به گزارش خبرنگار شهر، جلال آل احمد، نويسنده و مترجم معاصر، در سال 1302 در تهران بهدنيا آمد. او اين کتاب را در آذرماه 1322 توسط انجمن اصلاح منتشر کرد و در شرح احوالاتش درباره آن نوشته است: «جزوهاي ترجمه کرده بودم از عربي به اسم عزاداريهاي نامشروع، که سال 22 چاپ شد و يکي دو قران فروختيم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بوديم که انجمن يک کار انتفاعي هم کرده. نگو که بازاريهاي مذهبي همهاش را چکي خريدهاند و سوزانده. اين را بعدها فهميديم.»
آل احمد درباره ديگر فعاليتهايش پيش و پس از اين کتاب در شرح خودنوشت احوالاتش آورده است: «پيش از آن هم پرت و پلاهاي ديگري نوشته بودم در حوزهي تجديد نظرهاي مذهبي که چاپ نشده ماند و رها شد... از اين مدت دو سالش را مدام قلم زدم. در «بشر براي دانشجويان» که گردانندهاش بودم و در مجله ماهانهي «مردم» که مدير داخليش بودم. و گاهي هم در «رهبر». اولين قصهام در «سخن» در آمد. شماره نوروز 24. که آن وقتها زير سايه «صادق هدايت» منتشر ميشد و ناچار همه جماعت ايشان گرايش به چپ داشتند و در اسفند همين سال «ديد و بازديد» را منتشر کردم؛ مجموعهي آنچه در «سخن» و «مردم براي روشنفکران» هفتگي درآمده بود.»
نخستين اثر مکتوب جلال با کاستيهاي اجتنابناپذير
درباره اين کتاب که به مسائلي چون نامشروع بودن قمهزني و برخي ديگر از خرافات رايج در عزاداري امام حسين(ع) پرداخته است، گفتهاند: از آنجا که اين کتاب نخستين اثر مکتوب آل احمد است، کاستيها و اغلاطي دارد و دوستان آل احمد پيش از انقلاب اسلامي نتوانستهاند آن را تجديد چاپ کنند. گويا اين کتاب در سال 71 از روي نسخه خطي يا «رونوشت» آن که نزد برادر جلال، شمس آل احمد بوده، توسط سيدقاسم ياحسيني و انتشارات شروه در بندر بوشهر چاپ شده که طبيعتا توزيع محدودي داشته است. همين نسخه در سال 80 توسط انتشارات جامعه ايرانيان در تهران منتشر شد و پس از آن، متن «عزاداريهاي نامشروع» در سال 1389 همراه با هفت مقاله از آل احمد در سال 89 توسط انتشارات ژکان در قم به طبع رسيد که اين نسخه نيز در سال 90 تجديد چاپ شد.
شيطان و يارانش مردم ديندار را از راه دين گمراه ميکنند
در ابتداي ترجمه اين کتاب از آل احمد، آمده است: «سپاس خدا را و درود بر پيغمبر ما محمّدصلي الله عليه وآله. خداوند در همه جا نهي از منکر و بازداشتن مردم از کارهاي بد را قلباً و لساناً و در هر حال و حتيالامکان واجب فرموده است. بزرگترين گناهان اين است که انسان بدعتها را بجاي امور مستحب گرفته و يا امور مستحبي را بدعت وانمود کند. از طرفي چون شيطان و يارانش هميشه در صدد ترويج امور منکر و زشت هستند و در هر مورد راه بخصوص آن را خوب ميشناسند مردمان ديندار را نيز از راه دين گول زده و از راه در ميبرند و اين خود بهترين راه گمراه کردن مردم است و کمتر عبادت و سنتي هست که شيطان با وسواس خود در آن دخالت نکرده آن را فاسد ننموده باشد. از جمله اين امور يکي موضوع عزاداري براي امام حسين عليه السلام است.»
در ادامه اين بخش ميخوانيم: «در اين مورد چون شيطان و يارانش با همه کوشش و تلاش خود نميتوانستند کاملاً پيروز شوند، تصميم گرفتند مردم را وادار کنند که در اين موضوع بدعتها و منهيات و اعمال شنيع بسياري وارد نمايند. و به اين طريق سود و ثوابهاي آن را از بين برده اموري را در آن وارد کردند که نه تنها تمام مسلمانان بلکه تمام ملل ديگر نيز آن اعمال را شنيع و زشت ميدانند. علاوه بر زشتي، اين امور اغلب از چيزهايي است که در قرآن و ساير اخبار رسماً از آنها نهي شده و به عملکنندگان آنها وعده عذاب داده شده است.»
قمهزني از اعمال نامشروع در عزاداري است
کذب و دروغ گفتن، آزار نفس و اذيت کردن بدن که همان زدن به سر يا سينه است چه رسد به قمهزني، جيغزدنها و فريادهاي بلند زنان (که غالباً در پاي منابر و مجالس عزا اتفاق ميافتد) که علاوه بر شنيع بودن آن اصلاً گناه و معصيت کبيره است و داد و فرياد و نعرههاي وحشيانه با صداهاي منکر از جمله مواردي است که در اين کتاب جزء اعمال نامشروع در عزاداريها ذکر شده است.
اگر سيمين نبود چه خزعبلات که به اين قلم درآمده بود
جلال آل احمد پس از اين کتاب و در اوايل سال 25 مامور راهاندازي «ماهانه مردم» شد و در اواسط سال 26 «از رنجي که ميبريم» را منتشر کرد. او درباره همسرش سيمين دانشور، در شرح احوالاتش نوشته است: «اهل کتاب و قلم و دانشيار رشته زيباييشناسي و صاحب تاليفها و ترجمههاي فراوان و در حقيقت نوعي يار و ياور اين قلم که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به اين قلم در آمده بود.»
اين نويسنده معاصر که صاحب آثار مشهوري چون «غربزدگي»، «نون والقلم»، «مدير مدرسه»، «زن زيادي»، «سه تار»، «از رنجي که ميبريم»، «نيما چشم جلال بود»، «خسي در ميقات» و «تاتنشينهاي بلوک زهرا» در 18 شهريور 1348 در اسالم گيلان چشم از جهان فرو بست.