جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۰۴:۴۱
کد خبر: ۶۱۹۱۲
|
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۷
امروز ايران يکي از مقتدرترين کشورهاي دنياست و در منطقه، ما اول هستيم موشک هايمان از چند هزار کيلومتر عبور مي کند اما ما در گوشت و مرغ مي مانيم در زندگي مردم ، ما دچار مشکل مي شويم.

به گزارش شهر متن کامل سخنان محسن رضايي در شبکه يک سيما به شرح زير است :

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

حسبنا الله و نعم الوکيل، نعم المولي و نعم النصير، يا ابوالفضل، به من گفتند اين برنامه، برنامه معرفي کانديداهاست من نيازي به معرفي خودم نمي بينم، مي خواهم از دغدغه ها و نگراني ها صحبت کنم، مي خواهم از اميدها و شوق هايي که در آينده ملت ايران مي بينم صحبت بکنم من فرزند کوچکي از اين ملت بزرگ با يک تاريخ بسيار کهن هستم صحبت خودم را از يک حادثه مي خواهم شروع کنم شما ملت بزرگوار ايران مي دانيد که من در حوادث بسياري شرکت کردم حوادث تکان دهنده زيادي را ديدم اما مي خواهم از يک حادثه تکان دهنده اي که اخيرا ديدم از آنجا کلامم را آغاز کنم حرفم را با شما آغاز کنم، من در اين نه ماه گذشته دويست و پنجاه شهرستان رفتم، چهل دانشگاه رفتم و در بين دانشجوها بودم در بين اساتيد بودم با بسياري از طبقات مختلف مردم صحبت کردم کارگرها را ديدم کشاورزها را ديدم فرهنگي ها را ديدم خانم هاي خانه دار را ديدم دانشجوها را ديدم دانش آموزها را ديدم روستايي ها و کشاورزها را ديدم همه را از نزديک ديدم باهاشون صحبت کردم صحبتهاي خيلي صميمانه، در بسياري از بازارها رفتم با مشتري ها صحبت کردم با مغازه دارها صحبت کردم کارخانجاتي را رفتم ديدم با صاحبان کارخانجات صحبت کردم با کارگرها صحبت کردم.

 

اما يکي از اين حادثه ها براي من خيلي تکان دهنده بود و آن صحبت هاي پدر سه شهيد بود که واقعا من را تکان داد اين پدر شهيد به من مي گفت که آقاي رضايي، من پنج تا فرزند دارم هر پنج تا بيکارند و حدود ششصد هزار تومان از بنياد شهيد مي گيرم به اينها مي دهم ، ده ميليون تومان هم تا حالا خرج کردم سه تاش ليسانس است و دو تاش فوق ليسانس است اين را نمي خواهم بگويم چه کسي است و کدام شهر است اما واقعا اين حادثه مرا تکان داد يعني بايد زندگي مردم ما اينطور باشد؟

 

يعني در فقر و گراني و بيکاري بسر ببرند اين شايسته ملت ايران است ما با آن همه زحماتي که تا اينجا کشيديم حتما اين وضعيت شايسته ملت بزرگ ايران نيست و بايد آن را ما تغيير بدهيم البته تنها اين خانواده شهيد نيست که با من صحبت کرد.

 

خانم دبير معلمي با من صحبت کرد و روستايي ها صحبت کردند، رفتم بين کشاورزاني که داشتند کشت مي کردند نشستم کنارشان باهاشون صحبت کردم و وضعيت فقر و بيکاري و گراني مخصوصا با تحريم هاي اقتصادي هم که عليه ما وضع شده اين خوب نيست بايد يک فکري کرد فشار روي زندگي مردم بالاست مساله دوم، فساد، رشوه و تبعيض در اداره کشور از حد معمول خودش تجاوز کرده است.

 

بالاخره در تمام دنيا يک درصدي از اين مسائل وجود دارد اما در ايران تشديد شده هم فساد هم رشوه و هم تبعيض بين استان هاي مختلف ، مسائلي در اداره کشور ورود پيدا کرده که آن کارآمدي لازم را از اداره کشور گرفته، مسئله سوم که بسيار براي من مهم است سقوط ارزش پول ملي ماست پول ملي جز يکي از نواميس، نمادهاي بزرگ هويتي يک کشور است پرچم ، پول ملي، خود سرزمين، دين، مذهب، حاکميت، اينها نمادهاي اصلي هويت ملي ماست.

