جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۲۲:۵۴
کد خبر: ۱۱۷۹۰۵
|
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۱
محمدرضا آزادی‏ نژاد*
جامعه اطلاعاتی و تحوّل فرهنگیجهانِ امروز در مسیر دگرگونی و تحولات فزاینده‏ ای قرار گرفته و مدتی است که بشر با چالش ‏های مخاطره‏ آمیز و بحران‏ های نوپدیدی در عرصه‏ های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در زیست‏ جهان خود روبه‏ رو شده است. امروزه، بالابودن سرعت رشد و پيشرفتِ روزافزون فن‌آوري تقريباً در تمامي علوم به خوبي مشهود است، به گونه‌اي كه دست‏يابي به يافته‌هاي جديد در بخش فن ‏آوري اطلاعات و دست‌آوردهاي علمي، كه پيش از اين هر چند دهه يك بار اتفاق مي‌افتاد، در حال حاضر طی چند سال و يا حتي چند ماه دست‏ یافتنی است و هر روز با حجم عظيمي از اطلاعات و داده‏ هاي نو روبه‏ رو هستيم. از این‏ رو، آگاهي نسبي از شرايط عمومي فن‌آوري و كسب دانش لازم و مهارت و تخصص كافي براي كارآمدي و روزآمدي هر انسانِ زنده‌اي، يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است. بنابراين «دانايي»، يكي‌ از فاكتورهاي مهم و اساسي برای «پويايي» یا برقراري ارتباط و داشتن مفاهيم مشترك با ديگران است. غفلت از اين مهم هر جامعه ‏ای را در انزوا قرار خواهد داد.

 اینک كه دانش‌افزايي به عنوان يك نياز اساسي براي هم‏ افزايي بشرِ امروز از چنين اهميتي برخوردار است و عدول از آن سبب عدم توفيق در ارتباط و تعامل با جهان و جهانيان خواهد شد، و متأسفانه تا حدودی شده است!، چگونه مي‌توان به توفيق كامل برنامه‌ريزي‌هايي كه در آن هم واقعيت‌ها و شرايط اجتماعي ناديده مانده و هم از آموزش‌هاي لازم صرف‏نظر شده است، اطمينان داشت؟ آيا برنامه‌ريزي‌هاي فرهنگي، اجتماعي و چگونگی اجرای آنها در سال‌هاي گذشته به ‏درستی و به‏ موقع انجام شده‏ اند؟ آیا برای شناخت جامعه اطلاعاتی و دست‏یابی به تحول فرهنگی تحليلِ جامعی انجام شده؟ و به پاسخ دقيقي دست يافته‌ايم؟ آنچه در این نوشتار آمده تنها اشاره‏ ای مقدماتی است برای آشنایی و آگاهی از موضوع و بدون تردید تبیین و تشریح آن در این مقال نمی ‏گنجد و فرصت بیشتری را برای بررسی و مطالعه می‏ طلبد. 

آشنایی با مولفه‏ های جامعه اطلاعاتی و ویژگی‏ های تحوّل فرهنگی

وقتی از «جامعه اطلاعاتی» و «تحوّل فرهنگی» می‏ گوییم ناگزیر هستیم از میزان برخورداری افراد و گروه‏ های اجتماعی از گردش اطلاعات و نیازهای اطلاعلاتی و فرهنگی افرادی هم زیست از دو یا سه نسل در یک جامعه آگاه باشیم و هم چنین به ارتباطات گسترده‏ تر در عرصه جهانی، توجه داشته باشیم. به ‏ویژه آن که در مسیر تاریخی سپری‏ شده در جهانِ ارتباطات، دو عنصر زمان و مکان در تناظر با گذشته معنا و مفهوم جدیدی یافته‏ اند.

