به گزارش شهر افزایش افسار گسیخته آمار طلاق در کشور نگرانیهای زیادی را در کشور به دنبال داشته به طوریکه بسیاری از مسئولان را به فکر فرو برده که درباره دلایل این معضل با عبدالرضا عزیزی، رئیس کمیسیون اجتماعی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
چندی پیش معاون وزارت ورزش وجوانان از افزایش 40 درصدی طلاق درتهران خبرداد. به گفته او 20 درصد میانگین ازدواجهای کشور به طلاق منجر می شود. باتوجه به پیامدهای زیانبار و منفی طلاق درخانواده و اجتماع علت این موضوع را درچه می بینید؟
جستجوی علل پیدایش و افزایش بحران ها و جدایی ها در کانون خانواده از منظر دانشهای متفاوتی میتواند پیگیری شود که از دلایل این موضوع میتواند گرایش به مصرف فرهنگ غرب و گسترش فساد و بی بند و باریهای جنسی و آزادی های افسارگسیخته باشد. تفکری بر جامعه امریکا حاکم است، مبنی بر اینکه خوشی و لذت، مقدّم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است.ترویج این اندیشه در جوامع دیگر از جمله ایران یکی از عوامل گسترش جدایی ها و سست شدن بنیان خانواده است.
شهید مطهری در این مورد می گوید: "در هر جا که آداب و رسوم جدید غربی بیشتر نفوذ کرده است، آمار طلاق هم افزایش یافته است . آمار طلاق ها در شهرها بیشتر از روستاها و شهرهای بزرگ تری که آداب غربی را بیشتر پذیرفته اند، زیادتر است، مثلا بیش از یک چهارم طلاق های ثبت شده سراسر کشور (یعنی 27 درصد) مربوط به تهران است، در حالی که نسبت جمعیت تهران به جمعیت سراسر کشور تقریبا ده درصد می باشد".
حق طلاق نباید به دست زنان باشد
چه دلایل دیگری میتوان برای این موضوع ذکر کرد؟
از جمله دلایل دیگر میتواند قرار گرفتن طلاق به بهانه های مختلف در دست زنان باشد.یکی از احکام اسلام این است که طلاق باید در دست مرد قرار بگیرد، آیاتی چند از قرآن نظیر49 احزاب و 231 بقره، به این موضوع اشاره داشته و علاوهبر آن روایات معتبر زیادی، قرار گرفتن طلاق به دست مردان را بحث کرده است.جهت روش شدن ارزش این حکم و اینکه از عوامل شکاف بین خانوادهها ، انحراف از این قانون به بهانه های متفاوت است، به گزارش زیرتوجه کنید.
"طلاق های ثبت شده در دادگاه های فرانسه نشان می دهد که بیش از هفتاد درصد طلاق ها به درخواست زنان بوده است"
لوسون د انشمند امریکایی ، ضمن بیان آمارهای هولناک طلاق در امریکا مینویسد :"قابل توجه این که هشتاد درصد طلاق ها به تقاضای زنان واقع شده است".
خانم مونیکا، نویسنده انگلیسی، ضمن اظهار تأسف شدید از آمارهای وحشت افزای طلاق در آن کشور مینویسد: "دوام و استحکام هر ازدواجی در درجة اول به درایت و سبکسر نبودن زنان بسته است و با توجه به این حقیقت تلخ اعتراف می کنم که آمارها و پروندههای دادگاهها در انگلیس نشان میدهد که از هر صد ازدواجی که به طلاق منجر می شود، در نود و نه درصد آنان زنان مقصرند".
این وضعیت به بهانه های مختلف در سال های بعد از انقلاب در ایران افزایش یافته است.
افزایش سطح توقعات بانوان و تنوعطلبی مردان
آیا زندگی مدرن و مناسبات این سبک زندگی هم بر معضل طلاق تأثیرگذار بوده است؟
بله، صنعتی شدن زندگی زنان و مردان موجب بالا رفتن سطح توقعات بانوان و زیاده طلبی و تنوع خواهی مردان گشته و زمینه را برای بروز اختلاف و جدایی ها فراهم ساخته است.
