جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۰۶
کد خبر: ۱۱۰۹۶۳
|
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۸
گفت‌وگو با نویسنده «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق»؛
محمد فرزانه می‌گوید: خیلی کم و انگشت‌شمارند کتاب‌های خاطراتی که در آن‌ها نقش زنان پررنگ‌تر از نقش مردان یا هم‌ردیف آن‌ها باشد. در تحقیقاتم این موضوع را متوجه شدم که نقش زنان در جنگ نه تنها محوری، بلکه حتی نقش اول بوده است.
نقش زنان در جنگ نه‌تنها محوری، بلکه نقش اول بوده استبه گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی فرهنگ وهنر،صفحات کتاب تاریخ ایران، مملو از وقایع و رویدادهای تاریک و روشن مهمی است که هرکدام به نوعی بر سرنوشت و مسیر حرکت کشور در طول هزاران سال تأثیرگذار بوده‌اند. بدون شک یکی از حساس‌ترین گذرگاه‌های تاریخ ایران، مربوط به دهه‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده که شامل رویدادهای مهم و تأثیرگذاری است؛ ازجمله وقایع مربوط به جنگ تحمیلی و سال‌های پس از آن و تأثیراتی که بر جایگاه و نقش ایران در منطقه و جهان برجای نهاد. این حماسه هشت‌ساله بارها و بارها از زوایای گوناگون روایت یا به تصویر کشیده شده است، اما یک بخش مهم از آن مورد بی‌مهری واقع شده و آنطور که سزاوار بوده، مورد توجه قرار نگرفته است؛ حماسه‌ای که زنان ایرانی در نقش‌های مختلف خلق کردند و هنوز با گذشت چند دهه از دفاع مقدس به این نقش‌آفرینی ادامه می‌دهند. ثبت و روایت شایسته این ایثار، همتی مضاعف و قلم‌هایی خلاق می‌طلبد.  
 
کتاب «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» در روزهای آتی به زبان انگلیسی از سوی نشریه دانشگاه سیراکیوز در ایالات متحده آمریکا به چاپ خواهد رسید. محمد فرزانه؛ نویسنده کتاب، متولد 1346 در اهواز و استاد تاریخ ایران دانشگاه نرث ایسترن ایلینوی در شیکاگو است. این کتاب در 12 فصل، نقش زنان ایرانی در دفاع مقدس را تاریخ‌نگاری کرده و به مسأله جنسیت در جنگ می‌پردازد. بخش اعظم این کتاب مربوط به تجزیه و تحلیل تاریخی شرکت زنان و تغییر در ماهیت جنسیتی قشری از زنان ایرانی است که تا قبل از انقلاب 1357، جامعه مدنی به اقشار آن‌ها وارد نشده بود و جنگ آن‌ را محقق کرد. ناقدان انگلیسی‌زبان این کتاب در گزارش‌های خود به ناشر اذعان داشتند که مهم‌بودن این کتاب از لحاظ علمی یکی از نقاط قوت آن است. نویسنده برای توضیح جامع، مثال‌های واقعی از اتفاقات و شخصیت‌های واقعی در شرایط خاص در چارچوب‌های خاص می‌آورد تا خواننده بتواند تمام داستان را در ذهن خود تصور کند.



«همسایگی خصمانه»، «زنان ایران (۱۹۲۵-۱۹۸۰ میلادی)»، «زنان خرمشهر و آبادان»، «زنان دولتی»، «ایثارگری در پایگاه منزل»، «شراکت زنان در مکان‌های غیر عادی»، «زنان اسیر جنگی»، «زنان بدون مرد»، «ادامه جنگ، چهل سال بعد از شروع»، «زنان ایرانی و جنسیت از زمان خاتمه جنگ» به انضمام یک دیباچه و یک خاتمه، فصل‌های دوازده‌گانه این کتاب هستند.
 
محمد فرزانه در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا، ضمن بیان اهداف و انگیزه‌های تألیف این اثر پژوهشی، به بسیاری از خلأها و دلایل کمرنگ ماندن نقش زنان در حماسه دفاع مقدس اشاره و از پروسه تدوین و تنظیم این کتاب و آینده پیش‌روی آن در بازار نشر ایران سخن گفت.  

