چنانچه شما به عنوان مدیر یک سازمان انتخاب شوید و در آن سازمان رفتارهای نامتعارفی مثل کشیدن سیگار، عدم استفاده از وسایل و تجهیزات ایمنی، تردد نامربوط کارکنان در محیط کار رایج باشد، برای رفع این رفتارهای نامناسب چگونه عمل میکنید؟
بیانضباطی شغلی و کمبود نظم و انضباط در سازمانها یکی از مسائل مهمی است که در حال حاضر گریبانگیر برخی از سازمانهای ماست که بیشتر مدیران و مسئولان و کارکنان حتی ارباب رجوع وجود این مساله را قبول کردهاند. اهمیت این مساله یا دست کم یکی از وجوه مهم آن این است که وجود نظم و انضباط برای پیشبرد هر کار گروهی و دسته جمعی ضرورت تام دارد. میتوان چنین گفت که مفهوم انضباط به طور ویژه، ملازم هر کار یا شغل سامانمند است و در صورت رعایت آن صرف نظر از محتوای واقعی این ارتباط، مطلوب تمام سازمانهاست. این بدان معنی است که انجام وظایف شغلی به نحو منظم و سامانمند، تنها با رعایت مقررات و روشها و رویههای مربوط انجام پذیر است.
توجه به انضباط شغلی به مفهوم بالا از زمان «تیلور» به بعد، یعنی با عمومیت یافتن «نهضت مدیریت علمی» در آغاز سده گذشته، شروع شده و به صورت رعایت استانداردهای مطلوب که تا آن زمان مدنظر نبوده است و انجام وظیفه مطابق آن استانداردها نمود یافته است. از کارگران و کارکنان انتظار میرفت که رفتارها و عملکردهای خود را در تمام زمینهها به روشها و رویههایی استوار کنند که با استفاده از روش علمی به دست آمدهاند.
به طور کلی میتوان چنین گفت که انضباط شغلی که از ابتدای سده ۲۰ به وجود آمده است و در حال حاضر نیز به شدت مورد توجه است به مفهوم هماهنگ سازی رفتار کارکنان بر اساس قوانین و مقررات است. پرسش اساسی در ارتباط با انضباط شغلی این است که آیا نظم و انضباط مورد نظر که پیشتر توضیح داده شد، نظمی است که واقعا باید وجود داشته باشد؟ به عبارتی آیا انضباط شغلی به معنی بالا، موید بهرهوری بیشتر است یا انضباط شغلی مستلزم بررسی دقیقتر در جهت ایجاد تغییر و تحول عمیقتری است به گونهای که همراه با مفهوم درست وجدان کار، موجب افزایش هرچه بیشتر بهره وری شود؟
با توجه به مطالب بالا میتوان در این خصوص نکات زیر را در نظر گرفت:
۱-شایسته است که ابتدا خود مدیران و سپس کارکنان هر سازمان، از نظم و انضباط مورد نظر و مطلوب در آن سازمان تصور درست و روشنی داشته باشند تا دورنمای یک سازمان و وضعیت سازمانی منضبط که مورد نظر است روشن شده و عملکردها در آن جهت سوق داده شود. تا هنگامی که کارکنان معنا و مفهوم مقررات انضباطی را متوجه نشوند، نمیتوانند دارای گرایش درونی در جهت کنترل درونی یعنی احساس تعهد و تقید قلبی نسبت به انضباط شوند مگر اینکه انطباق ظاهری و مکانیکی آنان با قواعد و مقررات سازمانی مورد نظر باشد.
۲- مقررات انضباطی باید طوری باشد که از عهده و توانایی کارکنان نه تنها خارج نباشد بلکه مستلزم حرج و دشواری نیز نباشد.
۳- مقررات انضباطی باید موجب و موید کارایی افراد شود و اگر خود مقررات مانعی در این راه ایجاد کند، نمیتواند افراد را نسبت به خود جلب کند.
۴- برای استقرار نظم و انضباط در سازمان باید برنامهای وجود داشته باشد. اینکه برنامه باید چطور و چگونه تهیه و تنظیم شود، موضوع مهمی است. ولی لازم است تاکید شود که اگر کارکنان در تهیه و تنظیم برنامه، سهم و نقش موثری داشته باشند نسبت به آن متعهد خواهند بود و در نتیجه نظم به طور عملی برقرار خواهد شد.
با توجه به بندهای چهار گانه بالا و در پاسخ به پرسش مطرح شده میتوان روش زیر را به عنوان راه حل در نظر گرفت:
در ابتدا لازم است اصول رفتار اخلاقی و حرفه ای را برای کارکنان به عنوان استاندارد رفتاری مشخص کنیم. این اصول، کارکنان را تشویق میکند که بر اساس آن رفتار و حدود و تکالیف خود را شناخته و از رفتارهای خارج از عرف خودداری کنند.
پس از تعیین اصول رفتار حرفهای میتوان با در نظر گرفتن و مطالعه رفتاری آنان در جهت اصلاح رفتاری کارکنان برآمد. افزایش انگیزه کارکنان در راستای ارتقای شغلی و همکاری جهت دستیابی به اهداف سازمانی میتواند راهگشا باشد. از سویی دیگر بیاعتنایی به موارد انضباطی از جمله مسائلی است که سازمان با آن مواجه است و این نقض آشکار قوانین و مقررات اداری است و باید بلافاصله رسیدگی شود زیرا گذشت زمان در برخورد با مسائل اخلاقی و کاری اثر منفی دارد.