به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ سومین شب شعر «بر آستان اشک»، دوشنبه ۲۰ مهرماه با حضور حجت الاسلام و المسلمین حسن ناصریپور سرپرست معاونت فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، جواد حیدری مدیرعامل مجمع شاعران اهل بیت(ع)، با اجرای محمود حبیبی کسبی و مهدی زنگنه، شعر خوانی هادی جانفدا، جواد حیدری، سعید بیابانکی، محمد سهرابی، صابر خراسانی و قاصم صرافان و مرثیه خوانی محسن عرب در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
حجت الاسلام حسن ناصریپور در ابتدای این مراسم با تاکید بر اینکه تمام دین و ایمان در حب خلاصه میشود، گفت: همه انسانهایی که خلق میشوند مفهوم حب اولیه را همراه دارند، مانند حب مادر به فرزند، یا فرزندان به فرزندان و غیره. اما حب شکل یافته و کامل را به گروهی میدهند که در این عالم پیرو مکتب اهل بیت(ع) باشند.
وی ادامه داد: روایت داریم که تمام اولیا و انبیاء را در محضر خداوند آوردند و بلاهایی را که در این عالم قرار است به سرشان بیاید به آنها نشان دادند و همه اندوهگین شدند و گفتند که این مصیبتها سنگین و زیاد است. اما به محض آنکه پردهای از کربلا نشان داده شد، همه گریه کردند و گفتند خدایا بلای ما کوچک است.
سلولهای وجودمان را به ابا عبدالله الحسین متصل کنیم
سرپرست معاونت فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران افزود: هر کسی که در این عالم زندگی میکند و لذت اشک ریختن برای امام حسین(ع) را نبرده است، در واقع هیچ لذتی از این جهان نبرده است. هیچ یک از علما و عرفا نبودهاند مگر آنکه سیر و سلوکشان با اشک امام حسین (ع) آمیخته شده باشد. سلولهای وجودمان را به ابا عبدالله الحسین متصل کنیم. بعد از شهادت امام حسین(ع) همه عالم پیرو مکتب زینب(س) هستند و یعنی همه عالم به نوعی بلاکشاند.
وی درباره حضرت علی اصغر(ع) که این شب شعر اختصاص به او داشت گفت: تنها موجود عالم که در امنترین نقطه جهان به شهادت رسید حضرت علی اصغر است چرا که در آغوش امام حسین(ع) شهید شد و تنها موجود عالم بود که قواعد را بر هم زد و یک قطره خونش هم بر زمین نریخت.
شعر خوانی هادی جانفدا درباره حضرت علیاصغر(ع) اشک را میهمان دیدگان بسیاری از حضار کرد:
بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته ترا برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش میبینی
که تازه آخر عرش است ابتدای خودت
سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خود
جواد حیدری، شاعر، مرثیه سرا و مدیر مجمع شاعران اهل بیت(ع) که شیوه شعرخوانی او بسیار دلپذیر و گیراست، شور متفاوتی به سومین شب «بر آستان اشک» داد:
وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد
ما را برای نوکریات اختیار کرد
کشتی هیچکس به دل ما محل نداد
اما حسین آمد و ما را سوار کرد
تا داغ تو جگر بخراشد به سینهها
برق نگاه تو دل ما را شکار کرد
گر روضهات نبود که ما دین نداشتیم
دین را برای ما غم تو استوار کرد
جانم فدای آنکه تمامی عمر خویش
بر درگه تو خدمت بیانتظار کرد
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمیرود
یک لحظه کسی که برای تو کار کرد
دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم
ما را صدای ناله او بیقرار کرد
گیرم که گریهها شده مرهم به زخم تو
باید به داغ ساقی لشکر چه کار کرد؟
سعید بیابانکی شاعر و مدیر دفتر ترانه و سرود حوزه هنری نیز دیگر شعرخوان این مراسم بود:
برپا شده است در دل من خیمه غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
بر سیل اشک خانه بناکردهام ولی
این بیت سُست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمیشود
چشمی که در عزای تو لبتر کند نمی
دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش
آشفتهام میان صفوف منظّمی
میخوانیام به حکم روایات روشنی
میخواهمت مطابق آیات محکمی
ذی الحجّهاش درست به پایان نمیرسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی...
