چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۱:۳۵
کد خبر: ۹۶۸۰۳
|
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۹
ناصر فیض معتقد است نیاز جامعه امروز طنز است و افراد کمی می‌توانند طنز بگویند.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی شهرداری تهران، ناصر فیض شاعر طنز پرداز و خالق مجموعه کتاب‌های «فیض بوک، نزدیک به ته خیار و املت دسته دار» که شعر گفتن را از زمان عملیات کربلای ۵ آغاز کرد. در ابتدا بیشتر شعر جدی می‌گفت، سپس وارد مقوله طنز شد. به طوری که امروز یکی از شاعران توانمند طنز شناخته می‌شود. آنچه می‌خوانید مصاحبه فاطمه طارمی رییس خانه شعر سازمان فرهنگی هنری با ناصر فیض به مناسبت زادروز تولد اوست.

از خودتان بگویید، کجا متولد شدید؟ از چه زمانی شروع به نوشتن کردید و هر آنچه که برای مخاطب شما جذاب است و کمتر در اینترنت و فضای مجازی می‌توان از شما پیدا کرد.

متولد سال  ۱۳۳۸  هستم. کمی قدمت دارم! یک تولد در دوم خرداد دارم. در شناسنامه من در پشت جلد قرآن پدرم نوشته ۳۰ دی ماه. آن هم برای این که بتوانم به موقع به مدرسه بروم.

متولد قم هستم. پدر و مادرم اهل آذربایجان و اهل مشکین شهر هستند. پدرم در زمان آیت الله بروجردی برای تحصیلات حوزوی به قم آمدند. ما سه خواهر و چهار برادر هستیم . همه در قم به دنیا آمدیم و ته لهجه ترکی داریم ولی یک لهجه غلیظ قمی هم داریم. ترکیب این‌ها طوری می‌شود که مخاطب را همیشه به اشتباه می‌اندازد. گاهی فکر می‌کنند که ما شیرازی هستیم وخلاصه لهجه اصلی ما گم شده. تا سال ۷۲ یا ۷۳ ساکن قم بودم و بعد به تهران مهاجرت کردیم.

تعداد کسانی که بتوانند طنز بگویند کم هستند

چه زمانی شعر سرودن را آغاز کردید؟

زمان عملیات کربلای ۱ بود. من با لشکر ۱۷ برای فتح مهران رفتیم بعد آنجا دوستی داشتم به نام آقای هاشمی. با ایشان خیلی خلوت می‌کردیم. آن زمان به شعر علاقه داشتم. همانجا چند رباعی نوشتم. وزن را هم می‌دانستم. غزل و رباعی و شعر را می‌شناختم. شعر می‌خواندم. شعر قدما، شعر جدید و شعر شعرای دهه ۴۰ را زیاد می‌خواندم. اخوان را می‌خواندم. نادرپور را می‌خواندم. حسن هنرمندی، اسماعیل شاهرود، اسماعیل خویی، سهراب و فروغ را می‌خواندم. علاقه‌مند بودم اما نیاز داشتم جایی کلاس بروم. پرت و پلا چیزهایی می‌گفتم اما ارزش ارائه نداشت. بعد از عملیات که برگشتیم دوستی داشتم به نام دکتر طباطبایی که به جلسات آقای مجاهدی  می‌رفت من هم با ایشان همراه شدم. 

ما مغازه‌ای داشتیم که دوستم هر از گاهی می‌آمد به من سر می‌زد یک روز گفت به انجمن مجاهدی می‌رود. گفتم کجاست؟ گفت پشت خانه خودتان! انجمن محیط. نام انجمن آقای مجاهدی بود که هنوز هم هست. رباعیاتم را برای اولین بار در انجمن خواندم و در این فاصله با مجله اطلاعات هفتگی رابطه پیدا کردم و برای آقای مهدی زاده مطالب را می‌فرستادم و رباعیاتم را چاپ می‌کردند. 

در مصاحبه‌هایم و در کتاب طنز خودمان هم که امروز چاپ می‌کنیم  بارها اسم بردم که آقای مهدی‌زاده لطف داشتند و جایگاه ویژه‌ای برای راهنمایی و کمک به بنده داشته است. اگر چه جزو مجلات زرد که  نه و کمی نارنجی! اما جزو مجلات خوب آن زمان بود. در کنار مجلات آن وری که سمت وسوی گیرایی داشتند و به سمت مدرن رفته بودند صفحه تماشاگاه راز  از بین همه این‌ها خیلی صدا در کرده بود و نگاه کلاسیک داشت. در جلسات متوجه شعر جدی شدم و بعد از آن وارد شعر طنز شدم. از همان ابتدا کمی طنز می‌گفتم اما قابل ارائه نبود و دارای همه معیارها هم نبود که بشود در جمع خانواده خوانده شود. مثلا  شعرهای ایرج میرزا را می‌شود در جمع ارائه کرد و قابل تأمل است و  برخی تصور می‌کنند که شاعران عین شعر خودشان هستند و شاید بتوان گفت همیشه این اتفاقا صادق نیست. 


 ـ شما شبیه شعر خودتان هستید؟
آن را خودم نباید بگویم. اگر بگویم طبیعتا که بیشتر دوست دارم شبیه شعرم باشم که صداقتم زیرسوال نرود. 
 
ـ به نظرم در مورد شما صادق است

این را باید دیگران بگویند که این آدم چقدر شبیه شعرش هست یا نه. شعر، عالم تخیل است. عالمی که ما زندگی می‌کنیم عالم تخیل نیست و هیچ ارتباط چندانی ندارند. از شعر بر می‌آید که از دروغ و یا صفات ناپسند بدش می‌آید ولی خودش آن‌جور نیست که دروغ گو باشد. من خودم تلاش می‌کنم این شباهت را داشته باشم و به شعرهایم شبیه باشم.

