پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۳۸
کد خبر: ۵۸۰۲۰
|
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۳
يک هنرمند و مدير هنري معتقد است، هنر ديني همچون پنجره‌اي است به عالم غيب که هنرمند آن را براي مخاطب مي‌گشايد.

به گزارش خبرنگار شهر، ارائه تعريفي مشخص و منسجم از هنر ديني، همچون ارائه تعريفي منسجم از هنر، همواره محل بحث هنرمندان، متفکران و پژوهشگران اين حوزه بوده است؛ اما آن‌چه به صراحت مي‌توان درباره هنر ديني به‌ويژه هنر اسلامي گفت، اين که هنر ديني به دليل خاستگاه معنوي‌اش، ويژگي‌هايي دارد که سبب تاثيرگذاري عميق آن به‌ويژه بر مومنان به آن دين مي‌شود. 

گفت‌وگوي شهر با امير عبدالحسيني، مدير هنرهاي تجسمي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و سرپرست موزه هنرهاي ديني امام علي (ع)، بازتابي از عقايد و نقطه‌نظرات اين هنرمند درباره هنر ديني و هنر معناگراست.

هنر ديني از نظر شما چيست و چه تعريفي مي‌توان براي آن ارائه داد؟
در روزگار معاصر، واژه‌هايي چون هنر ديني، هنر مذهبي، هنر معناگرا، هنر قدسي، هنر متعالي و هنر ولايي به دفعات استفاده و شنيده مي‌شود. تعاريف بسيار متعددي از سوي صاحب‌نظران و استادان، از اين هنر ارائه شده است. در بعضي تعاريف، خود اثر هنري مبناي ارزيابي قرار مي‌گيرد و مفهوم و محتواي اثر از منظر دين و مذهب بررسي مي‌شود و در برخي ديگر، اعتقاد بر اين است كه انگيزه و ايمان هنرمند، پديدآورنده هنر ديني است و بر اين اساس، آثار خلق شده توسط اين هنرمند در زمره آثار هنر ديني قرار مي‌گيرد. تعاريف و تحليل‌هاي ديگري نيز وجود دارد كه در كل، مقوله هنر را يك حقيقت متعالي و مقدس مي‌نامد و آن را زير مجموعه دين و مذهب قلمداد مي‌كند. گروهي ديگر نيز رسالت هنرمند را انساني و اخلاقي مي‌دانند و معتقدند هنرمند با خلق اثر، راهي براي جستجوي حقيقت پديد مي‌آورد. در هر حال دامنه اين بحث بسيار گسترده است و به مقوله فلسفه هنر و عرفان و اديان اختصاص دارد. به نظر من، اغلب تعاريفي كه تا به حال ارائه شده، فاقد جنبه‌هاي كاربردي بوده و بيشتر جنبه شعارگونه داشته است. اما مي‌توان تعبير دكتر شريعتي را زيباترين و دلنشين‌ترين تمثيل هنر ديني و هنر مذهبي دانست. در اين تعبير، مذهب و دين به عنوان در ورودي به عالم غيب تعريف شده و هنر پنجره‌ آن. پنجره‌اي كه از منظر آن مي‌توان دورنماي تصويري زيبايي‌هاي دنيوي و اخروي را به تماشا نشست. اين پنجره، آمال، آرزوها، خواسته‌ها و تمامي انديشه‌هاي كمال‌گرايانه‌ و خداجويانه انسان را به تصوير مي‌كشد و روزنه‌اي ايجاد مي‌كند تا با تماشاي تصوير و پرواز خيال، هر آن‌چه در باور ديني و ضمير مذهبي داريم را متصور شويم.

