمیتوانیم پرداخت کنیم و اقساط ماه به ماه روی هم انباشته می شود. قرار بود دولت به آن دسته از هنرمندان که اینچنین گرفتار هستند و وام بدهد و کمکشان کند ولی هیچ کاری انجام ندادند و شرایط بدتر هم شد.


فرج علیپور: دستم به ساز نمی‌رود!/جوانان قطعات قدیمی لری را گوش بدهند

 در این ایام کرونا که کنسرت تعطیل شده بیشتر به چه نوع کاری در حوزه موسیقی مشغول هستید؟

ما در این ایام به هیچ کاری دیگر روی نیاورده ایم چون کسی که در زمینه ای تخصص دارد نمی تواند در حوزه ای دیگر فعالیت کند. اگر هم کسی بخواهد در این شرایط کاری دیگر انجام دهد موفق نمی شود چون شرایط خوب نیست  و همه اقلام روز به روز در حال گران تر شدن است ضمن اینکه کسانی که کار هنری می کنند سرمایه ای از خودشان ندارند. پس اندازی ندارند و اندک درآمدی که از این راه کسب می کنند دقیقا همچون یک کارگر روز مزد که همان روز آن را صرف خرید اقلام خوراکی می کند و چیزی از آن باقی نمی ماند که بتواند پس انداز کند و برای خودش سرمایه ای برای اینچنین روز مبادایی که برای همه مان پیش آمده به کاری بزند. ازینرو هیچ کاری نمی توانیم انجام بدهیم. هیچ کمکی هم که به ما نمی شود. بالاخره به نحوی می توانند به ما کمک کنند. ما هم که دست و بالمان خالی است و نمی توانیم کاری بکنیم. یعنی امثال من کاری بجز حرفه موسیقی بلد نیستیم که انجام دهیم 


آیا اثری جدید در دست تولید دارید؟

اثر جدید؟ با چه دلخوشی؟ با کدام پول؟ اول باید شکمت سیر باشد بعد می توانی بروی سراغ خلق اثر هنری و یک کار جدید و تمام عیار ضبط کنی. من به اینکه فردا زنده خواهم بود یا خیر اطمینان ندارم. وضعیت اقتصادی از یک طرف، مدام به فکر این هستیم که حانمان را از دست این ویروس کرونا نجات بدهیم. مدام این ماسک جلوی دهانمان اصلا حس و حال را از آدم می گیرد که بخواهد اثر هنری خلق کند. نه! من اصلا نمی توانم در اینچنین شرایطی کاری خلق کنم!

 

چه شرایطی باید فراهم شود که فرج علیپور دوباره بتواند آثاری چون «داغ شقایق» و «تال» را خلق کند؟

اولین شرایط داسشتن دلخوشی و روحیه خوب است. شرایط به گونه ای باشد که من دغدغه خانواده را نداشته باشم و به فکر بی پولی و بی درآمدی نباشم. به فکر فرزندانم که الان همه مستاجر هستند و در شرایطی شبیه به خودم به سر می برند نباشم. اگر این مسائل و مشکلات نباشد می توانم بروم و با فراغ بال و آسودگی شروع به خلق اثی کنم و با چهار نفر شاعر مراوده و ارتباط داشته باشم و چند ملودی را با ساز زمزمه کنم و از همه مهم تر اینکه کسی یا ارگانی یا اسپانسری باشد که به من بگوید آقای علیپور این اثر را برای ما بسازید و به اصطلاح به عنوان تهیه کننده تمام و کمال از تولید این اثر پشتیبانی کند.


 ما قبلا که آثاری چون همین «داغ شقایق» و «تال» را خلق می کردیم شرکت های هنری آن ها را از ما خریداری می کردند یا از همان اول می گفتند ما یک آلبوم از شما می خواهیم و فلان مبلغ هم پول و هزینه آن را به شما تقدیم می کنیم ازینرو ما هم با تمام وجود و بدون دغدغه گذران زندگی فکر و تمرکز خود را بر روی خلق آن اثر می گذاشتیم. برای نمونه من جهت تولید یک قطعه از یک آلبوم از این روستا به آن روستا از این شاعر به آن شاعر می رفتم و می گشتم تا ملودی های درونی ام را بسط و گسترش دهم و بهترین کلام را روی قطعات بگذارم. و در این مسیر از هرکسی که بالاخره در بخشی از موسیقی تبحر داشت کمک می گرفتیم تا یک کار به ثمر بنشیند. ولی الان نمی دانم، برای چه تهیه کننده یا اسپانسری کار خلق کنم، چون نمی شود خودم کاری را بدون پشتوانه کلید بزنم.