 

خب پول ملي ما در حال سقوط است مي خواهند اين پول را ساقطش کنند اين نگراني هايي است که ما داريم و باهاش مواجه هستيم خب قبل از اينکه من به راه حل ها بپردازم و قبل از اينکه وارد اين بحث بشوم که خب چه کار بايد کرد اولاً آيا اينها قابل حل است يا نه و بعد چه بايد کرد، من بايد اول، موضع سياسي خودم را نسبت به نگاه به مسائل جامعه روشن کنم من هم با سياه نمايي هايي که در کشور مي شود مخالفم هم با کساني که مردم را خواب مي کنند و طوري حرف مي زنند که انگار هيچ مشکلي در اين کشور نيست هر دوي اينها به ما آسيب مي زند واقعيت مطلب اين است که ما در سيصد سال گذشته که هم در بعد سياست و اقتدار ضعيف شديم هم در بعد زندگي و اقتصاد، تا الان توانستيم يک قسمتي از اين حلقه هاي مفقوده را که قدرت و اقتدار و سياست و امنيت بوده در ايران درست کنيم.

 

امروز ايران يکي از مقتدرترين کشورهاي دنياست و در منطقه، ما اول هستيم موشک هايمان از چند هزار کيلومتر عبور مي کند اما ما در گوشت و مرغ مي مانيم در زندگي مردم ، ما دچار مشکل مي شويم خب اين بيانگر اين است که ما به جاي سياه نمايي و به جاي در حقيقت خواب کردن مردم، بايد واقع بيني داشته باشيم يعني اين عدم توازني که بين قدرت ، سياست و امنيت دفاع با زندگي و اقتصاد و معيشت مردم به وجود آمده اين فاصله را بايد کم کنيم يعني زندگي مردم را بياوريم بالا، اقتصاد را بياوريم در جاي خودش در حقيقت قرار بدهيم.

 

پس هدف ما کاملا روشن است: يک عدم توازني وجود دارد با حفظ اين قدرت که امنيت را براي کشور ما به وجود آورده و کسي جرات حمله به ايران را ندارد و ما روي پاي خودمان ايستاده ايم حالا بايد زندگي ، اقتصاد، فرهنگ، هنر ، معماري و آن چيزي که مربوط به تمدن يک کشور مي شود اين را درست کنيم و آن جايگاه بين المللي خودمان را درست کنيم بياوريم بالا و اين توازن را در حقيقت، ما شکل بدهيم به وجود بياوريم پس کاملا ديد من روشن است من نه سياه نمايي را قبول دارم نه خواب کردن ملت ايران را، چون ملتي که به خواب برود از توانايي هايش استفاده نمي کند ملتي که به خواب برود دغدغه ندارد نگران نيست اما آن کساني که مي آيند دغدغه ها و نگراني ها را تبديل به ياس و نااميدي مي کنند و نمي خواهند اجازه بدهند که ملت ايران با قدرت به آينده خودش حرکت بکند اين را هم من قبول ندارم پس جايگاه تحليلي من کاملا روشن است من واقع بيني را انتخاب کردم چرا؟

 

چون اگر ما به مشکلات اعتراف نکنيم راه حلي براي مشکلات پيدا نمي کنيم و اگر سياه نمايي بکنيم ياس و نااميدي را در اين کشور، ما در حقيقت تشديد کرديم اما چه کار بايد بکنيم؟ چند تا اشکال اساسي ، ما در اداره کشور داريم بايد اينها را حل کنيم اگر آنها را حل کنيم حتما يک جهش بزرگ خواهيم داشت اولا مساله اين است که سفره دولت و مردم از هم جداست دولتي ها يک سفره اي دارند مردم هم يک سفره اي دارند، دولت، نفت را مي فروشد مي آورد يا به کارکنانش مي دهد يا سد و اتوبان مي سازد مردم هم يک کشاورزي دارند يک شغلي دارند آن را مي آورند سر سفره خودشان ، ما ان شاءالله اين يک سفره درست مي کنيم سفره اي که همانجايي که مردم خوراک و غذا مي خورند دولتي ها هم همانجا غذا بخورند اگر مردم کمبود نان پيدا کردند کمبود گوشت پيدا کردند بلافاصله دولتي ها با خبر مي شوند مسئله دوم ، مردم بايد به اداره کشور برگردند ما چه آسيبي ديديم چه زياني ديديم از اينکه مردم در انقلاب وارد شدند مردم در دفاع وارد شدند مردم در امنيت وارد شدند ، چرا مردم به اقتصاد نيايند؟