آيا در اين تعريف يا به قول شما تمثيل، شاخصه‌هايي هم براي هنر ديني ارائه شده است؟
مقوله هنر، يك جنبه تخصصي دارد كه به خلاقيت و بداعت هنرمند و تكنيك‌هاي خلق اثر هنري مرتبط است و يك جنبه انساني دارد كه مخاطبان و بينندگان اثر هنري را مدنظر قرار مي‌دهد. شاخصه‌هايي كه در تعبير دكتر شريعتي به آن‌ها اشاره شده، بيشتر به حوزه‌هاي عرفاني و عوالم معنوي مرتبط است و اين‌كه هنر در هر شكل و شمايلي كه ارائه شود، بايد تجلي دغدغه‌هاي انساني باشد كه از كمبودهاي پيرامون خود مي‌نالد. در اين مقوله، هنر نمايشگر مفاهيمي است تا پاسخي براي اين دغدغه‌هاي آرماني باشد. در تعبير دكتر شريعتي، يكي از مهم‌ترين كارها و ويژگي‌هاي هنر، ساختن و خلق كردن چيزهايي است كه در اين دنيا، در زندگي و در طبيعت نيست؛ ساختن تمام چيزهايي كه بايد باشد و انسان به داشتن و ديدن آن‌ها محتاج است. اما به نظرم شاخصه‌هايي كه شما مد نظر داريد يا به دنبال پاسخي براي آن هستيد، شاخصه‌هاي تصويري است تا به شكل مستقيم به لايه‌هاي بالايي و نمود ظاهري هنر تصويري بپردازد. چون پرداختن به لايه‌هاي زيرين و عميق‌تر هنر و مذهب و پيوند ابدي و ازلي آن‌ها در حوزه تخصص و دانش بزرگان، عرفا، فلاسفه و صاحب‌نظران است.

اما اين‌كه شاخصه‌هاي تصويري هنر ديني چه مي‌تواند باشد نيز مثل تعاريف و تعابير ارائه‌شده آن، متعدد و متنوع است.
البته كه اين‌طور است. پيكاسو، معروف‌ترين نقاش قرن بيستم در يكي از گفت‌وگوهايش جمله معروفي دارد كه مي‌گويد «جستجو در هنر هيچ معنايي ندارد؛ بلكه نكته اصلي در «يافتن» است.» شايد بر اين اساس بتوان گفت هر شاخصه‌اي كه در يك اثر هنري، روي احساس، ادراك و تعقل تأثير فرامادي و معنوي بگذارد، يك شاخصه معنوي است. بگذاريد اشاره كوتاهي كنم به يكي از مطالبي كه جورجو دِكركو، نقاش معروف عصر حاضر، بيان كرده است. به عقيده دِكركو هنر دو وجه دارد؛ يكي وجه رايجي است كه هميشه ديده مي‌شود و ديگري وجه ماورايي آن است كه تنها افراد اندكي در لحظات خاص قادر به ديدن و درك آن هستند. يك اثر هنري بايد بتواند بيانگر چيزي باشد كه در وراي ظاهر آن چيز نهفته است. اشيا، پيكره‌ها و المان‌هاي تصويري كه در اثر هنري ديده مي‌‌شوند، بايد در قالب سمبوليك از چيزهاي ديگري برايمان سخن بگويند كه در دنياي مادي قابليت درك و تجربه ندارد.

آيا استفاده از چند المان‌ مذهبي در يك اثر، مي‌تواند آن را به يك اثر مذهبي تبديل كند؟
از چند منظر مي‌توان به پاسخ اين سوال پرداخت. استفاده از المان‌هاي مذهبي در يك اثر هنري در درجه اول فقط مي‌تواند يك پيوند موضوعي برقرار كند. براي مثال استفاده از المان‌هاي تصويري بيرق و پرچم، اسب، پنجه، كلاهخود، عناصر تصويري رايج در آيين‌هاي سنتي مثل تعزيه و عناصر تصويري داستان‌هاي تاريخي و حماسي، در يك اثر هنري به نوعي بيان‌كننده موضوع است. در آثار خلق شده با موضوع حماسه كربلا و عاشورا، تصاوير فراواني از اين دست ديده مي‌شود كه هنرمند، براساس المان‌هاي تصويري متناسب با موضوع، به روايتگري تصويري حماسه پرداخته است. در نمايشگاهي مانند اسماء‌الحسني، هنرمند با استفاده از حروف و كلمات و اسامي متبرك حضرت باريتعالي، نقوش تصويري ايجاد مي‌كند يا از تركيب فرم‌هاي نوشتاري و فرم‌هاي تصويري، يك اثر تجسمي موضوعي يا مناسبتي خلق مي‌كند. در هر حال هر كدام از اين‌ها به دليل معنا و مفهومي كه به‌صورت مستقيم و بدون واسطه منتقل مي‌كنند و يا به دليل بار روايتي كه در تصوير منتقل مي‌كنند، در زمره آثار مذهبي طبقه‌بندي و ارائه مي‌شوند.

