جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۲۳:۰۴
کد خبر: ۱۱۴۰۴۹
|
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۸
حجت‌الاسلام پهلوانی در برنامه انعکاس مطرح کرد:
حجت‌الاسلام پهلوانی در برنامه انعکاس با بیان اینکه امام عزیز نگاهش جامع و دنیا دیده و جهانی بود نه نگاه حوزوی محدود به قم ، نجف، ایران و عراق گفت: امام خمینی هنگام ورود به تهران به کمیته استقبال گفتند این مردم و پابرهنه‌ها بودند که ما را از زندان‌ها و تبعیدها آزاد کردند و ما اگر بخواهیم بمانیم باید نوکر و خادم مردم باشیم و اگر روزی مردم از ما سلطنت و تفرعن شاه را استشمام کنند، با ما همان می‌کنند که با شاه کردند.
امام راحل نگاهش بشری و جهانی بودبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، حجت‌الاسلام عبدالحسین پهلوانی در برنامه انعکاس (تاریخ شفاهی امام (ره))که از سوی فرهنگ‌سرای امام (ره) اجرا می‌شود، در گفتگویی ویژه همزمان با دهه فجر به بازخوانی خاطرات و ناشنیده‌هایی از دیدار با امام خمینی(ره) و حواشی آن پرداختند.

پهلوانی سابقه ریاست عقیدتی سیاسی ناجا کل کشور، مسئول مرکز آموزش و اعزام مبلغ نیروی قدس سپاه در محور لبنان، افغانستان و عراق و ریاست عقیدتی سیاسی سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح در وزارت دفاع بوده است. با ایشان که هفت سال درس خارج آیت‌الله العظمی جوادی و چهار سال هم درس خارج مقام معظم رهبری را در کارنامه دارد، درباره سبک زندگی امام خمینی (ره) و تاثیرات آن بر انقلاب اسلامی و استمرار آن در فرهنگ‌سرای امام (ره) به گفت‌وگو نشستیم.

سبک زندگی امام چه ویژگی داشت که ایشان را از سایر رهبران جهان متمایز می‌کرد؟

اولین امتیازی که حضرت امام نسبت به سایر رهبران جهان داشتند، روح خدا خواهی و به تبع آن روح انسان خواهی و مردم خواهی امام عزیز بود که انسان‌ها را جلوه خدا می‌دانستند و خدمت به انسان‌ها را خدمت به خدا می‌دانستند و روح مردم خواهی را عینا روح خداخواهی می‌دانستند. لذا امتیاز عمده همان معنویت و ارتباط با خالق هستی و گرداننده هستی بود و با این نگاه که قرآن می‌فرماید: «لله جنود السماوات والارض»، حضرت امام حتی لشکرها و جنود دشمن را هم لشکر الهی می‌دیدند چون می‌فرمودند: آنها هم به اذن الله حرکت می‌کنند، به اذن الله شلیک می‌کنند. همان دیدگاه موسی گونه‌ای که حضرت موسی (ع) نسبت به لشکر فرعون داشت و خود را در کاخ فرعون انداخت و با لشکر فرعون بزرگ شد. این نگاه امام امتیازی بود نسبت به همه رهبران جهانی و اما امتیاز او نسبت به رهبران دینی و حتی به مراجع دینی و همه حاصل حوزه‌های دینی این بود که امام عزیز نگاهش جامع و دنیا دیده و جهانی بود نه نگاه حوزوی محدود به قم و نجف و ایران و عراق. 

او گرچه در حوزه‌های قم و نجف بود، اما نگاهش نگاه بشری و جهانی بود. لذا این نگاه امام هم ارتباط امام با خدا را خاص کرد و هم با خلق خدا. آن روزی که امام را در نجف بعضی علما مسخره کردند و گفتند آقای خمینی که ۱۵ سال در نجف در حرم حضرت امیر (ع) زیارت جامعه کبیره می‌خوانده چطور رفته پاریس امام در پاسخ فرمود اولا من گرفتار موقعیت معنوی خود هم نیستم، گرفتار حرم حضرت امیرالمومنین (ع) هم نیستم، گرفتار زیارت جامعه خود هم نیستم و از همه چیز آزادم و این «جعلک القربی» که حضرت امیر (ع) فرمود، امام واقعا به نمایش گذاشت و از معنویت خودش هم آزاد بود. فرمود من گرفتار نیستم و فقط گرفتار بندگی خدا هستم و امروز بندگی خدا اقتضا می‌کند برای نجات مردم ایران از نجف هجرت کنم و به اختیار خودم هم نبود و تبعید شدم و ثانیا ما هر جا برویم همان جا را حرم علی (ع) می‌کنیم، همان جا را نجف می کنیم و مهم این است که معنویت همراه ما باشد. 