انگیزه‌ اصلی‌تان برای نوشتن این کتاب چه بود و چه ضرورتی شما را به پژوهش در این حوزه مهم واداشت؟
از سال‌های 61 تا 63 از اصفهان به‌عنوان نیروی بسیجی و داوطلب امدادی هلال احمر به پشت جبهه اعزام شدم. در آن دوران زنان زیادی را می‌دیدم که در پشت جبهه کمک می‌کردند از دکتر و پرستار تا زنانی که برای رزمندگان لوازمی را اهدا می‌کردند... چند سال بعد برای ادامه تحصیل به آمریکا آمدم 
از مطالعات زنان متنفر بودم و به سنت بسیاری دیگر از مردان ایرانی تصور می‌کردم مگر زنان چیزی هم دارند که بخواهیم درباره آن مطالعه کنیم؟! اما اکنون در نقطه مقابل آن طرز فکر ایستاده‌ام
تا اینکه حدود 11 سال پیش در سال 2009 میلادی در سفر به ایران به آبادان و خرمشهر رفتم. روی دیوار شبستان مسجد جامع خرمشهر، عکس‌های زیادی از شهدا وجود داشت، ولی در بین آن‌ها عکس هیچ زنی دیده نمی‌شد، درحالی‌که می‌دانستم زنان در زمان جنگ در این شهر چه نقش مهمی داشتند و تعداد زیادی از زنان چه در این شهر چه در مناطق دیگر به شهادت رسیده‌اند.
 
آن زمان هنوز کتاب‌هایی با محوریت نقش زنان در جنگ مانند «من زنده‌ام» خاطرات معصومه آباد یا «دا» خاطرات سیده زهرا حسینی، منتشر نشده بودند یا اگر هم کتابی هم تا آن زمان در این‌باره منتشر شده بود من مطلع نبودم، چون تا آن موقع دغدغه‌ام جنگ نبود. آن سال‌ها بیشتر مطالعات من درباره انقلاب مشروطه بوده و کتاب اولم نیز «انقلاب مشروطه ایران و رهبری روحانی آخوند خراسانی» نام داشت. البته در سال 2007 دو مقاله علمی با موضوع ایدئولوژی جنگ ارائه دادم. اما پس از سفر به خرمشهر این جرقه در ذهنم خورد که چرا کسی از نقش زنان در جنگ نمی‌گوید؟! همانجا تحقیقات در این‌باره را شروع کردم و به‌طور مرتب هرسال برای تحقیق به ایران می‌آمدم. آن موقع دیگر کتاب‌هایی مثل «دا» منتشر شده بود.
 
وقتی بیشتر کندوکاو کردم، متوجه شدم که نقش زنان حتی خیلی بیشتر از آن چیزی است که من تصور می‌کردم؛ زنانی که در شهرهای خودشان برای کمک به جبهه‌ها فعالیت می‌کردند یا زنانی که مادر شهید، خواهر شهید، ایثارگر، شهید و اسیر بودند یا حتی خودشان رو در رو جنگیده بودند. اگر جمیع موارد را درنظر بگیریم، می‌بینیم که بیشتر کسانی که در این هشت سال به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم در جنگ مشارکت داشتند، زن بودند. دیدم اصلاً کتابی وجود ندارد که از تمام نقش‌هایی که زن‌ها در جنگ داشتند سخن گفته باشد، لذا تصمیم گرفتم از منظر علمی با شواهد و تجزیه و تحلیل دقیق، درباره این موضوع بنویسم.
 
درباره پروسه تدوین کتاب توضیح دهید؟ با چه رویکردی مطالعه و نوشتن در این‌باره را آغاز و به سرانجام رساندید؟
آجرهای اول تدوین این کتاب در سال 2007 چیده شد، وقتی آن مقاله «ایدئولوژی شیعه در جنگ ایران و عراق» را نوشتم و در انگستان چاپ و مورد توجه قرار گرفت. همان زمان مقاله دیگری نیز درباره روابط ایران و عراق ارائه کردم. چون آن زمان روی تِز دکترایم کار می‌کردم با انتشار همین دو مقاله آن پروژه بسته شد، ولی در سال 2009 مجدد جرقه در ذهنم زده شد. سال 2010 که دوباره به ایران برگشتم، به کتابفروشی‌ها خیابان انقلاب و حافظ مراجعه کردم، کارهای ناشرانی مانند روایت فتح و سوره مهر و ... را دیدم. کتاب‌ها را می‌خواندم و می‌خریدم. تعدادی کتاب جمع کردم. بعد از آن مرتب می‌آمدم و تحقیقات را ادامه می‌دادم، ولی مطمئن نبودم که آیا اصلا کتاب مخاطبی خواهد داشت یا نه؟
 