نویسنده کتاب "طلاق یا فاجعه انحلال" می نویسد : "طبق آمار، زن و شوهرهای تهرانی ماهانه دو هزار دادخواست طلاق به دادگستری میدهند".
یکی از قضات در این باره میگوید: اکثر دادخواست های طلاق از طرف زنان به دادگستری داده میشود. اختلافات این زن و شوهرها بیشتر در نتیجه ماشینی شدن زندگی و بیشتر شدن توقعات زنان و زیاده طلبی و تنوع خواهی مردان است.
دکتر آذرمان، روانپزشک می گوید: "بخشی از مشکلات خانواده های جدید، ریشه در تغییر و تحول روحی زنان مدرن دارد. همان گونه که مشکلات مردان جدید هم شکل عوض کرده و چهره تازهتری را به رخ میکشد، اما این مشکل خاص یعنی تحمل ناپذیری برخی از زنان به خصوص قشر فرهیخته، به دلیل تغییر مشکل جامعه است. در واقع جامعه ما به سرعت از جامعة سنتی به سوی صنعتی شدن پیش می رود، طبیعی است که در این مسیر زنان بیشتر درگیر تحول می شوند که در جریان مستقیم این تغییرات قرار دارند".
بالا بودن میزان مهریه ها، ناهماهنگی زن و شوهر از جهت وضعیت اقتصادی، علمی و سطح تحصیلات، عدم شناخت زوجین از یکدیگر، سست شدن مبانی اعتقادی و عدم پایبندی به مقررات دین نیز از سایر عوامل قابل طرح در این خصوص هستند.
موارد گفته شده، بر اساس بررسیهایی که مشاوران بنده بر اساس اطلاعات به دست آمده از مطالعات میدانی در دادگاههای خانواده در این خصوص انجام دادهاند، در حال حاضر اصلیترین علت طلاق، اعتیاد به مواد مخدر است. اعتیاد به شیشه اولین رتبه را بین عوامل طلاق ناشی از اعتیاد به خود اختصاص می دهد.
دومین عامل، مشکلات اقتصادی است که زوج های جوان در زمان تشکیل خانواده از عهده تامین هزینههای زندگی برنیامده و راه حل را در طلاق می یابند. عامل اقتصادی ریشههای فراوانی دارد که در اینجا بنده با رویکرد درون گرا، به مشکلات قانونی مرتبط با این موضوع می پردازم.
ما در حوزه قانونگذاری بهروز رسانی قوانین را نیاز داریم. رویکردی که در قوانین ما وجود دارد، در مقاطع مختلف فشارهای اقتصادی مختلفی را بر دوش مرد بار کرده بدون توجه به اینکه به هر روی مرد یکی از دو محور اساسی در پایداری نهاد خانواده است. قانون مدنی در ماده 1080 تعیین مقدار مهر را منوط به تراضی طرفین نموده است. ماده 1082 همین قانون اعلام کرده «به مجرد عقد، زن مالک مهر میشود و میتواند هر نوعتصرفی که بخواهد در آن بنماید.» همان تفسیری که عرف نموده و مهریه را عندالمطالبه میداند. این یک تعهد اقتصادی مرد در ازدواج است. حال ازدواج صورت گرفت، بر اساس تبصره الحاقی به ماده 336 قانون مدنی، برای کار زن در خانه برای ایشان اجرت المثل تعیین می شود. در ماده 1106 قانون مدنی، مرد را ملزم به پرداخت نفقه می نماید. در ماده 1107، مرد را علاوه بر پرداخت نفقه در صورت احتیاج زن و برخی شرایط دیگر، ملزم به گرفتن خادم برای همسر می نماید. با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی موجود کشور و ازجمله حداقل حقوق تعیین شده طبق قانون برای هر سال (که البته آن هم برای همه کارگران پرداخت نمی شود)، آیا اساسا برای چه نسبتی از مردان جامعه ایفای این تعهدات شدنی است؟ ما حتی شرایطی را فراهم می کنیم که امکان سوء استفاده از قانون برای افراد فراهم شود.در مواردی که با آنها برخورد داشتم یک نفر کارگر ساده خانمی را خواستگاری و طبق شرایط و عرف جامعه و علاقه ای که ایجاد شده بود با مهر 500 سکه به عقد خود در آورده بود. همسر ایشان ابتدا بنای ناسازگاری گذاشته و بعد از چند روز درخواست مهریه می نماید و هم زمان درخواست طلاق را هم به دادسرا می دهد. بعدا این آقا متوجه می شود که اساسا از ابتدا برنامه ریزی صورت گرفته و این دختر بنا به اصرار پدرش که معتاد به شیشه بوده، صرفا جهت کسب درآمد این اقدامات را انجام داده اند. اما طبق قوانین موجود این فرد مکلف به پرداخت همه مهریه است و هیچ کس هم نمی تواند به او کمکی بکند. یک دسته از طلاق های ما هم متاسفانه طلاق های برنامه ریزی شده هستند.