آموزه‌هایی از پدر

تعداد کسانی که بتوانند طنز بگویند کم هستند

از زندگی شخصی تان آنچه که بشود به عنوان خاطره تعریف کرد و یا از دنیای شعر گفت و جایی شنیده نشده باشد بفرمایید.

کلی خاطره دارم که به تکرار نقل کرده ام. اگر شیرین نباشد نقل کردنی نیست. این خاطره چون کوتاه  است می‌گویم:  یکبار به پدرم گفتم یک رباعی نوشتم. گفتند بخوان . چون پدرم سعدی را کامل حفظ هستند و یا شعرای قدیم را خوب می‌شناسند و خوانده‌اند. بعد با خودم گفتم ممکن است این رباعی را بخوانم متوجه شوند که یک بیت آن از ابوسعید است. بنابراین قبلش توضیح دادم. تا آمدم ادامه بدهم پدر گفتند: این چه رباعی گفتنه؟ کل رباعی که 2 بیت است. یک بیت آن که از ابوسعید ابوالخیر است و مصرع سوم که قافیه لازم ندارد، شما یک مصرع گفتی دیگه. آمدی می‌گی من شعر گفتم؟ یکی از معروفترین خاطراتم درباره  ایشان، نگاه‌های خاص و حکیمانه‌ای بود که به مسائل دارند.  
 
از ساده‌ترین مفاهیم هم استفاده می‌کنند. من روزی پولی از کسی قرض گرفتم. پدرم گفتند پول فلانی را دادی؟ من گفتم خب هر وقت خواست می‌دهم. ما فکر می‌کنیم همیشه این خیلی جواب درستی است. پدرم گفت این چه جواب دادنه؟ طرف هر وقت خواست هم مگه قراره ندی؟ ما به این چیز ساده هم توجه نداریم. هر وقت خواست که باید بدی. مهم است که قبل از این که اعلام نیاز کند پول مردم را بدهی. پدرم همیشه تکه‌های این چنینی دارد. یک شب داشتم شعر می‌گفتم. دیر وقت پدرم آمد دید چراغ اتاق روشن است. 2 یا 3 مرتبه، رفت و آمد و حرف نزد تا این که بار آخر آمد و گفت داری چکار می‌کنی؟ ساعت 2 نصفه شبه!!! گفتم دارم شعر می‌گویم. گفت بخوان ببینم چی گفتی؟ پدرم با شعر سپید خیلی میانه خوبی ندارد. شعر نیمایی یا سپید خواندم. خیلی یادم نیست شعر را که خواندم اواسط شعر پدرم گفت: پاشو «لااقل» برو بخواب. این «لااقل» این جا خیلی جالبه. همه بار طنز ماجرا در این «لااقله». دیگر از این ساد‌ه‌تر نمی‌شود نقد کرد.
 
 پدر در قید حیات هستند؟
بله ۹۴ سالشان است و تنها زندگی می‌کنند. ۱۰ سال است که مادر فوت کردند. 

رویکرد شما به شعر طنز از کی آغاز شد؟

حدود ۱۵ سال است که دفتر طنز حوزه هنری تأسیس شده است. دفتر طنز وقتی تأسیس شد تصور نمی‌شد این اتفاقاتی که الان برایش افتاد بیفتد و آن قدر رونق بگیرد و حمایت شود. علاقه‌مند پیدا شود اینقدر طنز پرداز پیدا شود و اصلا طنز در کشور جدی گرفته شود. این قدر طنز شود. ایرج میرزا داشتیم و یک عبید و افرادی هم شعر طنز می‌گفتند ولی آنقدر در جامعه مطرح نبود. 
 
اما در داستان طنز داشتیم که از آن ور آب ترجمه می‌شد. «رضا همراه» ترجمه می‌کرد. نویسندگان ترکیه بودند ولی طنز متولی خاصی نداشت. جای خاصی وجود نداشت اما اکنون ناشرتخصصی طنز داریم چیزی که در گذشته خبری از آن نبود. زمانی که این دفتر تأسیس شد ما چند نفر دیگر را پیدا کردیم و می‌دانستیم که زرویی نصر آباد، عمران صلاحی و شهرام شکیبا با اسامی مستعار در مجله گل آقا مطلب می‌نوشتند. هسته اولیه تقریبا همین‌ها بودند. آقای زرویی، شهرام شکیبا و تعدادی که رفتند آن‌ور آب. این‌ها دور هم جمع می‌شدند. 
 
اولین شب شعر طنز را ما برپا کردیم و یواش یواش از آنجا به بعد چون دیدیم مخاطب داریم و جریانی دارد شکل می‌گیرد سعی کردیم دستهای‌مان پر باشد و هر بارکه به جلسه می‌رفتیم اثری خلق کرده باشیم. 
 
«حلقه رندان» از همان سال‌ها آغاز شد؟ یعنی سال ۸۵؟
 
بله از همان سال‌ها حدود ۱۰، ۱۵ سال قدمت دارد. «حلقه رندان» یکی دوبار به دلایلی تعطیل شد ولی الان سال‌ها برقرار است. در محرم و صفر، موضوع طنز نیست اما جلسات «رندان تشنه لب» تشکیل می‌شود و شاعران در حوزه محرم شعر می‌خوانند. شاعرانی هستند که طنز هم می‌گویند و جنبه‌های دیگر تواناییشان را هم آنجا ارائه می‌دهند. تعدادی از شاعران آئینی که توانمندند برای ارتقای کیفی جلسات هم دعوت می‌شوند. اما تعداد طنز پردازان بیشتر هستند.
 
