چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۷:۱۰
کد خبر: ۹۹۹۹۲
|
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۲
شاعران آیینی برای میلاد پیامبر(ص) شعرخوانی کردند:
ویژه برنامه «تلاوت باران» از جمله برنامه‌های جشن بزرگ «بهار مهربانی» چهارشنبه ۳۰ آبان با حضور شاعران آیینی در فرهنگ‌سرای اندیشه برگزار ‌شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، همزمان با فرا رسیدن ایام ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع) ویژه برنامه بهار مهربانی در قالب شب شعر با عنوان «تلاوت باران» با حضور امیر عبدالحسینی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، جمعی از مریدان پیامبر اسلام، با قرائت مجلسی «محمد رضا پور زرگری»، اجرای سید شهرام شکیبا، شعرخوانی حمیدرضا برقعی، احمد علوی، سارا جلوداریان، محمد صمیمی، حافظ ایمانی و محمدعلی مجاهدی و اجرای موسیقی گروه گرجستان در مدح و ثنای پیامبر عظیم الشان اسلام در قالب سومین جشنواره بین‌المللی «پیامبر مهربانی» چهارشنبه ۳۰ آبان در فرهنگ‌سرای اندیشه برگزار شد.

محمدعلی مجاهدی متخلص به پروانه و پدر شعر آیینی نخستین شاعری بود که برای شعرخوانی حاضر شد. او شعری را برای مقام صادق آل محمد(ص) خواند:

ای مکتب تو «مفید» پرور
ای کوی تو، کعبه ی خلایق‏
طالع ز رخ تو، صبح صادق
‏ای پایه منبرت فراتر
از کرسی هفت چرخ اختر
تا نام ز ماه و مهر بوده است
خاک در تو ، سپهر بوده است
گفته‏ است خرد، بس آفرینت
صد ها چو «هشام» ، خوشه چینت
‏گردش، ز فلک، اشاره از تو
استاد خرد، «زراره» از تو
چون «مومن طاق» از تو آموخت‏
لب بر لب هر چه مدعی دوخت
‏اندیشه هر آنچه بود مجمل‏
بشنید مفصل از «مفضل»
گر طالع «بختری» خجسته‏ است‏
در حلقه‏ ی درس تو نشسته ا‏ست‏
کی مکتب تو، نظیر دارد؟
صدها چو «ابوبصیر» دارد
تا مشعل علم، «جابر» افروخت‏
بس نکته، خرد که از وی آموخت‏
شد شهره به دهر، مذهب تو
«حمران» و «ابان» و مکتب تو
فانی نه، که جاودانه‏ ای تو
دریایی و بیکرانه‏ ای تو
...
ای مذهب تو شهید پرور
ای مکتب تو «مفید» پرور

*
احمد علوی شاعر جوان آیینی با شعر خود حال و هوای متفاوتی به این جمع بخشید:

هفته مجال هفت قدم مهربانی است
شنبه شروع همدلی و همزبانی است
یک شنبه ها که می رسد از راه، این جهان
در انتظار حادثه ای ناگهانی است
روزی دوبار در تب و تاب دوشنبه ام
دنیا هنوز مات دو جنگ جهانی است
خیر الأمور اوسطها؛ پس سه شنبه ها
حال و هوای شعر فقط جمکرانی است
حتی چهارشنبه شبیه سه شنبه است
حتی چهارشنبه زمین آسمانی است
هر پنج شنبه منتظر روز جمعه ام
جمعه همیشه موسم خانه تکانی  است
تا در کنار ندبه ی او گریه می کنم
یاقوت های اشک، عقیق یمانی است
با عشق زنده ام به خدا بی حضور عشق
چیزی که مفت هم نمی ارزد جوانی است

 *

حافظ ایمانی دیگر شعرخوان این محفل بود. او شعر خود را به خاتم پیامبران تقدیم کرد:

