به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، عصر دیروز سوم بهمن ماه دهمین نشست اندیشه و قلم با بررسی اندیشهنگاری در داستان کتابخانه بابل اثر خورخه لوییس بورخس از سوی امیرعلی نجومیان و با حضور علاقهمندان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
دهمین نشست اندیشه قلم به بررسی داستان کوتاه ۱۲صفحهای «کتابخانه بابل» اختصاص داشت. امیرعلی نجومیان در ابتدای این نشست گفت: اینکه آیا این «کتابخانه بابل» در ساختار داستان کوتاه میگنجد یا نه خودش بحثی جداست. این داستان بسیار جذاب است و میشود با عمق بیشتری روی آن کار کرد.
نجومیان درباره داستان بودن این اثر بیان کرد: بورخس که هیچ رمانی ندارد، در نوشتههایش ژانری بین مقاله و داستان انتخاب کرده است. این داستان هم به گونهای ساختار داستان را دارد و «کتابخانه بابل» از نمونههای خوب مقاله-داستان اوست و حالت توصیفی دارد. این که چرا بورخس چنین ژانری را میسازد، بر میگردد به دیدگاه بورخس نسبت به ادبیات و فلسفه. او تفاوتی بین ادبیات و فلسفه قائل نیست. برای بورخس واقعیت و خیال دو امر ممزوج و آمیخته است. این آمیختگی واقعیت است که خودش را در همچین اثری نشان میدهد. وقتی تا آخر داستان بخوانیم میبینیم همه فرض بوده است. برای بورخس مرزی میان واقعیت و خیال وجود ندارد.
وی افزود: بورخس پیش از اینکه پست مدرنیسم بعد از جنگ جهانی دوم شکل بگیرد، وجود داشته است و لایههای پست مدرن در آثار او وجود دارد. دیدگاههایش با جریان پست مدرن قرابت و نزدیکی دارد. در پست مدرنیسم دنیای واقعیت و خیال را درون هم میبینیم. خیال را با یک نگاه منطق ریاضی علی نگاه میکنیم. انگار این دو دنیا از هم جدا نیستند. این دو شدیدا در هم تنیده شدند. امیدوارم با خواندن این داستان بیشتر به این دیدگاه نزدیک شویم.
نجومیان با بیان اینکه کتابخانه بابل در سال ۱۹۴۱ نوشته شده است، ادامه داد: بورخس این داستان را داستان کافکایی خوانده. حالا درباره چرایی، این برمی گردد به اینکه کافکا بیشتر تحت تاثیر ساخت دنیای فانتزی بود که بسیار واقع گرایانه توصیف میشد. بورخس هم همین کار را میکند و خیلی دقیق دروغ میگوید. جالب است بدانید بورخس یکی دوسال قبل از اینکه اثر را بنویسد مقاله ای مینویسد که اسمش را میگذارد کتابخانه کامل و دو سال قبل از این اثر آن را مینویسد. این یک مقاله است.
نجومیان داستان کتابخانه بابل را یک استعاره بسط یافته و از نوع شناختی دانست و در معرفی آن گفت: استعاره شناختی مفاهیمی را که برایمان سخت باشد در ذهن خود درک و پردازش کنیم، برایش معادل محسوسی برای رساندن آن مفهوم پیدا میکنیم. به نوعی شناخت از مفاهیم دست نیافتنی، گریز پذیر استفاده میکنیم.
وی درباره ویژگی سبکی این اثر بیان کرد: میتوان گفت این داستان در ژانر تمثیل میگنجد. داستانهایی که مفاهیم لایه دومش مهم باشد در این دسته قرار میگیرد. این داستان نیز دو لایه است. همه واژهها یا جملات به امر دومی ارجاع دارند که به آن تمثیل میگویند. همانند داستانهای کلیله دمنه و یا مثنوی مولانا.
این نظریه پرداز عنوان «کتابخانه» را در داستان «کتابخانه بابل» یک نوع استعاره برای جهان دانست و افزود: بورخس در آثارش دو تشبیه بزرگ برای جهان دارد. یکی دانشنامه (دایره المعارف) و دیگری کتابخانه که همه چیز را درون خودشان جای داده اند. تشابه دیگر این دو این است که هر دو جمع آوری زبان به واسطه زبان هستند. «بابل» نیز در فرهنگ غرب به خاطر آنکه در سفر پیدایش به آن اشاره میشود واژه بسیار پر معنایی است. در انجیل عهد عتیق انسان بعد از هبوط بر زمین جایی را میسازد تا زبان همه انسانها را درونش جمع کند. در همین حال این برج به عرش و آسمان میرود. بعد در ادامه میخوانیم که خداوند وقتی متوجه میشود انسان چنین برجی ساخته خشم میکند. برج را خراب میکند و انسان را نفرین میکند که باعث میشود هیچ انسانی حرف انسانی دیگر را نفهمد.
