به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در آستانه سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، سومین برنامه از شب شعر «سبوی عاشقان» پیشکش شاعران آیینی به ساحت امام خمینی(ره) جمعه یازدهم خردادماه در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. در این مراسم که با اجرای محمدجواد شرافت همراه بود، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور، احمد بابایی، پیمان طالبی، حامد خاکی، محمد رسولی، رضا عبدالهی و مصطفی محدثی خراسانی به شعرخوانی درباره امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و مضامین دینی و آیینی پرداختند.
حامد خاکی نخستین شاعری بود که برای شعرخوانی حاضر شد:
از خواب ناز تا که پریدیم رفته بود
گفتند رفته است رسیدیم رفته بود
در تنگنای حادثه جامان گذاشت رفت
بغضی میان حنجره هامان گذاشت رفت
دیدیم عاشقانه گرفتند می برند
خورشید را به شانه گرفتند می برند
شب از وداع آخر ماهش طلوع کرد
مهتاب با لباس سیاهش طلوع کرد
در آسمان ستاره نبود، اشک ماه بود
از هر طرف به سمت جماران نگاه بود
مردم به گریه خاتمه دادند کار را
بر داشتند پیکر بنیانگذار را
بر اشک بی محاصره اش گریه می کنند
با عمر پر ز خاطره اش گریه می کنند
تقویم در سکوت ، زمان از شتاب ماند
جاوید شد به برکت نامش کتاب ماند
اسلام را صداش دوباره بلند کرد
هر کس نبود لایق اسلام، خواب ماند
اسلام آل خدعه و آل نفاق نه
از برکت وجودی اش اسلام ناب ماند
مرهون اوست هر که در این خاکِ امن هست
مدیون اوست هر که در این انقلاب ماند
هر کس به زیر سایه او می زند نفس
دور از بلا و واهمه و اضطراب ماند
او رفت و جانشین به حقش کنار ماست
این آینه مقابل آن آفتاب ماند
راه امام، در ره دین ایستادگی است
رسم امام، در همه ی عمر سادگی است
راه امام راه قيام و جهاد بود
کاری نداشت دشمن راهش زیاد بود
جز خدمتی به امت خود پیشه اش نبود
اشرافیت، بدان که در اندیشه اش نبود
کار جهان، امام ز مستکبران گرفت
آری به اتفاق، جهان می توان گرفت
نام امام را ز ورای وطن ببین
هان، ردّ پاش را به زمین یمن ببین
از او به گردن همگان دِین مانده است
راهش میان مردم بحرین مانده است
پا بر زمین گذاشت زمان را نجات داد
با گریه بر حسین جهان را نجات داد
فرزند فاطمه است رهایش نمی کنند
یعنی به جز امام صدایش نمی کنند
او اعتنا به خواسته ی عالمی نکرد
جز بر حسین گریه برای غمی نکرد
خرداد ماه را به محرم بیاورید
فرزند فاطمه است کفن کم بیاورید
جدش به روی خاک به تن پیرهن نداشت
جز تکه ای حصیر، چرا او کفن نداشت؟؟
او تشنه بود و آب به لب های او نخورد
جز تیر و سنگ و نیزه که بر آن گلو نخورد
از داغ اوست مانده ره جاودانه اش
تاریخ را کشیده به آتش زبانه اش
*
میلاد عرفان پور در ادامه غزلی را به ساحت رهبر کبیر انقلاب تقدیم کرد:
جاری شدهست نغمه ی بدرود اما تب سلام نمردهست
رفت آن بزرگوار و پس از او، آن رسم و آن مرام نمردهست
آن مرد بی نمونه ی دوران، از خاطـر خواص نرفته
لبخند های پیر جماران در سینه ی عـوام نمردهست
ما نسل لحظه های حضوریم، در روزگار بی تو صبوریم
چشم انتظار صبح ظهوریم، خون در رگ قیام نمردهست
زندهست آن کـه نـام نکویش در ذهن روزگار بماند
آری چنانکه شیخ اجل گفت،آن مرد نیک نام نمردهست
ای ابر های بغض! ببارید، خود را به گریه ها بسپارید
ای گریه های تلخ بشورید، باور کنید امام نمردهست
*
محمد رسولی دیگر شاعری بود که در رثای امام خمینی(ره) شعرخوانی کرد:
عزیز رفته سفر از سفر نمیآیی
قرار منتظران، منتظر، نمیآیی
در انتهای خزان میرسد بهار فرج
دوباره نیمه خرداد و انتظار فرج
بیا بیا که بدون تو سخت تنهاییم
حجاب دیدن تو غالبا خود ماییم
ای آفتاب پس ابر شب رسیده بیا
