جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۰:۱۰
کد خبر: ۹۹۶۶۸
|
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۷
در نشست «کوتاه با داستان» در فرهنگ‌سرای اندیشه مطرح شد
سید مهدی شجاعی در نشست «کوتاه با داستان» فرهنگ‌سرای اندیشه گفت: فرهنگ مظلوم‌ترین بخش در سیاستگذاری‌های کلان کشور است.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سلسله نشست‌های «کوتاه با داستان» به همت فرهنگ‌سرای اندیشه و انتشارات کتاب نیستان و با میزبانی سید مهدی شجاعی برگزار می‌شود. در این مجموعه جلسات که هدف از برگزاری آن ترویج داستان کوتاه است، نویسندگان نام‌آشنای کشور، داستان‌های کوتاه خود را برای علاقه‌مندان می‌خوانند و تجربیات خود را در این زمینه با دیگران به اشتراک می‌گذارند.

چهارمین نشست «کوتاه با داستان» یکشنبه ۶ آبان ماه با حضور رضا امیرخانی، سیروس همتی، علی فامیان و به میزبانی سید مهدی شجاعی در فرهنگ‌سرای اندیشه برگزار شد. علی درستکار نیز مجری این نشست بود. 

نخستین نویسنده‌ای که برای خواندن داستان کوتاه خود به روی صحنه دعوت شد، رضا امیرخانی بود. او ابتدا در سخنانی کوتاه گفت: واقعیت این است که حضور من در این جلسه ویژگی مثبتی ندارد، چرا که من نه بلدم داستان کوتاه بنویسم و نه مهم‌تر از آن اینکه بعد از نوشتن آن می‌توانم آن را بخوانم. در این جلسه می‌خواهم قطعه‌ای را که متناسب با این ایام است، بخوانم. امیدوارم که مورد قبول واقع شود. 

او پس از خواندن داستان کوتاه خود، پاسخگوی سؤالات تعدادی از حاضران شد. امیرخانی در پاسخ به سوالی پیرامون رسم‌الخط در کتاب گفت: همیشه سعی می‌کنم رسم‌الخط را رعایت کنم چرا که زبان فارسی را در معرض خطر می‌بینم. البته شاید چنین چیزی امروز دیده نشود اما شاید اگر کمی به عقب برگردیم و تاریخ ۱۵۰ سال پیش را ببینیم، متوجه می‌شویم که زبان اداری و رسمی مردم، زبان فارسی بوده است. حتی در عثمانی نیز بعضاً از زبان فارسی استفاده می‌شده است. اکنون، متاسفانه همه این گویش‌ها را از دست دادیم و از این منظر، زبان فارسی در خطر است. چرا که مثلاً امروز می‌توانست صاحب یک میلیارد نفر آدم باشد که به این زبان صحبت می‌کنند، اما اکنون فقط ما هستیم و برادران و خواهران افغانستانی و تاجیکی که البته تاجیکستانی‌ها نیز رسم‌الخط متفاوتی دارند. بنابراین زبان فارسی در خطر است. در طرف مقابل باید به این سؤال پاسخ بدهم که زبان فارسی چگونه می‌تواند به روز بودن خود را حفظ کند؟ یک زمان هست که تمدن، با انواع واسطه‌ها گسترش پیدا می‌کند؛ مثلاً یک تاجر فارس به جاهای مختلف دنیا می‌رود و زبان خود را در آنجا پخش می‌کند. ما در یک دوره قدرتمند هستیم و این کار را انجام می‌دهیم اما در دوره‌ای که قدرتمند نیستیم، باید به مسائل دیگری توجه کنیم. برای مثال، ورود لغات جدید به زبان فارسی و ساخت لغات جدید مشکل‌ساز است و از این منظر لغات جدید به سختی وارد زبان فارسی می‌شوند و ساخت ترکیبات نیز از آن بسیار سخت می‌شود. 

وی ادامه داد: همه این توضیحات را دادم تا بگویم ساخت لغت در زبان فارسی سخت انجام می‌شود. بنابراین اگر من به لغاتی مانند کنج‌کاو دقت کردم به این دلیل است که شاید بن‌های آن بعداً در جایی به درد من بخورد. این موضوعی است که من در جدانویسی به آن دقت می‌کنم. علاوه بر این، یک سری از نرم‌افزارها به ما کمک می‌کند که به درستی بتوانیم لغات را جدا یا سر هم بنویسیم. این کار یک طرح آزمایشی و پایلوت برای من بود که رسم‌الخطی را امتحان کنم و البته فکر می‌کنم که قابل خواندن بود و کسی آن‌چنان مشکل نداشت. 

