به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، ویژهبرنامه «مثل یک قصه» به مدت ۱۵ روز در باغ موزه هنر ایرانی برگزار شد که طی آن هشت فیلم سینمایی بلند و ۲۴ فیلم مستند از ساختههای خسرو سینایی به نمایش گذاشته شد. بخش دیگری از این رویداد، نمایش عکسهای تاریخی از آلبوم تصاویر خانوادگی با روایتی داستانگونه با صدای استاد سینایی بود. نمایش جایزههای ملی و بینالمللی، لوحها و نشانهای دریافتی و همچنین پخش برخی موسیقی فیلمهای ساخته شده توسط سینایی دیگر بخشهای این برنامه بود.
آیین اختتامیه این رویداد روز جمعه ۱۶ شهریور ساعت ۱۷:۳۰ با حضور سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، علی مرادخانی مدیر موزه موسیقی، امیر عبدالحسینی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، پوران درخشنده کارگردان سینما، محمدرضا اصلانی کارگردان و مستندساز، احمد محیط طباطبایی مدرس دانشگاه و مشاور رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی، ایرج میرزاعلیخانی گرافیست و جمعی از هنرمندان و مدیران هنری در باغ موزه هنر ایرانی برگزار شد.
محیط طباطبایی: «خسرو سینایی» بخشی از تاریخ معاصر سرزمین ماست
احمد محیط طباطبایی نخستین سخنران این مراسم بود. وی درباره نمایشگاه «مثل یک قصه» گفت: ما شاهد برشی از زندگی یکی از هنرمندان بزرگ کشورمان بودیم تا از طریق او، گذشته خودمان را بار دیگر و به شکل دیگر روایت کنیم.
وی افزود: تصور ما از موزهای برای یک سینماگر احتمالا تنها به نمایش فیلمنامهها، عکس فیلمها و جوایزش خلاصه شود، ولیکن «مثل یک قصه» به دلیل ویژگیهای بارز خسرو سینایی، ما را با تاریخ کشورمان به ویژه در یکصد سال گذشته و تغییر و تحولاتی که در بخشهای خاصی از زندگی مردم رخ داده است، آشنا میکند.
این کارشناس فرهنگی درباره اتفاقاتی که در این موزه مرور میشود گفت: با مرور این نمایشگاه با اتفاقاتی چون مشروطیت، ایجاد جامعه مدنی و تغییر و تحولات آموزش جدید آشنا میشویم. دیپلم مرحوم پدر آقای سینایی از مدرسه دارالفنون در این نمایشگاه به نمایش درآمده بود. این اتفاق یکی از نمونههای آموزش جدید است به این دلیل که دارالفنون تا قبل از مشروطیت هیچ یک از خانوادههای ما را در خود راه نمیداد.
محیط طباطبایی اضافه کرد: یک موزه برگرفته از آثار و اشیا نیست گرچه که آثار و اشیا آن را تشکیل میدهند اما موزه آن چیزی است که پشت این آثار قرار گرفته است. روایت و تاثیراتی که آدمها در خلق این آثار داشتهاند. انسان، فکر و اندیشه او است که مهم است. امروز وقتی میگوییم موزه، منظورمان جایی است که از تفکر انسانی حفاظت میکند و این اندیشه و تفکر تاریخی را در بعد مادی خودش به تصویر میکشد تا ما با آن فکر آشنا شویم.
وی افزود: نسل جدید موزهها این روایت را دارند و این نمایشگاه به نوعی تلاشی است برای اینکه پشت یک سری آثار، یک جریان زندگی و یک نوع تفکر روایت میشود. یک نمایشگاه موزهای بود، موزهای بودن به معنای نگاه به آینده و این آثار اگر چه از گذشته است اما برای آینده افرادی است که در این سرزمین میآیند و زندگی میکنند و معرف پدیده فرهنگی بزرگی چون «خسرو سینایی» است که بخشی از تاریخ معاصر سرزمین ماست.