یک نکته جالب اینکه من پیش از آن، از مطالعات زنان متنفر بودم و به سنت بسیاری دیگر از مردان ایرانی تصور می‌کردم مگر زنان چیزی هم دارند که بخواهیم درباره آن مطالعه کنیم؟! اما اکنون در نقطه مقابل آن طرز فکر ایستاده‌ام. معتقدم تاریخ‌دان باید حقیقت را ببیند و اگر حقیقت او را جایی می‌برد که شاید خوشش نیاید و آن‌ را نادیده بگیرد، این کوته‌فکری تاریخ‌دان را نشان می‌دهد. خیلی‌‌ از تاریخ‌دان‌های خوب ما، چنین طرز تلقی دارند و شخصی به موضوع نگاه می‌کنند. این بزرگترین صدمه‌ای است که بر پیکره تاریخ‌نگاری ما در ایران وارد شده است. من هم ابتدا به موضوع مطالعات زنان چنین نگاهی داشتم. حتی با این دیدگاه می‌توان گفت که تاریخ ما تا حد زیادی مردانه است. چون مردان تاریخ را می‌نویسند، زنان در کادر وجود 
روی دیوار شبستان مسجد جامع خرمشهر، عکس‌های زیادی از شهدا وجود داشت، ولی در بین آن‌ها عکس هیچ زنی دیده نمی‌شد، درحالی‌که می‌دانستم زنان در زمان جنگ در این شهر چه نقش مهمی داشتند و تعداد زیادی از زنان چه در این شهر چه در مناطق دیگر به شهادت رسیده‌اند  
دارند، ولی عقب کادر ایستاده‌اند.
 
در بسیاری از کتاب‌هایی هم که از زبان فرماندهان جنگ روایت می‌شود، کمتر اسمی از همسران آن‌ها برده می‌شود؛ شاید درباره مادرشان بیشتر صحبت کنند تا همسرشان. خیلی کم و انگشت‌شمارند کتاب‌های خاطراتی که در آن‌ها نقش زنان پررنگ‌تر از نقش مردان یا هم‌ردیف آن‌ها باشد. در تحقیقاتم این موضوع را متوجه شدم که نقش زنان در جنگ نه‌تنها محوری، بلکه حتی نقش اول بوده است. در کتابم در این‌ باب بحث کرده‌ام که دلیل اهمیت کتاب در این است که درباره نقش محوری زن‌ها در جنگ صحبت می‌کند و اینکه هیچ تاریخ‌دان دیگری چنین نقشی در جنگ به زنان نداده است.
 
شاید برخی پژوهشگران و صاحب‌نظران در جریانات انقلاب تا حدی چنین نقشی را برای زنان درنظر گرفته باشند، ولی در جنگ کمتر چنین جایگاهی برای زن درنظر گرفته شده است. هنوز همان فرهنگ سنتی در سبک زندگی و نوشتار ایرانی وجود دارد و لذا برخی تاریخ‌دان‌های ما نمی‌خواهند بپذیرند که ما زنانی در فرهنگ و تاریخ‌مان داریم که نقش‌های تأثیرگذاری داشته‌اند. در کل سرزمین ایران نیز هرچه به حاشیه‌ها و دورتر می‌رویم، زنان کمرنگ‌تر می‌شوند و انگار چندان مهم نیستند.
 
