پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۱۹:۳۸
کد خبر: ۱۱۳۶۹۶
|
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۲
وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌گوید: به نظر من ایده‌آل در ادغام دستگاه‌های فرهنگی ـ تبلیغی، تشکیل یک قوه است که البته شکل‌گیری آن مشکلات و موانع زیادی دارد و باید آسیب‌شناسی و کارشناسی دقیقی روی آن صورت گیرد.
حسینی: همه نهادهای فرهنگی ـ تبلیغی نه در یک وزارت که باید در قوه‌ای مستقل ادغام شوندبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، موضوع تبلیغ دین و نیاز آن به تحول و نوآوری و استفاده از ابزارهای روز و نوین ارتباطی از جمله موضوعات داغ این روزهای کشور است و کارشناسان امر، نسخه‌های مختلفی را برای خروج جریان تبلیغات دینی از پوسته سنتی آن ارائه می‌دهند.

از جمله این پیشنهادها تشکیل نهادی واحد در حوزه تبلیغات است که این روزها خیلی‌ها پیگیر آن هستند، اما تمام این پیگیری‌ها، چراغ‌خاموش پیش رفته است.

ادغام نهادهای تبلیغی نیازمند ملاحظات و کارشناسی گسترده است. در حالی که چند دستگاه، موضوعاتی مانند تبلیغ، مسجد، ستایشگری اهل‌بیت علیهم‌السلام، وقف، زیارت، ترویج، آموزش و قرائت قرآن، حوزه‌های علمیه و ... را سرپرستی می‌کنند، ادغام آن‌ها می‌تواند حوزه فرهنگی ـ تبلیغی را چابک، کارآمد و اثرآفرین کند.

با این حال، چون طی سال‌های اخیر تجربه‌های ناموفقی در ادغام نهادها در کشور وجود داشته که ناشی از عدم بررسی همه جوانب ادغام بوده و شاید اگر با دقت بیشتری صورت می‌گرفت پس از چند سال و با تغییر دولت نهاد ادغامی مانند سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی از هم فرو نمی‌پاشید، ادغام دستگاه‌های فرهنگی ـ تبلیغی را با مکث و مشورت و تأمل پیش برده است.

با تمام ملاحظات، وجود نهاد‌های متعدد تبلیغی مانند سازمان تبلیغات اسلامی، شورای عالی حوزه‌های علمیه، جامعة المصطفی العالمیه، مرکز خدمات حوزه‌های علمیه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شورای سیاستگذاری حوزه‌های علمیه خواهران، سازمان اوقاف و امور خیریه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت (ع)، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، مرکز رسیدگی به امور مساجد، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ستاد اقامه نماز، مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی و بسیاری نهاد‌های دیگر سبب به نوعی پراکندگی در کار تبلیغ شده و این امر مهم دارای انسجام و وحدت رویه نیست.

چندی پیش این موضوع را با حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی به بحث گذاشتیم که این گفت‌وگو را می‌توانید از اینجا بخوانید. در ادامه گفت‌وگو با چهره‌های فرهنگی و تبلیغی کشور با سیدمحمد حسینی، رئیس دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی و وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی همنشین شدیم.

یکی از موضوعاتی که امروز در جریان تبلیغ دین در کشور احساس می‌شود این است که تبلیغ با شعائر جابه‌جا شده است. مثلاً اگر از یک جوان بپرسید تبلیغ دین چیست؟ شاید اولین موضوع عزاداری محرم را برای شما مثال بزند، البته عزاداری و یا دیگر مناسک این‌چنینی اثر تبلیغی دارد و اتفاقاً برگزاری آنها هم ضروری است، اما وقتی می‌گوییم راهکار همه مشکلات جامعه در دین وجود دارد، باید جریان تبلیغ هم سمت و سوی این‌چنینی داشته باشد و مبلّغ از ابزار دین برای رفع مشکلات مختلف از جمله مشکلات فرهنگی گام بردارد، اما کار مبلغی که مثلاً در یک سازمان مشغول کار است به جای اصلاح ساختار محدود به برگزاری نماز جماعت، سخنرانی و... می‌شود. به نظر شما چرا جریان تبلیغ در کشور به منبر، مداحی، تلاوت قرآن و شعائری از این دست محدود شده و در راستای حل مشکلات برنامه منسجمی در آن وجود ندارد؟

