سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۰۲
کد خبر: ۱۱۴۰۰۶
|
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۰
درباره فیلم‌های «زالاوا» به كارگردانی ارسلان امیری و مصلحت به كارگردانی حسین دارابی كه تا حدودی ایده و روایت جذابی دارند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، شاید آن عشق و علاقه همیشگی به سینماست كه باوجود برخی بدگمانی‌ها، ما را به سی و نهمین جشنواره فیلم فجر امیدوار كرده بود. آن نیت و شعار روشن نگه داشتن سینما اگرچه زیبا به نظر می‌رسد، اما باید خطرات این مسیر پرسنگلاخ در دوران شیوع كرونا و البته كیفیت خود فیلم‌ها را هم درنظر گرفت. 
به‌ویژه این دومی شاید برای ماهیت سینما و دفاع از شانیت آن خیلی اهمیت دارد و اگر قرار است عشاق و علاقه‌مندان سینما خودشان را برای فیلم‌هایی با كیفیت‌های نازل به خطر بیندازند، این خطرپذیری چه ارزشی دارد و اساسا با چنین آثاری كه كورسوی امیدی هم در آنها مشاهده نمی‌شود، می‌توان حرف از روشنایی چراغ سینما زد؟ با این وضعیت همان خاموشی گزینه بهتر، سالم‌تر و ایمن‌تری است. در روزهای چهارم و پنجم سینمای رسانه، فیلم‌هایی به نمایش درآمدند كه باوجود برخی امیدواری‌ها و امتیازات، در كلیت نتوانستند درخشان عمل كنند و از آن فیلم‌هایی نبودند كه برق و روشنایی‌شان به كار نجات سینما بیاید و بتوان به عنوان آثاری ماندگار از آنها نام برد.

 به گزارش روزنامه جام‌جم، در این میان تا حدودی «زالاوا» و بیشتر «مصلحت»، چشمه‌هایی از امید و استعداد نشان دادند و به طور نسبی نظر مثبت برخی مخاطبان و منتقدان را به دست آوردند. به قدری مجموع فیلم‌های این دوره جشنواره تا اینجا چیز ویژه‌ای نداشتند كه مخاطب از دیدن فیلم‌های كمی خوب، مثل همین زالاوا و كمی بهتر مثل همین مصحلت، ذوق می‌كند و ممكن است با خود بگوید روال و طبیعت جشنواره فیلم فجر كدام است؟ نمایش و رقابت فیلم‌های عمدتا بد و حضور دو سه تا فیلم نسبتا خوب؟ واقعا جشنواره، جشنواره كه می‌گفتند این بود؟!

زالاوا؛ یک ترس جذاب 
به‌یاد ندارم كه پیش از این در جشنواره فیلم فجر، یك زوج كارگردان برای دریافت سیمرغ بلورین رقیب یكدیگر باشند. این موضوع حتی در دیگر جشنواره‌های جهانی هم می‌تواند جالب و كم‌سابقه باشد. اما در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر این اتفاق رخ داده و ارسلان امیری و آیدا پناهنده با دو فیلم زالاوا و تی‌تی، رقیب یکدیگر هستند. امیری پیشتر به عنوان نویسنده با همسرش همكاری كرد و فیلمنامه فیلم‌هایی چون ناهید و اسرافیل را به طور مشترك با هم نوشتند.

جالب این‌كه امسال هم باوجود رقابتی كه به عنوان كارگردان در بخش سودای سیمرغ دارند، در تهیه و تولید هر دو فیلم باز هم با یكدیگر مشاركت دارند، امیری در نوشتن فیلمنامه تی‌تی مشاركت داشته و پناهنده هم به عنوان یكی از فیلمنامه‌نویسان و همچنین مشاور كارگردان در زالاوا كنار امیری بوده است. 