نكته اينجاست كه اين آثار بيشتر مانند قصه و داستان، بر عنصر روايتگري تمركز دارند يا در قالب بازآفريني روايي يك رويداد از منظر خالق اثر تصويرگري مي‌شوند يا با توجه به پيوند ذهني هنرمند با مفاهيم مذهبي، نقوش معناگرا همراه با القاي حس زيبايي‌شناسانه خلق و در تصوير ارائه مي‌شوند. ضمن آن‌كه هر تصوير و هر نماد بصري نيز نمي‌تواند در اين ميانه مطرح شود. اگر يادتان باشد سال‌هاي گذشته استفاده از تصاوير ضدارزشي مانند شمايل‌كشي‌هاي بازاري و نقاشي‌هاي شعارگونه و سخيف، به تدريج وارد جامعه شد و در حال باز کردن راهي براي خود بود كه از سوي هنرمندان انديشمند، بسيار نكوهش و سرزنش شد و با تأكيد بر جنبه‌هاي دروغين، غيراخلاقي و ضدارزشي آن‌ها، مديران هم به جمع مخالفان پيوستند و بساط ترويج آن‌ها تا حدي برچيده شد. اگرچه هنوز هم در گوشه و كنار، رگه‌هايي از آن ديده مي‌شود. بديهي است كه پديدآورندگان آن آثار هم با شعارها و تصاويري‌ كه ارائه كردند، آن را در حوزه آثار مذهبي قالب مي‌كردند و در پوشش مذهب هم كمتر كسي به مخالفت با آن‌ها برمي‌خاست؛ اما قدر مسلم آن است كه آن آثار نه تنها رنگ و بويي از باطن مذهب و دين نداشت، بلكه به لحاظ ظاهري نيز سطح ذائقه و انتظار باور مخاطبان از آثار مذهبي را به شدت تنزل مي‌داد. بنابراين، استفاده از المان‌هاي مذهبي در يك اثر، فراخور موضوع اثر و مفهومي كه اثر منتقل مي‌كند، در ارزشي شدن يا ضد ارزشي بودن اثر مؤثر است. گاهي اين عناصر تصويري بر احساسي بودن اثر مؤثر است و بارقه‌هايي از معنويت را در فطرت و باور او جلوه‌گر مي‌سازد و گاه هم استفاده ناآگاهانه و افراطي عناصر تصويري، آن اثر را همچون يك اثر پيش پاافتاده تنزل مي‌دهد.


شما دبيري دو نمايشگاه عاشورا و اسماء‌الحسني را نيز بر عهده داشته‌ايد. آيا آثار ارائه شده در اين نمايشگاه در زمره هنر معناگرا قرار مي‌گيرند؟
در زمينه نمايشگاه‌هاي عاشورايي، دبيري چهارمين دوره سوگواره پوسترهاي عاشورايي را بر عهده داشته‌ام. همچنين هشتمين دوره نمايشگاه سالانه حروف‌نگاري اسماء‌الحسني در حال برنامه‌ريزي است و مفتخر بودم طي چند دوره با آن مجموعه همكاري داشته باشم. اصولا نمايشگاه‌ها و رويدادهايي از اين دست كه در زمره نمايشگاه‌هاي مناسبتي قرار مي‌گيرند، با توجه به موضوع و محتواي آن‌ها كه به‌طور مستقيم به بيان تصويري و روايتگري بصري موضوعات ديني و مذهبي مي‌پردازند و با عنايت به انتقال معاني و آموزه‌هاي ديني در بيان تصويري، در زير مجموعه پوسترهاي مذهبي طبقه‌بندي مي‌شوند، نيز مانند خود نمايشگاه‌ها تاثيري مناسبتي و مقطعي دارند. نمايشگاه‌هايي مانند اين‌ها فراوان است و نهادهاي متعددي ـ حتي در اغلب موارد به طور موازي ـ اقدام به برگزاري نمايشگاه‌هاي مناسبتي و موضوعي مي‌كنند.