در نهایت مهم ترین مساله و چالش این است که ما اگر کاری خلق کردیم کسی باشد که آن را از ما خریداری کند آن هم در این شرایط که معضل عدم رعایت «کپی رایت» در کشورمانبه شدت به منِ هنرمند ضربه زده است و به ندرت کسانی برای تولید اثر هنری مراجعه می کنند آن هم برای ما که چند دهه در این راه زحمت کشیده ایم و مارا می شناسند در صورتیکه هستند جوانان بسیار با استعدادی که هیچ تهیه کننده ای روی آن ها سرمایه گذاری نمی کند چون همشناخت کاملی از آن ها ندارد هم می داند که بالاخره کپی رایتی وجود ندارد و آلبومش به سرعت در همه جا کپی می شود و میداند که اثر اوریجینال و دارای برچسب و هولوگرام او خریداری ندارد.

فرج علیپور: دستم به ساز نمی‌رود!/جوانان قطعات قدیمی لری را گوش بدهند


در کشور ما موسیقی بی کلام جایگاه چندان خوبی ندارد و مخاطبانش اندک است اما این در مورد آثار شما صدق نمی کند چراکه آثاری چون «شادیانه» و بخش اعظمی از «تال» و بسیاری دیگر از قطعات بی کلام شما با استقبالی کم نظیر مواجه شده اند. موسیقی بی کلام چه ویژگی و شاخصه ای باید داشته باشد تا اینچنین موفق شود؟

آن زمان که ما آثاری چون «شادیانه» و دیگر آثار بی کلام را انجام می دادیم مهم ترین شاخصه این بود که من سرتا پا ذوق و شوق خلق اثر داشتم و میدانستم این کمانچه چه حرفهایی برای گفتن دارد. آن زمان شرکت «ساربانگ» که قبلا نامی دیگر داشت، این اثر را از من خواست و من هم برایش ضبط کردم. من هم چون کارم بر مبنای بداهه است و اگر من ۱۰ بار یک قطعه را بنوازم عین هر ۱۰ بار با هم تفاوت دارن و مساله این است که به هنگام نواختن «آنِ» من تعیین کننده است که بر مبنای احساسات همان لحظه نواختن در سرانگشتان من جاری می شود و این حس همواره در غلیان است و کلا در موسیقی باعث می شود که آثاری مه بداهه نواخته می شوند آنچنان یگانه و منحصر به فرد شوند.

من در هیچ کدام از آثار بی کلامم نبوده که بیایم از قبل شروع کنم نت موسیقی را تهیه و نوشته و بعد قطعه را به صورتی مشخص تمرین و ضبط کنم بلکه همه اش بداهه بوده و همه از سر ذوق و شوق و دلخوشی و سرمستی هنرمند می تراود. برای نمونه در این نوع موسیقی ما. اگر زمانی که دارم مثلا مقام محلی لری «دو پا» (معادل میزان دو چهارم یا دو ضربی) یا «سه پا» (معادل میزان شش هشتم یا شش ضربی) را اجرا می کند اگر نوازنده تنبک متبحر و مسلطی با من هم نوازی کند و یک گروه مردانه رقص محلی لرستان (بر گرفته از رژه مردان لر در هزاره های قبل) همراه باشد بهترین و منحصر به فردترین اجرایم را ارائه خواهم داد. در همین آلبوم «شادیانه» که مرحوم «بنیادی» نوازندگی بی نظیر تنبکش را انجام داده، باعث شد احساسی به من دست دهد تا کاری آنچنان خلق کنم که استاد عزیزم «اردشیر کامکار» در مورد همین اثر گفت من نمیدانم اینهمه ملودی چطور یکجا در ذهن تو و بر پنجه ات جاری شده است؟ آنقدر ملودی ها متنوع و زیبا هستند که هر کدام از آن ها را می توان به آلبومی مستقل تبدیل کرد!... و دلیلش این بود که آن زمان ذهنم آزاد بود و در اوج علاقه به کمانچه و موسیقی لری بودم.