هدف اصلی تبلیغ از زمان پیامبر (ص) معرفت‌افزایی و افزایش بصیرت بوده است

تبلیغ رسالت انبیاء است و اصل کار آنها دعوت مردم به توحید و ترویج اخلاق در جامعه است. این تبلیغ برپایه معرفت‌افزایی در جامعه بوده، یعنی انبیاء استدلال می‌کردند و مردم را همراه خود می‌کردند. خداوند حتی روش‌های تبلیغ را هم برای مبلّغان معرفی کرده است یک جاهایی بحث حکمت است و باید کلام متقن باشد و افراد را مجاب کند، جایی باید موعظه باشد و مبلّغ عواطف و احساسات به خرج می‌دهد و جایی هم باید جدال و بحث کرد.

تبلیغ رسالتی است که از انبیاء و ائمه به علما و روحانیون منتقل شده و در طول تاریخ جریان موفقی در هدایت انسان‌ها بوده است

ائمه هم بزرگترین رسالت خود را در مسیر هدایت قرار دادن مردم می‌دانستند. امام صادق (ع) چهار هزار شاگرد درجه یک تربیت کرد که هر کدام از این‌ها مبلّغان بی‌شماری تربیت کردند. آن زمان امام صادق (ع) در حوزه‌های گوناگون به صورت تخصصی مبلّغ تربیت می‌کردند تا هر کدام در جای مورد نیاز مؤثر باشند. در ادامه راه انبیاء و ائمه، روحانیون و علما در طول تاریخ با ابزارهای مختلف مردم را همراه خود می‌کردند و در طول تاریخ جریان تبلیغ جریان موفقی بوده است و سبب شده دین اسلام با کمترین تحریف و انحرافات به قرون اخیر برسد.

در قرون اخیر هجمه‌ها علیه دین بسیار زیاد شده اما جریان تبلیغ همان روند سنتی را ادامه داده است

اما در قرن‌های اخیر هجمه‌ها علیه دین بسیار زیاد شده و در عین حال جریان تبلیغ تقریباً با همان روند سنتی ادامه پیدا کرده است و این امر سبب شده تبلیغات چندان محسوس نباشد و آنچه دیده می‌شود پرداختن به شعائری مانند عزاداری، منبر، تلاوت قرآن و... است. البته این‌ها اتفاقات خوبی است و لازم است اما کافی نیست، باید از این شعائر به عنوان یک مکمل و ابزار استفاده کرد و در ادامه برگزاری شعائر باید افراد را قانع کرد و آنها را به مسیر درست هدایت کرد. مثلاً جوانی که جذب هیأت می‌شود نباید به حال خود رها شود و باید با او صحبت کرد و ضمن رفع شبهات، او را در مسیر درست قرار داد.

دعوت باید به سمت بصیرت باشد و بینش و آگاهی مردم را بالا ببرد تا تحت تأثیر حمله و هجمه‌ها قرار نگیرند. اوایل انقلاب داشتیم جوانان زیادی که همراه انقلاب بودند اما به دلیل اینکه در مسیر درست هدایت نشدند در میانه راه از مسیر انقلاب خارج شده و حتی از کشور رفتند و پناهنده غرب شدند.

امروز به دلیل گسترش شهرها و کلان‌شهرها به اندازه کافی مسجد و روحانی نداریم و جاهایی هم که مسجد وجود دارد برنامه‌ای برای تربیت بچه‌ها وجود ندارد. در گذشته بچه‌ها قبل از رفتن به مدرسه با معارف الهی آشنا می‌شدند و بسیاری از مسائل را می‌آموختند، اما امروز می‌بینیم ممکن است یک جوان از مسائل و احکام ابتدایی هم بی‌خبر باشد. در این راستا خانواده‌ها هم غافل هستند و جامعه هم برنامه‌ای برای آموزش و تربیت دینی نوجوان و جوان ندارد و اینگونه است که با مشکل مواجه می‌شویم.

