پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۳۷
کد خبر: ۱۱۱۸۴۱
|
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۵
کتاب «چهل و یکم» به قلم حمید بابایی، با روایتی ادبی و زبانی جذاب، ماجرای کشتار وحشیانه مردم در مسجد گوهرشاد را به تصویر می‌کشد.

«چهل و یکم»؛ماجرای کشتار وحشیانه مردم در مسجد گوهرشادبه گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی فرهنگ وهنر،خسته و کوفته بود. اما باید زودتر نماز می‌خواند و افطار می‌کرد. رفت همان کنج همیشگی؛ جایی نزدیک محراب. مسجد خلوت بود. مثل همه مساجد، پاییز و زمستان که می‌شد، گوهرشاد هم خلوت می‌شد. بخاری زغال‌سنگی کنج مسجد، گرمای چندانی نداشت و برای همین شبستان همچنان سرد بود. خادم مسجد گلایه می‌کرد؛ذغال و هیزم گران شده و نذورات مردم کفاف چند تا بخاری را نمی‌دهد.

غرغرکنان چراغ‌های روغنی را روشن می‌کرد و می‌گفت روغن همین چراغ‌ها را هم به زحمت تهیه می‌کند. حالا هوا چنان سرد بود که کناره‌های حوض وسط صحن یخ بسته بود. لابد تا صبح و سحر که هوا سردتر هم می‌شد، یک لایه ضخیم یخ روی حوض را می‌پوشاند. سرما بیداد می‌کرد. استخوان‌های ادریس تیر می‌کشید.

تحمل این سرما آسان نبود، چه رسد به این که با آن آب یخ‌بسته وضو هم بگیری. وقتی آب را روی دستانش ریخت، یک آن گرمایی سوزناک حس کرد، انگار یک مشت خاکستر آتش ریخته باشد روی دستش، اما بعد بلافاصله سر تا به پا یخ زد. از زور سرما تند تند وضو گرفت و سعی کرد گلیمی که به همراه داشت زودتر بکشد روی سر و دوشش.

نظر شما