پس در واقع از زمانی که دفتر شعر طنز حوزه هنری شروع به کار کرد شما به شکل جدی به شعر طنز پرداخته‌اید؟
 
بله به‌شکل جدی. 
 

ـ تعریف شما از شعر طنز چیست؟

بخشی از شعر می‌رود به تعریف خود شعر که از آن صرف نظر می‌کنیم.  وقتی جایی نثر عاجز می‌شود آدم فکر می‌کند می‌تواند آن  نقیصه را بر طرف کند ولی در تعریف طنز نقطه مشترکی که همه در آن تعریف بایستند نداریم.

 یعنی الان هم ممکن است یکی شعر بخواند و دیگری بگوید این شعر شما طنز نبود، بلکه هجو بود. به اعتقادم  همین جمله غلط است اصلا کم  هستند کسانی که بتوانند طنز بگویند. اینقدر شعر طنز جا افتاده که می‌گویند این افتاده‌ها را بپذیریم. مثلا زمانی پول تقلبی در کشوری چاپ  می شد. اینقدر پول دست مردم جریان پیدا کرد که می‌خواستند پول جدید چاپ کنند و نکردند گفتند همین را بپذیرید. به عنوان پول رایج و مردم هم پذیرفتند و اتفاقی هم نیفتاد. حالا که مردم پذیرفتند ما هم می‌پذیریم . طنز به نوع خاصی از شوخ طبعی می‌گویند. من می‌گویم رأس هرم ما شوخ طبعی است. سخن یا جدی است یا غیر جدی. شوخ طبعی را بگذاریم رأس هرم. حالا شوخ طبعی می‌تواند طنز باشد می‌تواند هجو باشد، می‌تواند هزل باشد.
 
این که بگوییم این هجو نیست و طنز است. معنی ندارد چرا که این دو زیر مجموعه شوخ طبعی هستند. طنز هم زیر مجموعه شوخ طبعی است ولی آن شوخ طبعی که هدف دارد. هدف شخص که پیدا کند هجو  می‌شود. هدف اجتماعی که پیدا کند طنز می‌شود. 
 
طنز با هدف لبخندی بر لب و شعفی در درون

تعداد کسانی که بتوانند طنز بگویند کم هستند

ـ می‌خواهید بگویید این تعاریف ریشه واحدی دارند؟
بله. شوخ طبعی را باید تقسیم بندی کنیم که به تعبیر بعضی‌ها  طنز و تنوع متعالی شوخ طبیعی است. اسمش را بگذاریم طنز. نوع سطحی‌اش را بگذاریم مطایبه و فکاهه ... 
 
خب قطعا نوع متعالی آن است و جایگاه ویژه و بالایی داشته و دارد که همین طنز است. شعر طنز شعری است که در هدف آن اصلاح وجود دارد. یعنی تلاش برای این که رفتارهای فردی و اجتماعی ناهنجار ما را گوشزد کند اما با یک زبان شیرین که برای مخاطب خوشایند باشد. 
 
در طنز هدف این است که لبخندی به لب مخاطب بیاید و شعفی در درونش ایجاد شود. حالا این حتی نباید درونش تبدیل به قهقه بشود. عناصر هزل و شعری در آن دخالت داشته باشد و به هر حال جایگاه درست در نظر بگیریم. ما باید بتوانیم مخاطب را در لحظه با یک جمله غافلگیر کنیم. بتوانیم بخندانیم. مثلا  تصور بفرمایید بنده بروم پشت تریبون و بگویم به نام خدا. گاو!. ممکن هست که همه بخندند اما چه اتفاقی افتاده است؟ ممکن است یک لبخندی هم بزنند بگویند چه کاری بود کرد؟ اما این‌ها هیچ کدام کارکرد طنز ندارد چون هدف خاصی را دنبال نمی‌کند. 
 
یکی از عناصر به وجود آمدن طنز، غافلگیری است. باید همه عناصر را به کار بگیریم تا اغراق داشته باشیم باید بتواینم از وارونه‌گویی استفاده کنیم از صفت تجاهل العارف استفاده کنیم. از همه اینها استفاده کنیم و درکنار آن نگاه ظریف به موضوعات اجتماعی مخصوصا طنز داشته باشیم. در موضوعات اجتماعی جواب بهتری می‌دهد. آن هجوی که منصوب به فردوسی است که سلطان محمود را هجو می‌کند:
 
اگر مادر شاه بانو بودی
مرا سیم  و  زر تا به زانو بودی
 
از این بدتر نمی‌شود به مادر کسی ناسزا گفت. اما این موضوع را به گونه‌ای گفته که می‌تواند در جمع هم بگوید و هیچ کلمه زشت و ناخوشایند و غیر اخلاقی در آن نیست. یا شعری که درباره خاقانی گفته:

شاید تو را پدر بود و تو ندانی

از این بدتر نمی‌شود به کسی گفت. تو پدر داری ونمی‌دانی! ولی جوری گفته که می‌تواند ارائه بکند. این یک طنز است کمتر جنبه‌های بیرونی ، اجتماعی دارد. تصور کنید الان همین شعر نقل بشود از فردوسی و در جامعه تسری پیدا کند و بشود یک طنز مجلسی؛ ولی موضوع‌اش طنز نیست. موضوعش هجو یک شخص خاص است ولی انعکاسش طوری است که به جامعه هم سرایت پیدا کرده. میخواهم بگویم طنز در این تعریف نباید بماند که فقط جنبه اجتماعی داشته باشد. 

