پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۸:۴۹
کد خبر: ۵۸۱۶۰
|
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۹
معيارهاي ارزش هنري و ارتباط آن با هنر مردم‌پسند/3
يک نقاش و استاد دانشگاه معتقد است اثر هنري اصيل هم مي‌تواند نو باشد و نبايد منتظر باشيم حراج‌هاي خارجي براي ما هنرمند خوب تعيين کنند.

محمدابراهيم جعفري در گفت‌وگو با خبرنگار شهر درباره علل فاصله ميان مردم و هنرمندان گفت: با نگاهي جامع به اين مسئله، اين سوال پيش مي‌آيد که آيا مي‌توان انتظار داشت کساني که در مناطق مختلف ايران با سطوح مختلف و تربيت کلامي مختلف زندگي مي‌کنند، همگي مانند يکديگر با آثار هنري بسيار ارزشمند ارتباط برقرار کنند؟

وي ادامه داد: گمان مي‌کنيم حتما بايد موسيقي يا نقاشي يا مجسمه را بفهميم؛ اما اگر کسي حس هنري در درونش نداشته باشد، ادعايش دروغين است که با اثر ارتباط برقرار مي‌کند و آن را مي‌فهمد.  ابتدا توجه به هنر پيش مي‌آيد، بعد دوست داشتن آن و سپس فهم آن. اين حتي در طعم غذا هم وجود دارد. کساني در دنيا هستند که فهميده‌اند به تعداد مزه‌‌هاي غذاهاي تازه‌اي که با آن آشنا مي‌شويم، به لايه‌‌هاي تخيل ما اضافه مي‌شود و يکي از هنرهايي که در سال‌هاي اخير بسيار پيشرفت کرده است، پختن غذاهاست.


حتي با طعم غذا هم مي‌توان کار هنري کرد
اين نقاش افزود: رستوران‌هاي معروف به دليل طعم تازه و نوع آرايش غذا قيمت‌هايشان را تعيين مي‌کنند. اين چيزي است که هيچ‌وقت کودکان ما در مدرسه‌ با آن بازي نمي‌کنند و مربيان سعي نمي‌کنند کاري کنند که بچه‌ها به طعم غذاها هم فکر کنند. در حالي‌که مي‌دانيم بچه‌‌هايي که يک طعم را دوست دارند و به آن عادت کرده‌‌اند، از خلاقيت کمتري برخوردارند.

وي همچنين گفت: در کشورهاي ديگر بچه‌ها از سنين کودکي بازي‌هايي را انجام مي‌دهند که ظاهر آن‌ها بازي است؛ ولي خلاقيت را پرورش مي‌دهد و نتيجه آن بيداري سه نوع توانايي است که از بچگي در درون ما خفته است و در بازي‌ها نمايان مي‌شود؛ بيداري تجسمي، بيداري موزيکال و بيداري تئاترال. همه کارهايي که ما انجام مي‌دهيم، يا در عرصه تئاترال است يا موزيکال و يا تجسمي و جز اين سه عرصه، عرصه‌اي وجود ندارد. همان‌طور که مي‌بينيم در تئاتر هم معماري و دکوراسيون داخلي وجود دارد.


هنر را بايد از کودکي در وجودمان بيدار کنند
جعفري ادامه داد: در کودکي با ما در اين حوزه‌ها کار نکرده‌اند؛ مگر اين‌که شانس آورده باشيم. از کودکي در درس‌هايمان هست که لوبيا بکاريم؛ ولي هميشه مادران براي بچه‌ها اين کار را انجام مي‌دهند. درحالي‌که کاشت لوبيا يا هر گياه ديگري در آن سن درک کودک را از محيط اطراف و زيبايي آن بالا مي‌برد. مي‌گويند همزاد شدن با يک گياه يا پرنده و پرورش آن و ارتباط برقرار کردن با آن و آشنا شدن به عاداتش، از مدرسه رفتن مهم‌تر است و چيزهايي را به انسان مي‌آموزد که در هيچ مدرسه‌اي تدريس نمي‌شود.

