چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۳:۱۴
کد خبر: ۲۶۱۳۴
|
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۹
وي‍ژه نامه "آرايش رسانه اي" توسط فرهنگسراي رسانه منتشر شد
مجله همشهري پايداري در شماره 62 كه در آبان ماه جاري با عنوان وي‍ژه نامه "آرايش رسانه اي" انتشار پيدا كرده است، ضمن مصاحبه اي با مدير ارشد موبي گروپ پرده از زواياي پنهان شبكه فارسي وان برداشته است.

ويژه نامه آرايش رسانه اي كه كاري مشترك از فرهنگسراي رسانه سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و گروه مجلات همشهري به سردبيري محمد لساني و سيدمحمدعليغمامي در قالب مجله همشهري پايداري به روي پيشخوان دکه ها خواهد آمد. ناصر اسدي و فرشادمهديپور عنوان شوراي سياستگذاري اين مجله را دارا هستند. در اين ويژه نامه آثارياز مهدي مصطفوي، مصطفي پورمحمدي، علي كريميان، سعيدرضا عاملي، محمد سرافراز، بيژننوباوه، فؤاد ايزدي، ابراهيم فياض، نادر طالب زاده، رضا اميرخاني، حسن عابديني، سيدمجيدحسيني زاد و .... ارائه شده است.

يكي از مصاحبه هاي اين ويژه نامه با حاج كميل مستشار مديرارشد موبي گروپ و مشاور آن با عنوان "فارسي وان؛ از درون" شكل گرفتهاست. آنچه ذيلا مي آيد برگرفته از اين وي‍ژه نامه است.

 

*ابتدا بفرماييد MOBY يعني چه؟ و شرکت شما چه رسانه هايي در اختيار دارد.

گروه رسانه اي موبي در سال 2002 در افغانستان رسما فعاليتخود را شروع کرد. دو ايستگاه راديويي آرمان و آراکوزيا (اصطلاحي به زبان پشتو) ، چهارشبکه تلويزيوني طلوع، لمر و فارسي1 و طلوع نيوز، دو پروداکشن توليدي، شرکت هايبزرگ تبليغاتي، کتابخانه و محل کتابخواني، کافي شاپ و کافي نت هاي زنجيره اي درشهرهاي مختلف افغانستان متعلق به اين شرکت است.

عنوان MOBY ظاهرا مخففنام دو پارتنر (شريک) است. MO از محسني و BY از يک پارتنر استراليايي اخذ شده است که در سال 2002 از گروه جدا شد اما چون اين نام ثبت شدهبود، آنرا حفظ کرديم.

* شما قبلا بيان کرده ايد که هدف اصلي راه اندازيشبکه فارسي1، تکريم زبان فارسي است. اين هدفگذاري هيچ تناسبي با پخش سريالهايتلويزيوني آن هم از نوع کلمبيايي يا کره اي و آمريکايي ندارد!

مجموعه ما يک مجوعه تجاري است. رسالت ما بعد از اهدافتجاري، بيشتر تفريحي و سرگرمي است. شبکه هايي که در داخل افغانستان داريم يافارسي1 کاملا تفريحي است. يکي از اهداف، تکريم زبان فارسي است. زبان فارسي فقط درقالب شعر خلاصه نمي شود. در برنامه ريزي هاي ما، پرداختن به برنامه هاي فرهنگي وادبي نيز وجود دارد.

 بايد نکته اي را مدنظر داشت و آن هم اينکه يکسال زمان بسيار کمي است و هنوز ما نتوانسته ايم دست وپاي خودمان را پيدا کنيم. ابتدا از سريال شروع کرديم. در عين اينکه بيننده رامصروف تماشاي سريال مي کنيم، تيمي را براي تهيه برنامه هاي ادبي و فرهنگي بسيجکرده ايم. قطعا در برنامه ريزي هاي آينده با وجود تمام محدوديتها، روزهاي تولد ومناسبتهاي مرتبط با مشاهير مشترک مثل عطار نيشابوري، مولانا، ابوعلي سينا و فردوسيرا گرامي بداريم.

*آيا توليداتي که تکريم کننده فرهنگ و زبان فارسيباشد در کشورهاي منطقه وجود ندارد؟ حداقل در صداوسيماي ايران توليدات بسياري دراين زمينه وجود دارد. چرا از آنها استفاده نشده است؟

هدف اول متمرکز بر استفاده از توليدات سه کشور بوده است. مادست همکاري به سمت جمهوري اسلامي دراز مي کنيم که در اين زمينه ما را کمک کند.

