جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۴۳
کد خبر: ۹۳۶۸۱
|
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۶
غلامرضا رمضانی
دیدن پردیس تئاتر تهران برای اولین بار با جناب مولیر برایم به غایت تاثیرگذار و امیدبخش بود. امید روزگار شادی بخش در آینده برای نمایش در ایران. برای احترام به تماشاگر واقعی نه اختصاصا تماشاگرانی که دیگر رکود و صعود تئاتر در حضورشان بی تاثیر است. آنها شاید به رسم عادت میبایست نمایش ببینند، درست مثل دوست روشن اندیش من که اگر ساعت چهار و نیم عصر قهوه اش را نخورد آن روز دلمردگی و سکون همزادش می‌شود.

برخی از آثار مولیر آنقدر  روی صحنه رفته اند که ممکن است کمتر آدم را ترغیب کنند برای پیگیری روند حرکتی داستان شان. منجمله همین خسیس اش و طبیب اجباری و دون ژوان. وقتی یک پیس بارها به صحنه میرود دیگر برای اجرای جدید خلاقیتی شگرف و بدیع لازم دارد.

سالن پردیس تازه احداث شده تئاتر تهران در مرکز فضای واقعا مردمی و طبقه متوسط رو به پایین نشین بسیار باشکوه و چشم نواز ساخته شده است و زمانی که با جناب مولیر روی صندلی یازده ردیف دوم نشستم و نگاهی به عقب انداختم هراس و شوق همزمان برمن مستولی شد. کل صندلی ها که بی اغراق بالغ بر حدود چهارصد یا پانصد بود را تماشاگر مردمی و بقول روشنفکران ؛عام اشغال کرده بودند و تجربه شخصی ام میگفت عجب توقع عظیم و سختی از مریم کاظمی خواهند داشت اگر خسیس همین مولیر طنزپرداز و بداهه سرای قرن هفدهم میلادی را نتوانسته باشد شیرین تر از رطب و گواراتر از شهد عسل به خوردشان بدهد.

کنار چپم بانویی نسبتا میانسال با دختر هشت ساله و کودک چهار ساله اش هم چشم به پرده داشتند. مریم کاظمی سال هاست که برای من و خیلی ها مرکز توجه تیاتر کودک شده. او با روحیه بشدت مهربان و لطیف و بی آزارش همه توان و تجربه اش را در چند اجرای جدید به رخ کشیده و همه را پرتوقع و مجذوب کرده است‌ . آخرین بار ماه پیشونی را به روایت او در سالن تیاتر کانون پرورش فکری (لاله ) دیدم. خوب و روان و پر از نواندیشی و خلاقیت بود. حالا مولیر کهنه کار که در کمدی کلاسیک پیراهن پاره کرده به شانه ام میزند که رفیق  نگاهت به صحنه باشد.

پرده بالا میرود. از همان نمایه اول  هماهنگی و همسرایی بازیگران با لباسهای زیبا و سلیقه مند بهمراه ترانه ای نوستالِژیک از گروه خواننده گان و نوازندگان، حاضران را همراه میکند ‌. شادی و شعف افتتاحیه به حضار نوید و توقع دیدن  نمایشی شاد را میدهد و چه جراتی که خانم کاظمی بخرج داده است.

حلاوت شیوه بازی بازیگران در کنار میدان داری کل آنها که دمادم در شعف و شوق بالا میرود همه صحنه را میزانسن میکند و میگوید کارگردان ریسک پرخطری کرده که جمعیت کثیری از بازیگران را  روی صحنه به جریان روزگار اندیشی مولیر واداشته و همه را با جزییات راهنمایی کرده است ‌.