شعائر دینی بخشی از تبلیغ است، اما باید به خدمت بصیرت‌افزایی بیاید

به هر حال اصل تبلیغ باید در خدمت بصیرت‌افزایی و بالا بردن آگاهی و بینش مردم باشد و در کنار آن شعائر را هم دنبال کنیم و اصلاً باید از شعائری مانند عزاداری، سخنرانی و... در راستای بصیرت‌افزایی مردم استفاده کنیم. نباید اصل را فدای فرع کنیم بلکه باید این دو در کنار هم و مکمل هم باشند.

امروز بخشی از بدنه مدیران کشور روحانیت هستند، اما حوزه‌های علمیه فقط علوم دینی به طلاب آموزش می‌دهند و برنامه‌ای برای تربیت مدیر ندارند کار به گونه‌‌ای است که صرف اینکه فرد انسان خوب، سالم و باتقوایی است مهم‌ترین معیار برای انتخاب مدیر است. چهل سال از انقلاب گذشته و هنوز حوزه‌ها به این نتیجه نرسیده‌اند که بخشی از مدیران جامعه خروجی‌های حوزه هستند و باید دیگر علوم خصوصاً مدیریت را هم به آنها آموخت، زیرا بهترین تبلیغ در یک سازمان این است که مراجعه کننده احساس کند که اگر دروغ نگوید و رشوه ندهد باز هم کارش راه می‌افتد و یا وقتی وارد سازمان می‌شود احساس کند عده‌ای با تمام وجود قصد خدمت به او را دارند. شاید یکی از دلایل ندانستن علم مدیریت و دیگر علوم باشد که در حوزه به طلاب ارائه نمی‌شود. به نظر شما چگونه می‌توان این آسیب را برطرف کرد و جریان تبلیغ چگونه می‌تواند در خدمت اصلاح امور بیاید؟

باید در جریان تربیت مبلّغ، دیگر علوم خصوصاً مدیریت را هم به طلاب آموخت

این آسیب‌شناسی بسیار خوبی است که اشاره کردید، اما محدود به حوزه علمیه نیست بلکه همه نظام آموزشی ما طرف این سخن شما هستند. ما یکسری معلومات و محفوظات به دانشجویان و طلاب القاء می‌کنیم که کاربرد چندانی ندارد و بعد که در کار اجرایی قرار می‌گیرند گویا هیچ نیاموخته و اطلاعاتشان صفر است و دچار سردرگمی می‌شوند.

حتی شاهد هستیم فرد انتخاب می‌شود و به مجلس می‌رود اما ساختار کشور را نمی‌داند و با مسائل حقوقی آشنا نیست. بخشی از این خلأ باید لابه‌لای دروس حوزه و دانشگاه ارائه شود و بخشی از آن باید در قالب دوره‌هایی به افراد آموزش داده شود تا فرد قبل از پذیرش مسئولیت ابتدا اشراف کافی به آن سازمان و فعالیت‌ها پیدا کند.

شاهد هستیم فرد انتخاب می‌شود و به مجلس می‌رود اما ساختار کشور را نمی‌داند و با مسائل حقوقی آشنا نیست. بخشی از این خلأ باید لابه‌لای دروس حوزه و دانشگاه بیاید و بخشی از آن باید در قالب دوره‌هایی به افراد آموزش داده شود.

باید قبل از اینکه فرد مثلاً‌ نماینده مجلس و یا امام جمعه و ... شود آموزش ببیند. البته امروز این ضعف مشخص شده و پژوهشکده‌هایی مانند مدرسه حکمرانی به دنبال راه‌ حل برای رفع آن هستند و یا دستگاه قضایی دوره‌های کارآموزی برای دانش‌آموختگان حقوق می‌گذارد تا قبل از مشغول کار شدن تجربه‌های لازم را کسب کنند.

البته حوزه‌های علمیه هم کارهایی در این زمینه آغاز کرده‌اند و مؤسساتی راه‌اندازی شده که امور تبلیغی را حرفه‌ای آموزش می‌دهند و یا کتاب‌هایی تدوین شده است اما کافی نیست و به همین دلیل هم این کار‌ها چندان احساس نمی‌شود.