 

چرا مردم به فرهنگ نيايند؟ چرا فرهنگ را به دست خود مردم ندهيم؟ اقتصاد را به دست خود مردم ندهيم؟ اصلا دولت چه مي خواهد پايش را گذاشته در فرهنگ کشور ؟ دولت چه مي خواهد پايش را گذاشته در اقتصاد کشور؟

 

دولت بايد آن نقش اصلي خودش را اداره بکند که به آن اشاره خواهم کرد، مسئله ديگري که موجب نگراني است و بايد راه حلي برايش پيدا کنيم اين است که دوران سعي و خطا در کشور ما تمام شده ما ديگر نمي توانيم يک دولت ديگري بياوريم يک سعي و خطاي جديد انجام بدهيم اينجا آزمايشگاه که نيست اينجا اداره يکي از بزرگترين کشورهاي منطقه با يک تمدن بسيار بزرگ است ما دوباره نمي توانيم هندوانه هاي باز نشده را بخواهيم بعد از خريد ، اين را باز بکنيم فايده اش چه است؟ چه کار مي شود کرد؟

 

ناچاريم دنبال روي کنيم و مدتهاي زيادي وقت مان را در حقيقت از دست بدهيم، لذا من اخطار مي کنم واقعا به همه فعالان سياسي ، همه دوستاني که دلسوز اين کشور هستند ، خود مردم عزيز ما، ما به دوران سعي و خطا و شعار دادن بايد پايان بدهيم ديگر کشور ما تاريخ ما انقلاب ما نظام ما رهبري ما ديگر تحمل شعار دادن را ندارند، ديگر تحمل تست و سعي و خطاي جديد ندارند که حالا يک بار ديگر بياييم هندوانه اي را بخريد ببريم بعد تستش کنيم ببينيم اين درست است يا درست نيست ما اين هزينه ها را نمي توانيم.

 

لذا توصيه مي کنم که همه دست به دست هم بدهيم به جاي اينکه همه با من باشند همه با هم باشيم، بياييم براي رضاي خدا همان وحدت کلمه اي که در ابتداي انقلاب و در جنگ بود انجام بدهيم، ما نگران وحدت نيستيم وقتي رهبري داريم وقتي قانون داريم خب بياييم همه با هم باشيم چرا مي خواهيم تلاش کنيم که همه با من باشند و راهي را برويم که با مشکلاتي در کشور در حقيقت مواجه بشوند، خب ما بايد در حقيقت برنامه هايمان را بگوييم اما اجازه بدهيد من يک مقدار باز تاخير بياندازيم در برنامه ها، بگويم که چرا من آمدم در صحنه؟

 

من بايد اينجا اين نکته را خدمت شما ملت عزيز بگويم که قريب بيست سال است که اين دغدغه هايي که در ما و فرزندان ما و سربازان رهبر انقلاب به وجود آمد موجب يک تحرکي در ما شد، شروع کرديم به اينکه جلوي اين خطرات را بگيريم، با هر سه تا دولت، ما همکاري کرديم در مجمع تشخيص مصلحت نظام تمام هم و غم مان را گذاشتيم که چشم انداز آينده ايران را روشن کنيم سياست هاي اصل چهل و چهار را روشن کنيم، بگوييم که اقتصاد بايد چگونه باشد تجارت بايد چگونه باشد اينها را خدمت رهبر انقلاب ارائه کرديم ايشان اصلاح کردند راهنمايي کردند چند بار خدمت ايشان رفت آمد، به دولت هاي گذشته ابلاغ شد اما دستاورد خيلي کمي دولتهاي گذشته داشتند اگر بسياري از آن سياستها عمل مي شد و بسياري از آن دلسوزي ها عمل مي شد ما امروز بايد خيلي جلوتر مي بوديم و بسياري از اين مشکلات را نمي داشتيم خب وقتي که من امروز دويست و پنجاه تا شهرستان مي روم پدري را مي بينم که نگران آينده بچه هايش است.

