ارتقای کیفیت زندگی در کلان شهر تهران به معنای شهر زیستپذیری است که شهروندانش احساس رضایت و خشنودی از زندگی شهری داشته باشند و بتوانند در جهت بالندگی حیات سالم شهری حضور فعال خود را به منصه ظهور برسانند. تحقق این امر به گونه معناداری از یک سو به میزان مسئولیت پذیری و کنش های شهروندانش بر می گردد و از سویی بر عهده سازمان هایی است که قادر باشند گامهای هدفدار، هوشمندانه، با برنامه و اثربخشی در این مسیر بردارند و با هم فکری، مشارکت و همیاری با یکدیگر سهم شایسته خود را در راستای توسعه زندگی شهری ایفاء نمایند.
به دیگر سخن فرض بر این است که از یک طرف خیل عظیمی از شهروندان از مسایل مبتلابه شهر آگاهی دارند و از توان کنش های معنادار و مثمر ثمر در راستای حل و فصل مشکلات شهری برخوردارند و از طرف دیگر سازمان های متولی در شهر حاضرند که خود را مکلف و متعهد به عظیمت از وضع موجود به وضع مطلوب در حوزۀ ارتقای کیفیت زندگی شهری تلقی می کنند. از این منظر ارتقای کیفیت زندگی شهری در گرو پیوند متقابل بین عاملیت فعال (شهروندان) و ساختار فرصت ساز (سازمان های متولی شهر) است.
سازمان های متولی حوزه های فرهنگی و (هنری) و اجتماعی از جمله دستگاههای مدیریت شهری محسوب می شوند که نقش و مأموریتشان ارتقای کیفیت زندگی فرهنگی و (هنری) و بهبود خدمات اجتماعی به شهروندان است. این دستگاه ها با هماهنگی و همکاریِ هم افزا با یکدیگر و با سایر بخشها می توانند شهر را از وضع موجود به وضع مطلوب از حیث فرهنگی و (هنری) و اجتماعی هدایت و یاری رسانند. اما این تنها یک شرط لازم است.
اما شرط کافی در آن است که این سازمان ها به لحاظ رویکرد و ساختار چنان باید سمت و سو پیدا کنند که برای شهروندان فرصت ساز بوده و آنان را بیش از پیش تشویق و ترغیب به مشارکت در فعالیت ها و امور فرهنگی و اجتماعی نمایند. به طوری که با بهرهمندی از تجربههای دانش و اندوخته های مهارتی و با نوآوری و باز آفرینی در برنامه ها و فعالیت های خویش، پذیرای ظرفیت ها، ایده ها، طرح ها و برنامه های شهروندان بوده و به عنوان یک تسهیل گر مشارکت آنان را در امور و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی سازمان دهی و متشکل کنند.
امروز بیش از پیش نیازمند چشم انداز، آینده نگری، صعه صدر، از خودگذشتگی، همبستگی، همافزایی، همگرایی و هماهنگی در اهداف و عملکردها و در یک کلام کار تیمی در بخش های فرهنگی و (هنری) و اجتماعی مدیریت شهری هستیم و بیتردید موفقیت این بخش ها در امر توسعه فرهنگی و اجتماعی شهر و ارتقای زندگی فرهنگیِ شهروندان تنها از طریق ارتباط مستحکم و پایدار آن ها با شهروندان و نهادینه سازی فرایند مشارکت ایشان قابلیت تحقق دارد.
واقعیت این است که امکانات، تجهیزات، ظرفیتها و توان فرهنگی و اجتماعی مدیریت شهری در نوع خود کم نظیر است، اما بازدهی، بروندادها و خروجیهایش با ظرفیتها، توانمندیهای بالقوه اش و نیز با انتظارات شهروندان مطابقت چندانی ندارد. بیتردید حوزه فرهنگی و اجتماعی پویا، فعال و کارآمد ضمن اینکه میتواند پاسخهای لازم را به نیازهای متنوع و متکثر مخاطبانش ارائه دهد، توان آن را دارد که موتور محرکه و معرف اقدامات و فعالیتهای سایر بخشهای مدیریت شهری با زبان و ابزارهای فرهنگی هنری به شهروندان نیز باشد.