*من جواب خودم را نگرفتم. پس شما قبول مي کنيد کههدف تکريم زبان فارسي، هدفگذاري اوليه نبوده است. به نظر مي رسد حداقل اهداف تجاريو درگيري شما و آقاي محسني با فعاليتهاي تجاري، بر اين هدف مقدم باشد.

قطعا. چون ما بخش خصوصي هستيم. دولت نيستيم که سرويس هايرايگان به مردم بدهيم. رسالت ما، تأمين برنامه هاي تفريحي سالم براي خانواده هااست، ولي چون ساپورت دولتي نداريم مجبوريم جذابيتهايي را در برنامه هايمان ايجادکنيم که بر اساس اين تنوع، تبليغاتي را جلب کنيم که بتوانيم اين گردونه رابچرخانيم.

*اين نکته در تعارض با هدفگذاري شبکه قرار نميگيرد؟

اصلا اينطور نيست. تبليغ زبان فارسي تنها از طريق شعر نيست.شبکه فارسي1 در حال نفوذ در تمامي قاره هاست. اين يک دستاورد بزرگ براي ما و شمافارسي زبانان است. ما در قاره اروپا هستيم و اخيرا وارد قاره آفريقا شده ايم وتقاضاي زيادي براي زيرنويس به زبان محلي آفريقا داشته ايم. اين يک دستاورد بزرگاست.

*براي تحقق اين پوشش جهاني، فارسي1 بر روي چندماهواره قرار گرفته است؟

فارسي1 ابتدا بر روي هاتبرد قرار داشت. متأسفانه نه تنها بهتقاضاهاي مکرري که ما از نهادهاي مختلف جمهوري اسلامي براي ايجاد يک رابطه مشترکداشتيم، لبيک گفته نشد بلکه شبکه ما را با ارسال پارازيت از روي هاتبرد حذف کردند.

عملا ما حضوري در هاتبرد نداريم. تصميم هر شخص يا سازمانيکه بوده قطعا يک تصميم اشتباه بوده است. ما مجبور شديم شبکه را از هاتبرد به يوتلست انتقال دهيم. يوتل ست با توجه به وجود دو شبکه کاملا سياسي بي بي سي فارسي وصداي آمريکا شرايط ويژه اي دارد. رفتن ما به يوتل ست باعث شد، 85 درصد به بينندههاي يوتل ست اضافه و 92 درصد از بيننده هاي هاتبرد کم شود. اعتقاد ما اين است کهاين تصميم، راه را براي ورود مخاطب به شبکه هاي بي بي سي فارسي و صداي آمريکا بازکرده است. در حقيقت ويتريني در يوتل ست هست که اين شبکه هاي پرطرفدار در آن وجوددارد. ما با يوتل ست در کشورهاي آفريقايي قابل دسترس شديم چرا که بسياري از شبکههاي آفريقايي در يوتل ست قرار گرفته است.

*شما چندين سال کاردار اقتصادي سفارت افغانستاندر ايران بوديد. از عمق آشنايي مديران فارسي1 با ايران بگوييد.

ايران خانه دوم ماست. ساليان سال در ايران زندگي کرديم وخانواده هاي ما هنوز هم در ايران زندگي مي کنند. سعي کرديم مرزبندي هاي سياسي راخيلي به رسميت نشناسيم. بحث، بحث دو ملت هست. حضور متمادي مجموعه اي از افغان ها وشخص بنده در ايران باعث شد شناخت بسيار خوب و مثبتي از سنت هاي جمهوري اسلامي ومردم ايران داشته باشيم. همکاران ما در مجموع مسلمان هستند. بنده هم شيعههستم. 

*شما اعلام کرده ايد که سه سال کار ميداني وتحقيقاتي براي تأسيس اين شبکه کرديد. لطفا محورهاي اين تحقيقات را بفرماييد.