بیا که جان جهانی به لب رسیده، بیا
جهان بدون ظهورت به ظلم محکوم است
دعای آمدنت اشکهای مظلوم است
ببین که جسم عدالت چه قدر بیجان است
گواه آمدنت خون بی گناهان است
تحمل ستم ظالمان بس است، بیا
و انتظار تو بیتالمقدس است بیا
خوشا به حال کسانی که رو سپید شدند
زمینهساز ظهورت شده شهید شدند
بدون سر شده و سر فراز میگردند
میایی و شهدا با تو باز میگردند
تو غرق معرکه انتظار میخواهی
فقط نه عاشق بیتاب، یار میخواهی
مسیر عزت و آزادگی، اسیری نیست
و انتظار فرج هم به گوشهگیری نیست
در این طریق نباید که لحظهای آسود
به انتظار تو باید که انقلابی بود
سلام ما به بلندای رهبر این راه
درود باد به روح بلند خمینی
هلاک مرد جهاد و قیام بود امام
کسی که روح به ما داد، امام بود، امام
همان که شیوه آزادگی به ما آموخت
در اوج قدرت خود، سادگی به ما آموخت
امام بود که احیاگر عدالت بود
امام در همه عمر وقف امت بود
امام خیل شهیدان امام مظلومان
امام کوخ نشینان، امام محرومان
همان که کاخ نشینان از او جدا بودند
ولی نعمت او وا برهنهها بودند
تمام عمر به غیر از مسیر نور نرفت
نگفت زور و دمی زیر بار زور نرفت
امام و مکتب او قابل مصادره نیست
امام زنده به عشق است، امام خاطره نیست
به گردن همه آزادگان از او دین است
امام در حرمش نه، امام بحرین است
امام آینه استوار بیباکی ست
امام حنجره سرخ شیخ زکزاکی ست
اگرچه رفت به تاریخ نام او مانده
فقط نه نام، به دنیا مرام او مانده
اگرچه رفت ولیکن شکوه او باقی ست
امام روح خدا بود و روح او باقی ست
امام گفت که این جنگ آخرش ظفر است
و گفت نهضت ما از محرم و صفر است
امام زندگیش شد همه فدای حسین
کسی ندید بگرید مگر برای حسین
*
احمد بابایی شاعر نامآشنای آیینی مثنوی بلندی را به امام خمینی(ره) تقدیم کرد که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
سحر از وارثان لبخند است
که به روح خدا همانند است
شب تبعید درس خون میگفت
پیر در خطبه جنون میگفت
ظلم بی دردسر نخواهد ماند
شب حق بی سحر نخواهد ماند
شب زندان اگرچه تاریک است
بشتابید، صبح نزدیک است
پیر ما گفت کربلا اینجاست
مرگ بر کدخدا، خدا اینجاست
شب نماز مصاف باید کرد
با خدا اعتلاف باید کرد
پیر ما گفت عشق سوزن است
نوبت غیرت جوانان است
پیر ما در غریبیاش گل کرد
درد را، طعنه را تحمل کرد
سرزد از ابر جلوه ایزد
صبح در چشم ما نفس میزد
سحر از وارثان لبخند است
که به روح خدا همانند است
سحر آیینهزار مردم شد
جلوه آغاز شد، هوس گم شد
پیر ما خاک لال، بلبل کرد
جزء جزء زمانه را پل کرد
داغ در باغ لالهها گل کرد
پیر ما بر خدا توکل کرد
موج زد عشق، آفتابی شد
ابر و باران هم انقلابی شد
بهمنی از ترانه شد ایران
غزلی عاشقانه شد ایران
پیر ما گفت عشق سوزان است
نوبت غیرت جوانان است
پیر ما گفت کربلا اینجاست
مرگ بر کدخدا، خدا اینجایست
از شب و ماه و مین گریزی نیست
پیش ما سنگ زر پشیزی نیست
داغ در باغ لالهها گل کرد
پیر ما بر خدا توکل کرد
دل به نور امید باید داد
پای پرچم شهید باید داد
آی بیگانه، اشک شبنم ماست
خون ما رنگ سرخ پرچم ماست
راز تشنه لبی خواهم گفت
گله با اجنبی نخواهم گفت
کربلا از صدا نمیافتد
علم از دست ما نمیافتد
پای دین پای عشق بی سر شد
وطن ما شهید پرور شد
غمزه از واجبات عینی بود
پیر خوش زخمها خمینی بود
*
مصطفی محدثی خراسانی شاعر پیشکسوت آیینی برای شعرخانی حاضر شد. وی که چند رباعی برای خوانش در این محفل آماده کرده بود، گفت: بیشتر جوانانی که امروز در این محفل به شعرخوانی پرداختند بعد از وفات امام خمینی لب به شعر گشودند. نسل من با ورود او به ایران لب به شعر گشود و نسل پیش از من از سالهای تبعید او سرودند. در میان شخصیتهای معاصر امام خمینی(ره) نمونه نادری است که بیش از سه دهه شاعران از او گفتهاند.