شاید برای بسیاری، جنگ سال‌هاست تمام شده، ولی برای خیلی از زن‌های ایرانی همچنان زنده و جاری است.
بله، زن‌ها نه‌تنها در آن هشت سال جنگ نقش محوری داشتند، بلکه این نقش و جایگاه را هنوز هم دارند. یک سری از این زن‌ها هنوز بیوه شهید یا دختر شهید هستند یا مادر و زنی سال‌هاست که از فرزند یا شوهر جانبازش در خانه مراقبت می‌کند. زنانی هستند که سال‌هاست از همسری که جانباز شیمیایی و اعصاب و روان است، کتک می‌خورند؛ چطور می‌شود چنین چیزی را انکار کرد. افراد بسیاری هستند که می‌توانند درباره اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی ایران صحبت کنند؛ ولی درباره زنانی که هیچ‌کس حاضر نیست درباره آن‌ها صحبت کند، چه باید کرد؟ فکر می‌کنم راهم را تا آخر عمر کاری‌ام پیدا کرده‌ام و آن مطالعات زنان است. این مسیر خیلی می‌تواند به تغییر درک ما درباره بسیاری چیزها نه تنها در جنگ، بلکه در تاریخ و فرهنگ ایران کمک کند؛ در جامعه‌ای که هنوز 80 درصد آن سنتی است، این مسأله مانند خورشیدی است که می‌تابد، ولی برخی آن‌ را نمی‌بینند و می‌گویند کدام خورشید؟!
 
نصف پتانسیلی که در ایران وجود دارد، متعلق به زنان است. کسی نمی‌تواند بگوید درباره زنان مؤمن و معتقد نمی‌توان مطالعه کرد. من معتقدم درباره این زنان باید در چارچوب تاریخ ایران صحبت کنیم و بهترین کار این است که خود زنان این کار را انجام دهند، بحث کنند، مطالعه کنند و بنویسند. ولی خود زنان ایرانی نیز این کار را نمی‌کنند. برخی از زنانی هم که وارد این گود می‌شوند به‌ویژه در خارج از کشور، بیشتر تمایل دارند فرهنگ غربی را ترویج دهند که این بیش از منفعت، ضرر دارد.
 
همه نمی‌توانند کتاب بخرند و بخوانند، ولی امروز با استفاده از ظرفیت رسانه‌های مجازی و بستر شبکه‌های اجتماعی، می‌توان در سطح گسترده‌ای به این موضوعات پرداخت.
 
درباره جنگ ایران و عراق در خارج از مرزهای ایران چقدر صحبت می‌شود و دیدگاه‌ها چگونه است؟
انجمن ایران‌پژوهی که بیش از 50 سال پیش در آمریکا تأسیس شده، هر دو سال یک‌بار در یک گوشه دنیا کنفرانس برگزار می‌کند. امسال قرار بود این کنفرانس در اسپانیا برگزار شود که به دلیل شیوع بیماری کرونا کنسل شد. تصمیم داشتیم همایشی با موضوع جنگ برگزار کنیم که هیچ‌گونه همکاری چه از ایران و چه خارج از ایران صورت نگرفت. به‌طور کلی بحث جنگ در محافل خارج از ایران، جذابیتی ندارد که بیشتر دلایل آن‌هم سیاسی است. من سال 2006 در لندن در کنفرانس دوساله ایران‌شناسی، همان مقاله «ایدئولوژی 
هنوز همان فرهنگ سنتی در سبک زندگی و نوشتار ایرانی وجود دارد و لذا برخی تاریخ‌دان‌های ما نمی‌خواهند بپذیرند که ما زنانی در فرهنگ و تاریخ‌مان داریم که نقش‌های تأثیرگذاری داشته‌اند
شیعه در جنگ ایران و عراق» را ارائه دادم و کلی فحش خوردم. از بیرون نگاه خوبی نسبت به جنگ ایران وجود ندارد. در این 36 سالی که من در آمریکا هستم، هیچ همایشی با موضوع جنگ اینجا برگزار نشده است. تنها انجمن سخن لندن، همایشی را با حضور مجید تفرشی، سردار حسین علایی، جعفر شیرعلی‌نیا، مجید قیصری و ... برگزار کرد که کیفیت خوبی نیز داشت.
 