انتخاب شیوه اجرایی کمدیا دلارته برای متن قدیمی و نخ نمای قرن هفدهم مولیر کارساز و نشاط آور  شده. همه در قالب  این گونه کمدی خوب نشسته اند و پاساژ هایی که کارگردان در بین دیالوگ ها ایجاد کرده تا با تکلمه های موسیقیایی بشدت ایرانی مطلوب تر و دلنشین تر شود، نشان ذوق و قریحه و علاقه به نوگرایی هدایت گرش دارد. در کل نمایش همین نشانه های شیرین ترانه های  خاطره آور بومی متن را به مثابه ارزش های محلی و خودی جلوه داده است. رفت و آمد و اکسان گذاریهای پارت های موسیقی با حرکات باله گونه هنرپیشه ها بدرستی  جا افتاده و فارغ از مضمون، جلوه جدیدی به نمایش میدهد.

خانم میانسال که در ابتدا به همراه کودکانش در من هراس ایجاد کره بود تا تصور کنم شاید در میانه پرده های دو و سه دلمرده و مایوس شوند و مدام نق و نوق بچه هایش او را از سالن بیرون بکشاند مشتاقانه با عزیزانش نمایش را دنبال میکردند. پنج پرده پر از شور و هیجان ... مملو از احساس های خوب به پایان رسید و یکدم چهره بازیگران نشانه های وازدگی و جداشدن از متن را نداشت و دیدم که مولیر دارد حظ بصری میبرد و گل از گلش شکفته است.

عظمت نمایش در هدایت بازیگران .. صحنه آرایی ساده ولی مطلوب. میزانسن های دلنواز و نرم .. ترکیب لباس های شاد و مفرح .. موسیقی و صدای قابل قبول خواننده گانش  به راستی نشان از دقت و درایت و دانایی کارگردان داشت . بجز یکدستی بازی همه بازیگران و انرژی فوق العاده ای که در کل پرده ها تقسیم شده بود مایلم از جناب حسین محب اهری نازنین یادی ویژه داشته باشم که همواره باتجربه خوب ، شیرینی دلچسب و طنز باورنکردنی در بیان دیالوگ های شاید ساده نمایش و داشتن کوهی انرژی  بشدت خوب ظاهر شده بود‌. خسیس در تئاتر پردیس تهران فقط به همت و حاذقی کاظمی و مولیر نبود  که به دلم نشست . آقای محب اهری بقول بچه امروزیها ترکوند ... نمایش که تمام شد همه تماشاگران کوچه و خیابان و عام  با چهره ای گشاده میگفتند وااای چه خوب و دیدنی. تماشاگرانی که اغلب شان فرزندان کودک و خردسال بهمراه داشتند و خانوادگی به دیدن خسیس آمده بودند.

در پایان هم پس از اینهمه داد سخن داشتن از وجد و حلاوت و شیرینی نمایش میخواهم نکاتی هم به رسم نقد بگویم . البته نظر آقای مولیر بود که مدام به گوشم میخواند ... یکی دوتا از بازیگران بیان رسا و قابل قبولی در ادای دیالوگ ها نداشتند تا جایی که مولیر دلچرکین از من میپرسید چه گفت ؟؟ برخی از کلمات خورده و در اصطلاح زیر طایر رفته بیان میشدند ... و مسئله ای که رنجش خاطر آقای مولیر و آن خانم عزیز چپ نشسته مرا بهمراه داشت استفاده بلااثر از بازیگر ریزنقش در قالب سگ هارپاگون بود ..‌ راستش را بخواهید اصلا به دل من هم ننشست و رنجاندم ... نبود آن بزرگوار در نقش سگ که گاه انسانیت من و مولیر و خانم کاظمی را مخدوش میکرد، لطمه ای به کل نمایش نمیزد . اما حیف ام آمد دیدن این نمایش را برای دوستداران کمدی دلارته  سفارش نکنم . اگر خسیس به همان کلاسیکی متن اجرا میشد شاید حرف عادی و روند تکراری داشت ولی در قالب این شیوه اجرایی خیلی جالب و خوب بود .‌‌ به همه دستمریزاد میگویم و آرزو میکنم همه این نمایش را ببینند ‌

غلامرضا رمضانی- کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس
نظر شما