شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۲:۰۴
کد خبر: ۵۶۵۷۶
|
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۱ - ۰۰:۳۰
دردِ ما امروز، کَر شدن است براي حرف‌هايي که از «مقاومت» ناله مي‌زنند و کور شدن چشم‌هايي است که اين همه وحوش و گرگ و درّنده را براي بلعيدن انقلاب اسلامي نمي‌بينند.

به گزارش شهر و به نقل از الف، بايد پاسخ بدهند و «ما» دست از گريبان‌شان برنخواهيم داشت!

حکايت «ما» و «ايشان»، حکايت جوانک دلير و تنهايي است که در ميانه‌ي لات و عربده‌کشانِ بسياري در يکي از کوچه‌پس‌کوچه‌هاي شهري غريب، گير افتاده است و به يک «يا علي» دلخوش است.

بگذاريد از همين ابتدا، تکليف‌مان را روشن کنيم.

انقلاب اسلامي، رستاخيز تاريخي دوباره‌ي انسان در عصرِ هبوط است.

جماعتي که از عهد رنسانس تاکنون، دستِ‌ خدا را «بسته» پنداشته‌اند (يدالله مغلوله...) و به آيين سکولاريسم نائل آمده‌اند، ديدند و هنوز در حيرتند که چگونه دوباره دستِ‌ خدا از آستينِ مردمانِ ايران‌زمين در ذيل نفس روحاني روح‌الله، بيرون آمد و زمين، به آسمان رسيد و انقلاب اسلامي، توبه‌ي تاريخي و عهد هبوط بشرِ جديد متولد شد.

انقلاب «ما» براي «نان» نبود و نيست که در تحريم‌ها و سختي‌ها و صعوبت‌ها، از «انقلاب‌مان» دست بکشيم، ما براي «خدا» و «اتمام کلمه‌ي خدا» قيام کرده‌ايم و بر آن عهد مانده‌ايم؛ پس اگر «معترضيم»، اعتراض از گرسنگي بطون و شکم‌ها نيست؛ از «فريب و خُدعه‌ي بزرگي» است که بر ما روا داشته شده است.

«ما»، دل‌مان خون است از دست اين جماعت، از حرف‌هاي‌شان، از ننه-من-غريبم‌هاي‌شان....

همه‌ي آن‌هايي که انقلاب اسلامي را به اين‌ مخمصه‌ها کشانيده‌اند، بايد پاسخ‌گو باشند و نه تنها روزگار و تاريخ آينده، بارها و بارها از ايشان استنطاق خواهند کرد که همين امروز نيز بايد پاسخگو باشند.

جماعت روشنفکر، تنها و بهترين تصوري که از انقلاب دارند؛ «انقلاب فرانسه» است و تنها تصوري که از حکومت دارند نيز همان اشکال مختلف حکومت‌هايي است که در دوران معاصر و با رجوع به مکتب اومانيسم پديد آمده است، و اصلاً نمي‌توانند درکي از اين معنا داشته باشند که انقلاب اسلامي با رجوع به «باطن مدينه‌ي غايي اسلام» به وجود آمده است نه با تأثير پذيرفتن از انقلاب فرانسه و يا رجوع به ماکياوليسم، که ذات فلسفه‌ي سياسي تمدن غرب است.

آن‌روزي که دلسوزانِ انقلاب اسلامي از موضع کارشناسي و فهم و تجربه‌هاي تاريخيِ انقلاب اسلامي، «اين‌روزها» را بارها و بارها، به ادب و احترام و متانت – و گه‌گاهي به ناله‌ و فغان و غربت – گفتند و نوشتند که نسخه‌هاي ليبراليسم اقتصادي و پادوهاي انديشه‌هاي فريدمني ما را به بيراهه مي‌برند، کمتر گوشي براي شنيدن بود و کمتر زباني براي پاسخ.

دردِ انديشمندان و متفکران انقلاب اسلامي، «هم‌زباني» است. هم‌زباني؛ يعني گوشي براي شنيدن و زباني براي قول نيکو گفتن. آن‌ها فقط يک «مطالبه‌ي به حق» داشتند: «آقايانِ مسئولِ ذيربط! در کنار ترک‌تازي اين جماعتِ روشنفکر، ما را هم بشنويد.»؛ همين!

اگر مبلّغان انديشه‌هاي ليبرالي اقتصاد و روشنفکران متجدّد مآب، حق ورود به اساسي‌ترين جلسات کارشناسي و تصميم‌گيري دولت و مجلس را داشته و دارند، چرا ناله‌ي غمين و بيانِ متين و دليلِ مبينِ متفکّران انقلاب اسلامي را نمي‌شنويد؟

مگر در سال‌هاي ابتدايي دهه‌ي هفتاد، مجيزگويان برنامه‌ي تعديل اقتصادي، کشور را به آن‌جا و ناکجا نرساندند، پس چگونه است که دوباره آن‌ها که رايکال‌ترين شعارهاي لفظي را عليه ليبراليسم و استکبار روا مي‌دارند، در ساحت تمدن‌سازيِ انقلاب اسلامي، دست به دامان مواليان فريدمن و سقيفه‌هاي واشنگتني مي‌شوند؟!

