چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۴:۳۸
چیستیِ مسائل اجتماعی از منظر جامعه شناسیمسائل اجتماعی(social problems) از جمله پدیده های اجتماعی هستند که در ظرف و بستر جامعه شکل می گیرند، ایجاد می شوند، شیوع می یابند و گسترانده می شوند. جامعه محملی است که مسائل اجتماعی در آن رخ می دهند و جریان دارند. به بیان دیگر جامعه فضایی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که در آن مسائل اجتماعی  پدیدار می شوند، حضور و استمرار دارند و یا  اتفاق می افتند.  از یک منظر در تاروپود جامعه هست که مسائل اجتماعی به مثابه واقعیت اجتماعی از برون بر افراد تحمیل می شوند یا از منظری دیگر به مثابه واقعیت بین الذهنی، معنا و برساخت می شوند و به وجهی پدیداری، آشکار  و متعیّن می گردند.

 هیچ جامعه ای بدون مسئله نیست. حتی هنگامی که یک جامعه  برخی از مسائل اش را حل می کند، مسائل دیگری سر بر می آورند. به وجهی که مسائل اجتماعی در سیر تحولات اجتماعی دگرگون می شوند و در هر دوره اجتماعی خصوصیات مختص خود را پیدا می کنند و «جامعه شناسیِ مسائل اجتماعی»، ایستایی و پویایی  آن ها را بررسی و مطالعه می کند.

«جامعه شناسیِ مسائل اجتماعی» علمی است که به بررسی یک دسته از پدیده های اجتماعی به عنوان مسائل اجتماعی می پردازد و روابط بین هر مسئله اجتماعی با پدیده های دیگر اجتماعی را مورد کنکاش قرار می دهد و به دنبال کشف قانونمندی های علمی بین هر مسئله اجتماعی با دیگر پدیده های اجتماعی و یا تفسیر و فهم آن هاست. به طور مثال بیکاری چیست؟ چه وجوهی دارد؟ از چه علل و عوامل نهادی، ساختاری و بین الاذهانی ریشه می گیرد و با چه سازوکاری گسترش می یابد. رشد و فراگیری آن چه تبعاتی برای جامعه دارد و یا  چگونه باعث رشد افسردگی و خشونت خانوادگی و رفتارهای پرخطر می شود؟ یا رشد شهرنشینی در ایران چگونه و چطور در شیوع طلاق مؤثر است؟ و یا اُفت نرخ رشد ازدواج در ایران چگونه  در میان لایه های اجتماعی  فهم و تفسیر  می شود و با چه سازوکاری از کاهش درآمد نشأت می گیرد؟ و چه پیامدهایی دارد؟

اما «جامعه شناسیِ مسائل اجتماعی» صرفاً به شناخت مسائل، تفسیر و تبیین ریشه ها و علل و دلایل اجتماعی آن ها محدود نمی شود؛ بلکه در پی ارائه راه حل عملی، پیش گیری و درمان شان نیز هست. یعنی پیشنهادهای کاربردی ارائه می دهد. به بیان دیگر جامعه شناسیِ مسائل اجتماعی در پی توانمندسازی، بازتوانی و بازسازی افراد و گروه های آسیب دیده و آموزش و یادگیری مشارکتی و توسعه فنون و مهارت های  زندگی اجتماعی به آنان است.

پیش از پرداختن به ابعاد و ویژگی های مسائل اجتماعی از منظر جامعه شناسی در آغاز لازم است به تفاوت سطح تحلیل روان شناسی و جامعه شناسی اشاره شود:

