جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۴۸
کد خبر: ۱۰۰۵۹۳
|
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۱
نگاهی به انواع مواجهه با خداوند در فلسفه و عرفان در حافظ‌خوانی فرهنگ‌سرای گلستان

از خداباوری به شیوه ادیان ابراهیمی تا انکار قطعی وجود خداوند

نشست حافظ‌خوانی «سخن عشق» با حضور علاقه‌مندان زیر نظر عبدالحمید ضیایی در فرهنگ‌سرای گلستان برگزار شد و انواع مواجهه با خداوند در فلسفه و عرفان در آن بررسی شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست حافظ‌خوانی «سخن عشق» با حضور علاقه‌مندان زیر نظر عبدالحمید ضیایی در فرهنگ‌سرای گلستان برگزار شد.
 
در ابتدای این جلسه عبدالحمید ضیایی عنوان کرد: در مواجهه با خداوند و امر متعالی، ۶ برخورد می‌توانیم داشته باشیم. بر اساس این ۶ نوع مواجهه، ۶ نوع ایمان نیز شکل می‌گیرد و نسبت ما با خداوند آشکار می‌شود. در این جلسه می‌خواهیم به معرفی این ۶ نوع برخورد بپردازیم. اولین مواجهه‌ای که با خداوند انجام شده است، به شکل خداباوری ادیان ابراهیمی است و شکل دوم نیز خداباوری طبیعی است. در شکل سوم خداباوری، با مسئله «همه در خدایی» روبه‌رو بوده و در مواجهه چهارم با وحدت وجود روبه‌رو هستیم. مواجهه پنجمی که با خداوند صورت گرفته است، به شکل ندانم‌گرایی یا لا ادری است و مواجهه ششم نیز خداناباوری است. البته این خداناباوری به دو شکل است؛ یکی خصمانه و ستیزه‌گر است و دیگری نیز به شکل خداناباوری دوستانه است.
 
وی به معرفی خداباوری به شکل ادیان ابراهیمی پرداخت و گفت: پیروان خداباوری به شکل ادیان ابراهیمی، به خدایی متشخص اعتقاد دارند و صفاتی نظیر علم، قدرت، رحمت و... را مهم‌ترین ویژگی‌های او می‌دانند. در حقیقت، آنان کسی را متشخص می‌دانند که چنین مرزبندی‌هایی داشته باشد. اگر دقت کنید می‌بینید که خداوند ادیان الهی نظیر مسیحیت چنین ویژگی‌هایی را دارند. این مسئله در دین اسلام نیز وجود دارد و مسلمانان به خداوندی اعتقاد دارند که هیچ چیز شبیه به او نیست. بنابراین خداوند ادیان ابراهیمی خداوندی است که جدای از هستی و دارای اوصاف انسانی در حد اعلاست. 

او در مورد خداباوری به شکل طبیعی گفت: شکل دوم از خداباوری، باور داشتن خداوند به شکل طبیعی است. پیروان این آیین ادعا دارند که ما به یک خداوند غیر انسانی و جدای از هستی قائل هستیم اما این خداوند برخلاف خداوند ادیان ابراهیمی، اوصاف انسانی ندارد. در حقیقت به اعتقاد آنان با خداوندی قدسی روبه‌رو هستیم، اما این خداوند صفات انسانی نظیر رحمان و رحیم و... ندارد. خداوند فیلسوفانی نظیر ارسطو چنین ویژگی‌ای دارد و یکی از ایراداتی که به فیلسوفان جهان اسلام گرفته می‌شود، همین مسئله است. بنابراین اگر کسی قائل باشد که خداوندی وجود دارد، اما صفات آن فیزیکی نیست و متافیزیکی است، به چنین گرایشی معتقد است. به اعتقاد آنان، در عین حال که خداوند بیرون از هستی است، در داخل آن نیز قرار دارد. این مسئله باعث می‌شود که آنان بگویند انسان قادر به برقراری ارتباط با خداوند نیست، چرا که او خارج از هستی است. علاوه بر این، آنان می‌گویند که خداوند ما خدای قواعد هست و خداوند رخدادها نیست. این حرف، بسیار مهم است و مرزی است که بین این خداوند با خداوند ادیان ابراهیمی قرار دارد. معنای این جمله این است که خداوند قواعدی را برای این جهان تعریف کرده است و دیگر دخالت و تصرفی در آن ندارد و اکنون جهان بر اساس این قواعد کار خود را جلو می‌برد. برای مثال، اگر سیل و زلزله و... رخ می‌دهد، دست خداوند در آن دخیل نیست و این اتفاقات بر اساس قواعدی رخ می‌دهد که از قبل تعیین شده است. 

