شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۴۴
کد خبر: ۹۶۷۹۴
|
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۸
نشست نمایش و نقد فیلم سینمایی «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» با حضور محمدرضا مقدسیان و مازیار فکری ارشاد در فرهنگ‌سرای اندیشه برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سی و دومین هفته از نشست «سینما و اندیشه» با حضور محمدرضا مقدسیان و مازیار فکری ارشاد به نمايش و نقد فيلم‌های «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» به كارگرداني و تهیه‌کنندگی مارتین مک‌دونا اختصاص داشت. 

محمدرضا مقدسیان مجری کارشناس این نشست در ابتدای سخنان خود درباره این فیلم گفت: «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» فیلمی است که به نظر می‌رسد قرار است در اسکار هم اکثر جایزه‌های اصلی را از آن خود کند کما اینکه در گلدن گلاب هم کم و بیش این اتفاق افتاده است. 
 
وی افزود: فیلم ساخته کارگردانی است که احتمالا «در بروژ» و «هفت روان‌پریش» را از او دیده‌اید و به نظر من «در بروژ» با اختلاف از دیگر فیلم‌هایش بهتر است. این فیلم نه تنها دل منتقدان داخلی که دل خیلی از منتقدان خارجی را هم برده است که این موضوع را می‌توان از امتیازی که سایت‌های مختلف از متاکریتیک (Metacritic) که منتقدان به فیلم‌ها رای می‌دهند تا سایت‌های عمومی‌تر که مخاطبان به فیلم‌ها رای می‌دهند، فهمید. 
 
این منتقد درباره موضوعاتی که در این نشست مطرح می‌شود، گفت: ما می‌خواهیم درباره این حرف بزنیم که این فیلم کجای کارنامه کارگردان قرار دارد و چرا از اساس فیلمی با موضوع «نجاوز» در سالی که این موضوع در سینمای هالیوود و حتی در جریان سینمای دنیا جدی شده، مطرح می‌شود و نکته مهم‌تر اینکه «سه بیلبورد بیرون از ابینگ، میزوری» آنقدرها که مورد توجه قرار گرفته، فیلم خوبی هست یا نه؟

«سه بیلبورد ...» فیلم متوسطی که بیش از حقش دیده شد
 
«سه بیلبورد ...» یکی از بهترین فیلم‌های سه سال اخیر است
 
مازیار فکری‌ارشاد منتقد میهمان این نشست درباره کارگردان این فیلم گفت: مارتین مک‌دانا یک زمینه تئاتری دارد، از نمایش‌نامه‌نویسان و کارگردانان مطرح تئاتر است و از این طریق جذب سینما شده و عموما نوشته‌های خودش را کارگردانی می‌کند. در همه آثار سینمایی‌اش اما رگه‌هایی از تئاتر دیده می‌شود. او عموما در کارهایش فضایی ابزوردی را ایجاد می‌کند و چه در نمایشنامه‌هایش و چه فیلم‌های سینمایی‌اش خیلی پایبند و وابسته به رئالیسم نیست.
 
وی افزود: او به نشان دادن اتفاقاتی خلاف آمد عادت علاقه دارد البته در فیلم «سه بیلبورد ...» شاید کم‌تر با چنین اتفاقی روبه‌رو می‌شویم. مجموعه این ویژگی‌های باعث شده که به سرعت فیلم‌هایش تبدیل به مکتب فکری شوند و به ویژه «در بروژ» که بارها و بارها هوادارن جدی سینما به آن ارجاع داده‌اند. مارتین مک‌دانا با همین کارنامه جمع و جور و اندکش اعتبار ویژه‌ای را جذب کرده و در سه بیلبورد قرار است این اعتبار را به اوج برساند.
 
فکری ارشاد با بیان اینکه «سه بیلبورد» یکی از بهترین فیلم‌های سال‌های اخیر است گفت: چند مولفه در «سه بیلبورد ...» وجود دارد که به نظر من آن را تبدیل به بهترین فیلم سینمایی در سه سال اخیر می‌کند. یکی از دلایل اصلی و البته حاشیه‌ای این است که در این سال‌ها ما شاهد فیلم خوبی در سینمای جهان نبودیم، نکته دوم فیلمنامه خوبی است که برای این فیلم نوشته شده؛ روند وقوع داستان‌ها به ویژه خرده داستان‌ها و شخصیت فرعی خیلی خوب جا افتاده است. 
 