ما با توجه به تحقيقاتي که سه سال در داخل افغانستان،تاجيکستان و ايران داشتيم به اين نتيجه رسيديم که جاي چنين شبکه اي خالي است. شبکهتفريحي که بتواند خانواده ها را کنار هم جمع کند.اين تحقيقات شايد خيلي حضوري وفيزيکي هم نبوده است. سه سال پيش شروع تحقيقات بود و آگوست 2009 رسما شبکه فارسي1را فعال کرديم. مطالعات روان شناسي، روان شناسي اجتماعي و تحليل فرهنگ ها را به انجام رسانيديم.

*سه سال براي تحقيقات راه اندازي شبکه ،غير معمولاست.

با توجه به گرفتاريهايي که داشتيم، به هر حال طول کشيده است.بيشتر سعي کرديم به واقعيت هاي عيني جامعه بپردازيم و دغدغه هاي خانواده ها را دراين سه کشور، بي پرده و رک بيان کنيم. مجموعه ما اعتقاد دارد، لفافه گويي جوابگوي دغدغه هاي مردم و دولتها نيست. بايد بي پرده تر وارد چالش ها شويم.

*اين پرده و مانع که مي گوييد چيست؟

ما تا به حال از طريق رسانه هاي هر سه کشور به مشکلاتاجتماعي در قالب لفافه پرداخته ايم. به تصوير کشيده نشده است. انتقاد از سريال هايشبکه ما اين است که گويا مرد و زن به هم خيانت مي کنند. درحالي که به تصوير کشيدناين خيانت ها باعث آگاهي خانواده ها و جامعه مي شود. رسالت ما اين بوده است که بايداين مسائل را از لفافه دربياوريم. ما بايد به خانواده ها آگاهي دهيم که اگر اعضايخانواده در اوقات فراغت کنترل نشوند ممکن است تبعات منفي داشته باشد.

*شما استنادات آماري در صحبتهاي قبل خود داشتيد.اين اطلاعات را از کجا کسب مي کنيد.

اين اطلاعاتي است که ماهواره ها به ما مي دهند.

*اقدامات شما در حوزه شبکه فارسي1 مبناي علمي وکارشناسي دارد يا انتخاب شخصي و سليقه اي در آنها دخيل است؟

قطعا اگر بر اساس سليقه عمل شود، يک رسانه نمي تواند موفقباشد مخصوصا شبکه اي مثل فارسي1 که پنچاه تا شصت ميليون بيننده دارد. در تيم مامشاور اجتماعي و روانشناختي حضور دارد که سوژه ها، فيلم ها و سريالها پس از مشورتبا آنها انتخاب مي شود.

*  پس چرادر مصاحبه با راديو فردا و در جواب اين سوال که چرا تم و موضوع اصلي فيلم هاي شبکهفارسي1 بحث خيانت است شما گفته ايد اين خيلي اتفاقي است؟!

انتخاب اين سريالها واقعا اتفاقي بوده است. يعني در قالب يکپروژه اين سريالها را انتخاب نکرده ايم. انتخاب آنها بر اساس جذابيت ها وواقعيتهايي که در اين سريالها بيان شده، بوده است.

*پس انتخاب اين سريالها بر اساس تحقيقات و نگاهکارشناسان شما بوده است.

بله.

*شما اعلام آمادگي کرده بوديد که با سازمانهايرسمي ايران گفتگو و تعامل کنيد. آيا شما طرحي اجرايي هم براي پيشنهاد خود داريد؟

اعلام آمادگي ما براي مذاکره و تفاهم مربوط به همان زمانبود يعني فعلا ما پيشنهادي نداريم چرا که ما پيشنهاداتمان را ارائه کرده ايم. سوالمن اين است که به جاي ميليون ها دلار هزينه که صرف حذف ما از هاتبرد شد بهتر نبودتوليد مشترکي بين ما شکل مي گرفت؟

انعطاف پذيري هم وجود داشت و دارد. وجود اين روحيه بر اساسفشارها نيست بلکه اين سياست اصلي مجموعه ماست. ما سريال سفري ديگر را جايگزينويکتوريا که به مراتب بهتر از ويکتوريا بود، کرديم. نقاب آناليا را هم جايگزينسفري ديگر کرديم. يعني با گذشت زمان سريالها بهتر شده است. موضوع ديگر اينکه بحثتهاجم فرهنگي و تخريب مطرح نيست بلکه رقابت اقتصادي مسئله اصلي است. بسياري ازسازمانها به خاطر منافع اقتصادي خود بقدري شرايط را متشنج کرده اند که بيشتر ازاينکه به زيان ما باشد، به ضرر خودشان تمام شده است. اگر نگراني، واقعا مربوط به تخريبفرهنگ و تهاجم فرهنگي است چرا از شبکه هايي که همزمان با ما برنامه پخش مي کنندجلوگيري نمي شود؟  

