به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، قاسم تبریزی متولد ۱۳۲۸، پژوهشگر تاریخ معاصر است که در سالهای دهه ۶۰ دیدارهایی با امام خمینی(ره) داشته است؛ از جمله در نشست انجمن ناشران اسلامی با امام(ره) در قم و جلسه گزارش اقدامات دستگیری سران حزب توده که خاطرات بهیادماندنی و ناگفتهای نیز از این دیدارها دارد. فرهنگسرای امام(ره) در قالب سلسلهبرنامههای تاریخ شفاهی «انعکاس» در موزه عبرت یا زندان سابق کمیته به گفتوگو با قاسم تبریزی پرداخت که شرح آن در ادامه میآید.
لطفاً درباره اولین دیداری که با امام(ره) داشتید، توضیح دهید.
سال ۱۳۶۲ بود که در سپاه بودم و موضوع دستگیری جریان حزب توده پیش آمده بود که دنبال یک توطئه بودند و متاسفانه در سپاه تهران هم یک نفوذی داشتند. آنها حتی در صدد کودتا بودند و وقتی این توطئه افشا شد و رهبران حزب اعتراف کردند، امام(ره) نیز پیام دادند و اشاره به تلاش برادران سپاه کردند که توانستند این تشکیلات وابسته به شوروی را افشا و دستگیر کنند. این گونه شد که مسئولان گفتند دیداری با حضرت امام(ره) انجام شود که پس از ارائه گزارش به ایشان زمانی که از اتاق بیرون آمدند، در ایوان بیرونی به اتفاق ۱۵ یا ۱۶ نفر دیگر بودیم که به دستبوسی حضرت امام(ره) توفیق پیدا کردم.
تاریخ شفاهی از نگاه شما چه اهمیتی دارد؟
یکی از راههای جمعآوری اطلاعات و تجربیات تاریخی، بیان این تجربیات توسط فعالان سیاسی است که برخی اهل نوشتن هستند و خود مینویسند و دیگران یا اهل قلم نیستند و یا هستند اما نمینویسند. پس بهترین راه همان ثبت تاریخ شفاهی است که متخصصان بتوانند به تجربیات تاریخی دسترسی پیدا کنند. اما باید یادآور شد که تاریخ شفاهی آفاتی هم دارد؛ اول اینکه برخی تخصص ندارند، اما وارد این حوزه میشوند. دوم اینکه برخی سیاسیها با تاریخ برخورد سیاسی دارند، به ویژه رسانهها با نگاه سیاسی سراغ تاریخ شفاهی میروند. سوم آنکه عوامل استعمار و وابستگان به انگلیس و شوروی و آمریکا عمدتاً سعی میکنند برای تبرئه خود مطالب نادرست بگویند و تهیهکنندگان این گونه تاریخ شفاهی هم اهداف نادرستی دارند. اما در ایران تاریخ شفاهی حرکت خوبی انجام داده و فقط دو نقطه ضعف دارد، اول اینکه برخی متخصص این کار نبودند و دیگر اینکه برخی متخصص بودند اما فرصت کار تخصصی نداشتند. برخی کارهای خیلی خوب هم انجام شده که خاطرات عزت شاهی و طاهره سجادی از جمله آنهاست. دلیل آن هم این بود که هم مصاحبهگر متخصص تاریخ بود و سؤالات را به درستی مطرح کرد و هم مصاحبهشوندگان پایبند به اصول بودند.
در معرفی خود اشارهای به دیدار با امام(ره) همراه با انجمن اسلامی ناشرین داشتید. کمی از خاطرات خود از آن دیدار بفرمایید.
ناشرین اسلامی قبل از انقلاب عموماً هدف و مورد تعقیب ساواک بودند و خیلی از آنها به زندان رفتند یا شکنجه و تبعید شدند و چندین موسسه نیز تعطیل شدند. کتابخانههای عمومی را به عنوان ممیزی اداره کل فرهنگ انجام میداد، اما در پشت پرده ساواک بود و نزدیک چند صد کتاب شناسایی شده بود که از سوی حکومت ممنوع اعلام شده بودند. از این جهت باید نقش ناشرین مورد توجه قرار گیرد، اما متاسفانه در این حوزه در تاریخنگاری معاصر کاری نشده است. مثلاً مدیر انتشارات آذر را آن قدر شکنجه دادند که بعد از انقلاب درگذشت و ناشرانی مانند موسسه سهامی انتشار و دارالفکر که سال ۱۳۵۴ تعطیل شدند و دیگران هم زیر نظر ساواک بودند. این گونه بود که بعد از انقلاب، انجمن ناشرین اسلامی تأسیس شد و گروهی از ناشران فعال مطرح کردند که با حضرت امام(ره) در قم دیداری داشته باشند. بنابراین زمانی را برای ملاقات هماهنگ کردند و همراه با مرحوم علامه محمدتقی جعفری به قم رفتیم و حضرت امام(ره) با ایشان مصافحه و صحبت کردند و بعد از آن نوبت ملاقات عمومی با سایرین شد و همه خدمت امام(ره) رفتیم. یکی از ناشرین سؤال کرد که چگونه باید کار کنیم؟ امام(ره) فرمودند وظیفه شما را اسلام مشخص کرده که متن صحبت ایشان در صحیفه امام(ره) نیز آمده است و اضافه کردند در راه اسلام حرکت کنید و در انتشارات مطالب گمراهکننده نداشته باشید. به هر صورت وظیفه شما را اسلام مشخص کرده و باید افراد صاحبنظر بر کار شما نظارت داشته باشند و مواظب باشید مطالب مکتبهای دیگر در کار شما نباشد. پس از آن فرمودند که علامه جعفری اگر ناظر باشند خوب است که مرحوم علامه گفتند به علت مشاغل زیاد فرصت این کار را ندارم، اما امام(ره) گفت شما افرادی را تعیین کنید و خود بر آنها نظارت داشته باشید.
