جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
ساعت : ۰۵:۳۶
کد خبر: ۹۹۵۶۴
|
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۵
در نشست حافظ‌خوانی در فرهنگ‌سرای گلستان کارشناس گفت:حافظ، زهد را به هیچ عنوان فلسفه درستی برای زندگی نمی‌داند و در مجادلاتی که با زاهدان دارد از پاتک ملامتی‌گری استفاده می‌کند.
ضیایی: حافظ، زهد را فلسفه درستی برای زندگی نمی‌داندبه گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، اولین جلسه از نشست‌های «حافظ‌خوانی» در فصل پاییز با حضور علاقه‌مندان زیر نظر کارشناس ضیایی در فرهنگ‌سرای گلستان برگزار شد. 

در این جلسه، مروری بر مراحل زندگی حافظ و عقاید او در هر مرحله صورت گرفت.
 
ضیایی در ابتدای صحبت‌های خود ضمن اشاره به زهد ستیزی حافظ گفت: همان‌طور که در جلسه گذشته بیان کردم، حافظ، زهد را به هیچ عنوان فلسفه درستی برای زندگی نمی‌داند و در مجادلاتی که با زاهدان دارد از پاتک ملامتی‌گری استفاده می‌کند. بدین معنی که به قول امروزی‌ها به زاهد می‌گوید که «قبول است؛ تو آدم خوبی هستی!». اما این که داستان ملامتی‌ها از کجا آمده است، قصه مفصلی دارد. ملامت در عربی به معنای سرزنش کردن است. آن‌ها می‌گویند که ما اساس کار خود را از قرآن و از آیه‌ای از آن با عنوان «مومنان کسانی هستند که جهاد کردند و از سرزنش هیچ سرزنش‌گری نترسیدند»، گرفتیم. 

وی افزود: اعتقاد آنان بر این است که از زمان حضرت محمد، همیشه مردان خداوند آماج تهمت‌ها بوده‌اند و مورد سرزنش مخالفان قرار می‌گرفتند. از نظر ملامتی‌ها، ما مبدا ملامت‌گری نیستیم بلکه از زمان پیامبر نیز چنین چیزی وجود داشته است. البته بنیان‌گذار این مکتب همدون قصار است که اهل نیشابور است. تعریف او از ملامتی‌گری این است که ملامت، ترک سلامت کردن است. بدین معنی که شما از ستایش و مدح دیگران چشم‌پوشی کنید و به سمت سرزنش شنیدن و ملامت شدن از دیگران بروید. 

ضیایی به ذکر یک مثال در این حوزه پرداخت و گفت: یکی از مثال‌های بسیار تاریخی در حوزه ملامتی‌گری، ملامت شمس و کیمیاگری او برای درمان مولانا است. شمس برای درمان مولانا دو گام برمی‌دارد؛ گام اول ملامتی‌گری است و گام دوم عشق است. در گام اول، شمس وجه خودی مولانا را نشانه می‌گیرد و به او می‌گوید که اسب چموشی در وجود تو قرار دارد که اجازه نمی‌دهد رو به جلو حرکت کنی. در حقیقت، شمس برای درمان مولانا، از کارهایی استفاده می‌کند که با عرف در تضاد است. شمس می‌دانست که مولانا دچار دو توهم بزرگ شده است و بر همین اساس، به ملامت او پرداخت. او به مولانا گفت که تصویری که از خود ایجاد کرده‌ای، بیش از حد بزرگ است چرا که خود را یکی از مراکز عالم می‌دانی. بنابراین شمس از مولانا درخواست‌هایی دارد تا بزرگی کاذب او را بشکند و با این کار او را آدم دیگری می‌کند. جالب است که مولانا بعدها این حیله شمس را متوجه می‌شود و در داستان «طوطی و بازرگان» به آن اشاره می‌کند. باید اشاره کنم که درمانی که شمس برای مولانا درنظر گرفت (ملامتی‌گری)، حافظ به صورت یک نسخه عمومی و کاربردی در شعر خود مطرح کرد. 