زالاوا به عنوان اولین ساخته سینمایی ارسلان امیری، فضاسازی خوبی دارد و سراغ روایتی درباره قصه‌ای با موضوع جن و در فضایی ترسناك می‌رود. سوژه و فضایی كه دستمایه آثاری در تاریخ سینما قرار گرفته و ظرفیت خوبی برای قصه‌گویی و جذب مخاطب دارد. زالاوا شروع خوبی دارد و سوژه را با خرافه‌پرستی و اعتقادات مردم منطقه فیلم، تقویت می‌كند و به‌ویژه با سكانس جن‌گیری؛ تعلیق، جذابیت و هیجان را به اوج می‌رساند. حتی به‌طرز جالبی در چنین سكانس نفسگیری، ناگهان برق سالن سینمای پردیس ملت (سینمای رسانه) هم برای دقایقی رفت تا به‌طور كامل ما هم در دل موقعیت ترسان و لرزان فیلم قرار بگیریم!

با این‌حال فیلم بهره كاملی از این موقعیت درخشان و سوژه خود نمی‌برد و جمع‌بندی‌اش، آن‌طور كه باید هم‌شأن شروع و میانه‌اش نیست. هرچند آن عدم وصال دلداده‌های جوان فیلم (رئیس پاسگاه و خانم دكتر)، به شكل درستی قابل انتظار بود و در آن روستای جن‌زده، تسخیرشده و خرافه‌پرست؛ جز این نمی‌شد سرنوشتی برای‌شان متصور شد، اما فیلم در جمع و جور كردن و سرانجام قصه جنی، مبهم عمل می‌كند. در حالی كه می‌شد پایان‌های خیلی بهتر و ماندگارتری برای فیلم متصور بود.

باوجود پایانی لغزنده، زالاوا فیلم قصه‌گوی جذابی است و با فضاسازی مناسب، مخاطب را با خود همراه می‌كند. شخصیت‌پردازی و بازی نوید پورفرج، پوریا رحیمی سام و هدی زین‌العابدین و آن بازیگر نقش سرباز هم از امتیازات فیلم است.

«زالاوا» و «مصلحت»؛ یک ترس جذاب و دیگری تقریبا بدون خط قرمز
مصلحت؛ تقریبا بدون خط قرمز
دروغ چرا؟ با دافعه و پیش‌زمینه ذهنی به تماشای فیلم مصلحت به كارگردانی حسین دارابی نشستم، اما فیلم به قدری خوب شروع شد، بهتر ادامه پیدا كرد و قصه‌اش را با جذابیت روایت كرد كه چاره‌ای جز تایید فنی آن ندارم.

جالب این‌كه برخی منتقدان و مخاطبانی كه اساسا با پیش‌فرض منفی، با فیلم‌های ارگانی روبه‌رو می‌شوند؛ بعد از تماشای مصلحت، نتوانستند نسبت به روایت جذاب فیلم بی‌تفاوت باشند. اسم اولیه فیلم مصلحت نظام بود كه جلب‌توجه بیشتری می‌كرد، اما حالا با تغییر دقیقه نودی و حذف كلمه نظام، اسم فیلم هم خنثی و بی‌اثر شده و می‌تواند دلایل تماشا نكردن فیلم را هم بیشتر كند. فیلم باوجود حضور بازیگران خوبی چون فرهاد قائمیان و وحید رهبانی و مهدی حسینی‌نیا، چهره پرفروشی هم ندارد و همه اینها دلیل خوبی برای بی‌اعتنایی اولیه به فیلم است.