سطح تحلیل روان شناسی، فرد است و مسائل و مشکلات انسانی را در سطح فردی می بیند و مطالعه می کند. به بیان دیگر روان شناسی، مسائل انسانی را در سطح فردی مانند ویژگی های شخصیتی، اختلالات روانی و امثالهم جستجو می کند. روان شناسی،  فرد را در خودش  مورد بررسی قرار می دهد و حداکثر فرد را در پیوند با افرادی که با او در ارتباط نزدیک هستند، وارسی می کند و راه حل هایی را که ارائه می دهد، نیز در سطح فردی و روانی است. یعنی به دنبال بازسازی و بازتوانی و سالم سازی فرد است. اما سطح تحلیل جامعه شناسی، جمعی و گروه های اجتماعی است و مسائل را در سطح نهادها، ساختارها و کنش ها و رفتارهای جمعی می نگرد و مطالعه می کند. نزد جامعه شناس، مسائل بشری ریشه اجتماعی دارند و برای حل مسائل اجتماعی مانند طرد اجتماعی، فقر، بی عدالتی و تبعیض راه حل های جمعی در سطح نهادها، ساختارها و گروه ها و کنش های اجتماعی ارائه می دهد و بر این مبنا دست به تدوین سیاستگذاری اجتماعی می زند.

در واقع سطح تحلیل روان شناسی چشمه ها (افراد از هم جدا) است.  اما سطح تحلیل  جامعه شناسی از آن جایی آغاز می شود که چشمه های (از هم جدا) به هم می پیوندند و تشکیل نهرها و رودخانه ها (یعنی تشکیل نهادها، ساختارها گروه ها و کنش های جمعی) را می دهند. با این حال روان شناسی و جامعه شناسی در پیوند با یکدیگر قرار دارند و از دستاوردهای همدیگر در شناخت مسائل زندگی انسانی و بهبود وضع فرد و جامعه بهره مند می شوند.

هم چنین پیش از پرداختن به چیستی مسائل اجتماعی (ابعاد و ویژگی های مسئله اجتماعی) ضرورت دارد تفاوت دو مفهوم «مشکل» و «مسئله» را روشن و مشخص نماییم:

مشکل موضوعی است که به صورت فردی (ذهن فردی) مطرح می شود و در حد حدس و گمان فردی باقی می ماند. به طور مثال فردی می گوید مشکل جامعه ما نابسامانی های اخلاقی است، یا فرد دیگری می گوید مشکل جامعه ما تورم و گرانی است. این گونه صحبت کردن جنبه اظهار نظر فردی دارد و چیزی جز بیان فردی نیست. اما مسئله مشکلی است که به وجهی علمی و روش مند مورد طبقه بندی، صورت بندی و تعریف قرار گرفته باشد و ابعاد و ویژگی های آن توصیف و تحلیل شده باشد و در قالب پژوهش های علمی و گزارش های تحقیقاتی در اختیار مجامع علمی و دانشگاهی و سیاستگذاران اجتماعی قرار گرفته باشد. به عبارت دیگر مسئله، مشکلی است که از حدس و گمان فردی خارج گردد و به صورت علمی و روشمند گزارش شود. از این رو «جامعه شناسیِ مسائل اجتماعی»، مشکل را به سطح مسئله می بَرَد و آن را قابل مشاهده، آزمون، فهم، تفسیر، تحلیل و تبیین می کند.

با این مقدمات می توانیم چیستی مسائل اجتماعی (ابعاد و ویژگی های مسائل اجتماعی) را از نگاه جامعه شناسی به قرار زیر طبقه بندی و توصیف کنیم.

- عمومیت مسائل اجتماعی: مسائل اجتماعی درتمام جوامع عمومیت داشته بدین معنی که تمام جوامع آکنده از مسئله، آسیب یا بحران های اجتماعی هستند. هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که بدون مسئله باشد. جامعه بدون مسئله، جامعه نیست. جامعه بدون مسئله، تخیلی بیش نیست.