پرهزینهترین نوع طلاق، طلاق ثبتی با فرزند است
به نظر شما آسیب طلاق ثبتی بیشتر است یا طلاق عاطفی ؟
با توجه به روشنگریهای موجود در جامعه، خوشبختانه نسبت به گذشته اثرات زیانبار طلاق عاطفی در جامعه به حد کافی برای مردم عزیز به طور مناسبی مشخص شده است که در اینجا قصد برجسته نمودن این اثرات را ندارم. از دیدگاه سوال مطرح شده من طلاق ها را در 4 گروه طبقه بندی می کنم، اول طلاق عاطفی بدون فرزند؛ دوم طلاق عاطفی با فرزند؛ سوم طلاق ثبتی بدون فرزند و چهارم طلاق ثبتی با فرزند.
از این دیدگاه کم هزینهترین و بهترین نوع طلاق برای جامعه، طلاق ثبتی بدون فرزند است چرا که طرفین با علم پیدا کردن به عدم امکان تداوم زندگی مشترک، به شکلی کاملا شفاف، قانونی و متعارف از یکدیگر جدا شده و هنوز فرزندی وجود ندارد که مجبور به تحمل تبعات حاصل از این تصمیم خانواده شود.
بدترین و پرهزینهترین نوع طلاق نیز، طلاق ثبتی با فرزند است. با توجه به حضور فرزند در خانواده، تجربه و بررسی های علمی ثابت کرده که در این مرحله از زندگی، اگر چه خسارات ناشی از تداوم زندگی در طلاق عاطفی بسیار سنگین است، اما اثرات مخرب روانی برای فرزندان طلاق به مراتب بیشتر از فرزندانی است که والدین آنها با وجود طلاق عاطفی و عدم علاقه به یکدیگر، صرفا برای حفظ مصالح فرزندان به تداوم زندگی مشترک می پردازند. بدیهی است که طلاق عاطفی بدون فرزند و طلاق عاطفی با فرزند از این نظر در رتبه های دوم و سوم قرار می گیرند.
حال با توجه به تعاریف ارائه شده ویژگیهای خانواده سالم را چگونه ارزیابی میکنید؟
وجود و حضور عشق و محبت در تعاملات درونی خانواده، بین والدین و والدین با فرزندان، از مهمترین شاخص های ارزیابی زندگی سالم در جامعه است. زندگی سالم الگوهای متعارفی دارد. رفتار فرزندان تابلوی تمام نمایی از سلامت خانواده است که خصوصا در دوران طفولیت، قابلیت شناسایی موثرتری دارد. ارتباطات فامیلی متعدد، مسافرت های داخل شهری و برون شهری زیاد، استفاده از تفریحات خانوادگی به جای فردی، کم بودن تنش های ارتباطی در تعاملات فردی و اجتماعی از دیگر عوامل شناسایی سلامت زندگی مشترک هستند.