کمی درباره تاریخچه موزه عبرت یا همین کمیته ضدخرابکاری سابق بگویید.
این محل را رضاخان با هدف ایجاد یک زندان محکم شروع کرد. یکی از اقدامات رضاخان تأسیس چند زندان از جمله این ساختمان بود که با دعوت از مهندسان آلمانی برای ساخت زندانی مدرن که زندانی نتواند بگریزد، همراه بود. آلمانیها ساخت این زندان را از سال ۱۳۱۱ شمسی شروع کردند، اگرچه تا دهه ۱۳۴۰ همچنان ساختمان آن کامل نبود، اما شخصیتهایی مانند آیتالله طالقانی در سال ۱۳۱۸ مدتی در اینجا که متصل به زندان شهربانی بود، در بازداشت به سر بردند. اما سال ۱۳۴۱ بود که زندان کمیته رسماً راهاندازی شد و مدیریت آن هم به ساواک سپرده شد که هم سلولهای انفرادی و هم محل بازجویی و انواع و اقسام شکنجههایی بود که عناصر ساواک برای آنها تعلیم دیده بودند. تا جایی که حدود ۸۱ نوع شکنجه در این محل مورد شناسایی قرار گرفته و آموزشها هم عمدتاً توسط اسرائیلیها بود و حتی آخرین دورههای آموزشی در سال ۱۳۵۷ هم برگزار شده بود. دومین نوع آموزش، اعزام افراد ساواک به اسرائیل بود و سوم تجربیاتی که ماموران ساواک از اروپاییها به دست آورده بودند که مثلاً فرانسویها در الجزایر مرتکب آنها شده بودند و چهارم هم آموزشهایی بود که آمریکاییها به ردههای بالای ساواک مثل ناصر مقدم میدادند که رییس اداره کل سوم ساواک بود.
به نظر شما چرا «مردم» در تفکر امام(ره) اینقدر مهم بودند؟
در مورد انقلاب اسلامی و خاصه امام(ره)، تحلیل ما باید همان تحلیل رسالت پیامبران باشد. خداوند پیامبران را فرستاد تا بشریت را از جهل و بیعدالتی نجات دهند و مردم را در مسیر حق قرار دهند. امام (ره) در حقیقت هدفش مثل پیامبران نجات بشریت بود و ما به دلیل عدم توجه به هدف امام(ره) به انقلاب کمتر توجه کردیم. امام(ره) میگوید ما نه تنها برای آزادی مسلمانان بلکه برای آزادی انسانهای غیرموحد هم باید مبارزه کنیم، چون در یک طرف مستضعفان هستند و در طرف دیگر مستکبران و این جنگ حق و باطل است. به همین خاطر فقط در ایران نیست که به امام(ره) علاقه دارند، بلکه حتی در سودان هم به امام(ره) علاقه دارند و الان ما در کشورهای دیگر هم اسم روحالله خمینی داریم. هدف امام(ره) بر درون انسانها اثر گذاشته، همان طور که حاج آقا مجتبی تهرانی میگفت وقتی امام(ره) صحبت میکنند، من با کاغذ و قلم یادداشت میکنم، چرا که در حرفهای ایشان مبانی اسلام و قرآن را میبینم. الان هم ما در عرفان و ایدئولوژی و سیاست، جهانی هستیم و مشکل ما با آمریکا فقط تحریمها نیست، بلکه امام(ره) میگوید تا موقعی که در آمریکا این ایدئولوژی حاکم است، مبارزه هم هست. در واقع از این منظر غرب دشمن اسلام است و غرب شامل فرانسه و انگلیس هم میشود.
امام(ره) چه مشیای در زمینه مقاومت داشت که در نهایت به مکتب شهید سلیمانی رسید؟
بدون اغراق مکتب امام(ره) همان مکتب قرآن و سیره ائمه اطهار است اما به نکاتی اشاره میکند. به تعبیر دیگر وقتی ما اعتقاد درستی داریم که میگوید حضرت موسی با فرعون جنگید، پس ما چرا نجنگیم؟ امام حسین(ع) از همه زندگیاش گذشت، چرا ما نگذریم؟ امام(ره) یک فقیه است و فلسفه را به صحن جامعه آورده و امام(ره) یک عارف به معنای واقعی است. امام(ره) به نفس مطمئنه رسیده بود و اظهارات دیگران برایش مهم نبود. از این جهت شیوه امام(ره) شیوهای است که مکتب شهید سلیمانی از آن بیرون میآید.