اصلانی: «سینایی» تاریخساز است
محمدرضا اصلانی کارگردان و مستند ساز دیگر سخنران این مراسم بود. او درباره ویژه برنامه «مثل یک قصه» گفت: در این برنامه تنها از یک نفر تجلیل نکردهاند بلکه یک بحث دورهشناسی را طرح کردهاند. به خصوص که این اتفاق برای یک سینماگر افتاده است، سینماگر نه به این معنا که داستانی را برای جامعه خود شرح میدهد، بلکه به این معنا که تاریخ را میسازد.
وی افزود: کار کسانی مثل سینایی فقط این نیست که سینماگر هستند بلکه آنها تاریخ سازند، تارخ را پیش میبرند و آن را احیا میکنند. آنچه که جامعه از حفظ آن در حافظه خودش ناتوان است، این کسان هستند که حافظ میکنند و سینایی از این نظر یکی از افراد متشخص دوران خود است.
این مستندساز در ادامه تاکید کرد: سینایی فقط یک فیلمساز مستند نیست بلکه او در واقع زندگی خودش را ساخته است. زندگیاش را در متن تاریخ معاصر و تحول مدنیت ساخته است و به نوعی دورهشناسی جامعه ایرانی را در آثار او میتوان دید و شناخت. او نخستین کسی است که مستندهای پرتره ساخت اما نه معنای معرفی افراد بلکه بر اساس آنتولوژی و وجه وجود شناسی. این چهرهها، چهرههای وجودی هستند و اگزیستانس در کارهای سینایی یک اصل بنیادین است.
میرزاعلیخانی: سینایی یک هنرمند چندوجهی است
ایرج میرزاعلیخانی گرافیست سرشناس ایرانی در این آیین برای تقدیر از سینایی گفت: سینایی را دورهای از تاریخ ما شکل داده و سینایی نیز خود دورهای از تاریخ ما را شکل داده است. این است که مدیران ما باید تلاش کنند تا این سرمایههای اصلی کشورمان را حفظ کنند زیرا که ما دیگر نمیتوانیم همانند او را در تاریخ هنرمان داشته باشیم.
وی افزود: من بسیار سپاسگزارم از دوستانی که بانی برگزاری چنین گردهمایی شدند تا جمع شویم، یک بار دیگر استاد سینایی را از نزدیک ببینیم، دستشان را ببوسیم و افتخار کنیم که سینایی داریم.
این هنرمند در پایان سخنان خود گفت: سینایی جنبههای بسیار زیادی دارد، اصلا فیلمسازان از معدود هنرمندانی هستند که باید چند وجهی باشند و هم معماری بدانند، هم موسیقی، هم ادبیات و هم هنرهای تجسمی و خیلی چیزها دیگر و سینایی همه این ها را دارد.
مرادخانی: همیشه از مهر، عطوفت و معرفت سینایی خواهم گفت
علی مرادخانی مدیر موزه موسیقی نیز در این نشست به سخنرانی پرداخت. وی درباره آشنایی خود با خسرو سینایی گفت: من در دهه شصت رییس مرکز آموزش فیلمسازی بودم که در باغ فردوس، موزه سینما فعلی قرار داشت و وابسته به معاونت سینمایی وزارت ارشاد بود. آقای سینایی یکی از استادان آن مجموعه بودند. من آنجا بود که متوجه شدم آقای سینایی به هنرهای بسیاری آراسته است و از جمله موسیقیدان بزرگی است.
وی افزود: بعدها که موزه موسیقی تاسیس شد، رابطه ما شکل دیگری گرفت. قرار شد تا درباره مجموعه آثار استاد ابراهیم قنبریمهر یکی از بینظیرترین استادان در ساخت ساز مستندی بسازیم. آنجا بود که من دیدم فرای دانش او انسان وارستهای است و من نیز همیشه از مهر، عطوفت و معرفت او خواهم گفت.
درخشنده: زمان را برای دیدن اندیشههای سینایی از دست دادیم
پوران درخشنده کارگردان نامآشنای ایران دیگر هنرمندانی بود که در این برنامه از خسرو سینایی گفت. وی در ابتدای سخنان خود درباره آثار این هنرمند بزرگ گفت: همه ما در روزگاری که سپری کردیم فکرهایی داشتیم که نتوانستیم، نگذاشتند و نشد که بسازیم. در گشت و گذاری که در نمایشگاه داشتم به فیلمنامههای استاد سینایی رسیدم و متوجه شدم بسیاری از آنها ساخته نشده است. این بخش، برای من بسیار اندوهناک بود. اندوهگین شدم از عشقی که برای نوشتن این فیلمنامهها صرف شده و رنجی که کشیده برای ساخته نشدشان.