*مثال بزنيد. چه شبکه هايي را مي گوييد؟

حالا شايد اسم نياورم. ما در حدي که امکان داشته الفاظ وصحنه ها را سانسور کرده ايم. اگر شما از ويکتوريا به بعد دقت کنيد تغييرات زياديرا شاهد خواهيد بود. ما خانه مد را به خاطر اينکه بزرگسالانه بود حذف کرديم. سفريديگر نيز بزرگسالانه بود و آن را از ساعت هفت به ده شب انتقال داديم.

*شما گفته بوديد رسانه هاي ايران مسبب نگراني از حضورو فعاليت فارسي1 هستند. مي شود توضيح بيشتري بفرماييد.

من مطمئن هستم رسانه هاي ايران نگران نيستند بلکه براي جلبمخاطب و انتخاب سوژه داغ، دست به اين کارها مي زنند. قطعا در دراز مدت به نفع دولتو کشور نيست.  در طول يکسال تخريب از سوي رسانههاي ايران، ما تنها سکوت کرديم. رسالت رسانه ها، روشن کردن اذهان مردم است درحاليکهرسانه هاي ايران، اذهان عمومي را مغشوش کرده اند که باعث نگراني مردم و مسوولينشده است.

*شما به 35 ميليون مخاطب فارسي1 در ايران اشارهکرده ايد. اين تعداد مخاطب هم اکنون افزايش يافته يا کمتر شده است؟

مخاطب ما پس از انتقال به يوتل ست ممکن است در روزهاي اولکم شده باشد اما الان نسبتا بيشتر شده است چرا که حضور سه شبکه پر مخاطب، افراد راجلب کرده است.

*همکاري شرکت استار و موبي براي مالکيت و فعاليتفارسي1 چگونه است؟

شراکت ما بر اساس پنجاه درصد تقبل هزينه ها و سرمايه گذارياز سوي استار و پنجاه درصد از سوي شرکت موبي است. ولي خوشبختانه با توجه بهتوافقات، کليه کارهاي اجرايي را موبي انجام مي دهد.  

*مالکيت هميشه بحث اصلي در جريانشناسي و واکاويرسانه هاست. شما پيش از اين مصاحبه، هرگونه رابطه اي را با رابرت مرداک رد کرده واعلام کرده بوديد "شرکت استار جزيي از نيوزکورپريشن است و نيوزکورپريشنوابسته به فاکس است. فاکس بر اساس سهامي عام اداره مي شود و درصدي از سهام فاکسمتعلق به مرداک است، پس ارتباطي بين مرداک و ما نيست." اما بر اساس آنچه درصفحه اول سايت نيوزکورپريشن مشاهده مي شود اين شرکت مستقيما توسط مرداک تأسيس شدهاست و استار هم يکي از اقمار آنست. پس شما با يک واسطه (استار) در تملک مرداک هستيد!

گروه رسانه اي موبي و نيوزکرپريشن دو هويت مستقل حقوقيدارند. ما کاري به اشخاص نداريم. دو گروه و رسانه به صورت مشترک برنامه اي را آغازکرده اند و اينکه در بک گراند نيوزکورپريشن چه کسي قرار دارد، خيلي مهم نيست. ماهم شفاف سازي کرده ايم و در سايت فارسي1 عنوان کرده ايم پنجاه درصد فارسي1 مربوطبه نيوزکوربريشن است.

*شما در تمام مصاحبه هاي قبلي هر نوع ارتباطي رابا مرداک رد کرده ايد و الان مي گوييد کاري به اشخاص نداريد؟

دو گروه به صورت مستقل با هم مشارکت کرده اند. نيوزکورپريشنهم مجموعه سهامي عام است. دوم اينکه من وکيل مدافع آقاي مرداک نيستم. آقاي مرداک يکيهودي نيست. شايد مقيم آمريکا باشد و تابعيت آنجا را گرفته باشد اما رسانه هايداخلي ايران او را يهودي مي دانند.