وی افزود: البته می‌توان به نیم ساعت پایانی فیلم خرده گرفت. چرا که غلظت عنصر تصادف در این بخش بالا می‌رود. گاهی اوقات ما چنان درگیر قصه‌های فرعی می‌شویم که ماجرای اصلی که «مادری است که می‌خواهد مقصر تجاوز و مرگ دخترش را پیدا کند» از یاد می‌بریم. و از جایی که این مادر با «سم راکول» پلیس اخراجی به جاده می‌زند برای انتقدام خودش به تنهایی می‌تواند سرآغاز یک فیلم مجزا باشد. 

«سه بیلبورد ...» فیلم متوسطی که بیش از حقش دیده شد

«سه بیلبورد ...» لنگه کفشی در بیابان است
مقدسیان در ادامه صحبت‌های فکری ارشاد گفت: وقتی که رده‌بندی فیلم را نگاه کردم به این فکر کردم که اگر منتقدان به این فیلم ۸۸ درصد رای مثبت می‌دهند؛ به فیلمی مثل «رهایی از شاوشنگ» چند می‌دهند؟ یک چیزی برای منتقدان (حداقل برای من) وجود داشته که، وقتی داریم به فیلم‌ها امتیاز می‌دهیم، معیارمان این است که این فیلم به ما هو فیلم چه جایگاهی دارد؛ یا باید به این توجه کنیم که جایگاهش در مقایسه با بقیه فیلم‌ها کجاست. 

وی افزود: اگر بخواهیم به شیوه دوم نگاه کنیم باید این طور بگوییم که «امتیاز فیلم سه بیلبورد در سال 2018؛ 88 از 100 است» و اگر در سال‌های دیگری آن را نگاه کنیم امتیاز دیگری خواهد داشت. به نظر من «سه بیلبورد ...» فیلم متوسطی است که در فضای بسیار بسیار بی بضاعت سینمای جهان؛ زیادی جدی گرفته شده است.
 
این منتقد ادامه داد: «سه بیلبورد...» فیلمی به شدت هالیوودی است و به نظر من معمولی‌ترین فیلم مک‌داناست، من از آن انتظار فیلمی شبیه به «در بروژ» را داشتم؛ اما دیدم او هم وقتی در ساختار هالیوود قرار می‌گیرد و قرار می‌شود امتیازاتی بدهد که شاید بتواند در اسکار جایزه بگیرد؛ دیگر خودش نیست و المان‌هایی را در فیلم وارد می‌کند که دیگر مک‌دانایی نیست.
 
مقدسیان ادامه داد: اگر بخواهم این فیلم را با دیگر فیلم‌های امسال مقایسه بکنم، من در همین ژانر و با همین موضوع Wind River را بیشتر دوست دارم. این فیلم الان کجاست؟ منظورم این است که انگار چیزهای دیگری وجود دارد برای اینکه توجه‌ها به یک فیلم جلب شود. مثلا امسال فیلمی داریم به اسم The Shape of Water (شکل آب) که در 13 رشته کاندیدای اسکار است. فیلم را نمی‌شود تماشا کرد. کارگردانش گیرمو دل تورو است که فیلم‌های بزرگی مثل (هزارتوی پن) را ساخته؛ یعنی سینما را بلد است. بله اوضاع سینما خوب نیست و «سه بیلبورد...» بیشتر مثل لنگه کفشی در بیابان است. 

این منتقد در ادامه گفت: ما چیزی داریم به نام «درام زورکی» که در این اثر فوق‌العاده کاربرد دارد. نیم ساعت آخر پلیس لاابالی و عجیب و غریب فیلم با بازی سم راکول در یک موقعیت به شدت چیده شده، یکباره چنان متحول می‌شود که انگار به او وحی شده. 
 