وی افزود: استاد سینایی «یک نفر» است و ما شبیه به او را نداریم. چرا باید این همه زمان او کار نکند؟ چرا این همه سال باید به دنبال فیلمهایی بدود که امکان ساختن آن فراهم نشده و متاسفانه ما زمان تماشای همه آثار او را از دست دادیم چون امکان ساختن افکار و اندیشههای او را به او ندادیم.
اوحدی: سینایی احاطه کاملی بر زمان دارد
سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران دیگر سخنران این مراسم بود. وی درباره استاد سینایی گفت: در هنگام بازدید از نمایشگاه-موزه استاد سینایی به این نتیجه رسیدم که خلق این تعداد اثر ماندگار میسر نمیشود مگر برای کسی که احاطه کاملی بر زمان داشته باشد.
وی افزود: قدرشناسی از بزرگان و مفاخرمان حرکت برای رسیدن توسعه پایدار است. اگر ما به فکر نسل بعدی جامعه هستیم اگر دغدغه فرهنگ داریم، باید به این فکر کنیم که در نسل جدید، چهقدر توانستهایم افزادی را شبیه به خسرو سینایی تربیت کنیم که مرزها را در نوردند و در حوزه شعر، سینما، معماری، ادبیات و آسیبهای اجتماعی آثاری را خلق کرد که جهان را به تحسین واداشت.
رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در پایان سخنان خود گفت: این را به روشنی میدانیم که همه درها به روی سینایی برای مهاجرت باز بود، وقتی کسی نشان شوالیه را از دست مهمترین مسئولان یک کشور میگیرد، یعنی به سادگی میتواند شهروند افتخاری آن کشور باشد؛ اما او نرفت، ماند و با تمام ناملایمتیها فیلم ساخت و به گفته خودش هنر را هرگز برای شهرت، محبوبیت و ثروت نخواست و این کار بزرگی است.
سینایی: من با سینما خوشبخت زندگی کردم
خسرو سینایی نیز در این نشست سخنرانی کرد. او درباره آشنایی خود با سینما گفت: بعد از ۵۲ سال سر و کار داشتن با سینما از خودم پرسیدم چرا سینماگر شدی؟ سینما برای من با شعر شروع شد، بعد موسیقی و معماری و بعد دریافتم همه اینها را میتوانم در سینما جمع کنم پس سینما خواندم.
وی افزود: اما در همه این سالها سینما برای من جز یک ابزار نبوده است. ابزاری که به من امکان میداد به زبانهایی که با آنها آشنا بودم، افکارم را با مخاطبان مطرح کنم. سینما یک جاده سنگلاخ است، زمین میخوری و بلند میشوی و واقعیت است که وقتی فیلمهایم را تکه تکه میکردند، یا اجازه پخش نمیدادند آنچه مرا تسلی میداد «آکاردئونم» بود. با وجود اینکه سالهاست ساز زدن را کنار گذاشتهام، اما یکی دو روز، ساعاتی را ساز میزدم و دوباره پر از انرژی میشدم و به مسئولان سینمایی میگفتم ببینید، شما نمیتوانید من را از پا بیاندازید، من ابزارهایی دارم که دوباره خودم را شارژ میکنم.
سینایی ادامه داد: من یک عمر با سینما خوشبخت زندگی کردم. با همه رنجهایی که کشیدم. آن لحظه آخر میگویم «خدایا شکر، زندگی خوبی به من دادی» اما برای یک موضوع دلم میسوزد، وقتی فرصت بود نتوانستم آن فیلمنامههایی را که دوست داشتم بسازم.
وی در پایان این نشست با اهدای ساز خود به موزه موسیقی گفت: با کمال عشق و خوشحالی این رفیق همیشگیم که لحظات خوب زندگی من را ساخت به موزه موسیقی میسپارم، و از آقای مرادخانی میخواهم هوای رفیق من را داشته باشید.