اصلاح در طنز خیلی مهم است

 ـ رسالت شعر طنز به نوعی تربیت اخلاقی و اصلاح است؟

بله اصلاح در آن خیلی مهم است. یک اتفاق ناهنجار را می‌تواند رفع کند و یا تذکر بدهد. یکی از کارهای طنز این است که اتفاقا آن ناهنجاری را زشت‌تر از آنچه که هست نشان دهد با استفاده از اغراق و مبالغه. برای این که ما بیشتر خجالت بکشیم از این زشتی و آن را بیشتر ببینیم. اصلا به نظر ما شاید این قدر زشت به نظر نیاید که این کار را انجام بدهیم. دروغ خیلی زشت است. با دروغ پایه‌های جامعه می‌لرزد و از آن اتفاقات ناهنجار دیگری هم برای همین ابتدای خراب، اتفاق می‌افتد. 

 ـ در حالیکه  می‌تواند با زبان بسیار نرم‌تر آن را بیان کند. 

بله. در هنر می‌توان در جنبه مکتوبش اتفاق بهینه را در نظر داشت. طنز می‌تواند در انواع مختلفی از جمله کاریکاتور، سینما و تئاتر فعالیت خود را بیان کند و با مخاطب ارتباط برقرار کند. طنز می‌تواند در قالب یک عکس طنز آمیز نکات خود را به خوبی بیان کند. 

یکبار تصویری را دیدم. خیلی جالب بود لحظه‌ای را شکارکرده بود که یک عده گوسفند داشتند از پل عابر پیاده عبور می‌کردند در حالی که برخی از عابران در حال عبور از خیابان و زیر پل عابر پیاده بودند! این تصویر کاملا طنز چون تضاد و تناقض را در جامعه نشان می‌داد جذاب است. یا مثلا تصویری دیدم که دیوار تیمارستانی را نشان می‌داد در حالی که افراد بستری در حیاط تیمارستان حالت خوب و با آرامشی داشتند در بیرون دیوار دعوا و کشمکش بین افراد مختلفی در جریان بود. این تصاویر بسیار جذاب و زیبا و تأثیر گذار هستند. از این بهتر؟ از این تلخ‌تر؟ چگونه می‌توان گفت.
 
طنز در همه هنرها می‌تواند حضور داشته باشد. به همین دلیل ما در حوزه هنری بارها فکر کردیم که دفتر طنز آیا می‌بایست زیر نظر واحد ادبیات باشد؟ آیا زیر نظر واحد سینمایی باشد؟ اگر زیر نظر واحد ادبیات باشد! طنز که صرفا ادبیات نیست! هر چند که بیشتر فعالیت‌های آن در حوزه ادبیات است. البته بخشی بر می‌گردد به میزان بودجه و بخشی نیز سلیقه‌ای است. 

وقتی یک کار هنری مثلا یک فیلم سینمایی به صورت طنز در می‌آید مخاطب هم علاقه خودش را به حضور در سینما نشان می‌دهد. نیاز جامعه امروز ما طنز است . یک وقت‌هایی بودجه نباشد در حوزه ادبیات متمرکز می‌شویم. 

ـ اما واقعا و لزوما هنر طنز، سرایش طنز در بستر تاریخ و در جامعه امروز چیست و چرا باید به طنز بپردازیم؟

در همه جوامع این گونه است که نصیحت گریزیم. یک وقت‌هایی چیزی را به ما گوشزد می‌کنند. خیلی دوست نداریم و همیشه جبهه می‌گیریم. برای رفع برخی از شرایط ناهنجار جامعه یک زبان کیفی نیاز داریم که با شیوه نرم و لطیفی اتفاق بیفتد. شما به هر کسی بگویی فلانی عیب و ایراد دارد. معمولا یا می‌خواهد توجیه کند و یا می‌خواهد بگوید که آن عیب و ایراد را ندارد. در همه جوامع ناهنجاری هست. حالا در برخی جاها موفق عمل کردند اما در همانجا هم باز مقداری ناهنجاری وجود دارد. در همه جوامع لازم است چیزی مثل طنز وجود داشته باشد که این ناهنجاری‌ها و این اتفاقاتی که شایسته نیست اصلاح شود و برای ادامه درست حیات یک جامعه چیزهایی که چوب لای چرخ حرکت جامعه می‌گذارد را نشان دهد. 
 
در حوزه دفاع مقدس فیلمی ساخته شده که قابل مقایسه با سایر فیلم‌های طنز در این حوزه نیست. فیلم لیلی با من است در اوج طنز است. از ابتدا تا انتهای فیلم طنز را می‌بینیم. ولی شخصیت اصلی فیلم را نمی‌توانی بزدل بدانی. کل فیلم را که تماشا می‌کنیم اصلا آن آدم را انسان بدی نمی‌بینیم. 
 
این قدرت کارگردان و تدوین خوب و فیلمبردار خوب است که می‌تواند این مطلب را منتقل کند. طنز می‌تواند بخشی از وظیفه اصلاح را بر عهده بگیرد. جامعه‌ای که طنز نداشته باشد بخشی از انتقاد را از دست داده است. انتقادی که متفاوت است با کلام عادی اگر طنز در جامعه نباشد از نظر من آن جامعه بیمار است. اگر شوخی عاقلانه و هنرمندانه و هوشمندانه نداشته باشیم که درسی از خردمندی در آن نباشد تبدیل به لودگی می‌شود. خردمندی یعنی نیاز در طنز. قطعا آدمی که سهمی از خرد ندارد نمی‌تواند طنز پرداز خوبی باشد. 
 
این لودگی را با فکاهه اشتباه نگیرید. خود فکاهه بخشی از شوخ طبعیه که توانایی لازم را می‌خواهد که بتواند فکاهه نویس شود. بتواند لبخند را به روی لب‌های دیگران بیاورد ولی ما اوج هنر طنز را می‌خواهیم و آن را نوع طنزی که بدانیم قطعا تأثیر اجتماعی دارد. تأثیری در راستای رفع شدن یکسری از ناهنجاری‌ها.
 