 

جواني را مي بينم که مي آيد درگوشي به من مي گويد آقاي رضايي، من خسته شدم عزت من دارد شکسته مي شود وقتي مادراني را من مي بينم که با تمام وجود ، رهبري را قبول دارند نظام را قبول دارند ولي نگران آينده بچه هايش است نوه هايش است خانه اش است اجاره اش مشکل پيدا شده وقتي معلمي را مي بينم که با بيست سال سابقه ششصد هزار تومان حقوق مي گيرد خب اينها چرا ، نبايد در ما اين انگيزه را به وجود بياورد که کافي ديگه، در مقابل، با شعار دادن که نمي شود کشور را اداره کرد بايد وارد عمل شد .

 

اگر من امروز وارد صحنه انتخابات شدم به اين دليل است حالا بعضي ها مي گويند که شما بار دوم سوم تان وارد مي شويد خب اگر اين هشدارهايي که ما داده بوديم عمل مي شد دليلي نداشت من به صحنه بيايم خب ما که هشدار داديم، در انتخابات قبل هم گفتيم از شاخص فلاکت صحبت کرديم بيکاري و گراني را گفتيم اگر آنها عمل مي شد ضرورتي نبود ما در صحنه بياييم همين الان اخطارهايي که ما داريم مي دهيم باز مي بينيم متاسفانه به آنها توجه نمي شود.

 

من وظيفه خودم مي دانم که خودم را در معرض انتخاب ملت بزرگ ايران قرار بدهم خب با وجود اين مسائل بايد ببينيم چه کار بايد بکنيم اولين مسئله اين است که دولت بايد درست بشود اينکه يک تيمي بيايد يک تيمي برود مگر کم الان تيم آمده رفته، حداقل در بيست و چهار سال گذشته سه تا دولت آمده رفته هر سه تا دولت که آمدند رفتند با وجود اينکه از نظر افکار و خيلي از مسائل با هم تفاوت داشتند از بعد سياست تفاوت داشتند؛ اما رشد اقتصادي ايران در هر سه تا دولت حدود چهار درصد بود در هر سه تا دولت، ما تورم و گراني را داريم در هر سه تا دولت، نقاط مشترکي داريم البته شما مي دانيد من هيچ گاه در برخوردهاي سياسي ام از تخريب ديگران ،پلکاني براي رسيدن به قدرت استفاده نکردم البته کيس خاصي را هم نمي خواهم محکوم کنم، مي خواهم وضع موجود را بگويم وضع موجود، برآيند همه عملکرد همه اين دولتها و مجلس بوده که تا الان ما به اين نقطه رسيديم.

 

خب پس بايد يک فکر اساسي بکنيم وگرنه يک تيم برود يک تيم بيايد اگر يک کار اساسي نشود چه کار مي شود کرد؟اولين مسئله اي که هست اين است که ما بايستي در مساله دولت، يک تغيير اساسي بدهيم يعني اسمش را من گذاشتم نوسازي دولت، هم در ساختار دولت هم در کارکرد دولت هم در رفتار دولت هم در رابطه با مديريت دولت، هر چهار بعد را بايد عوض کرد رفتار دولتي ها با مردم خوب نيست ساختار دولت يک ساختار پادگاني است که رضاشاه در تهران درست کرده تمام اختيارات را از استانها گرفته آورده در تهران گذاشته، اصلا استانها و مردم عظيمي که در سراسر کشور هستند قدرت برنامه ريزي براي خودشان ندارند.

 

مساله بعد، کارکرد دولت است دولت نبايد خودش را رقيب مردم بداند دولت بايد اجازه بدهد مردم کار کنند ، آن را حمايت کند هدايت کند کارکرد دولت است، مساله سوم، مديريت است مديريت در هر کشوري چند تا سطح دارد يکي سطح اجرايي است مثل کاري که در شهرداري ها، اتوبان درست مي کنند برج درست مي کنند اين را ما مي گوييم سطح اجرايي اداره کشور و ان شاءالله در دولت ما ، اختيارات وسيعي ، من به شهرداري ها و شوراهاي شهر و روستا مي دهم و از مردم هم خواهش مي کنم که به طور جدي در انتخابات شوراها شرکت کنند .