مقدسیان اضافه کرد: در کلانتری می‌رود تا یادداشت دوستش را بردارد، تصادفا همان روزی که مادر تصمیم گرفته کلانتری را به آتش بکشد، تصادفا موسیقی گوش می‌دهد و صدا انفجار را نمی‌شنود، تصادفا نامه آن پلیس شکسپیروار و عارفانه است انگار که شمس بر مولانا ظاهر می‌شود و او در لحظه متحول می‌شود، بعد انفجار و بعد قیصر... پرونده را می‌زند زیر بغل، از زیر آتش بیرون می‌آید و پرونده را هم پرت می‌کند که اگر من سوختم عیبی ندارد، من می‌سوزم در عشق انسانیت، پرونده نسوزد. 

وی ادامه داد: این مارتین مک‌دانا نیست. اینکه شخصیت این پلیس در ادامه تحول شگرفی پیدا می‌کند و تصمیم می‌گیرد قاتل را پیدا کند و بعد باز هم تصادفا در بار آن آدم را می‌بیند. باز تصادفا در ماشین تصمیم می‌گیرند که حالا شاید هم اخلاق به خرج دادیم و او را نکشتیم.
 
این منتقد توضیح داد: این‌ اتفاقات تصادفی به تنهایی نمی‌تواند عیب محسوب شود، چون سینما قواعد خودش را دارد و بخشی از اتفاقات در طول تاریخ بر مبنای تصادف می‌افتد. بعضا ما شاهدیم که نقاط عطف فیلم‌ها تصادفی باشد؛ اما در چه بستری؟ مارتین مک‌دانا نشان داده که بلد است این موقعیت‌ها را خلق کند. مثلا در فیلم «در بروژ» در یک فضای ابزورد عجیب و احمقانه طوری اتفاقات تصادفی و احمقانه را کنار هم قرار دهد که منطبق بر منطق احمقانه و تصادفی فیلم باشد. یعنی اتفاقات تصادفی از فیلم بیرون نمی‌زند. به فیلم تزریق نمی‌شود تا درام را نجات بدهد. اما در «سه بیلبورد ...» منطق کلی فیلم نمی‌تواند فضایی را فراهم بکند که اتفاقات تصادفی بر فیلم منطبق شود. 

هم‌زمانی فیلم با کمپین اعتراضی آزارهای جنسی
فکری ارشاد در ادامه گفت: با بخشی از حرف‌هایی که گفته شد موافقم. اما نکته‌هایی را نباید فراموش کنیم. اولا مقایسه این فیلم با «در بروژ» اشتباه است. چون تم فیلم متفاوت است. اگر هم بخواهیم مقایسه‌ای انجام بدهیم، من فضای این فیلم را خیلی شبیه به فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» برادران کوئن می‌بینم. نه به لحاظ شباهت داستانی بلکه بیشتر به دلیل فضا سازی، و اینکه این فیلم هم پر از ارجاع است به سبک زندگی مردم جنوب آمریکا که هنوز هم به نژادپرستی شهره‌اند.

وی در ادامه درباره یکی از دلایل مطرح شدن این فیلم گفت: بخشی از این محبوبیت فیلم به دلیل هم‌زمانی با جنبش اعتراضی علیه آزار جنسی است که اگر فیلم حتی زودتر اکران نشده بود، این امکان را فراهم می‌کرد که به او اتهام سوء استفاده را زد. اما در کل نمی‌توانیم انکار کنیم که علی رغم مشکلاتی که در فیلمنامه وجود دارد؛ مک‌دانا قصه جذاب و پر کششی را نوشته و این قصه را خیلی خوب اجرا و کارگردانی کرده و قبل از نیم ساعت پایانی، ما شاهد فیلم پر کشش و جذابی هستیم.
 
«سه بیلبورد ...» فیلم متوسطی که بیش از حقش دیده شد

«سه بیلبورد ...» شبیه به «فروشنده» فرهادی
مقدسیان در ادامه گفت: شرایطی که برای این فیلم پیش آمد شبیه به «فروشنده» اصغر فرهادی است. فیلم فرهادی ساخته شد، ترامپ رییس جمهور شد، آن قانون را وضع کرد، شهردار لندن آن را به نمایش گذاشت، و خیلی‌ها عقیده داشتند که اسکار به این دلایل به او تعلق گرفت که نه می‌توان منکرش شد و نه می توان تاییدش کرد. 
 
