به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ ویژه برنامه « در کوی نیکنامان» ساعت هفت صبح با قرائت دعای توسل توسط رفیعی آغاز و در ادامه با مداحی حاج حسن مستخدمین زیارت پرفیض عاشورا زمزمه شد. بعد از ذکر توسل به اهلبیت(ع)، به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی آزاده رسول ملایری و آزاده سرافراز فرخ سهراب مدیر کل جمعیت آزادگان دفاع مقدس خاطرات خود را از دوره اسارت گفتند.
آزاده سرافراز فرخ سهراب با بیان اینکه زمانی که ما وارد ایران شدیم، استقبال از آزادگان بعد از استقبال از امام در ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ به نقل خیلی از جراید خارجی بزرگترین استقبال در جهان بود گفت: این به لطف مردم بود و مردم ما این شکوه را درست کردند. مردم تا الآن لطفشان را نسبت به ما آزادگان دارند. ورود آزادگان باعث شد مردم اطمینان پیدا کنند که جنگ تمام شده است.
سهراب ادامه داد: طبق اساسنامه جمعیت اولین هدف ما بستر سازی از توانمندیها آزادگان است و این توانمندیها در سطح بالایی است. اکثر آزادگان مسلط به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی هستند. طبق آمار سال ۱۳۸۶ ، ۱۲۵۶ آزاده پزشک داریم که ۳۰۰ نفر از آنان متخصص و جراح هستند. حتی در بین آزادگان حقوقدان، مهندس، قاری، حافظ قرآن و... داریم. امید داریم به کمک این جمعیت بتوانیم دوستان را دور هم جمع کنیم.
وی افزود: طبق آمار۴۰۶۴۶ آزاده داریم که پنج هزار آنها شهید شدهاند که از نظر ما هر آزادهای که فوت کند، حکم شهید را دارد. اگر هر آزاده با خانوادهشان چهار نفر باشند، خانواده بزرگ آزادگان به ۲۰۰ هزار نفر میرسد. با این توانمندی که در آزادگان است، قصد داریم این شبکه را ایجاد کنیم و از آنان استفاده کنیم. جمعیت بانوان و فرزندان دفاع مقدس را ایجاد کردهایم تا از وجود این عزیزان استفاده کنیم و دست به دست هم دهیم تا بتوانیم اشتغال برای بچهها ایجاد کنیم. این جمعیت از هیچ ارگانی کمک مالی نگرفته است و تمام مخارج بر عهده آزادگان است و تنها بخشی را شهرداری تقبل و با ما همکاری کردهاند.
مدیر کل جمیت آزادگان در پایان تشکر ویژهای از فرهنگسرای گلستان و مسئولان این برنامه داشت و بیان کرد که امسال سومین برنامهای است که در این مکان به همت فرهنگسرا اجرا میشود.
بعد از پایان سخنان آزاده سرافراز فرخ سهراب، کلیپی در خصوص آزادگان سرافراز پخش شد و در پایان تقدیر نامه و هدیهای به رسم یادبود از طرف مدیریت فرهنگی هنری منطقه ۸ به خانواده آزاد متوفی حمزه علی صالحی فر و آزاده جانباز علی حاتمی اهدا کردند.
آزاده سرافراز عبدالرحیم فرخ سهراب دبیر کل جمعیت ازادگان دفاع مقدس در رابطه با بحث مسکن ازادگان بیان کرد: عمدتاً خود بچهها مسکنشان را تهیه میکردند، مسئولان میگفتند چون تعداد ازادگان زیاد است اگر بخواهیم مسکن بدهیم تاثیر روی قیمت مسکن میگذارد.
این آزاده سرافراز با گلایه از بی توجهی به سالهای اسارت عنوان کرد: حوالی سالهای ۸۰ تا ۸۳ به همه آزادگان در صد جانبازی بین ۳۰تا۷۰دادند. این مسئله باعث شد تا ما را بیشتر به عنوان جانباز بشناسند تا ازاده و الان در مراجعه بچهها به بنیاد اولین سوال این است ک چند درصد جانبازی دارید و کاری به اسارت ما که به عنوان پشتوانه و یک تجربه بزرگ است ندارند.
او در پایان از مسئولان خواست تا قوانین را اجرا کنند و قانون جامع ایثارگری که مصوب شد اما اجرا نشده و میگویند بار مالی دارد را اجرا کنند.
همچنین حمزه علی صالحی فر از آزادگان سرافزار کشورمان نیز در گفت و گو با خبرنگار ما درباره نحوه اسارتش گفت: در هنگام حمله دشمن عراقیها در مندلی اسیرشان کردند. ایشان ۸ سال اسیر بودند در هنگام بازجویی بسیار اذیت و آزار و شکنجه شدند و مدام سوال عراقیها این بوده که چرا به اینجا آمدید و چرا جنگیدید.
وی با بیان خاطرهای از دوران اسارت اظهار کرد: رادیویی در اردوگاه بود که میخواستیم پایین بیاریم بچهها جمع شدند دایرهای تشکیل دادیم که مشورت بگیریم نهایتا با دوتا چوب کوچک رادیو را پایین آوردیم. وقتی نگهبان فهمید بسیار متعجب شده بود که ما چگونه این کار را کردیم.
وی با گلایه از مسئولان که به امور آزادگان رسیدگی نمیکنند و این قشر را فراموش کردهاند بیان کرد: نه از لحاظ مالی بلکه از لحاظ روحی رسیدگی نمیشود.
آزاده علی حاتمی نیز گفت: در ظهرجمعه ۲۶ مرداد سال ۶۹ وارد خاک ایران شدهایم. از اردوگاههای موصل ۱و ۲ ،۱۰۰۰ نفر تجمیع شدیم نماز ظهر جمعه را در راه آهن موصل خواندیدم. غروب ما را راهی اتوبوسها کردند نزدیک طلوع افتاب دنبال پرچم جمهوری اسلامی بر فراز کوهها بودیم تا اینکه کلاه چندتا سرباز ایرانی را دیدیم فهمیدیم نیروهای جمهوری اسلامی هستند. خودمان را روی خاک انداختیم. همزمان یک سری از اسرای عراقی وارد مرز شدند. آنها یک عده رقاصههایشان را با تبل و شیپور آورده بودند و این برای ما قابل هضم نبود. فرمانده ما با آنها وارد بحث شد و گفت اسرای ایرانی این حرکت را نمیپسندند و انها را دور کردند.
وی ادامه داد: وقتی وارد اتوبوسهای ایرانی شدیم یکدفعه به ذهنم رسید که کاغذهایی که به شیشه اتوبوس زده بودند را بردارم و چندتا اندازه کف دست نوشتم علی حاتمی، تهران، تلفن خانه، اخرش هم نوشتم گوشت کوبیده که رمز من بود و به دست مردم میدادم که به خانوادهام خبر دهند. در ادامه مسیر دیدم یک موتور سوار که گروهبان درجه داری بود داد میزنه گوشت کوبیده گوشت کوبیده و دنبال من میگشت. به سختی داخل اتوبوس راهش دادند و گفت مژده بده با مادرت صحبت کردم و بسیار خوشحال شد.
وی در مورد انتظار از مسئولان گفت: قبلا داد و قال میکردیم اما این انتظارات بیفایده است فقط اینکه خدا رهبر انقلاب را حفظ کند.
این آزاد سرافزار در پایان گفت: ۱۰۰ماه اسیر بودم، جانباز ۷۰ درصد هستم یک چیزهایی به عنوان امانت دستم بود که تقدیم خدا کردم و همه اش فدای یک تار موی این کشور و مردم ایران.