 

ما اختيارات محلي را در اداره شهرها مي آييم مي دهيم به شوراهاي شهر، يعني آب و برق و تلفن و همه اينها را مي دهيم به شوراهاي شهر، اما اين سطح اجرايي مي شود ، يک سطح عملياتي داريم که متاسفانه در کشور ما نيست يعني ايالت هاي اقتصادي وجود ندارد لذا مديريت عملياتي که بين سطح اجرايي با سطح راهبردي است اين الان وجود خارجي ندارد يعني به صراحت عرض مي کنم شهرهاي ما بي صاحبند در اقتصاد، استان هاي ما در اقتصاد بي صاحبند، در بعد امنيت، صاحب دارند در بعد انتخابات ، صاحب دارند در بعد تظاهرات صاحب دارند در بعد مسائل سياسي ، صاحب دارند اما در بعد اقتصاد، کشور در سطح شهرها و استانها ، صاحب ندارد من يک مثال ديگري براي شما بزنم که اين هم در جريان باشيد در يکي از همين شهرهايي که من رفتم يک خانواده اي را من ديدم که شايد کمتر از چهل متر محل زندگي اين خانواده بود اينجا کجاست؟

 

اينجا آغاجاري است يعني جايي که روي ثروت عظيم نفت خوابيده است خب در اين رابطه اگر ما ايالت هاي اقتصادي را درست کنيم حالا منابع طبيعي مثل نفت و گاز، اين در اختيار دولت مرکزي است بله اما اگر ما اختيارات اقتصاد، کشاورزي، صنعت ، تجارت را به خود مردم بدهيم خود مردم صاحب اداره کشورشان بشوند و مشارکت جدي داشته باشند.

 

اين طور نخواهد بود که اين مشکلات پيدا بشود دوم مساله مديريت عملياتي ، اما مساله سوم که از همه اينها مهمتر است مديريت راهبردي کشور است ملت عزيز ، شما شاهد بوديد در يکي از همين دوره ها، زماني که اصلا خطر تحريم وجود نداشت درهاي نطنز را بستند و در شرايطي که کشور تهديد مي شد گفتند کشور ايران تهديد نمي شود و نيامدند جدي بگيرند تحريم هاي اقتصادي را، آخر اين چه تشخيصي است که ما در اداره کشور مي دهيم؟ يک جايي بايد با تمام قدرت جلو برويم نمي رويم ، يک جايي بايد احتياط کنيم مراقبت کنيم ماجراجويي نکنيم خب اين را رعايت نمي کنيم اين ربطي به ساختن اتوبان و سد و اينها ندارد اين را ما اسمش را مي گذاريم مديريت راهبردي کشور، يعني دولت مرکزي را ما مديريت راهبردي را بهش مي دهيم اين کارهاي اجرايي را مي گيريم مي دهيم به سطح استانها و مديريت شهري که تمام فکر و ذکر مديريت مرکزي کشور يعني در سطح قوه مجريه برود به سمت اينکه تشخيص هاي درست داشته باشد چشم انداز را دنبال کند رصد داشته باشد مسائل بين المللي کشور را حل کند تعاملات کشور را در حقيقت حل کند، اين مي شود نوسازي در دولت.

 

پس ما يکي از برنامه هايمان ، نوسازي در دولت است بيشتر از بحث مديريت است، ساختار را درست مي کنيم کارکرد را درست مي کنيم رفتار را درست مي کنيم مساله دوم، مساله فرهنگ است فرهنگ هم بايد متحول بشود فرهنگ اگر متحول نشود ما نمي توانيم با هم زندگي کنيم، آخر اين شد زندگي کردن که سران قواي کشور نمي توانند با هم تعامل داشته باشند! فرهنگ زندگي را بايد در سياست، ما درست کنيم تا به طبقات پايين جامعه برسيم، وقتي که دولتمردان ما همديگر را تضعيف مي کنند نمي توانند در کنار هم باشند چه انتظاري داريم که کف خيابان ، اگر دو تا ماشين تصادف کرد اينها نيايند بيرون و به قصد کشت ، همديگر را نزنند مگر نمي گويند الناس علي دين ملکوهم، خب ما بايد واقعا اخلاق را به سياست برگردانيم ادب و تواضع را برگردانيم، مشورت کردن را برگردانيم ، من ان شاءالله در دولتي که تشکيل مي دهيم تحمل پذيري و گفتگو را و مشورت کردن را به طور جدي در همه ارکان دولت برقرار مي کنم و به وجود مي آورم.