 پذیرش این تغییر و دگرگونی، لازمه فهم تحوّل فرهنگی است. به‏ طور كلي تغيير و تحولات فرهنگي و اجتماعي مي‏ت وانند به‏ طور آهسته و تدریجی يا به سرعت و در کوتاه‏ مدّت انجام پذیرند. اين تغييرات با سازوکارهايي از قبیل «نوآوري»، «اختراع»، «اشاعه»، «فرهنگ‏ پذیری» و «جریان نوسازی» تحقق می‏ یابند. هر فرهنگ، رهيافت مردم را در تطابق با محيط نشان مي ‏دهد و در پاسخ به دگرگوني‏ هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و تكنولوژيك تغيير مي ‏كند، بر محيط پیرامون تأثير مي ‏گذارد، آن را شكل مي ‏دهد و به «دگرگوني فرهنگي» منجر می ‏شود.

در خصوص چگونگي پيدايش جامعه‏ ی اطلاعاتي، مانوئل كاستلز به انقلاب فن‏ آورانه‏ای كه حول محور فن‏ آوري‏هاي اطلاعات متمركز است، اشاره مي‏ كند كه در سال‏ هاي پاياني قرن بيستم، چشم‏ انداز اجتماعي زندگي انسان را دگرگون ساخته و با سرعتي شتابان، همواره در صدد شكل‏ دهي و بازآفرینی بنيان مادّي جامعه است. او معتقد است: اگرچه اعضاي اين جامعه در شكل كنوني خود متعلق به نظام سرمايه‏ داري هستند امّا باید به تنوع و چندگونگي فرهنگي و نهادي آنها نیز توجه داشت. براي مثال اگرچه ژاپن و آمريكا هر دو جزء كشورهاي سرمايه‏ داري به حساب مي ‏آيند اما با يكديگر تفاوت دارند و هركدام هويّتي متمايز از ديگری و منحصر به خود دارند.

 به لحاظ تاريخي، «کاستلز» دگرگوني فن ‏آورانه را كه منجر به ايجاد و اختراع «شاهراه اطلاعاتي» شده با اختراع بزرگ حروف الفبا در يونانِ 700 سال پيش از ميلاد، مشابه مي‏ داند و معتقد است براي نخستين بار در تاريخ رسانه، «اَبَرمتن» يا «فرازباني» شكل گرفته است كه شيوه‏ هاي مكتوب، ‏شفاهي، ‏ديداري و شنيداري ارتباطات انساني را در چارچوب يك سيستم، يك‏پارچه مي‏ سازد.‏ به دليل قابليت يك‏پارچه‏ سازي متن، تصوير و صدا در يك سيستم و شبكة جهاني، ماهيت ارتباطات را دست‏خوش دگرگوني‏ه اي بنيادين ساخته است و از آنجا كه ارتباطات نقش تعيين‏ كننده‏ اي در شكل‏ دهي فرهنگ دارد، فرهنگ نيز به تبع دگرگوني‏ هاي فن‏آ ورانه ‏ی جديد، دگرگوني‏ هاي بنيادي ديگري را از سر مي‏ گذراند. از اين رو در اثر ايجاد و گسترش شاهراه‏ هاي اطلاعاتي، فرهنگ نويني پدید آمده است. (كاستلز، 1380: 48-28 و 384).

ويليام مارتين، جامعه‏ ی اطلاعاتي را جامعه‏ اي معرفي مي‏ كند كه در آن كيفيت زندگي همانند چشم‏ اندازهاي تحول اجتماعي و توسعه اقتصادي به ميزان رو به تزايدي به اطلاعات و بهره‏ برداري از آن وابسته است. در چنين جامعه‏ اي، استانداردهاي زندگي، الگوهاي كار و فراغت، نظام آموزشي و بازار كار به گونه ِ كاملاً محسوسي تحت‏الشعاع پيشرفت‏ه ايي قرار گرفته كه در قلمرو اطلاعات و دانش‏ ها روي داده است.

همچنین، جان فيدر از انقلابي ياد مي‌کند كه در جهانِ اطلاعات و ارتباطات رخ داده و زندگي همة انسان‏ هاي ساکن در كره خاکی را تحت ‏تأثير قرار داده است.  انقلابي که مبتني بر اینترنت و داراي آثار گسترده اقتصادي، سياسي و فرهنگي است. يعني از سويي، اطلاعات را به كالايي تجاري و سودآور تبدیل كرده كه تملك آن باعث قدرت مي‏ شود و از سوي ديگر، اثرات ماندگاري بر شخصيت و هويت انسان‏ ها برجاي مي‏ گذارد (فيدر، 1380: 4).