وی با بیان اینکه برج بابل که همه چیز در آن جمع است یک نوع مفهوم تمامیت دارد، ادامه داد: در واقع «بابل» یک معنی تکثر زبان و مفهوم کلیت زبان و دانشنامه را به ذهن میآورد. بابل به همراه کتابخانه مفهومشان در هم است و یک استعاره جذاب است.
نجومیان در ادامه دیگر ویژگیهای این اثر گفت: یک تنش بین دنیای لایتناهی، بیپایان بودن و محدودیت است. به گونهای که میتوان تنش و تعارض را بین انسان و خدا معنی کنیم. با تنش بین تفرد و تکثیر هم روبرو هستیم. استعاره دیگری که در این داستان به چشم میخورد، تصویر آینه است. آینه جایی است که همه چیز تکثر پیدا میکند و تکرار میشود. این تکرار و آینه در آثار بورخس بسیار به کار میرود.
وی با اشاره به شکل گیری بینامتنیت افزود: وقتی گفته میشود همه کتاب ها میتواند معنی داشته باشد آنها به کتابهای دیگر ربط پیدا میکند و ارتباط بین اجزایش وجود دارد. معنا به طور مستقل وجود ندارد. دومین نکتهای هم که از این اثر برداشت میشود تمام شدگی عالم است. جایی بورخس در این داستان میگوید: هر سخنی پر حرفی است. در واقع از نظر او ما فقط تکرار میکنیم.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: کتابخانه بورخس اثری از جهان تمام شده است. این جهان تمام شده طبقه بندی دارد و با این حال معلوم نیست. آن چه اهمیت دارد اینکه ما انسانها هنوز منطق این عالم را نمیدانیم. آنهایی که دین دار هستند بر اساس یافتههای دینی خود مفاهیمی را میسازند و دیگران هم براساس اعتقادات دیگر خود. بورخس به دنبال این است که طبقه بندی این عالم را بداند. معلوم نیست این عالم بر چه اساسی اتفاق افتاده است.
از دید نجومیان سومین حوزه این اثر مربوط به بحث زبان و جایگاه زبان است. وی در این باره ادامه داد: زبان از دید بورخس نمیتواند واقعیت را بازنمایی کند. آنچه ما واقعیت مینامیم زبان است. هستی با زبان ساخته میشود و جنس این عالم از زبان است. از نظر بورخس عالم از حروف ساخته شده است. آجرها و خشتهای این عالم است. زبان به اندیشه مقدم است و واقعیت زبان است. فکر ما تحت تاثیر چیزهایی است که میخواهیم. مثلا اگر واژه عشق نباشد نمیتوانیم عاشق شویم. این نظریه در واقع با اندیشههای نیچه شکل گرفت و هستی ما درون زندان زبان گرفتار است.
وی چهارمین کلید اثر بورخس در این داستان را چیزی جز جستجوی فلسفی ندانسته و در این باره توضیح داد: تلاش فلسفی برای فهم عالم و فهم راز برای حل این عالم است. عالم امری است که از دست ما میگریزد. ناشناخته بودن عالم و عالم و ذات امور را داریم. معمای تکثر و تفرد، نظم و آشوب نیز از ویژگیهای دیگر است. همچنین فلسفه متافیزیکی، تفکر ریاضی، تفکرهای علم زده، عرفان، دیدگاه شک گرایی، مومن و بیدین از مفاهیمی است که همانند کشتی نوح در این اثر گنجانده شده است.
نجومیان با اشاره به اینکه بورخس در دهههای آخر عمرش نابینا بوده و این نابینایی در آثار بورخس تبدیل به یک درونمایه شده، افزود: او جهان را شش ضلعی معرفی کرده است. در واقع بورخس از هندسه و ریاضی خیلی استفاده میکند. از نظر او این عالم ساختار ارگانیک دارد. متوجه میشویم در این عالم یک منطقه است اما نمیدانیم چه کسی آن را بنا گذاشته است. او در ابتدای اثرش این عالم را نامتناهی، نامشخص و یکنواخت معرفی کرده است.
نجومیان پس از معرفی ویژگیهای کتابخانه بابل بورخس خط به خط جملات این اثر را خواند و نکاتی را درباره آن بیان کرد.