 

مسئله سوم که من به دنبالش هستم برنامه هاي اقتصادي است که بسيار مفصل است فقط اشاراتي به آنها خواهم کرد اولين مسئله، تحول در کشاورزي ايران است عزيزان من ،امنيت غذايي ما بايد طوري درست بشود که هر خانواده اي تا پنج سال آينده را که فکر مي کند از نانش مطمئن باشد از گوشتش مطمئن باشد زماني اين کار صورت مي گيرد که کشاورزي که بسيار بناي مهمي دارد از اين نظر درست برنامه ريزي بشود ما يارانه سبز مي دهيم تمام کشاورزاني که بخواهند از حالت سنتي به حالت پيشرفته دربيايند مکانيزه بکنند، همه کساني که کارخانجات تبديلي را بياورند کنار کشاورزها بگذارند و باعث رونق کشاورزي بشوند آنهايي که بخواهند اصلاح بذر و خاک و دام را انجام بدهند ما بهشان يارانه مي دهيم اسمش را گذاشتيم يارانه سبز، بيمه کشاورزان را بهش مي رسيم تامين اجتماعي کشاورزان و زارعين را بهش خواهيم رسيد يعني روستاها و کشاورزان که از شهرهاي کوچک به عمق روستاها که ما حرکت کنيم از شهرهاي کوچک به عمق معمولا مبناي شان کشاورزي است حالا صنعت کشاورزي و خود کشاورزي را که حدود پنجاه درصد جامعه ما مي شود امنيت غذايي کشور ما را هم حل مي کند، از خروج بسياري از ارزها و پولهاي بين المللي از کشور هم در حقيقت جلوگيري مي کند.

 

مساله دوم مسئله کسب و کارهاي خانگي است من براي پنج ميليون خانوار کسب و کارهايي تعريف کرديم که از بانوان گرفته دانشجوياني که تازه فارغ التحصيل شدند در داخل خانه هايشان، کارگاه هايي به اينها مي دهيم از درست کردن وسايل کامپيوتري ، تلويزيون گرفته که در سنگاپور و تايوان و کره جنوبي و چين و بسياري از کشورها اين ال سي دي هايي که ما مي بينيم و بهش نگاه مي کنيم از تو خانه هاي تايواني ها درست شده چطور بانوان ما مردان ما زنان ما و دانشجويان ما نمي توانند در همان محل خودشان حداقل با چهار پنج ساعت کار کردن، يک درآمد قابل توجهي داشته باشند، کسب و کارهاي خانگي را براي پنج ميليون درست کرديم بانکي به نام بانک مردم درست مي کنيم که به مردم وام مي دهد اما سودش را دولت مي پردازد فشاري روي زندگي مردم به وجود نمي آيد.

 

مرحله دوم يارانه ها که شصت و پنج هزار تومان است اين را وارد توليد و سرمايه گذاري مي کنيم با دست خود مردم يعني پول مي رود به حساب مردم واريز مي شود اين شصت و پنج هزارتومان دومي ديگر ضد تورمي است اين ديگر سکه داغ ما بهش نمي گوييم اين سکه هاي در حقيقت خنک بهش مي گوييم که باعث توليد و کشاورزي مي شود و اشتغال مي شود، صنعت را رونق مي دهد بخشي از اين يارانه ها باعث اشتغال مردان و زنان همان خانواده هايي مي شود که امروز يارانه مي گيرند ولي بيکار هستند.

در حقيقت ما مي گوييم با يک تير دوتا نشان خواهيم زد.

 

مساله سوم نوسازي صنايع ايران ، عزيزان من اين طوفان کالاهاي چيني که آمده و وارد اقتصاد ايران شده آسيب بسيار جدي زده، کسب وکارها را ما آنقدر حمايت مي کنيم تقويت مي کنيم هر کسب و کاري که ظرف سه سال بتواند کل دستگاه هايش را نوسازي کند من هيچ مالياتي از آنها نمي گيرم.