فرانک وبستر نیز با تعريف مشابهي از «جامعه‌ی اطلاعاتي» معتقد است پیامدهای این پدیده را می‏ت وان در آثار فرهنگي گوناگون مشاهده كرد. كانال‏ه اي مختلف راديويي و تلويزيوني، سايت‏ هاي متعدد اينترنتي و ... همگي نشان از تأثيرات فرهنگي جامعه‏ ی اطلاعاتی دارند. که در پوشش، غذاخوردن، معماری و طراحی داخلی منازل و سبک زندگی هر روزه افراد جامعه قابل مشاهده است. (وبستر،1382: 52 -50).

يورگن هابرماس به عنوان يكي از مهم ‏ترين نظريه‏ پردازان انتقادي به ظهور فن‏ آوري‏ هاي ماهواره‏ اي و اطلاعات ديجيتالي و تاثير آنها در فرآيند جهاني‏ شدن تاکيد کرده است. وي در اثر معروف خود با عنوان «دگرگوني ساختاري حوزه‏ ی عمومي» به چگونگي پيدايش حوزه‏‏ ی عمومي در جوامع سرمايه‏ داري پرداخته و اظهار کرده كه اطلاعات، هسته‏ ی مركزي حوزه عمومي است و رسانه ‏هاي جمعي و نهادهاي اطلاعاتي در ايجاد و گسترش اين حوزه نقش داشته‏ اند. اما در اواخر سده بيستم، غلبه انديشه‏ هاي فايده‏ گرايانه ‏ی بنگاه‏ه اي اقتصادي و يك‏ قطبي ‏شدن حاكميت قدرت‏هاي بين‏ المللي، جهاني‏ شدن اقتصاد و خصوصي‏ سازي، سبب نابودي «حوزه عمومي» شد. در نتيجه، بخشي از اطلاعات از دسترس عموم خارج شده و نوعي فرهنگ كالايي شده‏ ی توده‏ا ي در سطح جامعه رواج يافته است.

هابرماس، راه برون‏ رفت از این وضعیت را، گسترش «عقلانيت ارتباطي» و تضعيف «عقلانيت ابزاري» مي‏ داند و سعي مي‏ كند كه نظريه و راه‏کاری براي گسترش كنش ارتباطي در سطح جامعه رواج دهد چرا كه در مسير كنش ارتباطي است كه هويت و نگرش انساني شكل مي‏ گيرد و از حالت شي‏ءبودگي و مسخ‏ شدگي فاصله مي‏ گيرد و آنها را از نفوذ فرهنگ توده ‏اي يكسان‏ ساز بيرون مي‏ آورد. 

جهان واقعی و دنیای مجازی ما در سیطره جامعه اطلاعاتی قرار گرفته و در مسیر بی‏ب ازگشت آزادراه اطلاعاتی با سرعت زیادی در حال پیشروی است و بنا بر ماهیت ذاتی و تاثیرات شگرف آن، دگرگونی یا تحوّل فرهنگی را نمی ‏توان کتمان کرد.

 ما در این سپهر و شبکه‏ های مجازی، از یک ‏سو به بازتولید همان هنجارهایی که ارتباطات و تعاملات زندگی واقعی‏ مان را شکل می‏ دهد، می‏ پردازیم و از سوی دیگر، هنجارهای جدیدی را در تناسب با فضای مجازی خلق می‏ کنیم. اما آنچه در این میان اهمیت و اعتبار پیدا می‏ کند و نباید تهی از معنا باشد، «هویّت» است. به بیان دیگر، در میان عناصر و مولفه‏ های فرهنگی آنچه بیش از همه، افراد و گروه‏ های اجتماعی را از پیچ و خم‏ های مسیر دگرگونی فرهنگی به سلامت یا با کمترین آسیب عبور می‏ دهد، پیشگیری از بروز «آشفتگی هویّت» در فرد و جامعه است. بنابراین بررسی و مطالعه آن از دو منظر و دیدگاه روان‏ شناختي و جامعه ‏شناختي حایز اهمیت است.  