 

من در آن زمان در شرایطی بودم که دوست داشتم آنچه را که از داشته های خودم بود و آنچه را که از بزرگان موسیقی لرستان فراگرفته و الهام بخشم بود را در قالب اثری خلق کنم که برای همیشه ماندگار شود. امروزه می بینم خیلی از نوازندگان و هنرمندان و همکاران عزیز همین کارهای من را با سلایق مختلفی که اصلا نمی پسندم اجرا می کنند. یکی آهنگ را تند و سبک اجرا می کند و با تکنیک هایی که هیچ سنخیتی با ذات آن اثر ندارد، دیگری کند اجرا می کند و قطعه ای را آنچنان میکشد و لوس می کند که هیج شنونده ای رغبت به گوش دادنش نمی کند و اینچنین تلقی می کنند که خود آهنگسازی کرده اند هرچند این هم در همین شکل و شمایل مصداق عدم رعایت کپی رایت است و جدای از آن اصلا از نظر اخلاقی پسندیده نیست. من واقعا از جوانان عزیز خواهشمندم که فقط دنبال کاور کردن و اجرای مدرن این آثار نباشند چراکه تا الان هرچه شنیده ام کارها را بدتر کرده و از این هنرمندان خواهش می کنم سعی کنند به جای این کارها بیشتر بر خلق آثار جدید همت بورزند و به دنبال نوآوری و ثبت ایده های بکر و جدید و زیبا باشند. جوان ها واقعا بیائی تلاش کنید چند اثر خلق کنید که بماند به یادگار. 

من سال های سال مشقت کشیدم روی ساز بدقلق و سخت کمانچه و الان خوشحال هستم که توانسته ام این ساز چموش را مهار کنم. الان منهرکجای دسته کمانچه انگشت بگذارم از همانجا بداهه ملودی هایی خلق می کنم که هرکدام زیبایی و تنوع خاص خود را خواهند داشت. فقط باز عرض می کنم که همه اینها تنها به دلخوشی آدم وابسته است. اینکه منِ هنرمند نگران معیشتم نباشم و دغدغه ای بجز خلق نواهای منحصر به فرد و ماندگار نداشته باشم. ما اگر اسپانسر و پشتیبان مالی داشته باشیم بلکه بهتر از آثار قبلی هم خلق خواهیم کرد. و این را باز تکرار می کنم که از دوستان و هنرمندان جوان خواهشمندم باز تکرار مکررات نکنند و بیایند همان فیگورها و موتیف های قبلی را اجرا کنند و همواره به فکر نوآوری و خلق نواهای بدیع باشند.


فرج علیپور: دستم به ساز نمی‌رود!/جوانان قطعات قدیمی لری را گوش بدهند 

شما تقریبا در تمام قاره های جهان موسیقی لری اجرا کرده اید. واکنش مخاطبان غیر ایرانی و به اصطلاح خارجی به این نوع موسیقی مقامی عموما چگونه است؟ حال آنکه «ماهور» لری بسیار به گام «ماژور» یا بزرگ موسیقی کلاسیک غرب نزدیک است و از منظر فواصل برای شنونده غربی آشناست؟

مخاطبین از «شرق دور» تا «غرب وحشی» از توکیو تا پاریس، برلین، لندن و آنسوی اقیانوس اطلس در نیویورک و تورنتو همه در سطحی بسیار باورنکردنی موسیقی لری را درک کرده و با تمام وجود با آن ارتباط برقرار کرده و از آن لذت می برند. همواره مخاطبینی که برای دیدن و شنیدن برنامه و کنسرت ما حضور می یابند اکثر شناخت جامعی نسبت به موسیقی دارند و بخشی هم اهل هنر بوده و دستی بر آتش موسیقی و یا دیگر هنرهای زیبا دارند. بین اینکه شما که به سالن بیائید و موسیقی ما را گوش کنید بسیار تفاوت با کسی دارد که تخصصی در موسیقی ندارد. وقتی شما پای اجرای ما می نشینید و به قطعات گوش می سپارید کاملا متوجه میشوید که چقدر زحمت برای خلق این قطعات کشیده شده است. من به شخصه وقتی اهل فن موسیقی برای دیدن کنسرتم می آیند سطح نوازندگی ام چند برابر می شود. من از همان دوران نوجوانی که روی صحنه می رفتم به جای اینکه از دیدن یک استاد یانوازنده باسابقه دست و پای خود را گم کنم و تمرکزم را از دست بدهم، بر عکس خیلی بهتر ساز می زدم و بیشتر روحیه می گرفتم.