اصولا برگزاري چنين نمايشگاه‌ها يا رويدادهاي مشابه، چقدر در معرفي و ارائه آثار مذهبي موثر است؟
در هر حال، هر كدام از اين رويدادها با توجه به موضوع آن و براساس سياست برگزاركننده يا نوع مديريت هنري و اجرايي آن، نوعي از نمايشگاه موضوعي و مناسبتي را ارائه مي‌كند و در وراي آن‌ مي‌تواند بر ارتقاي سطح ذائقه بصري مخاطبان تاثيرگذار باشد. از ديگر سو، هنرمندان هر كدام به طريقي در تلاشند تا دغدغه‌هاي مذهبي و انديشه‌هاي ديني خود را به تصوير بكشند و شايد موضوعات ارائه شده در اين رويدادها و همچنين قرار گرفتن در شرايط زماني خاص مثل ماه محرم يا ماه مبارك رمضان، فضاي مناسبي را براي خلق آثار هنري متناسب با مضامين و مفاهيم مذهبي فراهم آورد. به هر حال، اين رويدادها را بايد به مثابه ارج نهادن به ارزش‌هاي والايي دانست كه ذهن و نگاه هنرمندان به تصوير كشيده است. هنرمندي كه به بهانه يك مناسبت در تلاش است تا با خلق اثر، پاسخي در خور و شايسته براي باورها و دغدغه‌هاي مذهبي‌اش بيابد.

به نظر مي‌آيد اين دغدغه مذهبي از دوران كهن همراه هنرمندان مسلمان بوده است.
بله، همين‌طور است. اصولا هنر شرقي از سويي به چند تمدن عظيم و باشكوه وابسته است و از سوي ديگر مرهون آموزه‌ها و خصلت‌هاي مذهبي و معنوي بوده است. شايد بتوان گفت هنرهاي معناگرا كه در آموزه‌هاي روشنگرانه اديان ريشه دارند، دست در دست و پا‌به‌پاي تاريخ پيش آمده‌اند و تنها در هر دوره شكل و قالب عرضه آن‌ها تغيير كرده است. شايد نقطه اوج هنر اسلامي را بايد در دوران صفويه جستجو كرد و شاهكارهايي كه در عرصه هنرهاي سنتي و معماري اسلامي از آن دوران باقي‌مانده، خود مصداق بارزي است از ريشه‌هاي هنر ديني و هنر معناگرا. نمونه‌هاي فراواني از مصاديق هنرهاي معناگرا و هنرهاي مذهبي در تمامي طول تاريخ وجود دارد. حتي در دوران معاصر و در جامعه امروز خودمان، هنرمنداني وجود دارند كه آثار بسيار ماندگار و ارزشمندي را در عرصه هنرهاي معناگرا خلق و ارائه كرده‌اند. شايد طي همين چند دهه اخير، هنر انقلاب اسلامي را بتوان يكي از موثرترين و باشكوه‌ترين هنرهايي دانست كه با توجه به جنبه‌هاي ارزشي، معنوي، مذهبي و ملي خلق شده‌اند. در اين دوران تابلوهاي شاخصي وجود دارد كه به‌عنوان آثار ماندگاري در تاريخ هنر جهان ثبت و ضبط خواهد شد.


امير عبدالحسيني متولد 1353 در تهران است. وي رياست دفتر خدمات فرهنگي هنري مرکز هنرهاي تجسمي، طراحي فصلنامه هنرهاي تجسمي حوزه هنري، مديريت واحد گرافيک کامپيوتر مرکز هنرهاي تجسمي، مديريت هنري ماهنامه هنرهاي تجسمي، دبيري نمايشگاه تصويري از آسمان، مديريت هنري شمارهه اول و دوم ماهنامه تخصصي ايران کارتون، قائم‌مقامي سردبير نشريه هنرهاي تجسمي، دبيري سومين جشنواره هنر جوان، دبيري اجرايي هشتمين دوسالانه بين‌المللي کاريکاتور تهران و دبيري نمايشگاه استادان بزرگ نستعليق را در کارنامه حرفه‌اي خود دارد.

نظر شما