جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۰۰:۲۷
کد خبر: ۱۱۱۶۰۷
|
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۲
رضا تسلیمی طهرانی درباره کتاب «مدرنیته سیاسی در ایران»
رضا تسلیمی طهرانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در یادداشتی به کتاب «مدرنیته سیاسی در ایران» اثر سالار کاشانی پرداخته است.
نگاهی نو به تحلیل جامعه‌شناختی مدرنیته‌ ایرانبه کزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی فرهنگ وهنر،به تازگی کتابی با عنوان «مدرنیته سیاسی در ایران تولد نخستین دولت - ملت ایرانی» از سالار کاشانی و به همت انتشارات طرح نو منتشر شده است. این کتاب را می‌­توان جدیدترین اثری دانست که از منظر خود به پرسش گشوده­ چگونگی ظهور مدرنیته در ایران پرداخته و سعی در پاسخگویی به آن داشته است.

در این اثر برخلاف اغلب آثار پیشین انتشار یافته، به فرضیات ارائه شده در مورد نحوه­ کاربرد مفهوم مدرنیته با دیده شک و تردید نگریسته شده و این مفهوم در ابعاد و سطوح جدیدی مورد بررسی قرار گرفته است. از نقاط قوت این اثر ارزشمند طرح مفهوم «مدرنیته‌‌های چندگانه» از دیدگاه پیتر واگنر[1] و توجه به آن در تحلیل روند شکل­‌گیری و گسترش مدرنیته­ سیاسی در ایران است. بر این مبنا است که نویسنده به خوبی نحوه­ ویژه­ مواجهه­­ ایرانیان با دوران مدرن و قرائت خاص آن‌ها از مدرنیته را که با استفاده از طرح­‌واره­‌های فرهنگی موجود صورت گرفته در سطوح مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار می­‌دهد. از دیگر نقاط قوت این اثر تحلیل مدرنیته­ ایرانی در سطح نظام جهانی و با تاکید بر تحولات و دگرگونی­‌های رخ داده در سایر جوامع جهان و مهم‌تر از آن در سطح مواجهه استعماری است.

در سطح اخیر نقش و تاثیر قدرت­‌های استعماری در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه­ ایران و سهم آن‌ها در نحوه­ مواجهه­ ایرانیان با مفاهیم و نظام­‌های مدرن مورد ارزیابی قرار گرفته است. این سطح در کارهای مشابه در مورد مدرنیته در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و پرداختن به آن از نقاط متمایز این اثر است. در کنار نقاط قوت این اثر درخشان که آن را به یکی از مهمترین آثار منتشر شده در حوزه­ مدرنیته­ ایرانی تبدیل کرده است می­‌توان انتقاداتی را به بخش­‌هایی از آن وارد دانست.

در این اثر مفهوم مدرنیته و به تبع آن مفهوم مدرنیته‌­های چندگانه در بنیادی­‌ترین معانی خویش مبتنی بر ایده «خودآیینی»[2] دانسته شده‌اند و در توضیح خودآیینی به مفاهیمی مانند ذهنیت مستقل فرد، خردورزی بی‌واسطه، رهایی از هرگونه منبع اقتدار بیرونی، در دست گرفتن و غالب شدن بر سرنوشت فردی و جمعی، گشودگی آینده به روی امکان­‌های مختلف و تلاش انسان برای ساختن آینده­ خویش اشاره شده است. در این راستا، بعد عاملی در تحلیل تکوین مدرنیته­ سیاسی در ایران برجسته شده و افزون بر سطوح تحلیل دیگر، دو سطح عاملیت جمعی و عاملیت فردی مشخص شده‌اند. در اینجا، در سطح عاملیت جمعی بر نقش جنبش­‌ها و تشکل­‌های سیاسی ـ اجتماعی و در سطح عاملیت فردی بر نقش روشنفکران و نخبگان فرهنگی تاکید شده است.
 