محمد سهرابی هم شعر متفاوتی برای حضار خواند:
گر شود کافه مردم به حساب آلوده
قهوه چشم تو فالیست به خواب آلوده
زودتر میشکند توبه خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده
زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
که عقیق یمنی شد به رکاب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده
دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است
نشود بنده حیدر به ثواب آلوده
معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده
سنت نوحه خوانی و دسته گردانی برای سید الشهدا ربطی به دوه صفوی ندارد
مهدی زنگنه یکی از مجریهای این مراسم نیز در سخنانی با اشاره به اینکه بسیاری قصد دارند با دست بردن در تاریخ آن را وارونه جلوه دهند، عنوان کرد: سنت نوحه خوانی و دسته گردانی برای سید الشهدا ربطی به دوه صفوی ندارد. درست است که در آن دوران محافل اینچنینی رونق بیشتری گرفتند اما در تاریخ آمده است اولین دسته عزاداری برای سید الشهدا در مدینه به راه افتاد. زمانی که کاروان داغ دیده زنان بنی هاشم به مدینه بازگشتند، زنان مدینه میخواستند به خانهام البنین بروند و تسلیت بگویند، در کوچه مدینه راه میرفتند ذکر وا سیدا میگفتند.
صابر خراسانی شعری با حال و هوای آستان رضوی و بارگاه امام رضا خواند:
در حریم قدسیت بال مناجاتی بده
گنبدت دل میبرد وقت ملاقاتی بده
دستهایم خالی از پیش است سوغاتی بده
من فقیرم تکه نانی بهر خیراتی بده...
قاصم صرافان شاعر شناخته شده آئینی نیز در این محفل شعرخوانی کرد:
روبه میدان رفت نه برگشت کاری مانده است
یادش آمد با خدا قول و قراری مانده است
روبه میدان بیقرار شیر مست دیگری
دید اما از علیها شیرخواری مانده است
گفت آیا یاوری مانده است تا یاری کند؟
با گلوی خشک طفلی گفت آری مانده است
دست و پازد در دل گهواره گفت انّی علی
یعنیای سالار عاشق هاسواری مانده است
اکبر و عباس و قاسم رفتهاند اما پدر
بیشه خالی نیست شیر بیقراری مانده است
مرده است اصغر مگر بابا نبینم غربتت
یابن زها غم مخور حیدر تباری مانده است
بازهم روی علی و باز هم وقت وداع
بازهم در کربلا بوس و کناری مانده است
آینه آورد تا روشن کند آیا هنوز
در دل این آدمکها نور تاری مانده است
نازک است آنقدر شش ماهه گلوی کوچکش
تاکه از پیراهنش بر آن شیاری مانده است
آن دل نازک چه آمد بر سرش وقتی که دید
در گلوی خشک تیر آبداری مانده است
تیر وقتی شد سه شعبه سخت خارج میشود
دید زینب یار در بد اضطراری مانده است
از زمین باران خون بارید سوی آسمان
ازهمان دم اشک اهل عرش جاری مانده است
یارب این هم اصغرم حالا بگو غیر از سرم
از امانت روی دوشم باز باری مانده است؟
دشت خواب است و کنار خیمههایی سوخته
مادری دنبال ردی از مزاری مانده است
محسن عرب خالقی نیز در پایان این مراسم به مرثیه سرایی و مداحی حضرت علی اصغر پرداخت.
در پایان نیز همچون شبهای گذشته به قید قرعه به یکی از حضار هزینه سفر به عتبات عالیات اهدا شد.