وي تاکيد کرد: چطور مي‌خواهيم درحالي که در مدرسه فقط به فکر ياد دادن کلمات درون کتاب به بچه‌ها هستيم و به اين فکر نمي‌کنيم که حتي راه رفتن معلم هم مي‌تواند آموزنده‌تر از کتاب‌هاي درسي و تاريخ و جغرافيا باشد، انتظار داريم که آن کودک وقتي بزرگ مي‌شود هنر را درک کند؟

جعفري گفت: اگر بتوانيم بيداري‌ها را از کودکي در انسان‌ها بيدار کنيم، شايد بتوانيم اميدوار باشيم که وقتي بالغ مي‌شوند، آثار هنري را درک کنند؛ هرچند امروز مردم آن‌قدر گرفتار خودشانند که حتي اگر يک درخت در حال خشک‌شدن باشد آن را نمي‌بينند.


منتظريم حراجي‌هاي خارجي هنرمند خوب برايمان انتخاب کنند
وي با اشاره به تفاوت آن‌چه مردم مي‌پسندند و آن‌چه دغدغه هنرمند است، اظهار داشت: پيکاسو در صحبت‌هايش گاه مي‌گويد «نقاش» و گاه مي‌گويد «هنرمند»، تفاوتي که پيکاسو ميان اين دو قائل مي‌شود به اين دليل است که به اعتقاد او نقاش آن کسي است که هر چيز را که معمول است و ديگران دوست دارند مي‌کشد؛ اما هنرمند با اين‌که از همين مراحل کارش را آغاز مي‌‌کند، دنيايي را خلق مي‌کند که در واقعيت وجود ندارد و خيال‌انگيز و رازآلود است.

اين هنرمند با تاکيد بر اين‌که دنياي خيال‌انگيز هنرمندان امروز فاصله بسياري با دنياي هنرمندان سنتي دارد، گفت: از طرف ديگر چطور ما هنرمندان امروز که تا اين حد از سنت‌هاي تصويري مردممان و از لباس و نحوه زندگي‌شان فاصله گرفته‌ايم، توقع داريم اين مردم اثرمان را درک کنند؟ ما صبر مي‌کنيم تا يک هنرمندمان برود آن طرف آب و يک حراجي اثرش را بخرد تا مردم باور کنند که کار او خوب است و از هنرش استقبال کنند.


هنرمند ابتدا بايد فضاي اطراف خودش را درک کند
وي ادامه داد: فرشيد ملکي مي‌گويد «هنرمند اول بايد فضاي اطراف خودش را درک کند»، حتي نيما يوشيج هم که امروز هم‌ولايتي‌هايش در يوشيج اشعارش را زمزمه مي‌کنند، کارش درک نمي‌شد. با اوضاعي که امروز هنر ما دارد که در موسيقي، تئاتر يا حتي معماري هم به اين جا رسيده‌ايم که آثارمان تقليد محض است و هر ساختماني که در تهران ساخته مي‌شود، يک زشتي ديگر است که به زشتي‌هاي اين شهر اضافه مي‌شود، چه توقعي مي‌توان داشت؟

جعفري درباره دليل جا نيفتادن نقاشي‌هاي ديواري در تهران گفت: ابتدا شهرمان بايد شهري باشد که بتوان به آن چيزي تحت عنوان هنر اضافه کرد؛ ولي مي‌خواهيم به زورِ نقاشي‌هاي ديواري، اين شهر را زيبا کنيم.

اين شاعر افزود: شايد به دليل تاثيري که از غرب مي‌گيريم مردم با هنرمان ارتباط برقرار نمي‌کنند. اگر به آن‌چه خود داريم رجوع کنيم و آن را به جهان متمدن وسعت دهيم، يعني کارمان ايراني و البته به روز باشد، مي‌توانيم کاري کنيم که مردم هم درکمان کنند. برخي از هنرمندان ما روح ايراني دارند و برخي هم روحشان اروپايي است؛ البته اين به آن معنا نيست که هنرمندان جوان ما در کارشان هيچ تاثيري از غرب نگيرند، زيرا هر آن‌چه ما فکر مي‌کنيم غربي است، ممکن است روزي از سرزمين ما به غرب رفته باشد.