مبلّغ قبل از حضور در یک سازمان باید با اقتضائات آنجا آشنا شود

باید نهادهایی مسئول اعزام مبلّغ هستند، مثل شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، دفتر تبلیغات، سازمان تبلیغات، عقیدتی سیاسی‌ها و... دوره‌هایی را پیش از اعزام مبلّغ برگزار کنند و روحانی را با اقتضائات آن نهاد و سازمان آشنا کنند، این اتفاقی است که باید برای کارمندان هم رخ دهد. امروز یک شخص چند سال مدیر است و تجارب فراوانی دارد که راحت هدر می‌رود و این تجارب برای رشد کارمندان و مدیران بعدی استفاده نمی‌شود. تجربه‌هایی که شاید در کتاب و جزوه نباشد.

باید در گام دوم انقلاب مشکل حوزه‌های علمیه برطرف شود

مدیر باید بداند چگونه وقتش را تنظیم کند، در کارها اولویت‌بندی کند، فقط در یک کار و یک نقطه متمرکز نشود و همه جوانب را همزمان پیش ببرد و ... این‌ها موضوعاتی است که باید آموزش داده شود و امیدوارم در گام دوم انقلاب حداقل این اشکال بزرگ در نهادهای آموزشی خصوصاً حوزه‌های علمیه برطرف شود.

با روند کنونی فعالیت حوزه‌های علمیه و دستگاه‌های تبلیغی چقدر می‌توانیم امیدوار باشیم که جریان تبلیغ به خدمت پیشرفت کشور بیاید و فقط محدود به برگزاری شعائر مذهبی نباشد؟

ما باید به این سمت حرکت کنیم، زیرا مبلّغان ما نمی‌توانند به موضوعات و اتفاقات روز جامعه بی‌تفاوت باشند و باید به همه مسائل آشنا باشند و باید در راستای حل مشکلات گام بردارند. در حوزه تبلیغ، هجمه‌ها بسیار زیاد و بروز است، حال یک طلبه باید به قدری آماده باشد که بتواند به هر سؤال و شبهه پاسخ دهد و کارش بصیرت و آگاهی مردم را افزایش دهد. این لازم این است که مبلّغ به خوبی آموزش ببیند.

مبلّغان ما نمی‌توانند به موضوعات و اتفاقات روز جامعه بی‌تفاوت باشند و باید به همه مسائل آشنا باشند و باید در راستای حل مشکلات گام بردارند. در حوزه تبلیغ، هجمه‌ها بسیار زیاد و بروز است، حال یک طلبه باید به قدری آماده باشد که بتواند به هر سؤال و شبهه‌ای پاسخ دهد

چند سالی است که صحبت‌هایی مبنی بر تشکیل یک نهاد تبلیغی با ادغام همه نهادها مطرح می‌شود. یعنی دستگاه‌هایی مانند دفتر تبلیغات حوزه،‌ سازمان تبلیغات، سازمان اوقاف و... به صورت یک نهاد واحد درآمده و موضوع تبلیغ در کشور یک متولی واحد داشته باشد. به نظر شما این ادغام چه نقاط ضعف و قوتی می‌تواند داشته باشد؟ و لازمه چنین ادغامی چیست تا در آینده با شکست مواجه نشود؟

دستگاه‌ها و سازمان‌های متعددی هستند که در زمینه تبلیغ فعالیت می‌کنند و نیاز است این فعالیت‌ آسیب‌شناسی شود. اما اصل موضوع این است که فرهنگ در کشور ما مظلوم واقع شده و به آن توجه نمی‌شود. یکی از دلایل حمایت نشدن درست فرهنگ، تعدد دستگاه‌ها و سازمان‌های مختلف در حوزه فرهنگ و تبلیغ است که اغلب به دنبال آینده‌نگری نیستند و کارهای روزمره انجام می‌دهند. آنها در پاسخ به ضعف‌ها فرافکنی می‌کنند و به خوبی پاسخگو نیستند، لذا باید یک فکر جامع درباره کل دستگاه‌های فرهنگی داشته باشیم.

