جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۳۶
کد خبر: ۹۷۲۳۱
|
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۰
فیلم سینمایی تاریک ترین ساعت روز گذشته با حضور محمدرضا مقدسیان و سجاد مهرگان در فرهنگ‌سرای اندیشه نقد شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگ‌سرای اندیشه، سی و سومین نشست «فیلم و اندیشه» با تحلیل و بررسی فیلم سینمایی «تاریک‌ترین ساعت» عصر سه‌شنبه ۲۸ فروردین ماه با حضور سجاد مهرگان و محمدرضا مقدسیان در فرهنگ‌سرای اندیشه برگزار شد.

از روزهای متزلزل زندگی چرچیل تا یادآوری اتحاد متفقین

جو رایت، کارگردان خوبی که بزرگ نیست
مهرگان در ابتدای این نشست درباره تاریک‌ترین ساعت Darkest Hour گفت: اولین نکته‌ای که با دیدن این فیلم به ذهن مخاطب می‌رسد این است که تمام بار فیلم روی دوش «گری الدمن» است. این موضوع یک بار دیگر به ما یادآور می‌شود که جو رایت کارگردان این اثر، کارگردان بزرگی محسوب نمی‌شود هرچند کارگردان خوبی است.

این منتقد ادامه داد: اگر اولین تجربه «رایت» در سینما «غرور و تعصب» را ببینید، تصور می‌کنید که کسی وارد سینما شده تا آثار سینمایی شکسپیروار بسازد اما کم کم رایت از این رویکرد فاصله گرفت. در «تاوان» هم ما با کارگردانی مواجهیم که بسیار کاربلد است اما بزرگ نیست. چون هنوز هم در آثارش سکانس‌های اضافه زیادی می‌بینیم یا میزانسن‌هایی داریم که از لحاظ زیبایی شناسی بسیار چشم نواز است اما از منظر کارکرد دراماتیک بسیار ضعیف‌اند.

وی درباره مقایسه این اثر با دیگر آثار بازیگر محور سینما گفت: ما وقتی فیلم شاهکاری مثل «خون به پا می‌شود» را می‌بینیم و کنارش بازی دنیل دی لوییس را می‌بینیم یا فیلمی مثل «رایحه خوش زن» را با بازی آلپاچینو می‌بینیم با فیلمی مواجه می‌شویم که هم در مضمون و هم در تم کلی و هم در بازیگری فیلم‌های خوبی محسوب می‌شوند. «تاریک‌ترین ساعات» برای اما شبیه به کاپوتی است که فلیپ هافمن فوق العاده ای دارد اما فیلم خوبی نیست یا مثل «میلک» است که شان پن فوق‌العاده‌ای دارد اما فیلم خیلی فیلم بدی است.

سجاد مهرگان در ادامه گفت: این فیلم در کارگردانی از دیگر فیلم‌های جو رایت هم ضعیف‌تر است. در قاب بستن‌ها هم ایراداتی دارد. جایی در فیلم ما اتاق جنگ را می‌بینیم که قرار است چرچیل در یک سخنرانی همه مسئولیت را به گردن بگیرد. اما هیچ یک از ما این سخنان را باور نمی‌کنیم.

این منتقد ادامه داد: اما «تاریک‌ترین ساعت» از نظر زیبایی شناسی، نور و در حوزه فنی تمام آنچه که از کارگردان کارکشته‌ای مثل جو رایت انتظار می‌رود را دارد ولی به طور کلی  بزرگترین اتفاق این فیلم بدون شک گری الدمن است.

از روزهای متزلزل زندگی چرچیل تا یادآوری اتحاد متفقین

داستان چرچیل در متزلزل‌ترین روزها
محمدرضا مقدسیان نقد خود درباره فیلم را اینگونه آغاز کرد: به نظر من هم «تاریک‌ترین ساعت» فیلم متوسط الحالی است با این معیار که اوضاع سینما بسیار متوسط است و اساسا فیلم‌های متوسط در شرایط فعلی فیلم‌های خوبی محسوب می‌شود. حال سینمای دنیا خوب نیست مجموع فیلم هایی که در اسکار به نمایش درآمده‌اند را اگر در کنار هم بینید بهتر متوجه این موضوع می‌شوید.