چقدر قائل به تغییر نگرش زنان در جامعه هستید، این خرده فرهنگ در ضربالمثلهای ما هم رایج بود مانند این موضوع که زن با لباس سفید به خانه شوهر میرود و با لباس سفید برمیگردد؟
این یک نگاه سنتی به خانواده است که با شرایط روز جامعه سنخیت زیادی ندارد. بله نگرش خانم ها به زندگی مشترک تغییر کرده اما در کنار آن آقایان هم در این زمینه دچار تحول فکری شده اند. آیا می توان نسبت مردانی که امروزه حاضر به تحمل ادامه زندگی مشترک با وجود نارضایتی از همسر صرفا به علت حفظ نظام خانواده هستند را با گذشته مقایسه نمود؟
منطق در آقایان و خانم ها هردو جایگاه بالاتری را گرفته اما با وجود این، ما شاهد افزایش نرخ طلاق هستیم. علت را باید بطور سیستماتیک مورد بررسی قرار داد. اصلیترین علت افزایش نرخ طلاق در جامعه نه تنها در ایران که در تمام دنیا، پیچیدهتر شدن شرایط و الگوی زندگی مشترک است. واقعیت غیر قابل انکار، اینکه در جوامع سنتی هرچند نرخ طلاق پایین تر از جوامع پیشرفته است اما طلاق عاطفی سهم عمدهای را در الگوی اجتماعی این جوامع بازی می کند که نمود آن را در خانواده های مسنتر جامعه خودمان هم شاهد هستیم.
ماهیت کمک هزینههای ازدواج عوض شده است
برخی از کارشناسان اعطای وام های ازدواج به منظور تشویق جوانان به این امر را که در سالهای اخیر رواج یافته راهکار مناسبی نمی دانند و حتی آن را یکی از دلایل افزایش طلاق عنوان میکنند چرا که آن ها معتقدند این وام ها شاید به صورت مقطعی مشکل مالی جوان برای ازدواج را حل کند اما پس از ازدواج و در زمان پرداخت اجارهبها و هزینههای زندگی، زوجین از عهده مشکلات بر نمی آیند و در نهایت این زندگی به طلاق منجر میشود. نظرتان در مورد این موضوع چیست؟
برای تشکیل خانواده باید به جوانان کمک اقتصادی شود اما برای اینکه این کمک ها بتواند به نفع آنها باشد نیازمند حضور تدبیر در استفاده از این مزایا و نحوه هزینه کرد آنها هستیم. در جامعه امروزی که نیازهای کاذب چنان در بدنه فکری جوانان و حتی خانوادههای ما رسوخ کرده، ایام استفاده از این مزایا دوران خوشی خانواده تازه تاسیس است در حالی که گاهاً نسبت به ماهیت واقعی این کمکها که روزی باید عودت داده شود دچار نسیان می شوند. از طرفی تناقض ضرورت تشکیل خانواده برای دوری از محرمات در مقابل الزامات اقتصادی مورد نیاز برای تشکیل خانواده باعث می شود که در بسیاری از موارد خانواده های تازه تاسیس توان درآمدی بالایی نداشته و توان پاسخگویی به اقساط اجباری بعد از دریافت این تسهیلات را ندارند و خود این عامل باعث ایجاد فشار اقتصادی و کاهش دادن آستانه تحمل افراد و در نهایت افزایش انگیزه برای طلاق می شود.
بسیاری بر این باورند که افزایش هزینههای زندگی فشار مضاعفی را به لحاظ اقتصادی و روحی به مردم وارد می کند و در برخی موارد منجر به سست شدن بنیان خانواده میشود. چقدر این گونه فشارها می تواند در افزایش طلاق تاثیرگذار باشد؟
پیامبر اکرم (ص) حدیث معروفی دارند که می فرمایند: «وقتی فقر از یک در وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می شود». حضرت علی (ع) هم در این خصوص می فرمایند: «کاد الفقر، ان یکونوا کفرا» یعنی فقر انسان را به کفر می کشد. این مهم را داشمندان دیگری هم بر اساس نظریه های علمی خود به نوع دیگری بیان نموده اند از جمله آبراهام مازلو در طبقه بندی نیازهای معروف خود به این مهم اشاره می کند. لذا بدیهی است که مانند بیماری قند که در بدن انسان بسیاری از ارگانها را مورد هجوم قرار می دهد، فشار اقتصادی نیز عوارض فراوانی دارد که از جمله آن طلاق است.