تاکید بر خودآیینی به عنوان بنیادی­‌ترین معنای مدرنیته می­‌تواند از جهات مختلف مورد نقد قرار گیرد. نخست، چگونه و بر چه اساسی می‌­توان پی برد که خودآیینی در دوران پیشامدرن وجود نداشته و از دوره­ تاریخی ویژه­‌ای که آن را مترادف با ظهور مدرنیته می‌دانیم سر بر آورده است؟ آیا جز این است که نشان دادن این امر نیازمند انجام پژوهش­‌های تاریخی و بررسی اسناد و گزارش­‌های مرتبط با تاریخ چند هزار ساله­ ایران است؟

در کتاب حاضر، به نحوی که ذکر شد، خودآیینی در سطوح جمعی و فردی و با تاکید بر شکل‌گیری جنبش­‌ها و تشکل­‌های سیاسی ـ اجتماعی و روشنفکران و نخبگان جامعه مورد اشاره قرار گرفته است، پرسش اینجا است که با فرض قبول چنین ادعایی، آیا نمی‌توان از چنین حرکت­‌های جمعی یا چنین نخبگان و نواندیشانی در طول تاریخ چند هزار ساله­ جامعه­ ایران سراغ گرفت؟ به نظر می­‌رسد در کتاب حاضر، بی‌آنکه پژوهش مشخصی در مورد تاریخ اجتماعی و سیاسی­ ایران انجام گیرد عدم وجود خودآیینی در پیش از اواخر دوران قاجار مفروض گرفته شده است.

دوم، کتاب «مدرنیته سیاسی در ایران»، خودآیینی را در بین اقشار عادی مردم و در سطح زندگی روزمره مورد توجه قرار نداده است. به نظر می­‌رسد، بررسی خودآیینی در سطح جنبش­‌های اجتماعی، گروه­‌های خاص و روشنفکران و نخبگان نمی­‌تواند به منظور نمایش تکوین مدرنیته در ایران کافی باشد. هرچند این کتاب بیشتر به بررسی تحولات نظام سیاسی در ایران پرداخته، اما از آنجا که به بعد عاملی توجه کرده و خودآیینی را در دو سطح جمعی و فردی مورد بررسی قرار داده است می­‌توانست به مطالعه­ مشاهده یا عدم مشاهده­ خودآیینی در زندگی روزمره­ عموم ایرانیان و سبک زندگی آن‌ها اهتمام ورزد. 

سوم و شاید مهم‌تر از همه، چگونه می­‌توان گفت که خودآیینی در معنای برخورداری از ذهنیت مستقل، خردورزی بی‌واسطه، رهایی از هرگونه منبع اقتدار بیرونی و تسلط بر سرنوشت فردی و جمعی از اواخر دوران قاجار در بین ایرانیان به چشم می­‌خورد؟ آیا به راستی انسان‌های جهان معاصر و از جمله ایرانیان بر اساس مولفه­‌های ذکر شده خودآیین هستند؟ به نظر می­‌رسد، به نحوی که نظریات انتقادی نیز به خوبی نشان می­‌دهند، خودآیینی هیچ گاه از حد شعارهای روشنگری فراتر نرفته و به دلیل تسلط رسانه­‌ها، مرجعیت­‌های علمی و پیوندهای دانش و قدرت در عمل و در بین انسان­‌های به اصطلاح مدرن به چشم نخورده است. فراتر از این، یافته­‌های گروهی از روانکاوان، فیلسوفان و معرفت‌شناسان نشان می­‌دهند که اساسا امکان برخورداری از ذهنیت مستقل و خردورزی بی‌واسطه برای انسان وجود ندارد. از منظر روانکاوان، حالات و خصوصیات روانی انسان بر تفکر و خردورزی او اولویت دارند و آن‌ها را به شدت تحت تاثیر قرار می­‌دهند. همچنین گروهی از معرفت‌شناسان بر این عقیده­‌اند که منافع، علایق و تفکرات پیشینی فرد مانع از شکل‌گیری تفکر خودبنیاد و ذهنیت مستقل در او می­‌شوند. در نتیجه به نظر می­‌رسد، «خودآیینی» نمی­‌تواند مولفه­ مناسبی به منظور تعریف مدرنیته و بررسی چگونگی تکوین آن در ایران باشد.

در مجموع، نقدهای ذکر شده در اینجا نمی­‌توانند از ارزش و اهمیت کتاب «مدرنیته سیاسی در ایران» بکاهند. این کتاب تلاشی است به منظور پاسخگویی به پرسش مهم چگونگی تکوین مدرنیته در ایران و توضیح چگونگی تولد نخستین دولت - ملت ایرانی. کتابی که با تیزهوشی از جدیدترین ابداعات نظری و روشی در راه دستیابی به اهدافش استفاده کرده است. 
نظر شما