ـ استاد شما به بخش اعظم شعر امروز و به خصوص شعر طنز اشراف دارید. کتاب‌هایی که اخیرا چاپ کرده بودید جریانی را در شعر طنز جامعه امروز نشان داده، بنابراین نمودار شعر طنز را در این دهه چگونه می‌بینید؟ به نظر شما در کدام دهه شعر طنز بهتر و موفق‌تری داشتیم؟ طبیعتا در دهه ۶۰ درگیر جنگ بودیم و طنازی که ادبیات می‌توانست ارئه دهد فضایی نداشت. دیدگاه شما چیست؟ ولی شاید شما بخواهید بگویید اتفاقا در آن دوران مردم بیشتر نیاز به چنین فضایی داشتند و شاید اتفاقات تأثیر گذاری افتاده. دیدگاه و نمودار شعر طنز را چگونه تعریف می‌کنید.
 
طنز ارتباط مستقیم دارد با شرایط اجتماعی. باید تحلیلی راجع به شرایط اجتماعی داشته باشیم بببینیم دهه ۶۰ تا ۸۰ چطور بود. و در کنار این طنز را ببینیم. در جامعه ما به دلایل وجود اقوام مختلف، اقلیم‌های مختلف آب و هوای متفاوت تأثیرات متفاوتی روی آدم‌ها داد. پوشش، نوع اعتقادات و ... . مثلا ما اهل تسنن داریم، تشیع داریم اهل کتاب را داریم. هم وطن مسیحی و .... داریم. 

حالا در این شرایط حرفی گفتن که تمام جامعه را راضی بکند کار دشواری است. باید به گونه‌ای صحبت کنیم که کسی را ناراحت نکند و دیگری را به خاطر اعتقاداتش کنار نگذارد چرا که شاید اعتقاداتش همین باشد. در چنین جایی باید متفاوت صحبت کرد. حالا باید شرایط را در دهه‌های مختلف بررسی کنیم ببینیم چطور است در فلان دهه چگونه باید حرف می‌زدیم که  نزدیم در فلان جا چه شرایطی داشتیم؟ چقدر باز بود؟ اینها خیلی مهم است. ما در دوره‌‌های مختلف فضاهای بازی داشتیم، فضاهای بسته‌ای داشتیم باز به‌دلایل مسائل سیاسی فضاها متفاوت شده است. الان معتقدم خیلی جاها فضای آزادی وجود دارد. تیتر برخی روزنامه‌ها را که می‌خوانم تعجب می‌کنم که این چه‌طور چاپ شده یا برخی مقالات. گاهی گمان می‌کنم شاید گاهی از آن ور آب آمده اینجا ولی در زمانی همین مقاله نمی‌توانست چاپ شود. ممکن بود آدم‌های تندتر مشکلاتی را برای آن روزنامه ایجاد کنند. نمی‌خواهم بگویم الان اصلا چنین اتفاقی نمی‌افتد. ولی فضا بازتر شده است. 
 
دوره‌ای که دفتر طنز شروع به کار کرد خیلی دوره‌ درخشانی نبود. گاهی حسرت آن دوره را می‌خورم که چرا تکرار نشد. این به این معنی نیست که طنز پیشرفت نکرد، شاید بر می‌گردد به تازگی.  
 
این جریانی که آن روزها خیلی بیشتر به دل می‌نشست یا آن زمان هر کاری ارائه می‌شد و کار نویی به نظر می‌رسید. تعداد کسانی که در این فضا جدی‌تر بودند و به میدان می‌آمدند. بعدها هر کسی به خودش اجازه می‌داد بیاید در این فضا. اوایل اتفاق خوبی افتاد که خیلی‌ها به طنز رو آوردند. الان طوری شده که جوان‌های زیادی داریم که خیلی‌ها وارد این حوزه شدند و خیلی موفق‌اند. هر کسی که فرصت پیدا کرد و علاقه‌مند بود آمده و فضا برایش باز هست. زمانی این امکان وجود نداشت. الان اثر دارد و می‌تواند چاپ کند با ناشر خصوصی کار کند. این‌ها همه متأثر از شرایط محیط است که تحلیل‌اش بسیار زمان می‌برد. شاید در این فرصت مختصر نشود دقیق گفت. ولی به نظر من از نظر کیفی هنوز نیاز به تأمل بیشتری است تا اتفاقات بهتری از لحاظ کیفی، بیفتد.
 
مروری بر شاعران طنز سرا

ـ استاد از شاعران طنز دهه‌های ۶۰ تا ۰) نام ببرید. آیا چون دهه ۶۰ آغاز گر این جریان به صورت جدی بود می‌توان گفت بهترین دوره بود؟ می‌توانیم شاعران طنز سرای این دهه را مرورکنیم ؟ 

آقای زرویی نصر آبادی که هم درحوزه نثر که کتاب تذکره المقامات را انجام دادند بهترین کار را تا الان انجام داده و تا به حال کسی نتوانسنه چنین کاری کند. برخی نزدیک شدند، اما به اسم ایشان ثبت شد و ماند. که بر اساس تذکره الاولیا عطار آماده شده بود، در کنار همان کار مخصوصا در مثنوی‌هایی که داشت تعدادی از آن‌ها مثال زدنی شد. مثل «با معرفت‌های عالم». زمان سهل و ممتنع دقیقا مصداق همان بود.
  