وی افزود: برای «سه بیلبورد ...» هم شرایط طوری شده که از دل تمامی فیلم‌ها؛ تصمیم گرفته شده این فیلم دیده شود چون تجاوز در آن به شکلی که باید مطرح شده. چینش اتفاقات در فیلم خیلی هالیوودی است. یک پلیس سیاه پوست می‌آید که به همه چیز فیصله دهد. به نژاد پرستی اشاره می‌شود. یک مادری اشاره می‌کند به مشکلات همجنس‌گرایان در اتمسفری که مدعی است همجنسگرایان می‌توانند آزاد باشند، این یعنی اتفاقاتی که باب دندان سیستم استودیویی است. سینمای مستقل هالیوود الزامی ندارد که به این موضوعات بپردازد. سیستم استودیویی در راستای اهدافش این فیلم را انتخاب می‌کند. و باید بررسی کنیم که آیا واقعا فیلم بهتری وجود ندارد. مثلا سال گذشته فیلم خوب «ورود» Arrival اساسا دیده نشد، چرا؟ چون باب سلیقه جریان اصلی هالیوود نبود. باید بدانیم که لزوما کیفیت فیلم نیست که موجب مطرح شدن آن می‌شود.

وی در پایان سخنان خود گفت: به هر حال با فیلمی روبه‌رو هستیم که نقص‌های بزرگی در فیلمنامه دارد؛ اما نمی‌توانیم منکر کارگردانی خوب مک‌دانا در صحنه خودکشی پلیس یا درگیری سم راکول بشویم. و وقتی «سم راکول» برای بهترین بازیگر مکمل مرد کاندیدا می‌شود یا «فرانسیس مک دورمند» همسر آقای کوئن کاندیدای بهترین بازیگر نقش اول زن می‌شود، از این اتفاقات نارحت بشویم چرا که بازی درخشانی داشتند. اما فیلمنامه نقص دارد چون دقیقا آن نیم ساعت پایانی جایی است که قرار است گره گشایی اتفاق بیافتد و فیلم در همان نیم ساعت رقم می‌خورد. 

«سه بیلبورد ...» فیلم متوسطی که بیش از حقش دیده شد

«سه بیلبورد ...» یک کمدی سیاه است
مازیار فکری ارشاد در پاسخ به سخنان مقدسیان گفت: به نظر من در سینمای هالیوود فیلم مستقل وجود ندارد. می‌توانیم این فیلم‌هایی که به عنوان فیلم‌های غیر مستقل ازشان نام می‌برید، در واقع عنوان فیلم‌های اسکاری را بدهیم. 

وی افزود: یکی از جذابیت‌های فیلم کارگردانی فوق‌العادش است که نمی‌توانیم نادیده‌اش گیریم. شما می‌گویید فیلم متوسطی است که زیاد از حد مورد توجه قرار گرفته اما به نظر من فیلم خوبی است که گاهی در میزان خوبی‌اش اغراق شده. بازی‌ها، موسیقی متن، ارجاعات انتقادی، و دیگر ویژگی‌های مثبت آن را نباید نادیده گرفت. «سه بیلبورد ...» تقریبا نسخه پلیس جنوب آمریکا می‌پیچد و همه این انتقادها را به شکل خوبی با یک طنز تلخ عنوان می‌کند. بیشتر از هر چیزی من این فیلم را یک کمدی سیاه می‌دانم.

وی در پایان گفت: «سم راکول» و «فرانسیس مک دورمند» قطعا لایق اسکارند و شاید بشود گفت «سه بیلبورد ...» سکوی پرتابی هم برایشان خواهد بود، به ویژه راکول که نزدیک به 15 سال است نقش‌های مکمل را بازی می‌کند و معمولا هم منتقدان به بازی او اشاره می‌کنند، اما حالا به نظر می‌رسد که زمان آن رسیده تا دیده شود. 

پرسش و پاسخ پایان بخش این مراسم بود.

نظر شما