 

یکی از دلایل این اعتماد به نفس به این خاطر است که من کارم از خودم است و از کسی نگرفته ام و همه از درون خودم ساری و جاری می شود هرچند که همواره از پیشکسوتان خودم بهره برده ام لیکن هیچگاه در خلق یک اثر از آثار گذشتگان بهره نبرده ام و تنها به تاثیر و فیگورهای شناخته شده کمانچه نوازی لری بسنده کرده ام. چیزی که بسیار من را اذیت می کند این است که بارها می بینم یک آهنگساز و به اصطلاح خالق اثر آمده در آلبومش خود را به عنوان آهنگساز آهنگ های «دایه دایه» و «تفنگ» و دیگر آثار کهن موسیقی لرستان نوشته و عنوان کرده است. برگردیم به بحث مخاطب خارجی. بله. مخاطبین به این دلیل که سطح عمومی شناختشان از موسیقی بالا است مثلا زمانیکه من تکنیک های دشوار کمانچه را در ناحیه پوزیسیون بالا اجرا می کنم کاملا دشوار و سطح اجرا را درک کرده و اکثر بعد از اجرا برای تشکر می آیند و حتی به جزئیاتی اشاره می کنند که از نظر خودم هم بهترین بخش اجرا بوده است و همین باعث می شود که منِ نوازنده خیالم راحت باشد که مخاطبم در آرمانی ترین شرایط ممکن اجرای من را دنبال می کند و می داند که ما چقدر برای ارائه این اجرا زحمت کشیده ایم.

 البته مخاطبین داخلی هم از سطح بالایی برخوردار هستند ولی واقعیتی که هست عدم حمایت کافی از موسیقی از دو منظر هنرمند و مخاطب است. امیدوارم مسولین بیشتر از این به اهمیت تمام آنچه که امثال من میراث دارش هستیم واقف باشند. من سالها برای کمانچه زحمت کشیده ام و سینه ام مملو از الحانی است که نباید من آن ها را با خودم به گور ببرم. باید شرایط را به گونه ای مهیا کنند که این آثار در بستری مناسب خلق شوند و برای آیندگان به یادگار بمانند.

 فقط من یک نکته در مورد داوری جشنواره ملی موسیقی جوان فراموش کردم که لازم می دانم اینجا عرض کنم. من به همراه دوست و همکار عزیزم «رضا پرویززاده» داوری شرکت کنندگان امسال را انجام دادیم البته جای استاد ارجمندم آقای «علی اکبر شکارچی» خالی بود که یکی از بستگانشان به رحمت خدا رفته بودند و نتوانستند در این بخش داوری حضور داشته باشند که من برایشان آرزوی سلامتی و بقای عمر خودشان را دارم.

 

خلاصه ما کار گزینش آثار ارسالی را انجام دادیم ولی امسال فکر کنم به دلیل همین بحران کرونا بود که آثار ارسالی از دو جنبه کمّی و کیفی آنچنان که باید نبودند. حقیقتا من صدای ساز خوبی که به دلم بنشیند نشنیدم. نمی دانم دلیلش چه است حالا شاید آن ها هم مثل من دلخوشی ندارند یا در استرس و مراقبت برای پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا هستند. بسیاری از همین نوجوانان و جوانان هم دغدغه مالی دارند و امرار معاش خانه و خانواده بر دوش آن هاست و این عوامل و مشکلات به شدت بر همین سطح کمّی و کیفی تاثیر می گذارد.

 

در آخر از همه هنرمندان جوان خواهشمندم که موسیقی را به صورت جدی کار کنند و قدر این دوران را بدانند و به بهترین شکل ممکن از این زمان بهره ببرند. ضمنا همواره آرزومند سرافرازی مردم هنردوست سرزمین مادری ام لرستان و آرزومند بهروزی تمام هموطنانم در ایران هستم.

 


نظر شما