«تتلو» به درستی فهمیده است که: آدمی آنگونه در جامعه رفتار میکند، که متصور است از او انتظار میرود. او با اظهار نظراتی پرت و عاری از عقلانیت، خود را در جایگاهی احساس میکند که جامعه و مردم از او توقع دارند که در جایگاه یک خواننده رپر کنار گذاشته شده، اِعمال عقیدههایی کند، که از عقل سلیم به دور است.
به بیان دیگر او می پندارد که وقتی جمعی از عوام، به سهو یا عمد جزو پیروان اینستاگرامی او شدهاند، به فرد خودبزرگبینی چون او میگویند که واقعا «امیر بی گزندی تو» و حالا او باورش شده که جز نوابغ دهر و «عجب حلوای قندی» است.
از سوی دیگر در تحلیل این مورد خاص و عجیب می توان به «توهم زدگی» او اشاره کرد. حالتی از تغییر هشیاری که در آن فرد موضوعاتی را احساس و ادراک میکند که واقعیت خارجی ندارند ولی فرد مبتلا به توهم آنها را واقعی میپندارد و بر واقعی بودن آنها اصرار دارد. برای بسط این حالت می توان به اعاده ایشان اشاره کرد که فرمودهاند :«با اختلاف از همه خواننده ها بهترم، خصوصا از استاد شجریان و محسن چاوشی». حاد بودن این شرایط فرهنگی و اجتماعی، درمان این اختلال تتلوییسم را برای جامعه ضروری مینمایاند چرا که توهم معمولا به عنوان یک نشانه اساسی در اختلالات روانی محسوب میشوند از این رو در این برهه زمانی برای تتلو و رهروانش لازم است کاری کرد.
تتلو و «تتلوگرایان» در این برهه دچار «توهم شنوایی» هستند یعنی صداهایی را میشنوند که وجود خارجی ندارد و افراد دیگر قادر به شنیدن آنها نیستند، صداهایی که دائم به تعریف و تمجید از آنان به گوششان میرسد لیکن محتوای این نوع توهم در برخی اوقات ممکن است مهم و خطرناک باشد، چون اغلب این بیماران صداهایی را میشنوند که دستورات انجام کارهای خطرناک و خرابکاری را به آنها میدهند. از سویی «توهم بینایی» هم دارند، توهمی که قد و قامت آنان را پریوش و بالابلند نشان می دهد، با این حال به دلیل آسیب زا بودن توهمات لازم است که جامعه یا پیروان مکتب ایشان کاری کنند؛ چرا که اکثر توهمها با کناره گیری شدید از واقعیت همراه است.
چراها و چگونههای متعددی مطرح است که یک چهره شبه هنری نماد فهم، دانش، درک و تخصص حتی در جرگه سیاست می شود و این تردید هست که آیا این میلیونها فالور جناب تتلو را میشود طرفداران و هم کیشان او قلمداد کرد یا خیر؛ که اگر اینگونه باشد باید سطح فهم و عقلانیت را در میلیونها انسان نادیده گرفت. سوال اینجاست که چه میشود که تتلو ادعا میکند «میتواند در آزمون تیمهای لیگ برتری موفق شود» و با انتشار پستهایی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام از تیمهای لیگ برتری میخواهد تا او را آزمایش کنند و حتی در جرگه علم طب وارد میشود و مدعی است که به راحتی میتواند بیماریهایی مانند سرطان و اماس را درمان کند و از درمان بیماران قطع نخاعی هم نوید میدهد. دو حال بیشتر شامل این پدیده نیست یا مجنون است و جایگاهی که در آن است را چنین تصویر و تصوری را برایش فراهم آورده یا او چیزی افزون بر سایر اعضای جامعه دارد که همان نخبگی است و او واقعا نابغه، نادره و یگانه روزگار است.
مورد دیگری هم میشود برای این «مورد» پنداشت که او صرفا یا آدم زیرکی است یا مشاوران و «گرا دهندگان» تبلیغاتی متبحری دارد تا او را در بین و خیل طرفداران کم فروغ نماند. تتلو بعد از این که از موسیقی ناامید شد، جنجالهای زیادی را برای خودش و دیگران به وجود آورد و با حضور در عرصههای مختلف با ظاهری «نامتعارف و خالدار» خودش را در جریانی قرار داد که در راس اخبار زرد قرار گرفت که در ادامه مسیر چه استفاده های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نمیشود کرد؛ این بماند.
به راستی جامعه و انسانهای خاص چه نقشی در مورد بزرگ پنداری تتلو ایفا کردهاند که او را چنین برای برخی سینه چاک و برای برخی مضحک معرفی کردهاند. اینها از کجا آب میخورد که او الان انسانی خودبزرگبین است و وقتی با انتقاد مواجه میشود به جای به خود آمدن میرود ببیند پای چه کسانی در این توطئه در میان است. آنچه این وضعیت را بحرانیتر میسازد، تعریف و تمجیدهای نابجا و توبه پذیری برخی از احزاب سیاسی است اما آنچه بیش از همه مهمتر جلوه میکند آن است که پدیده تتلو به تهاجم فرهنگی ارتباطی ندارد. الگوهای خارجی و غربی نیستند که ذائقه فرهنگی جوانان را تغییر دادند؛ مسئولانی در شیوع پدیده های این چنینی دخیلند که خواسته و ناخواسته، شان فرهنگ را نزول دادند و موسیقی که حاوی عرفان و دین و فلسفه زندگی بود عرصه عیان کمتر یافت و معرفت و بینش فکری و اخلاقی کم رنگ شد و تتلو و تتلوگرایان فرصتی برای اعاده وجود یافتند و الگوی میلیونها نوجوان شدند و بعد از کم فروغی به راه هایی اندیشیدند که همواره زبان گویای همان پیروان باشند.
در مورد عجیب آقای «تتلو» اگرچه بسیاری او را مسخره می کنند یا جدی اش نمیگیرند اما هوشمندیاش در شناخت پتانسیل شبکههای اجتماعی به شدت مبنی بر شناخت است او حتی بعد از آزادیاش از بند با فریاد میگوید: «نمیتوانید هرکاری میخواهید با من بکنید؛ من میلیونها هوادار دارم.» شاید حق با اوست و نمیتوان هر کاری با او کرد. ما چه چیزی به پیروان تتلو عرضه کرده ایم که حالا انتظارداریم به خواست الگوشان «بغ بغو» نکنند.