به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس، رییس فرهنگسرای عطار نیشابوری در برنامه «ستارگان پرفروغ» این هفته، روز سهشنبه ۱۲ تیر ماه به دیدار مادر شهید علی قربانخانی از شهدای دفاع مقدس رفت.
این مادر شهید اظهار کرد: من و همسرم پسر عمو دختر عمو بودیم. سه دختر و دو پسر دارم. علی سومین فرزندم بود و در سال ۱۳۴۵ در همین محله به دنیا آمد. مثل یک چشم بر هم زدن بچهها بزرگ شدند و انقلاب شد. از همان کودکی دستشان را میگرفتم و به تظاهرات میرفتیم. بچههای خوبی بودند، به خصوص علی که کم صحبت بود. تا پدرش مریض میشد سریع احساس مسئولیت میکرد و نگران میشد.
مادر شهید قربانخانی ادامه داد: فقط خدا میداند چه گوهری در وجودش داشت که برای دیدار با خداوند دعوت شد. هر اتفاقی که بیرون از خانه میافتاد به ما چیزی نمیگفت. پنج سال در جبهه بود اما صحبتی از آنجا نمیکرد. ۱۶ سالش بود که به جبهه رفت و در ۱۹ سالگی هم شهید شد.
وی افزود: یک بار خواهرش در میدان حُر او را در سنگر نگهبانی دید. خیلی تعجب کرد، وقتی به خانه برگشت از علی پرسید تو آنجا چه کار میکردی؟ گفت خیلی وقت است نگهبانی میدهم. موضوعی که ما از آن بیاطلاع بودیم. مدتی به کردستان رفت و بعد وارد جبهه جنوب شد. ما که خیلی از اتفاقات جنگ باخبر نبودیم، به علی میگفتیم نرو ممکن است آسیب ببینی، میگفت هیچ خبری نیست نگران نباشید.
مادر شهید قربانخانی عنوان کرد: اولین باری که به جبهه رفت همراه با پنج نفر از دوستانش بود. این بچهها در همین کوچه زندگی میکردند و از بچگی با هم بودند. وسایلش را برداشت که برود، پرسیدیم کجا میروی؟ گفت چند روزی نیستم و زود بر میگردم. از بین این شش نفر فقط علی به شهادت رسید. وقتی دوستانش بدون علی برگشتند حال خیلی بدی داشتند و حسرت میخوردند.
وی ادامه داد: آخرین باری که علی به جبهه رفت را به خاطر دارم، انگار میدانست آخرین دیدارش با ماست. سه بار از خانه بیرون رفت و دوباره برگشت. گفتم علی پس چرا نمیروی؟ گفت دوست دارم پدر را بیشتر ببینم. وقتی رفت تا 40 روز خبری نداشتیم. نامهای هم نداد. نگران شدیم و بعد فهمیدیم شهید شده است. در مهران سنگرسازی میکردند که ترکش به سرش خورد. تا یکی از دوستانش از ماجرا باخبر شد خودش را به بیمارستانی که علی را به آنجا بردند، رساند و چند دقیقه بعد علی به شهادت رسید.
مادر شهید که همه خواستهاش از فرزندش این است که او را مورد شفاعت قرار بدهد، گفت: انشاءلله که شرمنده شهدا نباشیم و طوری زندگی کنیم که مورد شفاعتشان قرار بگیریم. برای من سعادت است که فرزندم شهید شده، هیچ وقت در این باره گله نکردم چرا که میدانم پسرم راه درستی را انتخاب کرد و خدا هم به او لیاقت شهادت را داد.
او اشارهای هم به فرازی از وصیتنامه شهید میکند و میگوید: در وصیتنامهاش نوشته بود یاور اسلام و دین و پشتیبان رهبر باشید و همچون حضرت زینب (س) صبر پیشه کنید، اگر یک عمر یا حسین گفتید امروز روزی است که باید راه حسین را ادامه دهید.
وی با اشاره به پدر مرحوم شهید نیز عنوان کرد: داغ علی او را مریض کرد، وقتی پیکرش را به تهران آوردند تا مدتها گریهاش بند نمیآمد. دوست داشت وقتی علی از جبهه برگرد شغلش را ادامه دهد. آرزو داشتیم دامادش کنیم.
گرامیداشت یاد و خاطره شهدای والامقام منطقه ۱۰ به همراه پاسداشت فرهنگ ایثار، شهادت و مقاومت در قالب دیدار و تکریم خانواده شهدا بر اساس فرموده مقام معظم رهبری مبنی بر «تلطف و احوالپرسی از خانواده شهدا» از اهداف برنامه «ستارگان پرفروغ» است که هر هفته سهشنبهها به همت خانه موزه شهیدان اقبالی برگزار میشود.
علاقهمندان برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره این برنامه میتوانند به نشانی: بزرگراه نواب صفوی (شمال به جنوب)، خیابان کمیل غربی، بعد از چهارراه قلیچخانی، خانه موزه شهیدان اقبالی مراجعه کنند یا با شماره تلفن: ۶۶۶۹۱۵۴۶ تماس بگیرند.