در گذشته به دلیل شناخت افراد از یکدیگر انتخاب زوج به ریش سفیدها و بزرگترها واگذار میشد اما بسیاری از روان شناس ها معتقدند در جامعه پیچیده امروز، مردم ماسکهای اجتماعی دارند که به راحتی شخصیت واقعی آنان قابل شناخت نیست و باید این کار به مراکز مشاوره واگذار شود. چقدر با این گفته موافقید؟
قطعا برای این کار نیاز به سیاستگذاری و برنامهریزیهای دقیق، علمی و جامع توسط دستگاههای متولی و خصوصا وزارت ورزش و جوانان وجود دارد چرا که نیازهای جامعه امروز نیازمند بهرهگیری از علم روز با استمداد از متخصصان امر است. اگر در گذشته ریش سفیدان این کار را انجام میدادند کم ترین دلیل آن قدرت و نفوذی بود که در سایر اعضای خانواده داشتند که در خانوادههای امروزی چندان نمیتوان به این مهم امیدوار بود.
فرزندسالاری آسیبهایی کمتر از زنسالاری و مردسالاری ندارد
برخی از کارشناسان بر این باورند که قوانین مردسالارانه باید اصلاح شوند و حقوق زنان لااقل در مسائل خانوادگی لحاظ شود. نظرتان در این مورد چیست؟
اینکه قوانین ما کمبود دارند موضوعی نیست که قابل انکار باشد. اما اگر بگوییم قوانین ما مرد سالارانه است، فرضیه ای است که به هیچ وجه نمی توان بدون انجام یک کار تحقیقاتی بزرگ در خصوص آن اظهار نظر کرد که ما در اینجا در صدد اثبات با نفی آن نیستیم اما به لحاظ تبیین استاندارد، اعتقاد فردی من این است که در خانواده فرهنگ تعاون باید حاکم باشد. پدیده نوظهور فرزند سالاری آسیبهای کمتری از زن سالاری یا مردسالاری به جامعه وارد نمیکند و تفاوت اصلی آن با دو فرهنگ دیگر این است که در خانوادههای فرزند سالار اتفاقا قربانی اصلی خود فرزند است که مدتها به ظاهر در خانواده حکومت می کند اما در نهایت و بعد از سالها خود او مهمترین مدعی در انتقاد از این روش میشود چون با این واقعیت روبرو میشود که چون همیشه در حل مشکلات زندگی دیگران برای او نقش آفرینی کردهاند، او هرگز فرصت برخورد با مشکلات را تجربه نکرده و عملا به فردی کم توان و مورد سرزنش جامعه تبدیل میشود. فرهنگی که در خانواده باید حاکم باشد فرهنگ تعاون و تقسیم کار با رعایت حرمت هر کس در جایگاه خود و مبتنی بر تقسیم کار است.
آیا افزایش آمار طلاق می تواند منجر به کاهش نشاط اجتماعی شود؟
در علم روان شناسی اصلی ترین علت علمی برای اقدام به خودکشی افسردگی ماژور یا عمیق است. در سال قبل از ورودم به مجلس مقاله ای را در حوزه علوم روانپزشکی مطالعه می کردم که نشان می داد اولین علت افسردگی عمیق، ازدست دادن نزدیکترین فرد که عمدتا همسر بود اعلام شده و در رتبه بعدی، طلاق قرار گرفته بود. متاسفانه چون اقدام به طلاق یا رضایت به آن در زمانی صورت می گیرد که افراد در نهایت ناراحتی و اضطراب ناشی از آن قرار دارند و از طرفی به دلیل عدم شناخت علمی از اتفاقاتی که بعد از آن برای افراد می افتد، تصمیم به آن اتخاذ می شود و پیامدهای آن بعدا به سراغ افراد می آید. محصول طلاق شوهر تنها، همسر تنها، فرزند محروم از حداقل محبت یکی از والدین و خانواده های آسیب دیده نزدیک به این افراد می باشند که در واقع طلاق مانند میکروبی که در محیط جامعه میکروب خود را اشاعه می دهد، عمل می کند و کمترین آسیب آن، کاهش نشاط اجتماعی است.از دیدگاه دقیقتر می توان به فرآیند های روانی حادث پس از طلاق اشاره کرد که شامل موارد زیر است:
مرحله اول، سرزنش است کهدر این مرحله، شروعکننده تمرکز خود را متوجه همسر میکند و او را در تمام اتفاقهای گذشته، حال و آینده مقصر میداند. در این مرحله فرد دارای یک تصویر بد و نامناسب نسبت به خود است و ممکن است به راحتی آسیب ببیند. شروعکننده در بیشتر موارد افسرده و غمگین است و احساس کمبود انرژی میکند و در نظر دوستان و خانواده هم بسیار آشفته به نظر میرسد. خصوصیات و واکنشهای رفتاری فرد در مرحله اول، با توجه به اینکه در زمره افراد شروعکننده یا غیرشروعکننده باشد، فرق میکند. در چنین شرایطی مرد یا زنی که درخواست طلاق داده (شروعکننده) میخواهد از یک زندگی پر از استرس به آرامش برسد چراکه دچار عصبانیت، افسردگی و ترس است ولی سعی میکند همه چیز را عادی جلوه دهد. طرف غیرشروعکننده (کسی که درخواست طلاق نداده) هم در این مرحله شروعکننده را فردی خیرهسر و سمج مینامد.