این نویسنده به بیان خاطره‌ای پرداخت و گفت: خاطرم هست اولین مجموعه داستانی که نوشته بودم را می‌خواستم در جایی منتشر کنم. آقای شجاعی در آن زمان مجله نیستان را داشتند که در زمان خود به شدت تاثیرگذار بود. مهم‌ترین مطلب آن مجله این بود که نگاه‌هایمان باید متفاوت باشد و البته ما هم تلاش می‌کردیم که این نگاه یکتا در داستان‌هایمان جاری باشد. من کار آموختنی خود را در برابر آقای شجاعی انجام دادم و از ایشان یاد گرفتم. به نظرم اینکه بگویم یک نفر به دانشگاه برود و نویسنده بیرون بیاید، شدنی نیست. یعنی ما می‌توانیم به دانشگاه برویم و خیلی متوسط بیرون بیاییم. در حقیقت، نوشتن از جنس علم و می‌دانم‌ها نیست. به نظرم به تعبیر علما، نویسندگی از جنس «می‌دانم چگونه است» است. شاید بتوان از این منظر آن را با رانندگی مقایسه کرد. شما در کتاب‌های رانندگی، فقط می‌فهمید که دنده و گاز و ترمز چیست اما با دانستن آن نمی‌توانید پشت ماشین بنشینید. یا مثلاً شاید بتوانید علم خودرو را از روی کتاب بفهمید اما مکانیک نمی‌شوید. من نوشتن را از این جنس می‌بینم.

نویسنده دوم که برای خواندن داستان کوتاه خود حاضر شد، سیروس همتی بود. او که سابقه نمایشنامه نویسی و اجرای تئاترهای فراوانی را در کارنامه خود دارد، درباره داستان کوتاه خود گفت: حتماً همه‌تان ماجرای آن کسی را شنیده‌اید که به طمع انگشتر امام حسین (ع)، انگشت ایشان را نیز برید و با خود برد. داستانی که می‌خواهم امروز برای شما بخوانم، «پدر» نام دارد و اقتباسی از همین ماجراست. 

در بخش بعدی، سید مهدی شجاعی تازه‌ترین داستان کوتاه آیینی خود را به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان برای حاضران خواند و پس از آن پاسخگوی پرسش‌های حاضران شد و دیدگاه‌های مخاطبان را شنید. 

مهمان سوم برنامه علی فامیان بود تا داستان کوتاه خود را برای حاضران بخواند. او از مترجمان با سابقه کشور است که اخیراً سرپرستی تیم ترجمه آثار جایزه اُهنری را نیز بر عهده دارد که در انتشارات نیستان در دست چاپ است. او پیش از خواندن داستان خود گفت: من از سال گذشته و در پروژه ترجمه آثار جایزه اُهنری در خدمت انتشارات نیستان هستم. ترجمه این آثار با هدف ارائه داستان‌های ارزشمند جایزه اُهنری و ترویج آن در بین علاقه‌مندان آغاز شد. در این ترجمه‌ها، آثار ارزشمندی از نویسندگان خوب خارجی وجود دارد. در این جلسه قصد دارم یکی از داستان‌های کوتاه مجموعه «این داستان واقعیت دارد» را بخوانم. جفری آرچر نویسنده انگلیسی این داستان است.

سید مهدی شجاعی در بخش پایانی این نشست گفت: در نشست رونمایی از «۱۳ عنوان داستان کوتاه» که هفته گذشته در فرهنگ‌سرای رسانه برگزار شد، اشاراتی کوچک به وضعیت فرهنگ و هنر و مدیران فرهنگی و هنری و سیاست‌گذاری آنان داشتم. در آنجا به صورت خیلی اشاره‌گونه، به کوتوله بودن مدیران فرهنگی اشاره کردم. متاسفانه این موضوع، برای عده‌ای که جناحی به قضیه نگاه می‌کنند و نگاهشان این دولت و آن دولت است، بازخورد خوبی نداشته است. این موضوع در حالی است که داستان فارغ از این موضوعات است. نکته من چیز دیگری است. متاسفانه با اینکه انقلاب ما فرهنگی است، تقریباً می‌توان گفت که کمترین عنایت و توجه به مدیریت‌های بخش فرهنگی در طول این سال‌ها شده است. فرهنگ مظلوم‌ترین بخش در سیاستگذاری‌های کلان کشور است. آن حرف‌های من به سیاست‌گذاری‌های کلان برمی‌گشت و ربطی به چپ و راست و جنبه‌های سیاسی ندارد. در آن جلسه گفتم که کشورهایی که پیشرفته‌تر هستند، اهمیت توجه به مقوله فرهنگ را متوجه شدند و فهمیدند که می‌توانند با بها دادن به فرهنگیان، شاهد ارتقای سطح فرهنگشان باشند. در مقابل نیز ما بعضاً یا مسیر اشتباه را می‌رویم و یا راننده‌هایمان ناشی هستند. متاسفانه مشکل در این بخش و بخش‌های دیگر این است که ما کمتر توجه به تربیت نیرو داشتیم و اگر در جایی هم فرد ارزشمندی نفوذ کرده است، فردی شبیه به او ساخته نشده است. در پایان نیز عرض کردم که هر کدام از ما باید آستین‌هایمان را بالا بزنیم و به سهم خود کاری انجام بدهیم. این حرف‌ها نباید منجر به یاس و ناامیدی شود و سعی کنیم کمبودهای دیگران را با کار بیشتر خود جبران کنیم. 

نظر شما