- قابلیت شناسایی و حل مسائل اجتماعی: اجتماعات بشری در گذشته مسائل فراوانی داشتند، اما مسائل مبتلابه آنان از نظر ما مسئله بوده است. به بیان دیگر پیشینیان، مشکلات خود را مسئله به معنایی که ما در جوامع امروز می فهمیم، تلقی نمی کردند. به طور مثال وقتی در گذشته سیل، زلزله، قحطی و بیماریهای واگیردار می آمد و یا جنگ اتفاق می افتاد و تلفات جانی و خسارات مالی و رنج و دردهای  فراوانی را بر مردم تحمیل می کرد، آنان این بلایا را مسئله نمی پنداشتند، بلکه آن ها را به مثابه سرنوشت و تقدیر محتوم تعبیر می کردند و در برابرشان تسلیم می شدند، اما جوامع معاصر، مسائل خود را قابل شناسایی و قابل حل می دانند. بدین معنی که انسان عصر حاضر به این درک و معرفت رسیده است که می توان از طریق عقلانیت علمی، دانش اجتماعی و کاربرد آن ها، مسائل و مخاطرات اجتماعی و محیطی  را شناسایی کرد و آن ها را به عنوان ابژه علمی مورد مطالعه و پیش بینی قرار داد. ابعاد و ویژگی های شان را توصیف و تفسیر کرد و علل و اسباب ایجادی و ایجابی شان را کشف نمود. برای کاهش یا رفع آن ها راه حل عملی  ارائه داد، پیش گیری کرد، دخل و تصرف و مداخله نمود و به درمان مسائل پیش آمده پرداخت و با آموزش و یادگیری در برابر شان اقدام مؤثر انجام داد و از بار مسائل کاست و یا حل شان کرد.

- منشاء مسائل بشری: مسائل بشری از سه حوزه اصلی نشأت می گیرند. منشاء اجتماعی، منشاء طبیعی (طبیعت)، منشاء ترکیبی (برهم کنش اجتماع- طبیعت).

الف- منشاء اجتماعی: بخشی از مسائل بشری منشاء اجتماعی دارند. فقر، کودکان کار و حاشیه نشینی بیشتر ریشه اجتماعی دارند و از سازوکارهای درون جوامع نشأت می گیرند. مسائل ذکر شده ریشه در نابرابری های اجتماعی، بی عدالتی، تبعیض و توزیع ناهمگون ثروت در جامعه دارند.

ب- منشاء طبیعی(طبیعت): برخی دیگر از مسائل بشری هستند که ریشه طبیعی دارند و از طبیعت نشأت می گیرند. مانند تلفات و خسارات جانی، مالی و روانی ناشی از وقوع یک زلزله فاجعه بار. با این حال برخی از کشورها مانند ژاپن توانسته اند با مستحکم کردن ساختمان و زیر ساخت ها بر پیامدهای ناگوار فجایعی مانند زلزله تا حدود زیادی فائق بیایند.

ج- منشاء ترکیبی (برهم کُنش اجتماع و طبیعت): برخی دیگر از مسائل بشری مانند خسارات ناشی از گرمایش زمین در یکی دو دهه اخیر به مسئله حاد ساکنان کره زمین تبدیل گردیده  است. طی چندین دهه اخیر در اثر عملکرد انسان و صنعتی شدن و مصرف بی حد و حصر سوخت های فسیلی در اقصی نقاط جهان، به میزان گازهای گلخانه ای مانند گازکربنیک و منواکسید کربن بیش از پیش در جوّ زمین افزوده شده است. رفتار مخرب انسان در محیط زیست موجب شده است که طبیعت در برابر آن واکنش نشان دهد. به طوری که این فرایند موجب گرمایش نامتعادل زمین شده و در نتیجه فجایع زیست محیطی را مانند خشکسالی، باران های توفان زا، سیل های ویران گر، آتش سوزی جنگل ها را به دنبال داشته و بی خانمانی و مهاجرت و تلفات جانی و مالی خیل عظیمی از ساکنان زمین را به همراه است. روند شتابنده گرمایش زمین، تهدید جدی برای تداوم حیات بر روی کره زمین است.

- عینیت مسئله اجتماعی: برخی از جامعه شناسان مانند سی رایت میلز بر این نظراند که زمانی می توانیم بگوییم یک پدیده اجتماعی یک مسئله اجتماعی است که به طور عینی و واقعی قابل اندازه گیری بوده و به عدد و رقم در آید و برای افراد کثیری اتفاق افتاده باشد و عده قابل ملاحظه ای از افراد جامعه درگیر و گرفتارش باشند. به طور مثال اگر شما به یک شهر 100 هزار نفری بروید  و ببینید که تنها 10 نفر دچار معضل بیکاری هستند، می توانید آن را به تنبلی یا اختلالات روانی و بیولوژیکی آن 10 نفر نسبت دهید. اما اگر به همان شهر 100 هزار نفری بروید و ببینید که 10 هزار نفر از ساکنان شهر بیکارند، این دیگر یک مسئله فردی یا روانی و یا ناشی از اختلالات بیولوژیکی آنان نیست، بلکه چون برای افراد زیاد و قابل ملاحظه ای از آن شهر حادث شده است، یک مسئله اجتماعی برای آن شهر خواهد بود.