*به نظر من بحث يهودي بودن مرداک حاشيه اي است.آنچه مهم است تفکر اوست. ما نمي خواهيم به هر قيمتي مخاطب، جلب رسانه ها و سياستهاي پنهان آنها شود. آنچه در مجلات جنسي و هياهوهاي خبري امپرياليسم رسانه ايدنبال مي شود. من نشانه ديگري از سايت نيوزکورپريشن براي شما مي آورم. در فايل پيدي افي که در اين سايت وجود دارد شبکه فارسي1 و گروه رسانه اي موبي مستقيما ازاقمار اين شرکت محسوب مي شود.

بر فرض که ادعاي رسانه هاي ايران درست باشد. چرا ما قربانيعقده هاي سياسي شويم. مرداک هر که باشد مهم نيست. چه سياسي مشکل داشته باشد و چهاخلاقي. ما چرا قرباني اين آقا شويم؟ زماني اين انتقاد قابل قبول است که ما به آنسمت و سو حرکت کنيم. ما اعلام مي کنيم بياييد برنامه هاي مشترک بسازيم و جايگزين کنيم.

*براي من اين مسئله جالب است که در همان سايتنيوزکرپريشن، مصاحبه اي با مرداک است که او از دغدغه هاي خود در دوران معاصر سخنمي گويد و يکي از آنها وجود نظام ايران است.

من به عنوان سوال بعد خواهش مي کنم بفرماييد جاهدمحسني در شرکت موبي چه سمتي بر عهده دارد؟

من فکر کنم سمت مشخصي ندارد. او جزو خانواه محسني است و درقالب يک گروه خانوادگي صاحب اصلي گروه موبي است.

*شما عنوان AAM يا AMERICAABROAD MEDIA را شنيده ايد؟

شنيده ام ولي خيلي آشنايي ندارم.

*من عکس هايي از سعد و جاهد محسني در واشنگتن ودر  باشگاه ملي خبرنگاران آمريکا (NATIONAL PRESS CLUB)به شما نشان مي دهم. اين نشست از سويAAM و مدير آن کهبر روي ديپلماسي عمومي کار کرده و ارتباطاتي با موسسه بروکينگز دارد برگزار شدهاست.

شما خودتان را زحمت داديد. بخش مونيتورينگ شرکت ما گزارشداد که شبکه خبر هم ويژه برنامه اي داشته و هرچه که دلش خواسته گفته است. تهيهکننده چشمش را بسته و دهنش را باز کرده است. من از صدا و سيما گلايه مند هستم.بايد جلوي اين برنامه ها گرفته شود براي اينکه رابطه دوستي دو کشور بر هم مي خورد.ما شکايت خودمان را رسما به صدا و سيماي ايران در کابل داده ايم و در حال پيگيريهستيم. آقاي سعد و جاهد محسني چهره هاي بين المللي هستند و قطعا رفته اند و ممکناست سفرهاي متعددي به آمريکا و اروپا رفته باشند. اين دليلي بر وابستگي نيست.همانطور که من به ايران آمده ام و دست همکاري را دراز مي کنم اما نه براي وابستگي.

*گرچه اين عکس ها به تنهايي گوياي همه چيز نيستاما من بيشتر بر روي صحبت آقاي جاهد محسني در اين نشست توجه دارم که در سايت رسمي AAM قابل دسترسي است. جاهد محسني در صحبت خود مي گويد راديوآرمان را بر اساس جنسيت (GENDER) که مفهومي کليدي براي ما دارد تأسيس کرديم. مامجريان زن و مردي داشتيم که به صورت غيررسمي و دوستانه با هم صحبت مي کردند. شايددر نگاه اول اين مسئله خيلي معمولي به نظر برسد اما اصلا اينگونه نيست. انقلابي کهموجي از واکنش هاي قابل پيش بيني را در جامعه برمي انگيزاند. همچنين سازمانهايامنيتي به خاطر اقدام ضد فرهنگي حساس مي شوند. دو درصد فرهيخته و بيست درصد باسوادجامعه افغان مدنظرمان نبود. ما بر روي حدود هشتاد درصد از افغان هايي سرمايه گذاريکرديم که هر روز به عنوان جامعه افغان ديده مي شوند. ما صداي زنان افغان بوديم. اودر ادامه مي گويد اين مسئله خيلي خيلي خيلي آرام اما موثر براي دگرگوني جامعه(SOCIAL CHANGE) است.