وی افزود: در دل این فیلم‌های متوسط این سالها، این فیلم به خاطر بعضی ویژگی‌ها که برجسته‌ترین آنها بازیگری و چهره آرایی فنی فیلم است؛ هائز اهمیت است. به نظر من هم بعضی از شخصیت‌ها اضافه‌اند و کارکردشان پر کردن قاب است. اما از منظر کارگردانی و به ویژه درباره همان سکانس اتاق جنگ که به آن اشاره شد، نظر دیگری دارم.

این منتقد اضافه کرد: این مهم است که ما پیش از دیدن فیلم بدانیم که درباره چه چریلی حرف می زنیم. «تاریک‌ترین ساعت» داستان چرچیل است از اولین لحظه ای که نخست وزیر می شود. چرچیل متزلزل‌ترین شخصیت فیلم است. قرار است او بیاید و در سخت ترین برهه تاریخی مسئولیتی را قبول کند و احتمالا اتفاق خوبی را رقم نزد و بسوزد تا در نهایت آن کاراکتر اصلی نخست وزیر انگلستان شود بدون آنکه رقیبی داشته باشد. نفر دوم را راس کار می‌گذارند تا بسوزاندش تا نفر اول که نخست وزیر شد کسی نگوید کاش آن یکی شده بود.

مقدسیان اضافه کرد: این یک حرکت پلوتیکال است. به لحاظ داستانی هم می‌بینیم که رهبر اصلی حزب عوام و کسی که قرار است نخست وزیر شود که قبول نمی‌کند به دنبال عیب جویی از چرچیل هستند تا در نهایت او را نابود کنند. هیچ چیز به نفع چرچیل نیست، چرچیل در ضعیف‌تربن موضع خودش قرار گرفته و هیچ کس پشت او نیست. آدمی که قرار است ضعیف باشد حتی وقتی که مسئولیت یک چیز را قبول می‌کند خودش هم صددرصد باور نداردکه آن را پذیرفته است. پس اگر چرچیل در آن سکانس طوری ظاهر می‌شد که در انتها در مجلس ظاهر شد برای من که این فیلم را می بینم یک تناقض فاحش بود. چرچیل ضعیف باید کم کم به جایی برسد که تقویت شود تا طوری حرف بزند که مردم پشت سر او بایستند. در آن موقعیت چرچیل باید یک موقعیت خاکستری داشته باشد تا نه خودش و نه اطرافیانش نپذیرند که او آدم قوی است. با این رویکرد و با این منطق شیوه کارگردانی اتاق جنگ و همه نماهای تو در تویی که می بینیم، معنادار می‌شود.

از روزهای متزلزل زندگی چرچیل تا یادآوری اتحاد متفقین

جایگزین کردن کلمه به جای اسلحه
سجاد مهرگان در ادامه گفت: «تاریک‌ترین» ساعات درباره جایگزین کردن کلمه به جای اسلحه است. و نمایانگر استعداد بالقوه چرچیل در تکلم قوی انگلیسی‌اش که این فیلم را تبدیل می کند به فیلمی که ما پیش از این اهمیتش را برای انگلیسی ها درک کرده‌ایم مثل سخنرانی پادشاه The King's Speech به کارگردانی تام هوپر. این فیلم درباره کلام است و باید هم میزانسن روی همین موضوع قرار بگیرد.

وی افزود: وقتی از اشکالات این فیلم سخن می‌گوییم به این معنی نیست که «تاریک‌ترین ساعت» سکانس‌های جذابی ندارد. یکی از مهم‌ترین مزیت‌های این فیلم توجه ویژه به ابژه‌هایی است که ما از چرچیل به یاد داریم. مثلا از عینک او، قیافه بول داگی  Bulldog چرچیل، چاقی‌اش، مِن مِن کردن‌هایش زمان حرف زدن، سیگار کشیدنش و از کلاه‌هایش و البته از سوژه مهم زندگی چرچیل؛ «زنش» که یک بار دیگر به ما یادآور می‌کند که پشت هر مرد موفق یک زن قدرتمند وجود دارد. اما همه این زیبایی ها باعث نمی‌شود که دکوپاژهای باسمه‌ای و پروپاگاندای محض آن را نادیده بگیریم.