الف) دیدگاه روان‏شناختی: 

بنا بر نظر «اريك اريكسون» موفقيت در زندگي و دست‏يابي به اهداف و آرمان‏ هاي انساني در دوران بزرگ‏سالي به نحوه‏ ی شكل‏ گيري «هويّت»، كه بیش‏تر در دوران نوجواني و جواني روي مي‏ دهد، وابسته است. فرد در این دوره از زندگی، ‏ارزش‏ ها، باورها، داوري‏ ها و هنجارهاي مورد قبول خانواده و جامعه را زير سوال مي‏ برد و در جست‏ وجوي راه‏ حل و پاسخ‏ هاي مناسب به كندوكاو مي‏ پردازد. به سخن دیگر، او برای بررسی و کندوکاو خود به داده‏ ها و محتوایی که ابزارها و فن‏آوری‏ های نوین ارتباطی به‏ آسانی در اختیارش قرار می‏ دهند، مراجعه می‏ کند. «جيمز مارسيا» هويت نوجوانان را در چهار وضعيت دسته ‏بندي مي ‏كند. این تقسیم‏ بندی بر حسب میزان تاثيری که متغیرها و مولفه‏ هايی چون فن‏آوري‏هاي نوین رسانه‏ اي بر تحول هويّتي دارند، حائز اهمیت‏ اند:

1) دست‏يابي به هويّت: در اين وضعيت، فرد با توجه به مطالعه و تحليل و كشفي كه از قبل در مورد بديل‏ هاي مختلف به عمل آورده، به يك مجموعه روشن و نظم ‏يافته از ارزش‏ ها و هدف‏ هايي كه خود، آنها را انتخاب كرده، متعهد مي‏ شود. از اين ‏رو با آگاهی از راهی که طی می ‏کند، داراي احساس سلامت رواني، ‏همانندي و نیز ثباتي نسبي در طول زمان خواهد بود. 

2) تعليق هويّت: افرادي كه در اين وضعيت قرار دارند هنوز نتوانسته‏ اند تكليف خود را نسبت به آرمان‏ ها و ارزش‏ هاي جامعه روشن كنند و به جستجوگري و جمع ‏آوري اطلاعات مشغول هستند.  اين افراد اميد دارند بتوانند موفق به شناسایی ارزش‏ها و هنجارهايي شوند كه راهنماي زندگي‏شان باشند.

3) توقف هويّت: در اين وضعيت فرد به ارزش‏ها و آرمان‏هايي معتقد است كه در گذشته هيچ تلاش يا جست‏وجويي براي شناسايي يا كشف آنها نكرده و عمل به آنها، صرفاً به سبب معرفی آنها توسط گروه‏ هاي مرجع است يا به عنوان تكليف به او تحميل شده ‏اند.  لذا فرد در اين وضعيت، هويّتي از پيش‏ تعيين‏ شده دارد و خودش در شكل‏ گيري هويّت هيچ نقشي نداشته و صرفاً تماشاگري منفعل بوده است.

4) پراكندگي و عدم انسجام هويّت: افرادي كه در اين وضعيت قرار گرفته ‏اند معمولاً جهت‏ گيري روشني در زندگي خود ندارند. آنها نه به ارزش‏ ها و باورهاي معيني رسيده‏ اند و نه كوششي براي دسترسی به آن دارند. دلیلِ انفعال و انزواي اين گروه چیزی نیست جز آنکه آنها فكر مي‏كنند تلاش براي دست‏يابي به مجموعه‏ا ي روشن و منسجم از ارزش‏ ها و آرمان‏ ها، كار بسيار دشواری است که آنها از عهده آن برنمي ‏آيند. فرد در خلالِ مرحله شکل‏ گیری هویّت احتمال دارد شدیدتر از هر زمان دیگری، دچار سردرگمی و رنج ناشی از «آشفتگی هویّت» شود. 