این کارشناس ادبیات به معرفی خداباوری به شیوه همه خدایی پرداخت و گفت: در این دیدگاه گفته می‌شود که خداوند و هستی دو چیز جدای از هم نیست و یکی است. به اعتقاد آنان، خداوند در هستی حل شده و بخشی از آن است و بر همین اساس، هیچ جایی از هستی را نمی‌توانید نشان دهید که خداوند در آن نباشد. اگر در تاریخ فلسفه نگاه کنید، می‌بینید که اسپینوزا یکی از معروف‌ترین فیلسوف‌هایی است که به چنین مسئله‌ای اعتقاد داشته و البته در این زمینه نوشته‌های بسیاری داشته است. در جهان اسلام، افراد کمی بوده‌اند که به چنین دیدگاهی معتقد باشند. شاید بتوان گفت که سهراب سپهری چنین نگاهی داشته است. او به امتزاج و درهم آمیختگی خداوند و هستی اعتقاد دارد. 

ضیایی به دیدگاه چهارم و وحدت وجود اشاره کرد و گفت: در این دیدگاه، همه چیز در خداوند است. در حقیقت، خداوندی بسیار بزرگ وجود دارد که هستی، در قلب و بطن او قرار گرفته است. این دیدگاه، بیشترین شباهت را به دیدگاه ادیان ابراهیمی دارد اما تفاوت‌های عمده‌ای با آن دارد. در این دیدگاه، خداوند خالق هستی نیست و اشیای عالم تجلی‌گاه او هستند. این موضوع در حالی است که در دیدگاه ادیان ابراهیمی، وجود مخلوقان بسیار پایین‌تر از وجود خالق است اما در این دیدگاه، وجود خالق و مخلوق در یک مرتبه قرار می‌گیرد.

وی به دیدگاه پنجم در مسئله خداباوری اشاره کرد و گفت: مواجهه پنجم با امر متعالی، مواجهه ندانم‌گرایی یا لاادری‌گری است. اگر کسی نتواند به هیچ یک از چهار مواجهه قبلی با خداوند کنار بیاید، مجبور می‌شود که ندانم‌گرا باشد. این گرایش، حکم به تعلیق خداوند دارد. او نه می‌داند که هستی ساحت قدسی دارد و نه می‌داند که هستی چه نسبتی با خداوند دارد. در حقیقت به کسی ندانم‌گرا گفته می‌شود که نداند خداوند در عالم هست یا خیر؟ هستی ساحت قدسی دارد یا خیر؟ البته این ندانم‌گری با انکار تفاوت بسیار دارد و باید به آن توجه داشته باشید. کسی ندانم‌گراست که به تعلیق خداوند اعتقاد دارد. کسی که ندانم‌گراست نمی‌داند که در هر لحظه چه کسی یاور او است. گاهی اوقات، پر از محبت به خداوند است و گاهی دیگر کر و کور. 

ضیایی در بخش دیگری از صحبت‌های خود به معرفی دیدگاه ششم و خداناباوری پرداخت و گفت: در نگاه ششم یا خداناباوری، مسئله کمی متفاوت می‌شود. پیروان این دیدگاه معتقدند هر اعتقادی به ساحت قدسی ناموجه و ناپذیرفتنی است. آنان هیچ اعتقادی به خداوند ادیان ابراهیمی، وحدت وجودی، ندانم‌گرایی و... ندارند و می‌گویند دلایل وجود خداوند همگی سست است و دلایل نبود او همگی قطعی است. این دیدگاه با دیدگاه ندانم‌گرایی فرق دارد، چرا که آنان نمی‌دانند خداوند وجود دارد یا ندارد، در حالی که خداناباورها به صورت قطعی می‌گویند خداوند وجود ندارد. پیروان خداناباوری دلایل زیادی برای ادعای خود دارند و حتی اعتقاد به وجود خداوند را با عقل جور نمی‌دانند. البته خداناباوری به دو گونه است؛ یکی خداناباوری خشن است و دیگری دوستانه. بعضی خداناباوران هستند که می‌گویند ما مطمئن هستیم که خداوند وجود ندارد اما با این حال معتقدیم که وجود خدا و نهادهای دینی برای مردم مفید است. در حقیقت، اعتقاد دارند امتیازاتی در دین داری وجود دارد که نیاز به انکار آنان نیست. در مقابل آنان خداناباوری ستیزه‌گر وجود دارد. آنان می‌گویند که چون وجود خداوند دروغ است، پس هر چیزی که به واسطه آن نیز وجود داشته باشد، دروغ است و باید آن را از بین برد. بنابراین نه تنها به خداوند اعتقادی ندارند بلکه هر شکلی از دین‌داری را نیز برای جامعه مضر می‌دانند. نگاهی که در فلسفه معاصر وجود دارد این است که خداناباوری ستیزه‌گر بسیار خطرناک است و از این منظر دشمن جهانیان به شمار می‌رود، چرا که باعث می‌شود معنویت، شادی و امید از جامعه بیرون برود. 

این جلسه با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید. 

نظر شما