 

تا رقابت ايران بتواند در بازارهاي بين المللي در حد علاء خودش باشد چون ما اگر کالاهايمان رقابت پذير نباشد نمي توانيم در صحنه اقتصاد دنيا در حقيقت پيشرفت بکنيم و آنها مي آيند بازارهاي ما را مي گيرند و بيکاري را در کشور در حقيقت دامن خواهند زد پس مساله رسيدگي جدي به صنعت کشور و رقابتي کردن آن مهم است.

 

نکته آخر اينکه اقتصاد ، در بعد اقتصاد عرض مي کنم اقتصاد ما يک ستون بيشتر ندارد يک ساختمان هفتاد و هفت طبقه را شما توجه بفرماييد به جاي اينکه ده تا ستون زير اين باشد فقط يک ستون زير اينست حالا اگر يک آدم قلدري هم مثل آمريکا پيدا بشود و اين را يک تکان بده، تمام اسباب و اثاثيه مردم مي ريزد کف اتاق ، مثل الان، ما ده ستونه مي کنيم اقتصاد ايران را، يعني از کشاورزي استفاده مي کنيم، صنعت استفاده مي کنيم، در حقيقت توريسم استفاده مي کنيم ده تا شهرک کشاورزي درست مي کنم در ايران ، سه تا شهرک سلامت درست مي کنم و شهرهاي توريستي را در ايران به وجود مي آوريم که تنها ما متکي به در حقيقت نفت نباشيم در بعد معدن، حتماً معدن ايران را از اين حالت خام فروشي بيرون مي آوريم، معدن ايران بايد تبديل به توليد فرآورده هاي قابل صدور و با درآمد خيلي بالا باشد.

 

اينها مجموعه مسائلي است که در مساله اقتصاد وارد مي کنيم اما در رابطه با سياست خارجي، سياست خارجي ما سي و خرده اي سال تجربه گران قيمتي پشت سرش است از افراط و تفريط آن را بايد بياوريم بيرون، آمريکايي ها دارند در مذاکرات هسته اي وقت کشي مي کنند. نه مي گويند ما مي خواهيم جمهوري اسلامي را براندازي کنيم نه وارد يک برخورد شفافي مثل آقاي بوش مي شوند، لذا نيات خودشان را پشت يک سري الفاظ ظاهرپسند پنهان کردند ما آمريکا را بر سر يک دو راهي قرار مي دهيم اگر با جمهوري اسلامي مي خواهد کار بکند خب يا علي بفرما پيشنهاداتش چي.

 

فهرست مذاکراتش چي و شرايطي که ايران دارد براي شرايط ايران چه جوابي مي خواهد بده، اين شفاف نيست، آمريکايي ها بايد تعهد بدهند که اگر زماني مذاکرات با شکست مواجه شد، حق حمله به ايران را ندارند، مثل بعضي از کشورهاي ديگر نبايد بکنند ما تجربه دنيا را بايد داشته باشيم. پس بايد مشخص بشود اگر مي خواهند وارد براندازي جمهوري اسلامي بشوند خب چرا مي خواهند با پنبه سر برند به صراحت بايد بگويند ما چکار مي خواهيم بکنيم.

 

اين دو راهي قرار دادن آمريکايي ها ، فضا را براي ما باز مي کند که از وقت کشي جلوگيري کنيم، آنها ما را تحريم هاي شديد کردند دارند زمان را هم از ما مي گيرند مگر مي شود اين طور،‌اين حتماً بايد تغييري ما در مذاکرات بدهيم من مذاکرات را جدي مي گيرم يک تيم کارشناس بسيار قوي ، يعني قويترين ديپلمات هاي ايران را من در اين رابطه بکار مي گيرم و ان شاء الله مساله هسته اي کشور را حل خواهيم کرد از اينجا ما عبور مي کنيم و جلو مي رويم آن تعبيري را که من گفتم استراتژي قيچي را ما در پيش مي گيريم و اين مانع را مي بريم و در حقيقت جلو مي رويم در سياست خارجي ام، ما به مقاومت من معتقدم، من به ايستادگي معتقدم، ايستادگي منطقي، ايستادگي عقلايي، به همين دليل است که ما با يک دست ايستادگي ، با دست ديگر پيشروي، ايستادگي در سياست و ارزش ها و پيشروي در اقتصاد و فرهنگ، بدون اين دو نمي توانيم پيش برويم.

