به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ در نشست «ترنم قلم» که در کتابخانه گلستان و به منظور ترویج فرهنگ کتابخوانی برگزار شد، داستان «کلاه شاپو روی زمین داغ» از محمدرضا عابدی شاهرودی در بوته نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای این نشست، فاطمه جعفریان گفت: نویسنده در این داستان به بیان روشن حوادث و علت و معلول آن میپردازد. همچنین زمان و مکان و اوضاع اقتصادی و اجتماع آن دوره را معرفی میکند. همچنین در این داستان به بیان دو بحران پرداخته شده؛ اولی مرگ حبیب، همسر شهلا، شخصیت اصلی داستان و دومی بدهی زیاد حبیب و الزام شهلا برای پرداخت این بدهی است.
این منتقد در ادامه بیان کرد: شهلا ناچار میشود، زمینی را که از ارباب اجاره کرده در اختیار دیگری بگذارد و حق و حقوق خود را از ارباب پس بگیرد غافل از این که ارباب زنان تنها و بی شوهر را نمیبیند و او ناچار میشود از ارباب شکایت کند؛ بگذریم از این که حمید، وکیل اش نمیتواند از شهلا به خوبی دفاع کند و در دادگاه محکوم میشود و بار دیگر به سراغ ارباب میرود و این بار از در تحکم و خشونت وارد میشود و حق خود را از او میگیرد.
جعفریان داستان «کلاه شاپو روی زمین داغ» را در ادامه حکایتهای کهن دانست و افزود: ممکن است نمونههای مختلف و مشابه این داستان را شنیده باشیم. این داستان هم بازتولید همان حکایتهای قدیمی ست؛ به عبارتی در این داستان هم، نمونههایی از تقابل دو چیز که در داستانهای قدیمی وجود داشت به چشم میخورد مثل انسان ضعیف در برابر قوی یا تقابل فقیر و ثروتمند اما تقابلی که داستان اصلی را میسازد چیز دیگری است و آن، این که اگر ارباب این قانون را نداشت که یک زن بیشوهر را نمیبیند، هیچ کدام از این اتفاقات نمیافتاد.
او در ادامه بیان کرد: اربابی که در این داستان تصویر شده، ظالم نیست. میخواهد حقوق شهلا را بدهد اما چیزی که مانع محقق شدن این مساله میشود همان دیدگاه سنتی ارباب است که یک زن تنها را نمیبیند.
جعفریان به ویژگیهای راوی داستان اشاره و بیان کرد: این داستان هم، مثل حکایات کهن است و راوی بیطرف نیست. در این داستان گفته شده، تحقق عدالت برای زن در گرو پذیرفتن نگاه سنتی است و حتی قاضیان هم نمیتوانند حق زن را به او بدهند. پس زن باید مدیون همان نگاه سنتی باشد.
محمدرضا گودرزی هم گفت: «کلاه شاپو روی زمین داغ» یک داستان بلند به شیوه روایت است که در هفت فصل نوشته شده و انگار آفرینشی در متن صورت گرفته است. در این داستان از شیوه راوی- نویسنده استفاده شده و این همان کارکردی است که در نقالیها و متون کهن وجود داشته است.
به گفته این منتقد ادبی، راوی گذشته نگر است و درباره دهه ۳۰ صحبت میکند. گاهی تفسیر میکند و از آرای خودش که دیدگاه سنتی دارد حرف میزند. همچنین در این داستان، تعلیق کافی وجود دارد. جذاب و خوش خوان است و راوی از لحن فاخری استفاده کرده که خواننده با آن ارتباط برقرار میکند و همین به طنز داستان میافزاید. البته داستان میتوانست طولانی تر شود. در کل لحن و نگاه طنزآمیز نویسنده مهمترین بخش کتاب است.
پس از آن محمدرضا عابدی شاهرودی نویسنده داستان «کلاه شاپو روی زمین داغ» گفت: این کتاب به موضوعات دینی برمیگردد. چون من طلبه هم هستم و در بخشهایی درباره طلبگی و بحث و تدریس هم نوشته و گفته ام.
نویسنده با اشاره به این که گفت: قدرت فرهنگی هر کشور با قدرت زبانی آن ارتباط مستقیم دارد. زبان، مقدم بر جهان و تفکر است. ما باید اسطورهها و افسانهها، همچنین داستانهای محلی و فولکلور خود را حفظ کنیم. ضمن این که زبان برای ترویج خود به تعداد کسانی احتیاج دارد که به آن زبان سخن میگویند. یعنی گستره جغرافیایی یک زبان مهم است. فارسی زبانها ۱۰۰ میلیون نفرند پس طبیعی است که گستره زبان فارسی با انگلیسی فرق میکند اما ما باید زبان خود را ترویج دهیم و بر قدرت آن بیفزاییم.