ب) دیدگاه جامعه ‏شناختی: 

فرآيند شكل‏ گيري هويّت، صرف‏ نظر از عوامل فردي و شخصيتي به عوامل اجتماعي نيز بستگي دارد. براي مثال در جامعه ‏اي كه فرد با انبوهي از اطلاعات، آرمان‏ ها، ارزش‏ه ا، هنجارها و شيوه‏ هاي مختلف زندگي روبه‏ رو است نمي ‏توان به‏ سادگي در وضعيت‏ هاي دست‏يابي به هويّت يا توقف هويّت قرار گرفت. در اين دوران هويّت فرد ممكن است داراي تركيبي از فرهنگ ‏ها، ارزش‏ ها و آرمان‏ هاي مختلف باشد. به سخن ديگر، ممكن است وضعيت «تعليق هويّت» زمان بيشتري از زندگي فرد را در برگيرد و چه بسا فرد را دچار بحران هويّت يا عدم انسجامِ آن نمايد.

در ميان ديدگاه‏هاي جامعه‏ شناختي، «نظريه‏ ی كنش متقابل نمادين»، بيش از ديگر ديدگاه‏ ها مسئله هويّت و شكل‏ گيري آن را مورد مطالعه و تحليل قرار داده است. مطابق این رویکرد، معناها و ارزش‏ها به‏ طور عام و هويّت به‏ طور خاص، در جريان روابط متقابل با ديگران شكل مي‏ گيرد. «جرج هربرت ميد»، نظريه‏ پرداز برجسته‏ ی اين ديدگاه، نظريات بديعي در زمينه ‏ی هويّت ارايه مي‏ دهد. اگر بپذيريم كه هويّت پاسخي است به پرسش من كيستم؟ به نظر ميد مجموعه‏ ويژگي‏ هايي كه فرد براي خود بر مي‏ شمارد در تعامل با ديگران و در سطح جامعه شكل مي‏ گيرد. با يادگيري زبان و در مراحل مختلف اجتماعي‏ شدن، هويّت فرد يا تصور او درباره خودش شكل مي‏گيرد و ساخته مي‏شود (ريتزر، جورج، 1377: 279).
 
«مانفرد كان»، چهره‏ ی‏ شاخص ديگرِ اين ديدگاه، معتقد است كه «خود» در جريان تعامل اجتماعي و با دروني شدن «نگرش‏ هاي» ديگران نسبت به خود شكل مي‏ گيرد. ديگراني كه فرد با آنها تعامل دارد يا به نحوي از آنها آگاه است. 

همچنین «آنتوني گيدنز» بر نقش فرد در تشكیل هويّت تاكيد كرده و آن را آگاهي فرد نسبت به «خودش» مي‏ داند. بر اساس این رویکرد، هم «ابعاد اجتماعي» و هم «ابعاد فردي» لحاظ شده اما بر بُعد فردي و نقشي كه خودِ فرد، در دنياي مدرن و در شكل‏ گيري و بازسازي هويّت دارد و نیز بر جنبه‏ پويا و متغير هويّت، تاكيد بيشتري شده است. گيدنز جنبه‏ هاي روان‏ شناختي و چالش‏ هاي هويّتي را در دوران جديد مورد توجه و تحليل قرار داده است و بازانديشي در هويّت را، از ويژگي دوران جديد و نتيجه‏ ی گسترش فن‏آوري‏ هاي اطلاعاتي، ‏ارتباطاتي و جهاني شدن اقتصادي و فرهنگي مي‏ داند. 

مفهوم هويّت اجتماعي به‏ عنوان یکی از مولفه‏ های تحوّل فرهنگی، در دسته‏ بندی‏ ها و ابعاد متفاوتي معنا می‏ شود که هریک از آنها ویژگی‏ های خاص خود را دارند. ابعاد مهم هویّت اجتماعی عبارتند از:

1-«هويّت‏ خانوادگي»؛ ويژگي‏ها ي شخصيتي و سبك زندگي والدين بر روي هويّت شخصي و اجتماعي فرد به شدّت تاثير مي‏ گذارد و بدنه‏ هويّت فرد در كودكي و نوجواني شكل مي‏گ يرد. هويّت خانوادگي را مي‏ توان تعيين نسبت ميان جوان و خانواده و ميزان تعلّق او به خانواده دانست. البته عوامل متعددي در ايجاد و تقويت هويّت خانوادگي نقش دارند که از آن جمله می‏ت وان به مقبوليّت، تكريم منزلت، تبادل عاطفي، مشورت و تفاهم با اعضاي خانواده به ويژه با والدين اشاره کرد.