سفر به سرمه به صحرا، ختن ختن هيجانم
خروش خشم دو دريا، گريخت از ضربانم
مقام عشق به غار و مكان عشق به پستو
سفر به منزل آخر، سفر به پلك پرستو
صدای چهچهه سودای ِ بال سيل پَری ‌شد
درخت نعره زد و از صدای خود سپری شد
درخت شِرشِره بسته به شمع‌دان شكوفه
و خاك، سبزه به دندان گرفته‌بان ِ شكوفه
به سينه‌ريزی الماس ، دُور گردن قرآن
قسم به سيره ی ياسين، قسم به سوره ی رحمن
دلم به رسم ادب نه، دلم به شرط شهادت
دوباره نذر جنون شد الی لقاء قيامت
به هفته‌های هوايی بگو بهانه گرفتم
كه هفت مرتبه اين تير را نشانه گرفتم 
كه هفت ركعتْ مغربْ اشاعه می‌دهد او را
كه هفت بابِ بهشتی به چشم می‌نهد او را
كه هفت‌سين ِ بهاران گرفته رنگ عبايش
كه هفت پيكر، جامی گرفته‌اند برايش
عبای سبزه در ابريق مَرغ‌زار مبارك
قدم به منبر شاهانه ی بهار مبارك
ركابِ هجرت خورشيد، سمت صبح فروزان
حريم امن الهی‌ست غار ثُور، هنوز آن ـ
دو بال گرم كبوتر به عنكبوت تنيده
حصار محكمی از اين دو تار سُست كشيده
به سينه‌ريزی الماس ، دور گردن قرآن
قسم به سيره ی ياسين، قسم به سوره ی رحمن
هلال ماه مبارك ... نماز فطر فلسطين ...
قسم به تين و زيتون، قسم به تون و زيتين
چهل ز چلّه برآمد، گل از گلاب شمارا
بگو به ساقی باقی كه اين شراب شما را
حرا حرارت ما شد بساط عشق مهيّا
و مَهلاً اِقراءُ اِقراءْ، و اِقراءْ اِقراءُ مَهلا
نگار من كه به مكتب نرفته  چلّه ی صد شد
نود زبانه اوستا در اين كرانه رَصَد شد
صفا به سعی خودش راه برد بر عرفاتش
مِنا دو مروه ی دل‌دادگی شد از اثراتش
ببين كه ماه فرو مانده از جمال محمّد
و هيچ سرو نرويد به اعتدال محمّد
هزار سعدی اگر عاشقی كنند و جوانی
بگو كه عشق محمّد بس است و آل محمّد
دوازده حجر‌الاسود است چشم سياهش
هزار شمسه ی شمسی‌ست روی دختر ماهش
چقدر سوره ی قرمز در اين انار رسيده
هزار لب، صد و بيست و چهار بار رسيده
منم كه پای خودم را به پای دار كشيدم
منم كه سرمه به چشمان انتظار كشيدم
نه مشركی كه بتش را هزار بار بخواند
نه دختری كه بخواهد هنوز زنده بماند
اگرچه حاجت، بی حجّ و بی‌بهانه روا شد
چهار ركعت انگور، در نماز به‌پا شد
عطش به چهچهه آمد از آن ادامه ی انگور
چهار ركعتِ واجب در اين اقامه ی انگور
اذان بگو كه به مستی وضو گرفت شرابم
بخوان اقامه ی می را ! بنوش ! مست وخرابم
اذان بگو كه شراب دلم به جوش درآمد
بگو اقامه ی گلبانگ مِی به نوش درآمد
پياله‌‌گاه نگاهت ‌... بريز و مست‌ترم كن
به نام نامی آتش، وطن‌پرست‌ترم كن
وطن دلی‌ست پر از تو، پر از تجلّی سرمد
فروغ آتش دل چيست جز ولای محمّد
هوای چشم تو ما را به صلح و جنگ كشيده
و مهر ِ روی تو خورشيد را پلنگ كشيده
 بيا كه وزن سماعم هوايی نفست شد
بهل كه دف هوسش سر به ضرب لنگ كشيده
به كشتگان بلا كشتی شراب بنوشان
كه موج، دست به پيشانی نهنگ كشيده
جنون بريز در احوال سركشان طريقت
كه كار سوره ی باران به وحی سنگ كشيده
عروج كن در افلاك ماسِوای رسولان
قدم بنه بر چشمان لوليان غزل‌خوان
حروف دل را ترتيل كن به ابجد مستی
برآور از بغلت دست دين باده‌پرستی
تو آمدی كه بنوشند راهبان نفست را
دليل دير‌نشينان كنند كار و كست را
تو آمدی كه علاج و سراج باديه باشی
برای خون گران ِ مقرّبان ديه باشی
تو آمدی كه جهان در ضلال يأس نميرد
و هيچ‌كس كامی جز به نام عشق نگيرد
سپاه ابرهه تعجيل كرده قبل ابابيل
بگو ببارد باران، بگو ببارد سجّيل
به نخل‌های مسلمان بگو جوانه بريزند
برای رشته ی تسبيح، دام و دانه بريزند
اگرچه پای خودم را به پای دار كشيدم
اگرچه سرمه به چشمان انتظار كشيدم
چقدر كوه اُحُد باشم و چقدر بسوزم
چقدر جامه برای نفاق شهر بدوزم
بگو به شرح فراق تو سينه‌سينه بگريم
پر از بقيع ببارم، پر از مدينه بگريم
الا به گرد صدايت پياله‌های حرايی
« الا مسافر صحرا خدا كند كه بيايی »
*
محمد صمیمی ابیانه نیز در این محفل شعرخوانی کرد:
با نگاهی می‌شکافد نیل را نیلوفری
در بغل دارد تمام انبیا را مادری
نقص اجزا جهان با نور کامل می‌شود
مکه امروز است نورانی تر از هر کشوری
نسخه برداران عرشی صف به صف دنبال او
در پی تدوین آیین نامه‌های دلبری
شاهکار آفرینش روی دست عالمین
گر به تقدیس خدا با شیوه پیغمبری
بت به حال سجده روی خاک معبد آمده
کاهنان در دیر‌ها گفتند احمد آمده
هیچ خورشیدی بدین آتش فشانی نیست، نیست
هیچ کوهی سایه این سرگرانی نیست، نیست
چند پیغمبر سخن گفتند در مولد ولی
هیچ نوزادی به این شیرین زبانی نیست، نیست
آزمودند اکثرا مانند موسی(ع) بخت خویش
این یکی اما جوابش لن ترانی نیست، نیست
هست مهر مادری بالاترین احساس اگر
هیچ مادر مثل او در مهربانی نیست، نیست
ما نمی‌دانیم تعداد عوالم را ولی
جز که سلطانش نباشد او، جهانی نیست، نیست
*
حمیدرضا برقعی دیگر شعرخوان این محفل بود و با شعر خوانی خود شوری به پا کرد:

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ی ابر پی توست دلش را مشک
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
*
سارا جلوداریان آخرین شاعری بود که در این محفل غزل خود را تقدیم به آستان نبی مکرم اسلام کرد:

فرشته بوسه زده بارگاه ایزدی ات را
بهشت خیمه زده ، پرنیان سرمدی ات را
چقدر هودج سیمین،گسیل گشته به پایت
که سر به سجده گذارند،ملک امجدی ات را
تو کیستی که قلم با هزار جلوه نوشته
بر آیه های مقدس ،حروف ابجدی ات را
تو کیستی که زبان باز کرده ماهی دریا:
به حسن مرتبت و خلق خوش ، زبان زدی ات را
تو کیستی که قسم یاد کرده ریگ بیابان
که انعکاس دهد ساحت زبر جدی ات را
نشسته ماه شب چارده که سیر ببیند
حلول احمدی ات، حله ی محمدی ات را
خدا تمامیت قدر را فقط به تو بخشید
که آشکار کند خلقت مجردی ات را

*

اجرای گروه موسیقی گرجستان در قالب سومین جشنواره بین المللی پیامبر مهربانی و اهدای ۳ کمک هزینه سفر به مشهد مقدس به ۳ تن از حاضران در این محفل پایان بخش شب شعر «تلاوت باران» بود.
نظر شما