- ذهنیت جمعی یا سازه گرایی اجتماعی: جامعه شناسان تفسیرگرا بر این نظرند که در شناخت مسائل اجتماعی باید به بین الاذهان جمعی رجوع کرد. به طوری که زمانی می توانیم بگوییم که یک پدیده اجتماعی یک مسئله اجتماعی است که در ذهنیت جمعیِ عده کثیری از مردم آن جامعه، مسئله پنداشته شود. یعنی عده کثیری از افراد جامعه بر اساس برداشت بین الاذهانی و جمعی خود آن پدیده را یک مسئله ناخوشایند و نامطلوب تلقی کنند و به آن حساسیت نشان دهند. در این صورت مسئله از سطح  ذهنیت فردی خارج شده و به سطح ذهنیت جمعی و جامعه شناختی می رسد. به طور مثال ربودن یا گروگان گیری چند کودک توسط یک بزهکار علی رغم این که از نظر تعداد محدود است، اما می تواند چنان ذهن جمعی را نگران، ملتهب و برانگیخته کند که آن را به یک مسئله اجتماعی تبدیل نماید. در این حالت جامعه، یک مسئله اجتماعی را مبتنی بر فهم مشترک خود برساخت می کند.

- روایت گری مسئله اجتماعی: برخی از صاحبنظران علوم اجتماعی بر این نظرند که جامعه شناس و مددکار حقیقی، فردی است که بتواند از برج عاج و قلعه دانش های پیشین خویش پایین آید. به میان مردم برود و به قلب و ذهن آدمیانی که دچار مسائلی مانند خشونت خانگی، اعتیاد، فقر، بیکاری و امثالهم شده اند، نزدیک شود تا بتواند دردها و آلام و مصائب آن را درک کند و چنان با آنان همدلی و صمیمیت ناب پیدا کند تا بتواند زبان آن ها را به سخن در آوَرَد و صدای حاشیه نشینان، صدای زباله گردان، صدای تحقیر شدگان باشد، یعنی از دریچه نگاه آنان به جهان بنگرد، احساسات و فهم مصیبت زدگان را بازتاب دهد، صدای بی صدایان باشد و در نهایت قادر شود روایت گر قصه ها و داستان سرای زندگی محرومان و رنج دیدگان باشد.

- پیش گیری  و درمان مسائل اجتماعی : برخی مسائل اجتماعی هستند که بالقوه اند و بالفعل نشده اند. در این حالت جامعه شناسان و مددکاران احتمال می دهند که در آینده این مسائل فعلیت می یابند. به طور مثال تحقیقات اجتماعی نشان می دهد که در مدارس موارد اعتیاد پیدا شده و چنانچه به موقع اقداماتی از سوی متولیان صورت نگیرد، ممکن است این آسیب اجتماعی در آینده به مسئله اجتماعی تبدیل شود. در این وضعیت جامعه شناسان و مددکاران، قبل از وقوع مسئله یا فاجعه اجتماعی راهکارهای پیش گیری  را مطرح می کنند. راهکارهای پیش گیری برای وضعیتِ قبل از وقوع مسئله است. راهکارهایی مانند آموزش مهارت های اجتماعی و آموزش مخاطرات مواد مخدر به دانش آموزان و هم چنین طراحی اوقات فراغت سالم در مدارس و تعامل فعال والدین با معلمان و اولیای مدارس و غیره. اما ممکن است همان مسئله اجتماعی از حالت بالقوه به حالت بالفعل در آید. یعنی مسئله به وقوع پیوسته و فعلیت یافته است. به طور مثال اگر اعتیاد در میان بسیاری از مدارس زیاد شده باشد و تعداد کثیری از دانش آموزان را دچار کرده باشد. در این حالت جامعه شناسان و مدکاران اجتماعی به راهکارهای درمان و مداخله روی می آورند. این راهکارها متعلق به وضعیتی است که مسئله اجتماعی اتفاق افتاده است و در جامعه جریان دارد. اتخاذ راهکارهای درمان و مداخله مشتمل بر بازیابی، بازتوانی، توانمندسازی و روش های ترمیمی و جبرانی است. به طور مثال روش های ترک اعتیاد تجویز می شود.