این منتقد در ادامه درباره رابطه اتفاقات این فیلم با حقیقت گفت: اتفاقی که در بندر دانکرک افتاد اگر اولین شکست مفتضحانه تاریخ نباشد، قطعا دومینش هست. اما ببینید که چه طور این واقعه در سینما قلب می‌شود و چه در فیلم دانکرک Dunkirk و چه در همین فیلم به عنوان دست آورد بزرگ برای انگلستان از آن یاد می‌شود.

وی اضافه کرد: سه بندر وجود دارد و نیروها در این سه بندر مستقر شده اند اما انگلیسی ها فقط می توانند سربازان بندر دانکرک را نجات بدهند آن هم به خاطر آتش بس سه روزه‌ای که خود هیتلر به چرچیل می‌دهد. که اگر این سه روز نبود، تمام نیروهای انگلیسی و فرانسوی کشته می‌شدند. آن هم فقط به این دلیل که بگوید من با انگلستان کاری ندارم.

«تاریک‌ترین ساعت» یادآوری اتحاد متفقین است
مهرگان ادامه داد: نکته مهمی که درباره چرچیل وجود دارد این است که او بسیار اهل سیاست بود. جنگ با آلمان را چرچیل آغاز کرد آن هم با جنگنده هایی که به خاک این کشور فرستاد. جنگ با انگلستان برای هیتلر چیزی نداشت. این دروغ بزرگ را هیچ وقت در این فیلم‌ها نشان نمی‌دهند.

وی افزود: این اتفاق برای مردم آمریکا هم افتاد. مردم آمریکا علاقه‌ای نداشتند تا بار دیگر وارد یک جنگ جهانی شوند. یکی از شعارهای معروف روزولت این بود: «من نمی گذارم هیچ جوان آمریکایی دوباره بمیرد». آنجا سیاست های روزولت نبود که مردم را مجبور به این کار کرد. هالیوود بود. تاریخ پروپاگاندای هالیوود را که بخوانید می بینید به ویژه دو کمپانی بزرگ هالیوود برادران وارنر Warner Bros و پارامونت پیکچرز Paramount Pictures با فیلم‌هایی که می سازند مردم را نسبت به هیتلر می‌ترساند. با اینکه سنای آمریکا مخالف جنگ بود و حتی هالیوود را محکوم کرد اما سردمداران هالیوود که عموما یهودی بودند و خانواده‌هایشان در اروپا ساکن بودند، توسط هیتلر نابود می‌شدند و آنها چاره کار را در ورود آمریکای قدرتمند به جنگ می‌دانستند.

این منتقد در ادامه توضیح داد: آلمان می‌خواست فرانسه را بگیرد چون او را مقصر قحطی بزرگ دهه 20 آلمان می‌دانست و مردم دوست داشتند انتقام بگیرند. حمله‌اش به لهستان هم به این بهانه بود که لهستان بخشی از خاک آلمان را گرفته بود اما علاقه‌ای به جنگ با انگلستان نداشت. این موضوع را می‌توانید با یک سرچ ساده و پیدا کردن نقشه هیتلر به خوبی درک کنید.

وی در پایان سخنان خود گفت: این دقیقا عکس آن چیزی است که ما در فیلم می‌بینیم. انگلستان در شرایط کنونی بسیار به این پیمان متفقین نیازمند است. بهانه اش برای بازسازی تاریخ در چنین فیلم‌های هم همین موضوع است. او به اتحاد افرانسه و آمریکا نیاز دارد. الان نمونه عینی‌اش را در جنگ با سوریه می بینید. انگلستان دوست دارد مدام این موضوع را به یاد کشورها بیاندازد که اگر ما دور هم جمع شویم چه کارهای بزرگی می‌توانیم بکنیم.

نظر شما