باید بتوانیم همه جا را حرم امن علی (ع) کنیم و این هنر یک مرجع تقلید است و امام می فرمود من مثل دیگر مراجع گرفتار حوزه و مسجد و محراب و منبر خود نیستم و همه جا  می توانم این منبر و محراب را ایجاد کنم و به خاطر همین ارتباطش با خدا خاص شد و به دنبال این ارتباطش با نه تنها ملت ایران بلکه با جهان بشری ارتباط خاص داشت.او حتی در فرانسه هم مسیح گونه توانست مسیحیان را شیفته کند. پیامبر (ص) فرمود هر کس از گناه خودش را نجات بدهد و به طاعت الهی سر نهد، خدا بدون اینکه مالی داشته باشد او را بی نیاز می کند، بدون اینکه از طائفه معروفی باشد او را محبوب می کند و بدون اینکه برای محبوبیت ملی و عمومی سرمایه گذاری کند، محبوب همه قلوب می شود و این آیه قرآن را محقق کرده" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا"

اگر کسی اهل عمل صالح و ایمان باشد بی اختیار قلوب او را می پذیرند و ما که نوجوان بودیم و او را ندیده بودیم او را پذیرفتیم، عشق و محبتش الهی بود و لذا امتیاز اصیل او این بود که هم نسبت به رهبران جهانی امتیازش ارتباط با خالق هستی بود و امتیاز ثانی اش اینکه جهاندیده بود و جهانی فکر می کرد و محدود به مکان و زمان نبود.

شهید صدر هم در زمان نزدیک به شهادت یعنی فروردین 1358 این جمله را در اواخر سال 1357 فرمودند که "ان الخمینی حیره الشرق والغرب و شغله العالم" یعنی خمینی هم شرق را متحیر کرد و هم غرب را و همه عالم را و همه بشریت را به خود مشغول کرد. گفتند رمزش چیست؟ گفت رمزش همین است که "ذوب فی الخمینی کما هی ذوب فی الاسلام"  در خمینی ذوب شوید شما هم همین حالت را پیدا می کنید چون خمینی در اسلام و خدا ذوب شده است.

روی همرفته نام حضرت امام و واژه اسلام ناب و اسلام اصیل و حاصلش جمهوری اسلامی همه یک پکیج معنوی هستند که یادآور عبودیت خالصانه در محضر حق هستند  اگر محتوای این وازه ها را برداریم از هم می پاشند. یعنی ارتباط این واژه ها همان ارتباط بندگی خالص خداست و امام با این دو شعار اصیل حرکت کرد و همشه از سال 42 که انقلاب کرد تا نجف و تا پاریس و تا جماران این آیه قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى محور حرکت ایشان بود و دو چیز کلید واژه همه این واژه ها بود، یکی کلمه توحید و یکی وحدت کلمه. 