مرحله دوم سوگواری است که در این مرحله غم و اندوه فراوان بر شروعکننده مستولی میشود. به هر اظهارنظری واکنش تند نشان میدهد و به شدت در افکار و احساسات خود غوطهور میشود. تمرکز حواس خوبی ندارد، بهگونهای که در انجام کارهای روزمرهاش با مشکلاتی مواجه خواهد شد. در این مرحله اگر زوج دارای فرزند باشند، بهتدریج در انجام مسئولیتهایشان سستی به خرج میدهند و ممکن است یکی از والدین دست روی بچه بگذارد تا شاید همسر از دست داده را دوباره صاحب شود.
مرحله سوم خشم است؛ هرچند خشم در هر مرحله از مراحل 5گانه تظاهر پیدا میکند ولی از خصوصیات بارز مرحله سوم است، بهخصوص نسبت به دوستان و افراد خانواده و بیشترین بخش آن متوجه همسر میشود. با این حال ممکن است مرد به تمام زنها و حتی زن نسبت به تمام مردها حس خشم داشته باشد. در این مرحله شروعکننده خود را محق میداند که عصبانی شود و همسرش باید تاوان اعمالش را پس دهد و آزار و اذیت شود. حتی گاهی بیدلیل نسبت به فرزندان خود حساسیتهای بیمورد دارد و به آنها پرخاش و توهین میکند ولی با این حال در پشت این چهره، ترسهای بسیاری نهفته است؛ چگونه میتوانم تنها زندگی کنم؟ توانایی گذران زندگی را دارم؟ میتوانم از خودم حمایت کنم؟ آیا موفق به پیدا کردن شخص دیگری خواهم شد؟ و...
مرحله چهارم، تنهایی است که بسیاری از افراد بعد از دوران بلوغ، احساس میکنند تنها هستند. به تدریج شروعکننده شخصیت خود را طوری تطابق میدهد که دیگر نیازی به همسر ندارد. مرد یا زن سعی میکنند به خود اطمینان پیدا کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. آنها در این مرحله خودشان را بازسازی میکنند و تصویرشان از خود، نسبت به مرحله اول خیلی بهتر میشود.
و مرحله پنجم، بازگشت به زندگی است که ورود مجدد به زندگی آخرین مرحله از فرایند طلاق قانونی است. مرد یا زن احساس میکنند که دوباره کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند. در این مرحله فرد میتواند برنامهریزی درازمدت انجام دهد. اگر هر دو در این مرحله قرار داشته باشند، بهندرت کارشان به محاکم قضایی کشیده میشود و فرایند طلاق قانونی بدون نیاز به دادگاه تکمیل میشود.
مدت طی این مراحل بسیار طولانی است و بدیهی است وقتی آمار طلاق افزایش می یابد، افراد دچار هر یک از این مراحل نیز که جزو عناصر اجتماعی هستند افزایش می یابد و نتیجه آن کاهش نشاط اجتماعی است.