رسالت هر مسلمان است که موضوع جنسيت رعايت شود. جنسيت که بدنيست؛ برابري زن و مرد است. زنان در افغانستان قرباني و حقوقشان ضايع شده است.هشتاد درصد جامعه محروم واقع شده اند و آگاهي بخشي به اين بخش از جامعه، رسالتماست. رعايت جنسيت نبايد ما را محکوم به تخريب کند. اتفاقا من آنرا تأييد مي کنم.اعتقاد من، اعتقاد جاهد و سعد است. ما به عنوان يک رسانه بايد چشمان هشتاد درصدجامعه افغان را باز و گوششان را شنوا کنيم.

*در آن نشست آقاي سعد محسني در چند دقيقه صحبتخودش موي بلند براي مردان،آرايش براي زنان، آزادانه بودن ارتباط و رقص زن و مرد راخواستار شد. اين جدا از بحث آگاهي و آگاهي بخشي است.

نمايندگي صداوسيما در کابل مستقر هست و برنامه هاي رسانههاي داخلي را مونيتورينگ مي کند. ما فعلا پنجاه و سه شبکه تلويزيوني در داخل افغانستان داريم. بيشترين سانسور را تلويزيون لمر و طلوع دارد.

*اتفاقا در وبلاگ هاي افغاني خيلي از برنامه هايشبکه طلوع اعتراض و انتقاد ديدم. از جمله سريال توتسي که مثل ويکتوريا، ارزشهايجامعه را مخدوش مي کرد.

هر انقلابي پيامدهاي خاص خودش دارد .چه فرهنگي و چه رسانهاي باشد. قطعا عده اي به عنوان معترض مخالفت مي کنند. ما قبول مي کنيم. به بسيارياز اشتباهات گذشته مان پي برده ايم و خوشحاليم که انتقادات به ما رسيده است تا بتوانيم آنها را اصلاح کنيم.

*شما با جنس اعتراضات مردم و رسانه هاي ايران بهخاطر مشاهده اعتراضات مردم افغانستان و متدينان اين کشور آشنا بوده ايد. در هميناعتراضات حتي مردم در مساجد تحصن کردند و خواستار بسته شدن شبکه طلوع شدند. پليسهم به دفتر شبکه طلوع يورش برد و ...

اين مسئله بحث هاي سياسي داشته است. ده سال پيش درافغانستان شبکه اي نبود. اما الان پنچاه و سه شبکه داريم و اين مسئله مشکلات خاصخودش را ايجاد مي کند. نبايد بر روي يک اشتباه دست گذاشته شود. افغانستان کشوري بهمراتب بنيادگراتر و تندرو تر از ايران است و هر روز در شوراي علما گفت و گو وميزگرد برقرار است.

با تمام تفاسيري که شما گفتيد، هيچ رسانه اي در داخلافغانستان در مورد ارتحال امام خميني برنامه اي نداشته درحاليکه ما هرسال ميزگردداريم. ايشان الگويي براي همه جوامع اسلامي به خصوص افغانها بوده است. ما حتي درفارسي1 در ليالي قدر برنامه کمدي و موسيقي نداشتيم و ايام مذهبي را گرامي داشتيم.

*پس چرا اين رويکرد از ابتدا نبود؟ چندماه پس ازفعاليت، نشانه هاي مذهبي را به کار برديد.

از اول انجام شد. در اولين رمضان 2009 اذان شيعي را پخشکرديم و اين را به عنوان يک شيعه افتخار مي دانم که در داخل پايگاه اصلي وهابيتاين اذان را از فارسي1 پخش کرديم. اين منتي بر سر مردم نيست بلکه اعتقاد ماست.

*مباحثي که درخصوص فارسي2 و تکثير فارسي1 مطرحشده است را تأييد مي کنيد يا نه؟

فعلا برنامه خاصي نداريم اما ممکن است اگر زماني نياز بازارباشد به اين سمت حرکت کنيم.

*اگر نياز بازار حوزه خبر باشد آيا مثل طلوع نيوزشاهد فعاليت خبري شما هم خواهيم بود؟

هيچ وقت قصد نداريم يک شبکه سياسي باشيم چرا که منافع ما درسياست نيست و سعي مي کنيم بيشتر در حوزه فرهنگي و سرگرمي کار کنيم.

نظر شما