ظهر روز عاشورا ماجرای قیام امام حسین (ع) پایان نیافت، بلکه از همان وقت تا به امروز جریانی رو به گسترش در تاریخ شکل گرفت: فرهنگ عاشورا. عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است، فرهنگی برخاسته از متن اسلام که نقشی حیاتی را در استحکام ریشهها و شناخت مسیر حرکت انسان ایفا کرده است. عاشورا نامی به بلندای تاریخ و سرچشمه جوشان فرهنگ ناب اسلامی است که هیچگاه در محدوده زمان و جغرافیای خاصی محصور نمانده است، بلکه همواره الهامبخش تشیع در راستای حرکتها، جنبشها و قیامهای راستین شیعه- بل بسیاری از نهضتهای دیگر- در برابر کانونهای ظلم و کفر و نفاق بوده است.
عاشورا یک قضیه صرفاً تاریخی نیست بلکه الگویی فرهنگی و فکری است و پای ساخت یک فرهنگ والا در میان است که با تکیه بر میراثی قوی، غنی، بانشاط و فعال به همه اعصار تاریخ، صلای شجاعت و شفقت میدهد.
آنچه که بیش از همه در این فرهنگ عاشورایی خودنمایی میکند، لزوم شناخت آن به عنوان شعور است و نه شور صرف. شعور زاییده فکر و اندیشه است و مبتنی بر آگاهی، شناخت و دانایی است ولی شور زاییده احساسات، علایق و هیجانات است. در فطرت آدمی هم شور است و هم شعور، هیچکدام نفی دیگری نیست هرکدام میتواند در جای خویش مؤثر و مفید باشد، شور به تنهایی و شعور بدون شور پذیرفتنی نیست، زیرا شعور به تنهایی فکر، اندیشه و یک ایده است، فکری که به عمل تبدیل نشود ارزش ندارد، شوری که بر اساس شعور نباشد ممکن است به بی راهه رود.
برای اینکه شعور به اقدام عملی تبدیل شود به شور نیز نیازمند است و شور نیز برای اینکه در راستای هدف باشد بی نیاز از شعور نیست. یادمان باشد که شور و شعور حسینی در تقابل باهم نیستند و نمیتوانیم یکی را بدون دیگری داشته باشیم، بلکه دو مفهوم جدایی ناپذیری هستند که یکی بدون دیگری کامل و تمام نمیشود. شور حسینی بدون شعور حسینی کامل وکافی نیست، شعور حسینی نیز بی شور حسینی ناقص است. شور و شعور حسینی به مثابه دو بال یک پرندهای است که برای پرواز کردن و اوج گرفتن به هر دو به یک اندازه نیاز دارد و با یک بال پریدن امکان پذیر نیست. بالیدن در این فرهنگ سرخ تنها به نالیدن و شور احساسات محتاج نیست بلکه گسترش فراگیر این تابلوی تمدن ساز به اندیشههای تحلیل گر و هنرمند وابسته است.
اگر می گوییم عاشورا یک فرهنگ است و دو بال شور و شعور آن را در جریان تاریخ پیش میبرد کجا باید از این فرهنگ سراغ گرفت. ما در این نوشته بر تأثیرات این واقعه بر سایر وقایع و همچنین جلوهای کلی این فرهنگ به اجمال اشارهای میکنیم.
اولین کارکرد عاشورا در ساحت هویت فرهنگی، اثرگذاری عمیق بر اسطورههای ایرانیان شیعه است. ایرانیان که از دیرباز اسطورههای خود را در قالب ادبیات ریخته بودند، در طول تاریخ آرامآرام واقعهی عظیم عاشورا را نیز به باورهای اسطورهای خود وارد کردند و با آن درآمیختند. تا جایی که بسیاری از شخصیتهای عاشورایی، امروز به نمادهای اسطورهای تبدیل شدهاند. امام حسین (ع) مظهر عبادت، عبودیت، رهبری، آزادی و ایستادگی، حضرت ابوالفضل (ع) مظهر وفاداری، بصیرت، نفوذناپذیری، مدیریت، حیا، غیرت، استقامت و قدرت، حضرت زینب (س) مظهر صبر و مقاومت و ایثار و... در حقیقت، یکایک شخصیتهای عاشورا در طول تاریخ برای ایرانیان جایگاه اسطورهای و نمادین یافتهاند که این امر تأثیرات عمیقی بر هویت و شخصیت ایرانیان داشته است. الگوگیری و شبیهسازی به اساطیر و بزرگان، همواره یکی از راههای هویت سازی و ساخت شخصیت است؛ چراکه انسان به دنبال کمالات و خوبیهاست و یافتن این خوبیها در اساطیر ممکن است. هرچند ایرانیان بهواسطهی عشق به امام علی (ع) مذهب شیعه را بهراحتی پذیرفتند، ولیکن نقش عاشورا نیز در پذیرش و تعمیق این مذهب در ایرانیان غیرقابل انکار است. واقعهی عاشورا به دلیل جنس خاص خود (مظلومیت، حقطلبی، آزادگی، پهلوانی و...) با ساختار فرهنگی ایرانیان قدیم همخوانی زیادی داشته و لذا بسیاری از مردم دین خود را از گذرگاه و دروازهی عاشورا پذیرفته یا درونی کردهاند. امروز نیز خیل بسیاری از جوانان دیده میشوند که شور و شعور حسینی در ایام نوجوانی و جوانی، منجر به پذیرش و درونی کردن اسلام و شیعه در آنها شده است. از سوی دیگر، عاشورا تأثیر شگرفی بر عرفان و عبادت عملی داشته است.