همه شاهکارها از ابتدا شاهکار بوده‌اند
وي اظهار داشت: امروز ايران به دليل جوانانش و به دليل تحولاتي که شاهد آن بوده، تا حدي در جهان شناخته‌شده است؛ ولي هنرش را اين‌جا نه قدر مي‌دانند و نه مي‌شناسند. اگر بخواهيم ايران را درست کنيم، بايد از کودکي مردم را آماده کنيم تا قبول کنند که يک اثر اصيل، در عين حال مي‌تواند نو هم باشد. ما فکر مي‌کنيم فلان قالي شاهکار متعلق به قديم است؛ ولي آيا همان قالي در لحظه‌اي که ساخته شده شاهکار نبوده است؟

جعفري ادامه داد: واقعيت اين است که چنين فرشي از همان ابتدا شاهکار بوده ولي کسي نبوده که آن را بشناسد و فقط چون خيلي گران تهيه مي‌شده و در خانه فلان شاه بوده، تکه تکه‌هايش دور ريخته نشده و در موزه نگهداري مي‌شود؛ زيرا امروزيان خلاقيتي را در آن مي‌بينند که پدر همه خلاقيت‌هاي زمين است.


مباني هنر، حسي آدمي است
وي تاکيد کرد: نمي‌توان به يکباره از هنرستان، آن هم با درسي به نام مباني که من به آن مي‌گويم «تباني» زيرا حتي در باوهاوس هم چنين درسي تدريس نمي‌شده، يک هنرمند تربيت کرد. زيرا مباني هنر، حس آدمي است. مباني نمي‌تواند متريال باشد و شايد اگر به اين درس مي‌گفتند «مبادي» خيلي بهتر بود. انيشتين درباره خلاقيت مي‌گويد «اگر از خاطر يک هنرمند که خودش را نو مي‌داند، خيالي گذشت که کمي خنده‌دار و کمي احمقانه نباشد، بدانيد که او هنرمند نيست.»

اين هنرمند ادامه داد: نمي‌توان قبل از اين‌که بچه‌ها بازي‌هاي هنري کرده باشند، از آن‌ها هنرمند ساخت يا در وجود آن‌ها درک هنري ايجاد کرد. امروز يکي از معروف‌ترين دانشکده‌هاي فرانسه در رشته معماري داخلي دوره‌اي 5 ساله در نظر گرفته است که در سه سال اول، دانشجويان فقط بازي‌هاي مختلف هنري مي‌کنند تا برسند به دو سال آخر و رشته خاص خودشان را انتخاب کنند.


اگر در خاک ريشه داري، مي‌رويي
وي درباره تاثيرگذاري اثر هنري گفت: همه هنرها وقتي به خلوص خودشان نزديک مي‌شوند، به شعر تبديل مي‌شوند. با ديدن يک فضاي هنري، چيزي به روح ما اضافه مي‌شود. خيال هنرمند با سير و سلوک و نوع زندگي‌اش، تبديل به ململي مي‌شود که تار و پودش از حساسيت‌هاي مختلف است. وقتي اين ململ را به زمين اندازد، تبديل به مجسمه مي‌شود و وقتي آن را روي ساز اندازد، تبديل به موسيقي مي‌شود.

جعفري خاطر نشان کرد: هيچ‌زماني در تاريخ، اثر هنرمندي که خود به‌تازگي چيزي را يافته، با مردم عادي رابطه برقرار نکرده است. اما در کشورهاي موفق فضايي ايجاد مي‌شود که مردم سنت‌هاي خود را با استفاده از خوبي‌هايي که در سنت ديگران هست، غني کنند. برگ‌ها و شاخه‌ها را سرما و گرما مي‌سوزاند، ريشه‌ها را نه. اگر در خاک ريشه داري مي‌رويي، چه باور کني، چه انکار.

نظر شما