اگر بپذیریم و باور داشته باشیم باشیم که راه فلاح و رستگاري شهروندان از بزرگراه فرهنگ و هنر ميگذرد و فرهنگ برسازندۀ هویت جمعی و انسجام بخش زندگی اجتماعی است، آنگاه حوزه فرهنگی و (هنری) را به مثابه مجموعه ای از الگوهای سیال و باز و منعطف با رویکرد مشارکت شهروندان خواهیم نگریست. مجموعه ای که شهروندان را به سوی آفرینش توأم با مصرف بالنده و سالم محصولات و خدمات فرهنگی و هنری با سازمان یابی شهروندان رهنمون می نماید و راه سعادت جامعه را می گشاید.
از این رو ضرورت دارد حوزههای فرهنگی و اجتماعی با اهداف و عملکردی ملموس و اثربخش ضمن پاسخ به نیازهای شهروندان و با اطلاعرسانی شفاف، بهموقع و سنجیده و با معرفی و آگاهیبخشی در خصوص برنامهها و فعالیتهای مربوطه نسبت به مشارکت شهروندان اهتمام ورزد و با ایجاد نگاه و ادبیات مشترک بین شهروندان با سازمان های متولی امور فرهنگی و اجتماعی شهر در جهت تقویت اعتماد متقابل میان آحاد مردم و مدیریت فرهنگی و اجتماعی شهر گام بردارند.
در این راستا لازم است سایر بخشهای مدیریت شهری نیز با تعامل سازنده، همافزا، همگرا و هماهنگ فعالیت های فرهنگی و اجتماعی را بهینه سازی نمایند. به طور مشخص اماکن و حوزههای فرهنگی و هنری در جای جای شهرمستقر هستند که بیواسطه در خط مقدم تعامل و ارتباط مستقیم و چهره به چهره و مدام با شهروندان و خانوادهها در محلات شهری قرار دارند و با حضور و فعالیت های مشارکتی شهروندان این امکان را فراهم می آورند که ارتقای کیفیت فرهنگی و (هنری) شهر را با همدلی و همراهی آنان محقق سازند.
لذا با بازنگری در اهداف و ساختارها و تغییر رویکرد کنشگران درون دستگاه مدیریت شهری و به ویژه تغییر رویکرد در کنشگران مدیریت فرهنگی و اجتماعیِ شهر میتوان به فهم شرایط و نیازهای متنوع و متکثر شهروندان نایل آمد و ضمن استفاده حداکثری از منابع موجود و شناخت ظرفیت ها و فرصت ها و سرمایه های برون از مدیریت شهری، ارتقای فرهنگی و اجتماعی شهر را عملی ساخت. بیتردید از مهمترین سرمایه ها در این جهت، سرمایههای انسانی و فرهنگی و هنری موجود در شهر است که با تدبیر و به کارگیری مؤثر آن ها به راحتی میتوان به سوی بهبود عملکرد ها و در جهت خواسته ها و علایق شهروندان حرکت کرد.
در این میان پرسشی اساسی مطرح است. این که سازمان های متولی امور فرهنگی و ( هنری) و اجتماعی شهر تا چه میزان فعالیت ها و برنامه های خود را با مسائل و نیاز های اولویت دار شهروندان پیوند می زنند و مشارکت معنادار فکری و عملی شهروندان را در رویکردها و ساختارهای خویش فرا راه خود قرار می دهند. برای پاسخ به این پرسش محوری ابتدا باید بفهمیم وضع موجود فعالیت ها چه بازخوردی در میان اقشار اجتماعی دارد؟ از طریق شناخت وضع موجود می توان وضع مطلوب را متناسب با نیازها و علایق شهروندان طراحی و تدوین کرد و در گام بعدی فعالیت ها و اقدامات مربوطه را با مشارکت اقشار اجتماعی در مناطق و محلات شهر به اجرا گذاشت و بدین ترتیب گام در رضایت از زندگی فرهنگی گذاشت.