- نسبی بودن مسائل اجتماعی: به موضوع  نسبی بودن مسائل اجتماعی از چهار منظر می توان نگریست:

منظر اول: مسائل اجتماعی از دید و نگاه گروه ها و طبقات اجتماعی متفاوتند. از نگاه یک گروه ممکن است یک موضوع، مسئله نباشد، اما همان موضوع نزد یک گروه اجتماعی دیگر ممکن است مسئله تلقی شود. به طور مثال گران شدن فزاینده مسکن برای کسانی که صاحب چندین ویلا و آپارتمان در شمال شهر هستند، نه تنها مسئله نیست، بلکه برایشان مطلوب و فرصت است و درآمد و ثروتشان را چند برابر می کند. اما همین گرانی مسکن برای کسانی که خانه ای ندارند و باید آپارتمانی را با قیمت بالا اجاره کنند و حتی مجبور شوند به شهرهای پیرامونی بروند، یک مسئله به حساب می آید و یک تهدید و امری نامطلوب است.

منظر دوم: یک موضوع ممکن است در گذشته مسئله نباشد، اما امروز نزد مردم مسئله تلقی شود و حساسیت آن را برانگیزد. به طور مثال قتل های ناموسی در گذشته نه تنها مسئله نبود و تقبیح نمی شد، بلکه نشان غیرت بود و مورد تشویق قرار می گرفت. اما امروز قتل های ناموسی به دلیل رشد آگاهی فردی و اجتماعی یک مسئله اجتماعی است و حساسیت جامعه را برمی انگیزد و به شدت مورد نکوهش و تقبیح قرار می گیرد و اکثریت مردم انتظار دارند با آن برخورد قانونی صورت گیرد.

منظر سوم: یک موضوع ممکن است در یک جامعه مسئله نباشد، اما برای جامعه دیگر یک مسئله است و حتی جُرم تلقی شود. به عنوان مثال داشتن و حمل سلاح در امریکا آزاد است، اما در اغلب کشورها غیر قانونی محسوب می شود. هم چنین سقط جنین در بسیاری از کشورها با کیفر مواجه می شود، اما در برخی دیگر از کشورها قانونی است.

منظر چهارم: علی رغم نسبی بودن برخی از مسائل اجتماعی، مسائل اجتماعی دیگری هستند که در همه جوامع نابهنجار و غیر قابل قبولند و ارتکاب به آن ها در همه نقاط جهان حساسیت انسان ها را  برمی انگیزد و وجدان جمعی را جریحه دار می کند. مانند قتل، بمباران شیمایی و نسل کشی. به عبارت دیگر هنجارهای جهان شمولی مانند ارزشمند بودن جان انسان هستند که تخطی و عبور از آن ها در همه جوامع انزجارآور است و تباهکاری محسوب می شود.

- شدت جُرم و کیفر در یک مسئله اجتماعی: ارزش های جهان شمولی هستند که در همه جوامع بشری امری ضروری و مطلوبند، مانند حرمت جان و مال انسان. حال اگر فرد یا گروهی از این ارزش ها عبور کند و به طور مثال مرتکب قتل یا سرقت شود، در همه جوامع امری مذموم و نکوهیده است و از خط قرمز عبور کرده است. اما میزان و درجه جُرم و کیفری که برای خاطی یا خاطیان در نظر گرفته می شود، از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. در یک جامعه، قتل عمد حکم اعدام دارد و در جامعه دیگر حکم حبس ابد.