این الگوپذیری از نمادهای کربلا در انقلاب اسلامی ایران به وضوح قابل ردیابی است. نقش شهادت در جریان پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی هشت ساله، ولایت پذیری، توسل و تمسک به سید و سالار شهیدان و یاران باوفای آن حضرت، روحیه ایثار، دفاع از مظلومان سراسر جهان و...همه نشانههایی از اقتدا به کربلا و حماسه حسینی است. امام خمینی (ره) به وضوح همه دستاوردهای انقلاب را از محرم و صفر دانسته و به گفته رهبر فرزانه انقلاب باید بر بصیرت دینی خود بیفزاییم که هر روز عاشورا است و هر صحنه کربلاست.
همچنین می دانیم ادبیات یکی از مهمترین ظرفهای تبلور عناصر فرهنگی است که به دلیل هنر، زیبایی و بُعد لذت آفرینی که دارد، بهراحتی پذیرفته شده و هویتسازی میکند. مهمترین تأثیر عاشورا بر ادبیات و هنر، عبارت است از اشعار آیینی، ادبیات حماسی آیینی، تعزیه و... در حقیقت امروزه جریانهای ادبی و هنری داریم که درون فضای تشکیلشده با محوریت عاشورا تنفس میکنند. در کنار آن، در بسیاری از حوزههای دیگر نیز عاشورا تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم گذاشته است که نمونههای آن در آثار فاخر ادبی ایران مشهود است. اگر به خاطر بیاوریم که ادبیات برآمده از کلمه ادب است و آن گاه به ادب ولایت و ادب حضرت عباس (ع) در جریان کربلا نگاه بی اندازیم، عمق این پیوند میان ادبیات و عاشورا را بیشتر درک میکنیم.
اعتقاد من این است که عاشورا نه تنها یک فرهنگ (اندیشه و اشک) است بلکه یک فرهنگ پویا و تا به امروز زنده است. در این نمایش با شکوه، صفات و ارزش های انسانی همچون عشق به خدا، دل از دنیا بریدن، آگاهی و بصیرت، ولایتپذیری، مهربانی و عطوفت، رزق حلال و... جلوههایی از اخلاق متعالی و ارزشهای اصیل انسانی را متبلور کرده و همواره راه سرخ امامت را به رهروان صراط مستقیم نشان میدهد. فرهنگی که میتوان به اتکای بدان با الگوهای وارداتی و بیگانه با ارزشهای ما مقابله کرد. به تعبیر حضرت امام (ره) «قدرت معنوی» سلاح فرهنگی و سد نفوذناپذیر ما در برابر سیل هجمهها و شبیخونهای دشمن است.
بر این اساس باید با احساسات هنرمندانه و اندیشمندان اهل استدلال به مواجه با کسانی بپردازیم که میخواهند از عاشورا نماد جنگ و خشونت گری استخراج کنند. آن حضرت بهروشنی بیان کردهاند که ارزشهای والایی که پیامبر اسلام (ص) کوشید تا در میان مردم نهادینه شود به مخاطره افتاده است و ما قصد داریم که نگذاریم این فرهنگ حسینی دچار فراموشی تاریخی شود. در این هنگام است که دفاع هنرمندانه از فرهنگ عاشورا و تبیین سبک زندگی مبتنی بر اسوههای دین، مهمترین سلاح در مقابل یزیدیان تاریخ و تحریفکنندگان خط سرخ شهادت است.