مطالب را روان و ساده راجع به هر مسئله‌ای که علاقه‌مند بود در روزنامه خطاب به پسرش می‌نوشت یا هر جا مسئله اجتماعی را مطرح می‌کرد با طنز مدیر و کارمند می‌نوشت و می‌گفت: حالا که پشت میزی گمان نکنی  میز به آدم‌ها وفا می‌کند و یا .... هر بار به مسائل مبتلا به جامعه توجه می‌کرد و خطاب به پدرش می‌گفت و روان و قابل استفاده حتی برای مخاطب عام می‌گفت. شعر در اوج ویژگی‌های شعری درست و معیار بارز شعری بود ولی یکی از ویژگی‌های دیگر هم این است که مخاطب عام (نه عوام که هیچ دخالتی در شعر ندارند و به صورت عمومی که تخصصی به شعر نگاه نمی‌کنند) از آن لذت ببرند. 
 
من با کسی که به زبان فارسی اهمیت ندهد مشکل دارم. هر کار دلش خواست بکند به اعتقاد این که این شعر طنز است. ما حق نداریم چنین کاری کنیم . خود شعر اتفاقی است که در زمان می‌افتد حالا اگر ما معیارهای آن زبان را درست نمی دانیم چگونه می‌خواهیم اتفاقی در این زمان به وجود بیاوریم؟
 
روی همین حساب شاید نشود خیلی‌ها را اسم برد کسانی که زبان برایشان اهمیت دارد و در شعر غیر طنزشان هم معلوم است. مثلا کسانی مثل آقای سعید سلیمان‌پور که خیلی خوب حواسش به زمان هست. اگر کلماتی که در طنز استفاده می کند جایگاه زمان را خراب نکنند. 

آقای سعید بیابانکی؛ حالا ممکن است کسانی را که نام می‌بریم بخشی از کارهایشان را هم دوست نداشته باشم و سلیقه‌ای باشد یا این که آقای اسماعیل امینی ، چون معلم زبان ادبیات است، قطعا جایگاه زبان را خوب می‌دانند. 
 
امیدمهدی نژاد از پاسداران زبان فارسی است. از جوانترها بخواهم بگویم که درخشیدند، کسانی مثل سعید طبری، امیر سادات موسوی کسانی هستند که به زبان اهمیت می‌دهند. صابر قدیمی به موضوعات تازه می‌پردازد و در این بخش موفق است و البته دوست داشتم که صابر به زبان اهمیت بیشتری بدهد. این بدین معنی نیست که همه اشعارش بی‌اهمیت به زبان است. نه این طور نیست ولی در پیدا کردن سوژه و موضوعات و طنز آینده و شیرین کردن جز معدود کسان موفق است.
 
کسی که این توانایی را دارد، کمی زبان و ساختارش را باید توجه بیشتر از این که دارد بدهد. البته الان هم توجه دارد چراکه دانشجوی فوق ادبیات است و قطعا کسی که در این مرحله است زبان برایش اهمیت دارد اما از کسانی که باید اسم می‌بردم و نبردم عذر می‌خواهم.
 
در شعرکلاسیک و موزون در عروض قدیم چیزی داریم که به ما کمک می‌کند مثل ردیف، قافیه و وزن ولی در شعر آزاد شروع می‌کنید با دریای وسیعی از کلمات که هنوز نمی‌دانیم با آنها می‌خواهیم چه کنیم که کار سخت‌تر می‌شود.

حالا شما همان قالب را هم شعر طنز می‌کنید که کار به مراتب سخت‌تر می‌شود. علیرضا لبش یکی از موفق‌ترین‌ها در این حوزه است که به شعر سپید با موضوعات روز به بهترین شکل کار می‌کند.
 
بخواهید با کار آزاد مخاطب را جذب کنید کار دو چندان سخت‌تری می‌شود اما علیرضا لبش به موفق‌ترین شکل تا امروز این کار را انجام داده است. 
 
شاید به شعر امیر کبیرش اشاره کرد، یا مرز پر گهر که جزء اشعاری است که می‌شود به آن رشک برد و چقدر توانمند از عهده‌اش بر آمده است و با شعر سپید در چند سطر کوتاه این مفهوم و زیبایی را با طنز به رخ کشیده است.  
 
آسیب شناسی شعر طنز

ـ می‌خواهم شعر طنز امروز را از منظر خودتان آسیب شناسی کنید 

شاید آسیبی که من بخواهم الان بگویم تازگی نداشته باشد. همه می‌دانیم آن را. ولی باز لازم است تذکر بدهیم، طنز پرداز لازم است که حواسش به این باشد که به خوش آمد مخاطب خیلی فکر نکند اصلا این مهم نیست. جایی اثری را خواندید، صدای قهقهه از جایی شنیدید یا نشنیدید اصلا اهمیت ندارد. مهم این است که چقدر فرهیختگان و مخاطبان جدی از شعر شما در آن‌جا حظ کردند و لذت بردند. این مهم است. اگر به ذوق مخاطب‌ها بخواهید اثری خلق کنید به خصوص شعر؛ 
 
چقدر شب داستان داریم مگر؟ اما شب شعر داریم. اصلی‌ترین آسیب شعر طنز همین است به عنوان اولین مورد و مورد دیگر اینکه باید بدانیم راجع به چه موضوعی می‌خواهیم سخن بگوییم. اینکه من می‌خواهم طنز بگویم ببینم چه می‌شود! این ممکن است در مفاهیم اشعار آزادی که در شعر جدی خود می‌گوییم مشکل نباشد، ولی در طنز باید بدانیم برای چه می‌خواهیم طنز بگوییم دقیقا باید بدانی الان می‌خواهیم راجع به موضوع سیاسی که الان در کشور اگر بی‌هدف شروع شود کار طنز پرداز چقدر سخت می‌شود.
 