از مسائلِ خطيرِ ما – شايد – جاسوسانِ خودفروخته به اجانب نباشد، از آن مهم‌تر، روشنفکران و خِبرگاني هستند که عقل و دين و هوش و جان خويش را به اتوپيا و انديشه‌هاي غربي – خاصه ليبراليسم – فروخته‌اند و از آن بدتر، ورود اين انديشه‌هاي خطرناک است به مواضع کارشناسيِ برنامه‌هايي که سرنوشت کشور را در دست مي‌گيرند و يا خواهند گرفت.

ما با فاوست‌هاي پر‌شماري در انقلاب اسلامي روبروايم که براي رسيدن به آفتاب مدينه‌ي فاضله‌ي تجدّد و قدرتِ غرب، روح‌شان را به شيطانِ درون و جهل مدرنيته فروخته‌اند.

حقيقت اين است که روشنفکري در ايران، پا نمي‌گيرد؛ چرا که «خاک» ايران اساساً تجدّدپرور نيست و قبله‌ي آمال ايرانيان به سمت و سوي غرب و غربتِ حقيقت نيست؛ روشنفکري در ايران يک «وَبال متعفّن و خيانت‌بار» است که هنوز روي از قبله‌ي آمال ملکم‌خان و کسروي و ديگران برنگردانده است.

روشنفکر در مغرب زمين با وابستگي به ايدئولوژي‌هاي سياسي و اراده‌ي به قدرت موجوديت مي‌يابد؛ اما در اين‌جا روشنفکرانِ مفلوک، بدشانسي آورده‌اند و در خاکي روييده‌اند که مردم آنها را نمي‌فهمند.

پيامبران روشنفکرانِ ما، «پوپر» و «فريدمن» و «هايک» و ديگراني از اين دست هستند و آنها، براي پيامبران انقلاب اسلامي، شأني قائل نيستند؛ بله! پيامبران انقلاب اسلامي، انسان‌هاي هوشمندي بوده‌اند که «تجربه‌هاي نبوي» قابل تأمّلي داشته‌اند، اما امروز بايد ديد که در تلائم و مرتبط با علمِ جديد، آن‌ها چه حرفي براي گفتن دارند؟! و شريعتِ ايشان تا به چه حد، قابليت «قبض» و «بسط» دارد! اين است تعريف و تمجيدِ آن‌ها از پيامبرانِ ما!

به راستي چرا ايادي فريدمن و مغ‌بچگانِ ليبراليسم اقتصادي وطني دست از سرِ ما برنمي‌دارند؟

چرا خودباختگان مرعوب مدينه‌ي فاوستي، شيفتگان جزاير ناتوراليست‌ها و مداحانِ جامعه‌ي بازِ پوپري و پهلوان پنبه‌هاي جُبّان علوم انسانيِ غرب‌زده، ما را رها نمي‌کنند؟

روشنفکران و برجستگان علوم انسانيِ غرب‌زده، کدام بار را براي اين انقلاب برداشته‌اند، که توقع کرده‌اند و مي‌کنند که بايد به بيان و کلام و راهنمايي‌هاي‌شان اعتماد کرد؟

«اين جماعت روشنفکر» رمزِ گُجسته و ناخجسته‌ي شکست‌هاي داخلي مايند.

«ما»، اين جماعت را به معرکه‌ي مناظره‌ها و آوردگاه‌هاي نظريه‌ها مي‌کشانيم و از ايشان خواهيم خواست که از دلالت‌هاي غرب‌زده‌ي شيطنت‌آلودشان دفاع کنند و «ما» هم حرف‌هاي‌مان را خواهيم گفت و مي‌گوييم.

تا سال‌هاي سال، «ما» درس‌گفتارها و کتاب‌هايي خواهيم نوشت که مطلع آن همين يک عنوانِ يادگاري است: «در خدمت و خيانتِ روشنفکران».

تاريخ و «ما» گريبان اين‌ها را رها نخواهيم کرد.

دردِ ما امروز، تجاهل برخي مسئولان است که اسير و فريفته‌ي ژست متفکرانه و دانايي روشنفکران شده‌اند.

دردِ‌ ما امروز، خفتگي آن‌هاست که بايد براي تمدّن‌سازي انقلاب اسلامي، بيشتر و بهتر، فکر کنند.

دردِ ما امروز، دست از «ولي» کشيدن است و به دامان «غريبه» و «قهر» فروغلتيدن است.

دردِ ما امروز، کَر شدن است براي حرف‌هايي که از «مقاومت» ناله مي‌زنند و کور شدن چشم‌هايي است که اين همه وحوش و گرگ و درّنده را براي بلعيدن انقلاب اسلامي نمي‌بينند.

دردِ ما امروز، قلّتِ حَزم است در رفتار، کاستيِ بردباري است در رفتار، فراموشي عدالت است در رفتار، کميِ احترام است در رفتار، ضعفِ مُوالاتِ وليّ است در رفتار، فراموشيِ باطن انقلاب اسلامي است در رفتار....

دردِ ما امروز، حرف‌هاي بسيار است و عاملانِ کم‌کار.

آري!

حکايت «ما» و «ايشان»، حکايت جوانک دلير و تنهايي است که در ميانه‌ي لات و عربده‌کشانِ بسياري در يکي از کوچه‌پس‌کوچه‌هاي شهري غريب، گير افتاده است و به يک «يا علي» دلخوش است و از اين «علي» و تبارِ او، دست نخواهد کشيد!

نظر شما