جام‌جم نوشت: تهیه‌كنندگی سازمان هنری رسانه‌ای اوج، حوزه هنری و بحث محتوایی، مضمونی و ایدئولوژیك فیلم هم می‌تواند بهانه خوبی برای قضاوت زودهنگام و تاخت و تاز برخی مخالفان باشد كه اساسا به چنین آثار و تولیداتی روی خوش نشان نمی‌دهند و حتی حاضر به تماشای این فیلم‌ها هم نیستند. اما محمدحسین مهدویان- البته مهدویانِ قبل از شیشلیك- و برخی فیلمسازان جوان و تازه‌نفس دیگر نشان داده‌اند كه می‌توان در فضای انقلابی، كلیشه‌ها را كنار زد و فیلم‌های جذاب، استاندارد و خوش‌ساختی ارائه داد و با ایجاد پیوندی درخشان میان فرم و محتوا، رضایت مخاطبان طیف‌های مختلف، حتی عده‌ای را كه موافق ایدئولوژی فیلمساز و نهادهای سازنده هم نیستند، به دست آورد.

سازمان اوج سال گذشته هم با فیلم لباس شخصی، تا حدودی توانست نظر برخی منتقدان و تماشاگران را به دست آورد، اما مصلحت حتی چند قدم هم جلوتر می‌ایستد و با روایتی گرم و جذاب به مدد فیلمنامه خوب حسین دارابی، شخصیت‌پردازی و بازی خوب بازیگران، فیلمبرداری روزبه رایگا و تدوین سیاوش كردجان و امتیازات شاخص در بخش‌های دیگر، نظر مثبت تماشاگران و برخی منتقدان را به دست می‌آورد. 

فیلم مصلحت به تهیه‌كنندگی محمدرضا شفاه (تهیه‌كننده فیلم دیدن این فیلم جرم است!) جسورانه ملاحظات را كنار می‌زند و با برچسب زدن به شخصیت‌هایی كه از پایه‌های نظام و انقلاب در دهه ۶۰ هستند، در حكم یك سوزن سوزناك و تلنگر محكم عمل می‌كند؛ این‌كه طبق گفته شخصیت ذی‌نفوذ فیلم، آیت‌الله مشكاتیان (فرهاد قائمیان) در فیلم: «"عدالت خط قرمز ندارد" حتی اگر پای قدرتمندترین افراد نظام در میان باشد. منتهی روایت فیلم به گونه‌ای پیش می‌رود كه ظن تماشاگر را برمی انگیزد و واقعا فكر می‌كند كه ممكن است گاهی مصلحت این باشد كه عدالت هم آغشته به خط قرمز شود.» شخصیت حسین جلالی با بازی وحید رهبانی كه از قضا در فیلم شیشلیك، آن روی چنین جایگاهی را بازی كرد، به شیوه سرپیكو و در یك حقیقت‌طلبی و افشاگری جذاب هالیوودطور، مو از ماست عدالت می‌كشد و تا پای جان، خطر می‌كند.

نكته مهم دیگر این‌كه باوجود روایت داستان در دهه ۶۰، مصلحت اتفاقا فیلم زمانه ما است و نیش و كنایه‌هایش به‌وضوح به آقازادگی امروز و سوءاستفاده از قدرت اصابت می‌كند. مصلحت به قدر كفایت در روایت خوب و پرقدرت عمل می‌كند كه می‌تواند نگاه مخالفان ایدئولوژیك را هم برگرداند یا دست‌كم آنها را دچار تردید كند و این دقیقا مؤید قدرت سینماست.

اما ایراد فیلم این است كه آنجایی كه باید به پایان نمی‌رسد، یعنی بهترین پایان‌بندی برای فیلم همان دستگیری و مجازات افراد متصل و خاطی پرونده است، اما از آن‌سوی، نگاه سازمانی و ارگانی خودش را در پایان فیلم تحمیل می‌كند كه سنخیتی با آن شروع و میانه خوب فیلم ندارد و برای تفهیم چهره مثبت فرد ذی‌نفوذ قصه و عدالت‌طلبی او، سكانس‌هایی پرسوز و گداز و احساسی تدارك می‌بیند. در حالی كه واقعا نیاز به این تاكید گل‌درشت نبود، روند قصه و قهرمان‌بازی‌های جلالی و یاری به‌هنگام مرد قدرتمند و صاحب‌منصب، پیام و مفهوم موردنظر را به مخاطب منتقل كرده است. 

نظر شما