روزی که تو را ز عاشقانت راندند
در گوش فلک سرود پایان خواندند
گفتند غروب کرد و در غربت خفت
فردا به تحیر طلوعت ماندند
***
باران شد و بر کویر تب دار نشست
مرحم شد و بر زخم دل زار نشست
ای پیر پیام آتشینت امروز
چون صاعقه بر خرمن کفار نشست
***
پیغام تو را به جان خریدیم امام
با گوش دل و روان شنیدیم امام
در شادی و غم همیشه امت با توست
ما نیز از آن زهر چشیدیم امام
*
شعرخوانی پیمان طالبی حال و هوای متفاوتی به این نشست بخشید:
آه از خورشید غیر از آه سردی برنخاست
صبح از بالین ما جز روی زردی برنخاست
جاده این قریه بر خود رنگ رهواری ندید
صدهزاران آمدند از آن و گردی برنخاست
نوح ما پیش از تو در این بحر طوفان کم نبود
لیک رویاروی او دریا نوردی برنخاست
دردها بسیار بود اما دهانها بسته بود
گر ز درد سینهها فریاد رددی برنخاست
قبل تو تاریخ میگوید پر از نامرد بود
قبل تو تاریخ میگوید که مردی برنخاست
چون تو در گرمای ظلمت هیچ خورشیدی چنین
قرص و محکم روبهروی فصل سردی برنخاست
ای درخت سالخورده ریشه در جان بعد تو
هرچه باد آمد به غیر از برگ زردی برنخاست
قصه این بود از میان این همه لشکرکشی
هر طرف تنها رجز خواند و نبردی برنخاست
خاک ما ای عشق غافل بود از این بذر عزیز
دانهای را که تو در ما دفن کردی برنخاست
*
رضا عبدالهی نیز در این محفل به شعرخانی پرداخت:
به آیینه نجابت یاد میداد
به کوهستان صلابت یاد میداد
به ایوانش ستاره نور میریخت
سیاهی را به نورش دور میریخت
چو دیوار فلک بی انتها بود
خدا داند که او روح خدا بود
به کویش عارف و زاهد گذر داشت
شقایق شوق دیدارش به سر داشت
پرنده با صدایش هم صدا بود
به لبهایش کلام انبیا بود
دریغا بی خبر عزم سفر کرد
به صحرا لالهها را خون جگر کرد
افق از داغ هجرش لاله گون شد
گل سوسن ز شاخه سرنگون شد
*
ترانه خوانی محمد مهدی سیار بخش پایانی این مراسم بود.
از کتاب درسياي بچگيام
چيزي يادم نمياد جز يه نگاه
که همون صفحه اول ميدرخشيد مث ماه
پيرمرد چشم اميدش به ما بود
اميدش به ما دبستانيا بود
با هزارتا آرزو چشم اميدش ميشديم
توي بازياي بچگي شهيدش ميشديم
حالا ما بزرگ شديم حال اميدتو بپرس
حال و احوال کوچولوي شهيدتو بپرس
خوش نداشتيم عکس ماهت
روي سکه ها وکنج اسکناسا بشينه
زينت قاباي خاتم بشه و
روی ميز با کلاسا بشينه
عکستو قاب ميگيرن فقط تماشا ميکنن
اسمتو ميارن و رسمتو حاشا ميکنن
چشم بيدار تو رو ديدن ولي
دلشون خوابه هنوز
بي خيال نگاه شرقي تو
چشمشون به اون ور آبه هنوز
این روزا دلم گرفته ولی باز
بغضمو ميخورم و همراه پا برهنه ها داد ميکشم:
حالا من چشم اميدم به توئه
من هنوز
انتظار فرج از نيمه خرداد ميکشم
این برنامه که در ذیل ویژه برنامههای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به مناسبت ماه مبارک رمضان با عنوان «ضیافت باران» طراحی شده در ۱۲ خردادماه نیز به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت حضرت علی (ع) ادامه خواهد یافت.