- عادی انگاری یک مسئله اجتماعی: گاهی ممکن است یک پدیده اجتماعی برای یک جامعه مسئله اجتماعی تلقی شود و اکثریت مردم به آن حساسیت داشته باشند. اما آن مسئله به طور مداوم تکرار شود و استمرار یابد و آنقدر تدوام پیدا کند که مردم حساسیت نسبت به آن را از دست بدهند و با آن کنار بیایند و به آن عادت کنند. در این صورت اکثریت مردم نسبت به آن دچار بی تفاوتی می شوند و یک بی حسی نسبت به آن در جامعه شیوع پیدا می کند. مانند زباله گردی، خیابان خوابی، فقر و تکدی گری که ممکن است عده کثیری از مردم نسبت به آن دچار عادی انگاری شوند.

- جامعه شناسی مردم مدار و مسائل اجتماعی: کار جامعه شناس مردم مدار این است که از دید مردم و با مشارکت شهروندان و آسیب دیدگان مسائل شان را درک نماید و از این طریق بتواند مسائل اجتماعی را شناسایی، توصیف و تفسیر و تبیین کند. به طوری که به میان آن رفته و با مشاهده مشارکتی به فهم عمیق تر و جامع الطراف از مسئله اجتماعی نائل آید و در نهایت قادر شود الگوها و قواعد اجتماعی را برای هر مسئله اجتماعی کشف کند و راه حل های کاربردی برای کاهش و رفع مسئله ارائه دهد. در این حالت با جامعه شناسِ ژرفانگر و مردم مدار سرو کار داریم.

- شکاف مسئله شناختی: گاهی میان مسائلی که برای مردم دغدغه است با مسائلی که دولت مطرح می کند، تفاوت وجود دارد. مردم مسائل خودشان را دارند و دولت مسائلی دیگر برایش اهمیت دارد. در این صورت شکافی مسئله شناختی میان مردم و دولت ایجاد می شود. گسترش و تعمیق این شکاف ها می تواند کلیت جامعه را با مخاطرات اجتماعی غیر قابل پیش بینی روبرو کند. کار جامعه شناس فهم  و تبیین و تهیه گزارش های پژوهشی از چند و چون این شکاف ها و ارائه پیشنهادهایی در حوزه سیاستگذاری اجتماعی  جهت ترمیم آن هاست.

با توجه به ابعاد و ویژگی های دوازده گانه فوق درباب مسائل اجتماعی می توان تعریفی از مسئله اجتماعی ارائه کرد:

مسئله اجتماعی پدیده ای اجتماعی است که نخست برای جامعه کارکرد منفی و تبعات نامطلوب دارد. دوم این که به لحاظ واقعیت عینی و واقعیت ذهنی شیوع پیدا کرده است. در وجه عینی تعداد قابل ملاحظه ای از شهروندان را گرفتار کرده است. در وجه ذهنی شهروندان عادی نسبت به آن حساسیت پیدا کرده اند و در ذهنیت جمعی خود، آن را ناخوشایند تلقی کنند. سوم این که قابل شناسایی و حل است و چهارم این که در جامعه اراده و عزم برای حل آن وجود داشته باشد.

منابع:

1- رابینگن، ارل و واینبرگ، مارتین (1397) رویکردهای هفتگانه در بررسی مسائل اجتماعی، ترجمه رحمت الله صدیق سروستانی، تهران: دانشگاه تهران.

2- مشونیس، جان (1397) مسائل اجتماعی، دو جلدی، ترجمه هوشنگ نایبی، چاپ دوم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات با همکاری شورای اجتماعی کشور.

3- معید فر، سعید (1398)  مسائل اجتماعی ایران (جامعه شناسی اقشار و گروه های آسیب پذیر)، چاپ دوم، تهران:  انتشارات علمی.

4- مونی، لیندا و ناکس، دیوید و شاخت، کارولین (1396) فهم مسائل اجتماعی، ترجمه مهری سادات موسوی و دیگران، تهران: جهاد دانشگاهی (دانشگاه علامه طباطبایی).

نظر شما