2)«هويّت ديني»؛ كه به رابطه‏ ی انسان با دين و نسبتي كه با آن پيدا مي‏ك ند اطلاق مي‏شود. سنگ بناي هويّت ديني تعهد و پايبندي است و نشان‏ دهنده احساس تعلّق و تعهد به دين و جامع ه‏ی ديني است. پاسخ‏ دادن به پرسش‏ هاي بنيادين، وحدت اعتقادي و معنابخشيدن به زندگي و جهان از مهم‏ترين دست‏ آوردهاي هويّت ديني هستند. 

3)«هويّت شغلي»؛ برخورداری از شغلي كه ارزش اجتماعي داشته باشد، عزّت‏ن فس را افزايش مي‏ دهد و به ايجاد حس ايمني و هويّت با ثبات كمك مي‏ كند. شغل از آن جهت در زندگي اجتماعي فرد مهم است كه بهره‏ وري مادّي، منزلت، قدرت و نفوذ اجتماعي به آن بستگي دارد. 

4)«هويّت قومي»؛ در مطالعه و تحليل مسائل مربوط به گروه‏ها و هويّت قومي در جامعه‏ شناسي اتفاق‏ نظر وجود ندارد. براساس ديدگاه «كُنش‏ گرايي» شش ويژگي براي قوميّت وجود دارد كه شامل: «وابستگي خوني و نژادی»، «زبان»، «سرزمين»، «مذهب» و «رسوم مشترك» است. براساس اين موارد نوعي احساس تعلّق در فرد نسبت به عناصر و نهادهاي مشترك آن قوم به وجود مي ‏آيد كه مي‏ تواند تعيين‏ كننده‌ی رفتار شخص باشد.

مصرف فرهنگی نیز یکی از مفاهیم و مولفه ‏های مهم در دگرگونی فرهنگی است که از ویژگی‏ های متفاوتی برخوردار است و در قالب‏ های متنوعی عرضه می‏ شود. تجربه‏ های اكتسابي طي دوران اولیه جامعه‏ پذيري افراد، نفوذ زيادي بر ارزش‏ه ا، نگرش‏ ها و تداوم رفتارها در مابقي دوران زندگي دارند. «مصرف فرهنگي»، فعاليتي اجتماعي و كرداري روزمره است و به واسطة همين كردارهاست که فرهنگ تولید يا بارور مي‏ شود .مصرفِ فرهنگي سبك زندگي ما را شكل مي‏ دهد، نيازها و تمايلات ما را سامان مي‏ دهد، مواد لازم براي توليد تخيّلات و رؤياهايمان را فراهم مي‏ آورد، نشان‏ دهندة تفاوت‏ ها و تمايزهای اجتماعي‏ مان و نمايان‏گر توليدات ثانويه ما در به‏ كارگيري ابزارهاي موجود است. 

اینک بر اساس آنچه تبیین شد لازم است به دو نکته توجه داشته باشیم: 

یکم؛ سپری‏ کردن اوقات فراغت در جامعه، به‏ ویژه برای نوجوانان و جوانان، چنان با زندگی روزمرّه آنها تنيده شده است كه بايد آن را منشأ شناخت و به رسميت شناخته‏ شدن دوران جواني و هويّت دانست. از آنجاكه گذراندن اوقات فراغت در دوران معاصر، تأثيرات مهمي بر عرصه‏ های سياست، فرهنگ، اقتصاد، جامعه، خانواده و جوانان داشته است، نه تنها مصرف‏ كنندگان، بلكه توليدكنندگان كالاهاي اوقات فراغت را نيز به تنوع‏ط لبي و ساختارشكني بنيادها وادار كرده است، تا به‏ طور پیوسته و خلاقّانه عناصري از اوقات فراغت را ابداع كنند و با انتخاب اجزاي متفاوت فرهنگي و تركيب آنها با يكديگر، هويّت‏ هاي جديد را جستجو کنند. 

