به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شهید عباس شوندی و محمد شوندی فقط با فاصله چند روز از هم به شهادت رسیدهاند. شهید عباس شوندی متولد نهم آذرماه ۱۳۳۹ از جمله سرداران سرافراز اسلام در ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در منطقه قصر شیرین به شهادت میرسد و شهید محمد شوندی متولد ۱۳۴۳ برادرکوچکتر در هفدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در عملیات بیتالمقدس در خرمشهر به درجه شهادت نائل میشود.
در گفت و گو با مادر شهید
نگذاشت در آغوش بگیرمش...
«وقتی کسی میآید و درباره آنها صحبت میکنیم میفهمم هنوز هم کسانی از ما و شهدای ما یادمیکند. دوست دارم از آنها صحبت کنم.» اینها را مادر شهیدان شوندی به زبان ترکی میگوید. چهره مهربانی دارد و با کلامی که تک تک کلماتش با مهر مادری آمیخته است، میزبانی میکند. مادر با گویش شیرین آذری صحبت میکند. مادرمی گوید: «می دانم شما برای تولد عباسم آمدهاید. عباس متولد آذرماه بود.
مادر میگوید: از ابتدا مخالف رفتن این دو برادر به جبهه نبودم ولی خیلی دوست داشتم در کنار امام راحل باشند و در تهران خدمت کنند. عباس به جبهه رفته بود و محمد هم خیلی بی تاب رفتن بود.
مادر شهیدان شوندی ادامه میدهد: محمد سنی نداشت و من خیلی نگران رفتنش بودم. یک شب دیدم سرش را به زمین میکوبد. پدرش گفته که «محمد چرا سرت را به زمین میکوبی؟ و او در جواب گفته بود میخواهم به جبهه بروم اما مادرم اجازه نمیدهد.» فردای همان روز او را راهی جبهه کردیم. او میگفت: «قرآن بالای سرم نگیرید و اجازه نمیداد حتی او را در آغوش بگیریم.»"
در گفت و گو با پدر شهید
من با خدا معامله کردم...
پدر بزرگوار شهیدان شوندی حال و احوال بهتری نسبت به مادر دارد. او در وصف عباس میگوید: «عباس بسیار شجاع و مؤمن بود. جنگ ایران و رژیم بعث عراق که شروع شد، عباس به جای رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل، تصمیم گرفت به جبهه جنگ برود و با دشمن مبارزه کند. عباس ۲۰ ساله بود که به جبهه غرب اعزام شد و ۲ سال بعد در منطقه قصر شیرین شهید شد. عباس خیلی با درایت بود. همین باعث میشد که کسی به چشم یک جوان ۲۰ ساله به او نگاه نکند. تصمیم گرفته بود در همان دوران جنگ ازدواج کند و اگر شرایط مساعد شود و فرصتی مناسب پیدا کند از من بخواهد که به خواستگاری خواهر یکی از همسنگرانش بروم. ولی با نائل شدنش به آرزوی دیرینش یعنی"شهادت" چنین فرصتی دست نداد...»
پدر از رفتن محمد به جبهه هم میگوید:« در همان روزها که عباس در جبهه غرب میجنگید، برادرش محمد هم که ۱۸ سال بیشتر نداشت توانست رضایت من و مادرش را جلب کند و راهی جبهه جنوب شود. عباس در جبهه غرب میجنگید و محمد در جبهه جنوب. زمان انجام عملیات بیت المقدس بود. به گفته همسنگرانش "عباس یک روز قبل از شهادت محمد بسیار غمگین داخل سنگر نشسته بود و وقتی دلیل ناراحتیاش را از او پرسیدند گفته: «الان در جبهه جنوب، عملیات است. برادرم محمد هم از من کوچکتر است و هم بسیار دیرتر از من به جبهه عازم شده. میترسم او در این عملیات زودتر از من شهید شود و من روسیاه و شرمنده باقی بمانم.»
فردای آن روز خبر شهادت محمد به تهران رسید. عباس هم چند روز بعد از شهادت محمد در یکی از عملیات شناسایی بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسید.
پدر درباره شنیدن خبر شهادت عباس میگوید: «خبر شهادت عباس را بچههای سپاه به ما دادند. چهار روز پس از خاکسپاری "محمد"، پیکر سوخته" عباس" را نیز به تهران آوردند. من روز خاکسپاری هر دو پسرم پیراهن سفید پوشیدم و خیلی خوشحال بودم. همه با تعجب میگفتند که چرا با وجود اینکه دو پسرت شهید شده خوشحالی؟ اما من میگفتم "من با خدا معامله کردم. برای این معامله خوشحال نباشم... "؟»
فرازهایی از وصیتنامه شهید عباس شوندی
«آن کسی که میخواهد انقلاب و اسلام را بشناسد باید جبهه را درک کند. آن نقاب بر چهرهها کجایند تا ببینند اسلام چه دینی است. چرا در آب گل آلود ماهی میگیرید. بیایید و در آب زلال ماهی بگیرید. بیایید پرده سیاه را از جلو چشم خود بردارید تا انقلاب را در روشنایی ببینید. چرا پی به کار خدا نمیبرید! مگر آنان که ریشه در خاک دارند میتوانند چنین پیروزی را به دست آورند؟... به همت رزمندگان و دعای مردم و امام زمان (عج) است که همیشه اسلام پیروز است.
تکریم و بزرگداشت خانواده معظم شهدا به همراه پاسداشت آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی (ایثار، جهاد، شهادت، پایداری و مقاومت) به همراه ثبت و ضبط زندگینامه و باز نشر خاطرات ارزشمند شهدا به منظور آشنایی شهروندان با سیره اخلاقی شهدا با تاکید بر سبک زندگی اسلامی ایرانی از اهداف برنامه «به تماشای سرو» است که از بدو تأسیس فرهنگسرای رضوان در سال ۱۳۸۹ تاکنون، با حضور در منزل خانواده معظم شهدا برگزارمی شود.
علاقهمندان برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص برنامههای فرهنگسرای رضوان میتوانند با شماره تلفن: ۵۵۲۰۲۲۱۸ تماس بگیرند.