من خودم وقتی می‌دانم می‌خواهم راجع به چه چیزی بگویم خیلی بهتر از آب درآمده تا آن‌هایی که گفتم بگذارید شعر بگویم.
 
اگر کسی می‌خواهد طنزپرداز شود نگران خوش آمد برخی از مدیران هم نباشد. مدیران برای حفظ برخی از جایگاه‌های خودشان شما را آنچنان که خودشان می‌خواهند دوست دارند. طنزپرداز نباید آنچنان که دیگران دوست دارند بگوید. باید خودش باشد، یکی شیوه‌ای دارد یکی ذوقی دارد بنابراین با رعایت معیارها و موازین عاقلانه و هوشمندانه و رعایت اخلاق جامعه باید اثرش را ارائه دهد.
 
این مطلب در شعر جدی هم مصداق دارد. اما در شعر طنز از شما انتظار ارشاد و اعتراض نسبت به رفتار ناپسند هست. چون این انتظار از شما هم هست همین متفاوتش می‌کند. در طنز با «من» خودمان کاری نداریم.  
 
شما وقتی در خانه هستید و شعر برای خودتان می‌گویید کسی با شما کاری ندارد و نمی‌خواهد که تغییرتان بدهد؟ اما از طنز پرداز که دائم در ارتباط با جامعه است می‌خواهند جور دیگری باشد. این آفت بزرگ که اگر حواسمان نباشد می‌افتیم در آن خطی که دیگران می‌خواهند. 
 
پشت کردن و اهمیت ندادن به زبان فارسی، یکی دیگر از آسیب‌هایی است که طنزپرداز هر چقدر شیرین زبان باشد، هر چقدر ظریف بتواند حرفش را بیان کند باز هم لطمه می‌خورد مثل خیلی‌ها که طنز شفاهی خیلی خوبی دارند ولی همین آدم از زبان استفاده درستی نمی‌کند. افراد زیادی داریم که طنز شفاهی دارند و معروفند به طنز شفاهی در رسانه‌ها. ولی همین آدم وقتی می‌آید طنز مکتوب می‌خواهد بنویسد می‌بیند در شعر مکتوب چون با زبان سر و کار دارد، جایگاه زبان را به معنی واقعی در نیافته، مشکل پیدا می‌کند. 
 
استفاده از تعدادی عناصر است که خودش طنز ایجاد می‌کند. طنز فقط بیان حرف شیرینی است. برخی‌ها همان می‌کنند فقط طنز این است که چه چیز شیرینی بیان کنیم؟ برخی موارد طنز در خود ساختار زبان اتفاق می‌افتد. بازی‌های زبانی، و خیلی از عناصر دیگری در ساختار زبان است. یعنی در فرم اتفاق می‌افتد و نه در محتوا. بخشی از طنز در محتوا اتفاق می‌افتد. آن‌ها که فقط به محتوا فکر کردند طنز پردازان خیلی موفقی نبودند یا اگر بودند در برخی جنبه‌ها موفق بودند مثلا از رحیم رسولی اسم می‌برم. به اعتقاد من جزو یکی از بهترین طنز پردازهاست. 
 
حالا ممکن است برخی مضامین را نپسندم. رحیم رسولی هم در فرم و هم در محتوا به بهترین شکل توانسته عمل کند. هم آدم شیرینی است. هم طناز شفاهی خوبی است و هم به زبان اهمیت می‌دهد. 
 
راه‌های طنزپرداز شدن
 
ـ لطفا چند کتاب نام ببرید برای کسانی که می‌خواهند به این حوزه ورود کنند و کتاب‌هایی که هم رویکرد آموزشی داشته و هم برای کسانی که استاد نداشته‌اند و شعر را با جلسه و شنیدن شروع کرده‌اند جذاب باشد. 
 
یکی از روش‌ها این است که غیر مستقیم آموزش می‌بینند. چرا که تمام آثار شعرای گذشته و آن‌ها که منابع مکتوب و حتی جدی دارند را بخوانند. حتی رمان هم بخوانند درکارشان تأثیر دارد. هر چقدر دانش و اطلاعات بیشتر شود قطعا در طنز استفاده می‌کند. این جور نیست طنزپرداز همه کار را کنار بگذارد و فقط طنز بخواند ولی اگر فرصت نمی‌کند دست کم فقط طنز‌ها، چه شعر چه نثر را حتما بخوانند اگر آن پایه را محکم نکنند اصلا نمی‌توانند به جایی برسد. ما اگر ندانیم عبید که بوده و چه کار کرده، چطور می‌توانیم طنز پرداز شویم. هر شگردی که امروز به کار می‌بریم می‌بینیم به عبید وصل می‌شود. 
 
هر چه در روزنامه است، پی می‌گیریم می‌بینیم بر می‌گردد به علامه دهخدا. یکی از دوران طلایی طنز‌ها دوران مشروطه است. طنز بیرون مرزها و درون مرزها.

خواندن «هپ هپ نامه» را  به «ترک زبان‌ها» توصیه می‌کنم. هپ هپ میرزا علی اکبر را بخوانند. برای ترک زبان‌ها لازم است. 

الان ترک زبان‌ها با آقای کریم مراغه‌ای آشنا هستند که من در کودکی رنگارنگ کریم مراغه‌ای را خوانده بودم و واقعا از نگاه آن به مسائل جامعه لذت می‌بردم. او به کوچکترین مسائل توجه می‌کرد.