در نقشه مهندسی فرهنگی کشور گفته شده فرهنگ از شئون رهبری است، زیرا دولت‌ها موقت و به دنبال کارهای زودبازده هستند و در عین حال فرهنگ، امری زمان‌بر است و آثار آن مشهود نیست. اینگونه عملاً فرهنگ به حاشیه می‌رود. به نظر من باید موضوعات و نهاد‌هایی چون فرهنگ، تبلیغ، آموزش، علم و دانش و... همه با هم ادغام و در قالب یک قوه زیر نظر رهبری فعالیت کنند.

ما برای رفع اختلافات و درگیری‌ها یک قوه داریم، آیا برای پیشگیری از این اختلافات، برای ساختن جامعه نباید یک قوه قدرتمند با بنیه فکری و مالی داشته باشیم؟ ما با مفاسد برخورد می‌کنیم اما منشاء فساد و ناهنجاری هنوز وجود دارد در حالیکه باید ابتدا از وقوع فساد جلوگیری کرد.

ما دستگاه‌های زیادی داریم مانند حوزه علمیه، سازمان تبلیغات، مجمع تقریب مذاهب، سازمان حج، سازمان اوقاف، آموزش و پرورش، وزارت علوم، وزارت ارشاد که باید به صورت قوه در بیایند تا از یک جایگاه بالایی برخودار باشند. امروز یک نهاد فرهنگی حتی نمی‌تواند حقوق خودش را طلب کنند، بودجه‌های فرهنگی بسیار پایین بسته می‌شود و همان مبلغ کم هم پرداخت نمی‌شود.

باید به تجارب ادغام‌های گذشته توجه کنیم تا با شکست موجه نشویم

به نظر من ایده‌آل، تشکیل یک قوه است که البته شکل‌گیری آن مشکلات و موانع زیادی دارد و باید یک آسیب‌شناسی و کارشناسی دقیق روی آن صورت گیرد. اما اگر این اتفاق هم قرار است رخ ندهد، در ادغام دستگاه‌ها باید به تجربیات قبلی ادغام‌ها مانند سازمان برنامه و بودجه و منابع انسانی یا ادغام برخی وزارتخانه‌ها و... توجه کنیم و راه را به گونه‌ای طی نکنیم که مدتی بعد به فکر انحلال ادغام و بازگشت به روال گذشته بیفتیم.

هدف ادغام تقویت نهاد ضعیف است، اما گاهی در ادغام نهاد ضعیف از بین می‌رود

ادغام‌ها با هدف تقویت نهادهای ضعیف‌تر انجام می‌شود اما در اغلب موارد دستگاهی که ضعیف است نه تنها تقویت نمی‌شود بلکه از بین می‌رود از طرفی برخی ادغام‌ها هم موفق بوده مثل ادغام شهربانی، کمیته و ژاندارمری که اتفاق خوبی بود و نیروی انتظامی به عنوان یک ساختار خوب شکل گرفت و دوام آورد.

در برخی موارد ادغام که در گذشته انجام شد ضعف داشتیم پس باید برای ادغام دستگاه‌های تبلیغی آسیب‌شناسی کنیم که ضعف ادغام‌های گذشته چه بوده تا گرفتار نشویم. در برخی ادغام‌ها مثل سازمان تربیت‌بدنی و سازمان ملی جوانان مأموریت سازمان ملی جوانان فراموش شده است و همه چیز به ورزش ختم می‌شود. باید نکاتی از این دست در ادغام در نظر گرفته شود.

باید برای ادغام دستگاه‌های تبلیغی آسیب‌شناسی کنیم که ضعف ادغام‌های گذشته چه بوده تا گرفتار نشویم. در برخی ادغام‌ها مثل سازمان تربیت‌بدنی و سازمان ملی جوانان مأموریت سازمان ملی جوانان فراموش شده است و همه چیز به ورزش ختم می‌شود

اگر این موارد در ادغام دستگاه‌‌های تبلیغی لحاظ شود، اتفاق خوبی است زیرا از کارهای موازی و هدر رفت منابع جلوگیری می‌شود و نهادهایی که ضعیف‌تر هستند کارشان قوی جلو می‌رود.