از خاطرات خود بفرمایید و اینکه آیا خاطره مستقیمی از ایشان دارید؟

اولین خاطره من این است که  13 ساله بودم که سال 57 یکی از بستگان ما به نام شهید هنردار و از شهدای قبل از انقلاب اسلامی که زیر شکنجه ساواک به شهادت رسید و جنازه ایشان را ندادند و مزار ایشان را بعد از 18 سال توانستیم در بهشت زهرا پیدا کنیم که به عنوان تصادفی مجهول الهویه در بهشت زهرا کنار قبر شهید انندرزگو دفن شده بود، این شهید عزیز در همان سن نوجوانی به منزل ما آمد و گفت حسین می خواهی یک عکس به تو نشان بدهم که عاشق بشوی. من هم تحت فضای ان زمان فکر می کردم می خواهد عکس معشوقه ای یا کسی را نشان بدهد و گفتم اهل این چیزها نیستم اما ایشان گفت حالا ببین یک نظر خوب است و این عکس حضرت امام را نشان داد(اشاره به یک عکس کوچک در دستانش) و گفت دوست داری که این عکس را به تو بدهم. از همان جا من شیفته این عکس و عاشق امام شدم و این عکس را گرفتم و گفت مخفی کنید که این عکس را داخل یک کیسه گذاشته و در باغچه دفن کردم و و گاهی از باغچه بیرون آورده و از دیدن آن لذت می بردم. این ارتباط اولیه ما با عکس امام بود که حضرت امام این عکس را سال 53 برای ویزای حج گرفته بودند و در ایران وارد و به طور وسیع تکثیر شده بود و حتی در مرکز اسناد هم این عکس وجود دارد. همان شب من امام را در خواب دیدم و امام در عالم خواب با همین چهره فرمودند آمادگی داری سرباز من بشوی؟ گفتم در خدمتیم، بعد یک مشت اعلامیه به من دادند و یک بسته عکس که از همین عکس ها بود و فرمودند که این را باید در سراسر شهر خود نصب کنید. من گفتم آقا قربون شما برم، نه تنها عکس شما قاچاق است، نه تنها اسم شما قاچاق است، حتی اسم شهر شما قاچاق است یعنی حتی خمینی ها می ترسند بگویند خمینی هستیم و می گویند اهل گلپایگان هستیم. امام فرمودند برو و من دنبال تو هستم و در عالم خواب ما حرکت کردیم و همه جا عکس امام را زدیم و اعلامیه چسباندیم و هر کس مزاحم ما می شد، امام یک دست روی سینه او می گذاشت و او مثل یک چوب خشک می شد و می افتاد.

خاطره ماندگار دیگر از امام خاطره بسیار زیبایی است که امام هنگام ورود به تهران داشتند، آن لحظه ای که از فرودگاه سوار آن بلیزر شدند تا میدان انقلاب آمدند و نزدیک میدان انقلاب ماشین امام را مردم روی دست بلند کردند و آقای رفیق دوست که راننده امام بود، گفت دیگر ماشین حرکت نمی کرد و همانجا امام این خاطره را به احمد گفت که یک روزی ما با مصطفی تبعید شدیم به ترکیه و از ترکیه ما را به نجف بردند و در راه  که سوال کردیم کجا می برید، گفتند هر وقت پیاده شدید بپرسید اینجا کجاست و وقتی پیاده شدیم، گفتند ایناجا بغداد است و نه پول داشتیم و نه عمامه. لباسمان را کنده بودند و پولهایمان را هم گرفته بودند. آنجا در فرودگاه مصطفی گفت حالا چه کنیم و امام گفت تاکسی می گیریم و می گوییم ما را ببرد نجف یا کربلا و آنجا رفیق داریم و پول می گیریم و به تاکسی می دهیم. در همین فکر بودیم که یک نفر آمد و گفت اینجا کجا و حاج آقا روح الله کجا و ما را در آغوش کشید و با اینکه لباس نداشتیم بعد از بیست سال ما را به کربلا درمنزلی برد و با عزت ما را وارد نجف کردند. 

امام گفت احمد! آن روز در بغداد بی پول و امروز در تهران که ماشین ما را روی دست بلند کردند، ولله خدا را گواه می گیرم برای من یکی است و هر دو خوب است، اگر مرضی خدا باشد و هر دو به درد ما نمی خورد اگر برای خدا نباشد.

این مردم که هستند که در کلید واژه‌های بیانات و مانیفست حضرت امام مهمترین رکن را دارند؟ 

حضرت امام هم در قبل انقلاب می فرمود که با ترور مخالفم و با حرکت نظامی مخالفم چون اولا ترور ناجوانمردانه است و مردانگی اهل فتوت با منطق و رویارویی است و من به جای حرکت نظامی، مردم را دارم و مردم را با شاه درگیر کردم. این قبل از انقلاب بود و بعد از انقلاب هم وقتی امام وارد تهران شدند، قرار بود که امام در دانشگاه با فرهیختگان صحبت کنند اما در بین راه این تصمیم ستاد برگزاری را تغییر داد و گفت من به میان مردم می روم و در کنار شهدای مردمی سخن می گویم و آن دیدار را امام حذف کرد. گرچه امام قرار بود در بهشت زهرا مستقر شوند و در بین راه تنظیم شده بود که دیدار با فرهیختگان، دانشگاهیان و حوزویان در دانشگاه تهران انجام شود، آن را امام حذف کرد و گفت آنها جرو مردم اند و به میان مردم بیایند و من با مردم سخن بگویم. همه توصیه اش هم همین بود که این مردم و پابرهنه ها بودند که ما را از زندان ها و تبعید ها آزاد کردند و ما اگر بخواهیم بمانیم باید نوکر و خادم مردم باشیم و اگر روزی مردم از ما سلطنت و تفرعن شاه را استشمام کنند، با ما همان می کنند که با شاه کردند.