کتاب در چند صفحه منتشر خواهد شد؟ درباره روند تهیه عکس‌ها و نقشه‌های کتاب نیز توضیح دهید.
این کتاب از ابتدا 700 صفحه بود که با توجه به مسائل اقتصادی و بازاریابی کتاب، ناشر عنوان کرد که باید از حجم کتاب کم کنیم. فکر می‌کنم کتاب در نهایت با حدود 470 صفحه به زبان انگلیسی منتشر شود. از ویژگی‌های این اثر، استفاده از یک‌سری نقشه، نمودار و عکس‌‌های رنگی با کیفیت عالی است. عکس‌ها را به سختی از منابع و افراد مختلف تهیه کردم که برقراری ارتباط با آن‌ها و کسب اجازه، پروسه بسیار دشواری داشت. یک سری از عکس‌ها را بسیاری دیده‌اند، ولی خیلی از عکس‌ها را تاکنون کسی ندیده است. یاسر عرب، کارگردان، فیلمنامه‌نویس، نویسنده و مستندساز ایرانی، یک سری مدارک در اختیار من قرار داد که خیلی کمک کرد.
 
چهار نقشه دقیق برای ملموس‌تر شدن فاصله‌ها و مکان‌هایی که در کتاب از آن‌ها صحبت شده، نیاز داشتم که با جست‌وجو و وسواس زیاد در نهایت توانستم آن‌ها را تهیه کنم. دریافت مدارک با دشواری‌های بسیاری همراه بود و خیلی از افراد و ارگان‌ها به این دلیل که من از آمریکا این پژوهش را انجام می‌دهم، همکاری نمی‌کردند و تصور برخی بر این بود که می‌خواهیم این مدارک را به سازمان‌های سیاسی و جاسوسی آمریکا بفروشیم! مثلاً خانمی یک سری عکس خیلی جالب از فعالیت‌های زنان در هلال احمر در زمان جنگ داشت که عکس‌ها را در اختیارم قرار نداد. نمی‌خواستم به روش غیراخلاقی بدون رعایت حق کپی‌رایت عکس‌ها را از اینترنت تهیه کنم، مایل بودم با کسب اجازه از صاحبان آن‌ها از عکس‌ها در کتابم استفاده کنم. پس از چاپ نیز حتما یک نسخه از کتاب را به کسانی که عکس‌ها و مدارک را در اختیارم قرار دادند، تقدیم خواهم کرد. پیش از این نیز درباره تألیف این کتاب مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی فارسی و یک مصاحبه با خبرگزاری ایرنا داشتم.
 
آیا برای ترجمه کتاب به زبان فارسی برنامه‌ای دارید؟
علاقه‌مندم این کتاب به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شود. خیلی‌ها در این زمینه اشتیاق نشان دادند؛ ولی فقط قول دادند و رفتند! دوست نداشتم با یک ناشر یا ارگان دولتی این‌کار را انجام دهم؛ چون در این‌صورت برخی این برچسب را به کتاب می‌زدند که کتاب، یک کار سفارشی دولتی و حکومتی است. ناشران خصوصی نیز هرکدام با دلایل عجیبی این کار را نپذیرفتند. مثلا یکی دو تا از آن‌ها گفته بودند که ما را با ارشاد و حکومت درنیندازید یا اینکه می‌گفتند این چیزها را کسی در ایران نمی‌خواند. حتی مقدمه‌ کتاب را که برایشان فرستاده بودم نخوانده و گفته بودند که کتاب‌هایی مثل فرنگیس را ترجمه و گردآوری کرده‌ام؛ درحالی‌که یک ناشر حرفه‌ای در آمریکا با چند مرحله ارزیابی دقیق، هرگز کتابی با مختصات یادشده در باور و داوری این ناشران گرامی را چاپ نمی‌کند.
 
خیلی روی این کتاب کار شده و لذا یک ترجمه خوب و روان می‌خواهد که مردم بفهمند و دوست داشته‌ باشند. یک ناشر خوب هم باید برای آن پیدا شود. اینجا ناشر ایرانی هست که تمایل دارد کتاب را ترجمه و منتشر کند، ولی دیدگاه‌های آن‌ها مشخص است. با جمیع جهات ترجیح می‌دهم کتاب اصلاً ترجمه نشود تا اینکه قرار باشد به‌صورت نامناسب ترجمه شود.
نظر شما