یکی از مشکلات نهادهای فرهنگی و تبلیغی، ناهماهنگی بین آنهاست. آیا اگر نهادی تشکیل شود که میان سازمان‌های تبلیغی هماهنگی و هم‌افزایی ایجاد کند باز هم نیاز به ادغام وجود دارد؟

این حداقل کاری است که باید انجام شود تا طی آن تصمیمات واحدی گرفته شود و هماهنگی صورت گیرد. این حداقل کار است و اگر ادغام میسر نباشد می‌توان موضوع هماهنگی را تقویت کرد. اتفاقاً اگر سازمان قوی و واحد داشته باشیم هماهنگی‌ها راحت‌تر انجام می‌شود و عملکردها تقویت می‌شود. اگر دستگاه قدرتمندی داشته باشیم که جایگاه معتبری داشته باشد و حرفش خریدار داشته باشد بسیار بهتر و راحت‌ـر برنامه‌ریزی می‌کند و آن را اجرایی می‌کند.

ما در این راستا شورای عالی انقلاب فرهنگی را داریم که از عهده هماهنگی نهادهای فرهنگی برنمی‌آید به همین دلیل نیاز به یک سازمان واحد احساس می‌شود تا هم برنامه‌ریزی کند، هم اجرا و هم از دیگر نهادها مطالبه کند.

یکی از بحث‌هایی که در موضوع ادغام نهادهای تبلیغی مطرح می‌شود، کمبود بودجه است و برخی عقیده دارند این ادغام  به این دلیل است که نهادهایی مانند اوقاف کمبود منابع را پوشش دهند. از طرفی فرهنگ به گفته رهبر معظم انقلاب مانند هوا مورد نیاز است و شاید با این تفکر باعث شویم دولت‌ها فرهنگ را رها کنند و برای آن هزینه نکنند. نظر شما در این باره چیست؟

باید دولت‌ها برای فرهنگ هزینه کنند، حال اگر این نگاه را داشته باشیم که با ادغام سازمانی مانند اوقاف کمبود بودجه را برطرف کنیم اشتباه بزرگی است. بودجه کشور باید به خدمت فرهنگ برود و دولت‌ها باید برای فرهنگ دغدغه داشته باشند

بودجه‌های فرهنگی بسیار ناچیز است و شاید به یک درصد هم نرسد با این حال برخی هیاهو می‌کنند که چرا این مقدار بودجه به حوزه‌های علمیه و یا سازمان تبلیغات پرداخت می‌شود در حالی که مردم مشکلات زیادی دارند. ما اگر کار فرهنگی را به درستی انجام دهیم معضلات جامعه کاهش پیدا می‌کند، پس باید دولت‌ها برای فرهنگ هزینه کنند، حال اگر این نگاه را داشته باشیم که با ادغام سازمانی مانند اوقاف کمبود بودجه را برطرف کنیم اشتباه بزرگی است. بودجه کشور باید به خدمت فرهنگ برود و دولت‌ها باید برای فرهنگ دغدغه داشته باشند، زیرا این کار سرمایه‌گذاری است، ما اگر انسان‌های خوبی تربیت کنیم این‌ها سرمایه هستند. ما هر مقدار برای فرهنگ کم بگذاریم آسیب‌های آن دامن جامعه را می‌گیرد و هزینه‌های بیشتری به مردم تحمیل می‌کند.

دولت باید خودش را مکلف به حمایت از فرهنگ بداند، نه اینکه نهادهای مردمی و انقلابی مثل بنیاد مستضعفان، اوقاف و ... بار اصلی دولت را بر دوش بکشند. دولت اگر برای فرهنگ هزینه کند منافعش به خود دولت می‌رسد. اگر ثمره کار فرهنگی تربیت افرادی مانند سردار سلیمانی باشد ببینید چقدر برای جامعه و حتی جهان مفید است. این‌ها ثمره برنامه‌ریزی درست و هزینه برای فرهنگ است. اگر مدیران ما روحیه جهادی و در عین حال تخصص داشته باشند ثمراتش برای همه کشور است و این اثر کار درست در عرصه فرهنگ است.
نظر شما