دوم؛ همان‏ گونه که برنامه‏ه اي تلويزيوني، هم منعكس‏ كنندة ارزش ‏ها و ايده‏ هاي يك جامعه و هم شكل‏ دهنده نگرش‏ ها و باورهاي مخاطبان و بینندگان هستند و این رسانه کماکان به عنوان يك منبع بسيار قدرت‏مند در ارائه الگوها و مدل‏ هاي رفتاري مطرح است، رسانه‏ های نوین ارتباطی و به‏ طور خاص شبکه‏ های اجتماعی و فضای مجازی نیز، از این قدرت و توانایی برخوردارند و مي‏ توانند اين احساس و ذهنیت را به افراد القا کنند كه نيازي به برقراري ارتباط با خانواده و جامعه ندارند. بسياري از افراد نسل امروز جامعه با این رسانه‏ ها رشد یافته‏ اند و نگرش‏ ها، ارزش‏ ها و شخصيت آنها در تناظر با نسل قبل شکل گرفته‏ اند. حتي گویش یا زبان گفتاری و نوشتاری آنها از شیوه رایج و نوپدیدی پیروی می ‏کند که ارتباط کلامی آنها با گروه همسالان‏شان، برای والدین نامفهوم ‏تر از پیش است. 

بنابراین ضمن تاکید بر رابطه مستقیم و تعامل میان «جامعه اطلاعاتی» و «تحول فرهنگی» که در تمام سطوح محلی، ملّی، منطقه‏ای و بین‏ المللی به هم وابسته‏ اند و در هم تنیده شده‏ اند، در واقع نمی ‏توان موقعیتی جز این رویداد جهانی را تصور کرد. هویّت فردی و اجتماعی انسانِ امروز، در چنین شرایطی معنا و مفهوم پیدا کرده است، لذا تصورِ زیست‏ جهانی عاری از دو فضای گره‏ خورده «واقعی» و «مجازی»، خیالی دور از واقعیت به نظر می‏ رسد. اگرچه این فرآیند، به سبب نابرخورداری کشورهای توسعه‏ نیافته از دانش فنی و تخصصی و عدم شکل‏ گیری زیرساخت‏های ارتباطی و بومی‏ سازی فن‏آوری‏ ها، نگرانی‏ ها و مخاطراتی را برای این جوامع ایجاد می‏ کند، اما برای رفع آسیب‏ ها و دوری‏ گزیدن از مخاطرات و پیامدهای آن، تقابل و تخاصم با قدرت و دانش اطلاعاتی غرب و کشورهای توسعه‏ یافته و صاحبانِ رسانه و فن‏آوری‏ های ارتباطی نیست. بلکه در گامِ نخست توجه لازم به امر شناخت جامعه اطلاعاتی و تحکیم و استمرار ارتباطات جهانی است. گام بعدی که یک فرآیند توامان و دو وجهی است: تلاش برای تقویت و استحکام زیرساخت ‏های ارتباطی، و تقویت هویّت و تحکیم آن در ابعاد هویّت‏ های خانوادگی، دینی، شغلی و قومی و نژادی است.

 بدون تردید، تحقق این مهم به خِردِ جمعی نخبگان و تشریک مساعی متخصصان رشته‏ های گوناگون علمی نیازمند است و نه جریان‏ سازی‏ های رسانه‏ ای که روش مرسوم سیاست‏ ورزانی است که برای تایید یا رد طرح‏ ها و آرمان‏های یکدیگر، در تخاصمِ دائمی به ‏سر می‏ برند و شوربختانه هزینه‏ های سنگین و گزافی را به جامعه و کشور تحمیل کرده و می‏ کنند!

منابع:

- آزادی‏ نژاد، محمدرضا، .رسانه‏ های نوین و شکاف نسلی.، تهران، انتشارات آوای اندیشه، 1397.

- كاستلز، مانوئل، .جامعه شبکه‏اي و عصر اطلاعات (جلد اول و دوم).، تهران، ترجمه احد عقيليان و افشين خاکباز، انتشارات طرح نو، 1380.
 
*دکترای علوم ارتباطات
نظر شما