 

کساني که ايستادگي را منهاي پيشروي فرهنگي اقتصادي دنبال مي کنند به جايي نخواهند رسيد يک کوچه بن بست. کساني که پيشروي در فرهنگ و اقتصاد را دنبال مي کنند اما از ايستادگي خبري نيست و هويت ملي ما را و هويت انقلاب را مي خواهند بفروشند اين هم يک پرتگاه خطرناکي است. ما نه به کوچه بن بست مي رويم و نه به پرتگاه مي رويم ما مسير پرقدرت ملت ايران را در سياست خارجي ادامه مي دهيم من معتقدم آنقدر اهرم هاي بزرگي در داخل و خارج داريم که مي توانيم از مشکلات عبور کنيم به همين دليل اولين کاري که خواهم کرد اتحاديه آسياي جنوب غربي را بين سران کشورهاي منطقه درست مي کنم همه را دعوت مي کنيم در ايران و در کشورهاي منطقه اين اتحاد را درست مي کنيم.

 

در اروپا اين اتفاق افتاده در آسيا اين اتفاق افتاده و در بسياري از دنيا يک اتحاديه اي بوجود آمده که صلح و امنيت و توسعه و همکاري هاي اقتصادي را رونق مي دهيم و با اين کار از منازعات جلوگيري مي شود و ان شاء‌الله به منازعات در کشور ما پايان خواهيم داد من در پايان صحبت هايم با ملت ايران عهد مي بندم که حق آن را به آنها برگردانم حق بانوان، حق کشاورزان ، حق کارگران ، حق جوانان عزيز و برومند کشور، معلمين، بازنشستگان مظلوم و محروم ما، اميدوار هستم که به فضل پروردگار متعال همان عهدي که رسول خدا با جوانمردان مکه بستند که قبل از نبوت ايشان ، که از حق مردم دفاع کنند ما هم چون ولکم في رسول الله اسوه حسنه هستيم و به دنبال ايشان هستيم من هم عهد مي بندم با شما ملت عزيز ايران که حق شما را به شما برگردانيم چه از ناحيه دولت و حکومت و چه از ناحيه جامعه و چه از ناحيه خودتان که بتوانيم انشاء الله اين حرف هايي را که با شما زديم آنها را عملياتي بکنيم نمي توانم از شوقي که اين روزها توي دل من افتاده براي شما صحبت نکنم.

 

عزيزان من، من نمي دانم اين چه سريست که شروع انتخابات امسال و تبليغات رسمي مصادف شده با سوم خرداد و مصادف شده با ميلاد با سعادت حضرت علي بن ابي طالب ، چون شما مي دانيد مردم عزيز ، آزادسازي خرمشهر يک حماسه بزرگي بوده، امسال هم حماسه سياسي را رهبر انقلاب گفته و اين دوتا روي هم افتاده، دوم اينکه ما عمليات آزادسازي خرمشهر را با رمز يا علي بن ابيطالب انجام داديم، سي و يکسال بعد آن فتح بزرگ مصادف شده با ميلاد با سعادت علي بن ابي طالب آيا در اين حکمتي نيست آيا اين نشان نمي دهد که ما بايد به آينده اميدوار باشيم؟

 

آيا اين نشان نمي دهد که بايد با شوق و با اميد و با نشاط نسل جوان امروز را که نسل سوم و چهارم انقلاب اند به صحنه بياوريم ضمن اينکه مشکلات خودشان را حل مي کنند ان شاء الله مشکلات بزرگ کشور را هم حل کنند. لذا من بعد از اميد به خداي متعال و عنايات امام زمان و رهنمودهاي رهبر انقلاب آن انرژي که وارد صحنه خواهم کرد انرژي جوانان اين کشور است که يک بار ديگر ثابت خواهيم کرد که همان طور که ملت ايران در سياست و دفاع و امنيت شکست ناپذير است در اقتصاد و فرهنگ هم شکست ناپذير است. به اميد آن روزهاي افتخار آفريني که در جلوي روي ملت ايران هست.

 

به اميد افتخارات بزرگ

و السلام عليکم و رحمه الله وبرکاته، افوض امري الي الله

نظر شما