به نظر شما چکونه راه امام حفظ می‌شود و پر شورتر و مستدام تر خواهد شد؟

امام یک شخصیت جامعی هستند که اشاره شد و باید ما مراقب باشیم امام را پازلی معرفی نکنیم. وقتی من سال 1389برای سخنرانی بین  دانشجویان خارج کشور رفتم و خواستم مراسم سخنرانی سی شبه ای را شروع کنم، یکی آمد و یادداشتی داد که اینجا از امام سخن نگو چون امام را به عنوان یک رهبر افراطی سیاسی می شناسند و شاید حساسیت ایجاد شود. من در اولین شب، بدون اینکه نامی از امام ببرم خاطرات عرفانی و اخلاقی امام را مطرح کردم. روح عرفانی امام را ترسیم کردم و خاطرات اخلاقی و عملی امام را و این ها همان شب شیفته شدند و اصرار کردند که این روحیات و اخلاق کیست. من گفتم شب های آتی خواهم گفت و شب های آخر جلسه اسم امام را آوردم و شخصیت امام را مطرح کردم و همه دهنشان باز مانده بود چون آنها امام را پازلی ساخته بودند و فقط شخصیت سیاسی امام را می شناختند و از عرفان و اخلاق امام بی بهره بودند. لذا رمز جاودانگی امام، حفظ شخصیت جامع و شخصیت عرفانی و اخلاقی امام است.
در اتصال الهی امام این خاطره را که آیت الله بجنوردی برای من نقل کردند بگویم که می گفتند یک خبرنگاری می گفت حدودا بیست روز یا سی روز اصرار داشت که می خواهم امام را ببینم و با ایشان مصاحبه کنم. حضرت امام هم چون خیلی مصاحبه داشتند، می گفتند مصاحبه ها را جمعی برگزار کنید و من تک تک مصاحبه نکنم، اما وی از بس اصرار کرد، امام را به مصاحبه راضی کردند و روزی که وعده کرده بودیم و میکروفن را نزدیک امام گذاشتیم، و این خبرنگار وارد اتاق شد و نشست، اما امام بلند شد و گفت مصاحبه نمی کند. پرسیدند چرا؟ امام فرمود این خبرنگار نیست بلکه جاسوس است. ما تعجب کردیم و سخن امام را برای او ترجمه کردیم و رنگ خبرنگار پرید بعدها به من پیام داد من هنوز متحیرم که امام از کجا فهمید که من خبرنگار نیستم و ارتباط ارتباط خدایی بود.

حضرت امام چه کردند که مکتب ایشان و مکتب انقلاب اسلامی پس از سال ها به مکتب سردار سلیمانی انجامید؟

امام ارتباط عمیق الهی داشتند، علیت جاودانگی مکتب انقلاب هم همین بود که توانستند این معنویت و خداخواهی را جاودانه کنند و امام همه رمز جاودانگی اش در این بود که فرمود من هم بنده ای از بندگان خدا و مثل شما ها هستم و وقتی مردم در حسینیه جماران فریاد می زدند ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توایم، امام فرمود نه شما سرباز من و نه من سرباز شما هستم بلکه همه سرباز خدا هستیم. همه سرباز حضرت مهدی (عج) هستیم و امام به جای خودخواهی، خداخواهی را احیا کرد و فرمورد رمز دفاع ما این است که آنچه شاه احیا کرده بود از بین ببریم که خودخواهی بود و ما باید خدا را به جای خود بنشانیم و اگر کسی خدا را به جای خود نشاند، او جلوه حق و جلوه خدا می شود و کل من علیها فان و همه چیز غیر از خدا از بین می رود و یبقی وجهه و اگر او وجهه خدا شد، خدایی می کند جامعه را و در میان جامعه خدایی امثال قاسم سلیمانی خدایی و ابدی می‌شوند.

مطالب مرتبط
نظر شما