امروز این امکان وجود دارد که بگوییم، ما می توانیم با حرکت آرام سرانگشتانمان بر روی جهان انتزاعی ذهن، دستی بکشیم. شاید این یکی از معجزات هنر نقاشی است که می تواند لکه ها، ضربه ها و توده های رنگِ اندیشه و تخیل هنرمند را بر برگِ سفید موم ذخیره کند؛ تا جایی که این لمس، توسط چشم ها ممکن شود. نقاشی اگر تنها بر انگیزاننده تب و تاب حاصل از این لمس نباشد، بیگمان یکی از مهمترین آن هاست. اگر کمی منتظر بمانیم و بر اثر نیاز به ارتباط بایستیم، خواهیم دید که چگونه این توده های نامتعین، حس های بیننده را به سوی خود فرا بخوانند.
نقاشی پشت شیشه در ایران، تجلی نور محمدی و هالۀ نوری است که گِرد سر فرمانروایان اساطیری ایران می درخشید. سهروردی این تأویل را در توصیف چهره های قدسی حماسه های پهلوانی ایران به کار میگیرد. و بدینسان چهره قهرمانان شاهنامه فردوسی به نوبه خود به قلمرو مضامین مقدس وارد میشود .(لمس ؛ جواد حسنجانی؛ مجله تندیس)
اولین قطعات نقاشی پشت شیشه در ایران را از دوره زندیه در شهر شیراز می بینیم، به صورت گل و مرغ برای تزیین دیوارها و سقفها. پس از آن در دوره قاجار كه هنر مردمی تر شد و آثار هنری به تدریج به خانه های مردم عادی هم راه یافت، نقاشی پشت شیشه با موضوعاتی چون گل و مرغ، پرتره، خط نقاشی و شمایل های مذهبی به صورت هنری مجرد و جدا از معماری، مورد توجه طبقات گوناگون اجتماع قرار گرفت.
در ایران نقاشی پشت شیشه تلفیق مضامین عرفانی و شیعی است؛ تجلی خاطرۀ ازلی یک قوم، ارادت مذهبی و نوری مسلط که بازتاب
آن را در جسم شفاف شیشه می بینیم و سهروردی به این دلیل واژه اشراق را برای مکتب خود برگزید چون به معنای شرق است و شرق جایی است که روشنایی و نور از آن بر می خیزد. در تصوف ایرانی، دست یافتن به نوری که از آسمان می آید نماد طلب عارف برای خود شناسی و کشف حقیقت است. هنرمندان نقاش نیز همچون دیگر سالکان در جستجوی این شناخت، جلوه هایی از این نور در زمین را به تصویر می کشند . به همین دلیل بسیاری از نقاشان پشت شیشه قبل از دست بردن به قلم مو، وضو می گیرند و با نیت قرب به صاحب نور، قلم می زدند و طرح می کشیدند. واقعه عاشورا نیز که نقطه عطف تابلوهای مذهبی است به گفته خیلی از اندیشمندان، ستیز بین خیر و شر و بازنمایی آن در عرصه آیین، یادآور نقش انسان در شکست دادن بدی و پلیدی هاست. (نقاشی پشت شیشه، اثر فریال سلحشور)
نقاشی پشت شیشه، اساس یک حس را رعایت میکند و شخصیت اصلی اثر را بیش از بقیه و همچنین بزرگتر از دیگر عناصر خود در تصویر نشان میدهد. این حقیقتی انکار نشدنی است که نقاشی پشت شیشه در شمار هنرهایی است که مسیر های گوناگونی را طی کرده، در قلبها و احساس های هنرمندانه ای غوطه ور شده و با فرهنگ های مختلفی همنشین بوده و بالاخره همچون مسافری عزیز و قابل اعتماد به سرزمین ایران وارد شده و هنرمندان ایرانی را مجذوب خود کرده است. نقاش ایرانی توانسته است، این هنر و این تکنیک را در جهت به تصویرکشاندن ایده و عقاید خود به کار گیرد. ناگفته نماند که در طول تاریخ، استادان زیادی با این هنر سروکار داشته و هر یک به نوبه خود تأثیری بر آن گذاشته و در تکامل و رشد آن کوشیدهاند . نوع ارتباط با این سبک نقاشی، می تواند نوع ایجاد تغییر در دیدگاههای نقاش را تعیین کند.
باید به این نکته توجه داشت که در این چند دهه،گرایش به نقاشی های آبستره و پشت شیشه در میان جوانان، حرکت به سوی ذات رسانۀ نقاشی- نقاشی را منصرف از مصالحه با تصویر یا حداقل تصویر میکند. و شاید این یکی از آسیبهای سرعت در نوع متدهای آموزشی است. چرا که این گونه از نقاشی برای خود اصول و وجوهی دارد.
این زبان تصویری، سرشار از سمبلهای دینی و آیینی است که نقاش پیش از هر مرحله از یادگیری، باید به محتوای اثری که انتخاب می کند، باور داشته باشد. و این اعتقاد در ریشههای آیینی، دینی و فرهنگی جامعه نهفته است. باید بتوان لایههایی مبهم از هیجانات آرام، اما مضطرب خود را در ذهن تصویرسازی کرده و بر روی شیشه، این بستر زلال و آینهگون به ظهور برساند.
البته نقاشی پشت شیشه، در ابتدای کار ممکن است به دنبال هیچگونه زبان و قراردادهای جدیدی نباشد، اما باید بتواند لااقل رابطه نقاشی و هنرمند را بازسازی کند. بسیاری از تصویرهایی که نقاشان پشت شیشه کار میکرده اند، برگرفته از روایت هایی است که در زیر منبرها و یا میان ذکرها و حکایت های دینی و یا آیینی می شنیده و میخوانده اند.
شاید نقاشی پشت شیشه تا چند سال آینده بتواند تحول بزرگی در خود ایجاد کند، اما باید به این نکته توجه داشت ، تحولی که زیربنا و ساختاری محکم از خود نداشته باشد، به همان سادگی که پدید میآید، نیز از بین خواهد رفت. ساختارهای بزرگ و تنومند، نیازمند چاپ کتاب و منابع ارزشمند بسیاری نیز هستند، تا تنوع دیدگاهها را نمایندگی کنند. شاید این همان میراثی است که باید نقاشان پیشرو در این عرصه برای نسلهای آینده به یادگار بگذراند.
در هیچ دوره تاریخی ایران با این تعداد نقاش پشت شیشه روبرو نبوده ایم و این همه تنوع دیدگاه را نداشته ایم. اما تاکنون هرگز کوشش مؤثری برای ثبت هنرمندان فعال در این گونه از نقاشی نشده است. به عنوان مثال، نقاش ایرانی چگونه میتواند تصویرهای ذهنی خود را بازسازی کند، اگر از هندسه و تخیل هندسی، بی بهره باشد.