در هر صورت لازم است منابع گذشته را کامل بخوانند به دوره‌ها که نزدیک‌تر می‌شویم مجله گل آقا را باید ورق بزنند و ببینند طنز مطبوعاتی ما با آن طنز پردازان قوی که آنجا جمع شدند چگونه شوخی می‌کردند و شعر می‌گفتند برای روان شدن در شعر گفتن آقا ابوتراب خجلی یکی از بهترین آثار است. 
 
ـ پیشنهاد می‌کنید دوستان سیر مطالعاتی داشته باشند؟
 
بله حتما در روزگار ما ابوتراب جلی را حتما نگاه کنند. از مرحوم گل آقا، کیومرث صابری و خیلی‌های دیگر که شاید نشود همه را الان نام برد. 

تعداد کسانی که بتوانند طنز بگویند کم هستند
ـ از کتاب‌های خودتان بگویید.

اولین کار من که به تشویق عبدالجبار موسوی چاپ و منتشر شد، مجموعه املت دسته دار است. اسمش بر گرفته از یک غذا است. به نام کتلت دسته دار. خیلی متنوع است. انواع و اقسام اشعار در آن موجود است. در شرایط متفاوتی که شعر گفتم در آن جمع شده است. من خودم هنوز املت دسته دار را بیشتر از همه آثارم دوست دارم.
 
کتاب بعد با عنوان «نزدیک ته خیار» بود که می‌گفتند اسمش چرا این طور است گفتم معتقدم طنز یک چیز تلخ و شیرین است.
 
قدیم خیار را، ته تلخ میشناختیم بعدها با تکنولوژی و تغییر ژن باعث شد خیار ژن خوب بشود وته‌اش تلخ نباشد. قدیم‌ها ته خیارها مثل زهر بود و باید می‌انداختی دور. الان اینطور نیست. برای همین نام کتاب را گذاشتم نزدیک ته خیار. سعی کردم اسم معمولی و متعارف نباشد. مجموعه نثر و شعر است نزدیک ته خیار. 
 
مجموعه بعدی، فیض بوک کارهای مطبوعاتی من است که در روزنامه تهران امروز چاپ شده بود که بعدها تعطیل شد.
 
ما ستونی داشتیم در «روزنامه تهران امروز» به نام «دیزی سه نفره» که دو روز در هفته من می‌نوشتم، دو روز سعید سلیمان‌پور از ارومیه و یک مدتی اسماعیل امینی نوشت. اینها را جمع کردم و نگرانی نداشتم  طنز مطبوعاتی‌ام یک درجه از شعرهای خوبم پایین‌تر باشد.
 
طنز مطبوعاتی قابل ارئه کم داریم به همین دلیل هم من توانستم مدعی بشوم آن‌ها را چاپ کنم روی همین حساب اشعار مطبوعاتی را که انتخاب کرده و با عنوان رسانه‌ای فیض بوک چاپ کنم. 
 
ـ در حوزه شعر طنز آموزش واقعا اتفاق می‌افتد؟
 
همان کتاب که گفتم می‌خواندید و خودش آموزش غیر مستقیم است. همین حضور در جلسات، حضور در جلسات نقد و بررسی کتاب طنز یعنی آموزش. آموزش صرفا این نیست که تخته سیاه بگذاریم و از آلفا بگوییم که شعر این است آن است، نه!

قدما هیچ کدام با آموزش، شاعر نشدند هیچ وقت حافظ نرفته جایی شعر یاد بگیرد محافلی داشتند. یک مرید و مرادی بوده و رفته از سرزمینی به سرزمین دیگر او را پیدا کرده برایش شعر خوانده است. این تصور نباید باشد که برای شعر جزوه‌ای دربیاید. 

عشق آمدنی بودن نه آموختنی
 شعر هم آمدنی بود نه آموختنی 
 
یک بخشی از  آن آموختنی است ولی بخش عمده‌اش آمدنی است. باید جان آن آدم شاعر باشد که با آموزش و تقویت رفع اشکالات فنی شاعر شود.
 
ـ به عنوان حرف آخر نکته باقی مانده از شعر طنز امروز بگویید.
 
من به کسانی که مسئولان فرهنگی این کشورند می‌گویم: اصلا از طنز و طنز پرداز نترسند برای این که اتفاقا طنز پرداز دوست جامعه است. 
مسئولان فرهنگی با هنرمندان بیشتردر ارتباطند و در این حوزه‌ها تأثیر گذارند.
 
از طنز پرداز حمایت کنند. از هنرمندی که توانایی ویژه دارد یعنی شاعر است و شعری ویژه است، نثر نویسی است اما ویژه است، طنز می‌نویسند و توانایی دو برابری دارد. این چنین آدمی را کمتر می‌توانید پیدا کنید. چرا چنین آدمی را به راحتی کنار می‌گذارید و از گردونه خارج می‌کنید. 
 
چه کسی می‌تواند منکر این شود کسی که دنبال اصلاح جامعه است دنبال اصلاح رفتارهای نابهنجار اجتماعی است، چرا باید این آدم بدی قلمداد شود؟ این آدم می‌خواهد یک چیزی درست بشود. این آدمی است که می‌خواهد سازندگی ایجاد کند چطور می‌تواند آدم بدی باشد؟
 
اگر پروژه‌ای که در دست دارید را دوست ندارید و با آن رابطه برقرار نمی‌کنید بیابید ببینید اشکال کار کجاست. ذره‌ای به این فکر کنید که شاید اشکال کار در شماست در شما به عنوان مدیر است که کارت را درست انجام نداده‌ای. هیچ وقت تصور نکنید که دیگران مشکل دارند و شما  مبرا از هر گونه اشکال هستید. این‌ها را اگر رعایت کنید ما می‌توانیم از طنز به عنوان یک ابزار قدرتمند استفاده کنیم برای پیشبرد تمام اهداف و هر هدفی.
 
نظر شما