توجه به مذهب چقدر می تواند در کاهش طلاق تاثیر گذار باشد؟
من در این خصوص به یکی از فرمایشات گرانبهای حضرت علی علیه السلام در مورد حیا اکتفا می کنم که فرمودند «الحیاء تمام الکرم و احسن النسیم، الحیاء یصدّ عن فعل القبیح»؛( میزان الحکمه، ج 2،ص 564) حیاء از کار زشت جلوگیرى مى کند و واضح است که در نبود حیا و شکسته شدن حریم خانواده چه اتفاقات شومی رخ خواهد داد. اگر ما دستورات اسلام، آیات قران کریم و فرمایشات ائمه معصومین را بتوانیم به درستی در جامعه پیاده سازی کنیم قطعا شاهد بسیاری از خسارتهای اجتماعی نبوده و حداقل نرخ بروز آنها کاهش خواهد یافت که در اینجا لازم است توجه دولت تدبیر و امید را به تقویت حوزههای فرهنگی جامعه با محوریت خانواده جلب نمایم.
یکی از موضوعاتی که در کاهش طلاق نقش بسیار مهمی ایفا میکند، ارائه آموزش مهارتهای زندگی به زوجین است. چقدر توجه به این موضوع را تاثیر گذار می دانید؟
قطعا اثرات بسیار خوبی دارد. بر اساس تحقیقات انجام شده در اکثر نقاط دنیا و خصوصا در جوامع مذهبی از قبیل ایران، دلیل بخش بسیار قابل توجهی از طلاق ها، مربوط به مسایل مربوط به خلوت زن و مرد و عدم آموزش صحیح افراد جامعه در اهمیت ایجاد آمادگی در همسر برای ایجاد ارتباط فیزیکی است که به علت تکرار بسیار زیاد شکایت های ناشی از آن خصوصا از جانب خانم ها، پس از اینکه در این خصوص به ناامیدی می رسند، راه چاره ای جز جداشدن پیدا نمی کنند که تقویت آموزش های مهارت زندگی خصوصا در زمینه هایی که جامعه ما نیاز بیشتری به آنها دارد از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است. هنگامی که ما معتقد هستیم اسلام یک دین کامل است و برای تمامی نیازهای انسانی پاسخ منطقی را نیز خلق کرده در خصوص قوه جنسی نیز همین اعتقاد را داریم که خانواده محل ارضای این نیاز بشری است پس برای تامین کامل این نیاز در کانون خانواده باید سرمایه گذاری کنیم که خوشبختانه در حال حاضر نیز در وزارت ورزش و جوانان مراکز مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده در 3 سطح طراحی شده که یکی از ماموریت های انها ارایه این خدمات است که بنده اعتقاد داریم حکومت اسلامی با اختصاص یارانه به این امر باید آموزش به خانواده ها را در اولویت بالایی قرار داده و حمایت کند.
به نظر می رسد بر خلاف نظریات کلیشه ای رایج در فضای رسانهای کشور نه ازدواج همیشه خوب است و نه طلاق همیشه بد. موافق این موضوع هستید؟
بله پاسخ این سوال در سوال دوم و طبقه بندی طلاق ها به گروههای 4 گانه داده شد که مثلا در مورد طلاق ثبتی بدون فرزند اشاره شد که مضرات آن به مراتب از ادامه زندگی و طلاق خاموش یا عاطفی کمتر است.
نقش ماهواره را چقدر در به وجود آمدن این معضل مهم می دانید؟ آیا اینکه عنوان می شود شبکه های ماهواره ای نقش مهمی در افزایش آمار طلاق دارند یک جور توجیه و از شانه خالی کردن مسئولیت مسئولان نیست؟
ماهواره با معرفی فرهنگ های بیگانه باعث شکل گرفتن نیازهای جدید و عمدتا ایجاد احساس کاذب نسبت به وجود واقعی این نیازها می شود. از طرفی ماهواره محصول جامعه غربی مصرف گرا می باشد که با تقویت و تبلیغ مصرف گرایی ، حیات اقتصادی خانواده ها را تهدید می نماید. این یکی از علل تقویت طلاق از طریق ماهواره است. از آن مهمتر، سریال هایی که بطور برنامه ریزی شده برای انهدام نهاد خانواده در جوامع اسلامی تهیه می شوند با تکرار پدیده های قبیحی از قبیل ارتباط نامشروع زنان و مردان همسردار با افراد غریبه، سعی در طبیعی جلوه دادن و ترویج آنها دارند.