این کارشناس ادبی در بخش دیگری از صحبت‌های خود به ویژگی شعر ملامتی‌‌ها اشاره کرد و گفت: ملامتی‌ها در اشعار خود، چند ویژگی دارند. اولین ویژگی‌آنان، تن به سرزنش سپردن و نهراسیدن از بدگویی اهل ظاهر است. در حقیقت آنان از چنین موضوعی نمی‌رنجند. این موضوع در بسیاری از اشعار حافظ دیده می‌شود و برای مثال می‌بینید که او می‌گوید ما از ملامت شدن به واسطه عشق هیچ هراسی نداریم. دومین ویژگی مهم ملامتی‌گری‌ها، پرهیز از مصلحت‌اندیشی و صلاح است. در مرام ملامتیان، چیزی به نام مصلحت‌اندیشی وجود ندارد. اگر در اشعار حافظ دقت کنید، ابیات بسیار زیادی در این موضوع دیده می‌شود که حافظ به نقد مصلحت‌اندیشان پرداخته است و رفتار نفاق‌گونه آنان را به رخ‌شان کشیده و مذمت می‌کند. ویژگی سوم در میان این دسته، دید انتقادی نسبت به نهادهای رسمی است. در حقیقت، اگر حافظ تا به این‌جا به مفاهیم حمله می‌کرد، از این پس، به عنوان یک ملامتی با نهادهای رسمی برخورد می‌کند. این نهادها، شامل نهادهای دینی، مجالس وعظ و ... است. 

وی در ادامه بیان کرد: نکته مهم اشعار حافظ، صریح بودن او نسبت به همین نهادها است. از این نظر، اشعار حافظ بسیار تند و تیز است و شاید هم بتوان آن را توقیف کرد! طعنه‌های بی‌شمار حافظ در همین مساله، ناظر بر این ویژگی شعر او است که آن را از دیگر اشعار جدا می‌کند. ویژگی چهارم ملامتی‌ها، پرهیز از ادعای کشف و کرامت است. درباره این موضوع، باید گفت که 90 درصد کراماتی که به صوفیه نسبت می‌دهند، آرزواندیشی‌ها، توهمان و خیال‌پردازی‌های مریدان بوده است. برای مثال، مریدی با خود آرزو می‌کرده است که ای کاش پیر من می‌توانست روی آب راه برود. سپس این حرف را به مرید بعدی می‌گفت و آرام آرام این آرزو می‌چرخید و در نهایت تبدیل به واقعیت می‌شد. در حقیقت یک کلاغ چهل کلاغ مریدان باعث می‌شد که آنان حس کنند که پیرشان واقعا روی آب راه می‌رفته است. دقت کنید که حافظ در موضوع ملامتی‌گری، این نکته بسیار مهم را توضیح می‌دهد و می‌گوید که من هیچ ادعای کشف و کرامتی ندارم. حتی این چنین ادعاها را هم مورد مسخره قرار می‌دهد و به جنگ با آن می‌پردازد. ویژگی پنجم که از قضا بسیار هم مهم است، عیب‌پوشی است. دقت کنید که عیب‌پوشی فقط به معنای پوشیدن عیب به صورت تنها نیست بلکه باید علاوه بر پوشیدن عیب، زیبایی‌ها را هم نمایش داد. این موضوع بسیار مفصل است که در اشعار حافظ به صورت گسترده آمده است. در یکی از اشعار حافظ آمده است:‌

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب‌پوش/ زین دلیری‌ها که من در کنج خلوت می‌کنم
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه/ که هر که بی‌هنر افتد، نظر به عیب کند
در این بیت حافظ می‌گوید که چه کسانی عیب را می‌بینند؟ پاسخ روشن است؛ کسانی که هنر ندارند. وقتی خودتان ناقص باشید، می‌گردید تا در کسی آن نقص را برطرف کنید. 

وی اضافه کرد: ویژگی بعدی ملامتی‌ها، پرهیز از خودپسندی و خودپرستی هست. این موضوع نکته بسیار مهمی است که حافظ بارها به آن اشاره می‌کند. او در شعر خود به نفس اماره اشاره می‌کند و می‌گوید که من حاضرم در فقر خود، پادشاهی کنم. از نظر حافظ، کسی رها شده است که از بند خودپرستی رها شده باشد. ویژگی دیگر ملامتیان در شعر این است که آنان رستگاری را در عشق جستجو می‌کنند. تنها راه میانبر که به سمت رستگاری وجود دارد، فقط و فقط عاشق شدن است. به همین دلیل است که حافظ در اشعار خود می‌گوید که اگر می‌خواهید مرد خدا را بشناسید، ببینید که آیا عاشق است یا خیر؟ حافظ در جای دیگری از شعر خود، از جدل بین زاهدان استفاده می‌کند و می‌گوید که زاهد عاشق نشده است به این دلیل که خداوند او را هدایت نکرده است. بنابراین به اعتقاد حافظ، زاهد از این جهت عاشق نشده است که خداوند او را هدایت نکرده است. حافظ در همین ویژگی، حرف بسیار جنجالی بر زبان می‌آورد و می‌گوید اگر مثل حافظ، قرآن را با ۱۴ روایت حفظ باشید، هیچ فایده‌ای ندارد چرا که در نهایت عشق باید به فریاد تو برسد. 

در بخش انتهایی این جلسه، ابیاتی از حافظ قرائت شد و عبدالحمید ضیایی به شرح و معنی آن پرداخت. 

نظر شما