به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست این هفته «راویان اندیشه» در قالب برنامه فرهنگی «چهارشنبههای کتاب» عصر روز چهارشنبه با حضور ژیلا تقیزاده، فریبا حاجدایی، منیرالدین بیروتی و مهرداد ضیایی با بررسی «برگ و باد در دومین طبقه پلاک ۳۵» برگزار شد.
ژیلا تقی زاده نویسنده این کتاب در ابتدای این نشست پیش از خوانش بخشهای نخست کتاب خود گفت: این نهمین کتاب و چهارمین رمانی است که از من به انتشار رسیده است. این کتاب را به دخترم افروز تقدیم کردهام که جوهر حقیقی زندگی من است.
سفر قهرمان در «برگ و باد در دومین طبقه پلاک ۳۵»
فریبا حاجدایی نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به وجود ساختار اسطورهای در این داستان، به بررسی سفر قهرمان در کتاب «برگ و باد در دومین طبقه پلاک ۳۵» پرداخت و گفت: در سفر قهرمان، قهرمان اسطوره زندگی عادی را به دعوت کسی رها میکند، در اینجا هنگامه که خانه را برای دیدن نمایش «آنتیگونه» سوفکل ترک کرده، روی پلههای تئاتر شهر به دعوت ایرج، پاسخ میدهد و این پاسخ همه زندگی هنگامه را تغییر میدهد، حتی نوع غذا خوردنش را چون از اینجا به بعد هنگامه گیاه خوار میشود.
این نویسنده اضافه کرد: دومین مرحله سفر، دیدن استاد راهنماست. ایرج استادی دارد به نام «استاد شمس» که نقش استاد را برای هنگامه ایفا میکند. بعد از آن قهرمان اسطوره به اولین آستانه میرسد. اولین آستانه برای هنگامه «انتخاب» است. او انتخاب میکند که ایرج (بلده راهش) را ترک کند و با وجود همه کششهای عاطفی بین او و ایرج، تصمیم میگیرد خودش به تنهایی مسیر را طی کند. این مقدمه کتاب و مهمترین بخش کتاب است.
حاجدایی در ادامه گفت: بخش دوم کتاب بیست سال بعد و در دهه ۸۰ روایت میشود. زمانی که هنگامه دیگر جوان و تنها نیست. او دختر به نام پرنیان دارد که در آستانه بلوغ است و همسری به نام کیوان که در دام اعتیاد افتاده است. او این زمان درگیر مرحله چالش از سفر قهرمان است، اما این سفر دیگر به تنهایی ادامه پیدا نمیکند. بلکه او، پرنیان و کیوان باهم با از این مسیر عبور کنند. هنگامه به طور اتفاقی دوباره «استاد شمس» را میبیند اما این دیدار هم به تنهایی نیست، بلکه سه نفره است.
حاج دایی در پایان سخنان خود گفت: داستان در بخش پایانی شباهتهای زیادی به داستان «شمع و پروانه» دارد، با این تفاوت که در این داستان گاهی پروانه میسوزد و باز نمیگردد مثل ایرج و گاهی پروانه میرود و باز میگردد و ماجرای این سوختن را بازگو میکند مثل کیوان.
کتابی که حرصم را درآورد
منیرالدین بیروتی نویسنده برنده جایزه گلشیری درباره این کتاب گفت: جدا از نوشتن، من خودم را یک خواننده حرفهای میدانم و دوست دارم از این منظر به کتاب نگاه کنم. کتاب خیلی جاها حرصم را درآورد و به نظرم بسیاری از وقایع پتانسیل فوقالعادهای داشتند که میتوانستند پرداخت خیلی بهتری داشته باشند نسبت به چیزی که ما در این کتاب میخوانیم.
وی افزود: دو شخصیت دوستداشتنی در این کتاب به نظر من هست که میتوانست جان تازهای به روایت بدهد. کیوان و آبدارچی که همه خانمها فرنگیس صدا میکند و همه آقایان را کامران خان. شخصیتهای جون داری که جایی در روایت اصلی داستان پیدا نمیکنند و حرص من را در میآورند.
بیروتی اضافه کرد: رمان به شدت رئالیستی است و در بخش اول روایتی است از زندگی وحشتناک و پر استرس دهه شصت. آنچه این کتاب را برای ارزشمند میکند حضور شخصیتها تاثیر پذیر و تاثیر گذار است. در حال روز رمانهای این روز که به قول سیمین دانشور قبرستانند، پر از شخصیتهای سیاه، خسته و پوچ، وجود این رمان میتواند روزنه امیدی باشد و ممنونم از خانم تقیزاده بابت نوشتن این کتاب.
رمانی با هویت ایرانی
مهرداد ضیایی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، نویسنده و پژوهشگر درباره این کتاب گفت: من هم به نقش اسطوره در «برگ و باد در دومین طبقه پلاک ۳۵» اعتقاد دارم. اساطیر یک حضور اثیری و سیال دارند و حضورشان در داستانها حاصل یک آفرینش است.
این پژوهشگر اضافه کرد: سفر قهرمان در این کتاب، یک سفر ادیسهوار نیست. یک سفر با هویت است و این چیزی است که کتاب را برای کسی مثل من ارزشمند میکند.
وی افزود: این نوع از کمینه گرایی یا ساختار مینیمالیستی که در این کتاب اجرا شده، یک نوع راه رفتن روی لبه تیغ است، سهل و ممتنع است. اتفاقی که ممکن اثر را دچار تعلیق کند و گرچه تعلیق یکی از راههای رسیدن به سلوک است اما شخصیتها در این کتاب بیش از حد معلقاند. اما این هویت مند بودن داستان و شخصیتها نقصهای بسیاری را میپوشاند.
در جست و جوی حقیقت زندگی
ژیلا تقیزاده درباره نگارش کتاب گفت: عنصر حقیقت همیشه برای من از بچگی درگیر کننده بود. هنگامه چه در جوانی و چه در میانسالی به دنبال حقیقت میگردد. هر دو بار هم برای طی این مسیر دچار مشکل است. جوان است و توانایی ندارد، میان سال است و غرق در روزمره گی شده است.
این نویسنده درباره شکل گیری شخصیتهای کتاب توضیح داد: عموما شخصیتهای داستانهایم را با گرته برداری از چند شخصیت در زندگی واقعی مینویسم مثلا همین شخصیت آبدارچی شاید در برگیرنده ۱۰ نفر در دنیای حقیقی باشد.
وی افزود: عموما داستانهای من با یک شخصیت اصلی شروع میشود اما کم کم شخصیتهای دیگری به این داستان اضافه میشوند که به همان اندازه مهماند. در «برگ و باد در دومین طبقه پلاک 35» هم همین اتفاق افتاد. من روایتگر زندگی چند شخصیتام که چیز دیگری میخواستند و امروز بعد از گذشت سالها به آن نرسیدهاند. کسانی که در ظاهر چیز دیگری هستند و در باطن چیز دیگری.
تقی زاده درباره روایت دو فضای زمانی و تاریخی متفاوت توضیح داد: برای فضا سازی این دو تاریخ سعی کردم همانطور که در عین حال تفاوت ضرباهنگ زندگی را نشان میدهم، ساختار روایت را از یکدستی خارج نکنم. بیش از ۶ بار داستان را بازنویسی کردم تا جایی که از سکوهای سنگی تئاتر شهر شروع شود.