به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، همایش «جایگاه جلال آل احمد در ادبیات داستانی» با یادی از سیمین دانشور شامگاه نهم آذرماه با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر در فرهنگسرای سرو برگزار شد. در ابتدای این مراسم آزاده صالحی مدیر مسئول و سردبیر نشریه «چراغنامه» و برگزارکننده همایش با اشاره به اینکه حیات نشریات کاغذی در سالهای اخیر در گرو مرتفع شدن مشکلات حوزه نشر قرار دارد، گفت: نشریات کاغذی از گذشته تا امروز همواره در ارتقای سطح دانش و بینش افراد جامعه تلاش داشته و سعی کردهاند در این مسیر با ارائه مطالب کیفی و در خور اعتنا، در این مسیر گام بردارند. ماهنامه «چراغنامه» که چیزی به یکسالگیاش نمانده نیز از این قاعده مستثنی نیست، به طوری که تمام هم و غم دستاندرکاران این نشریه بر تولید مطالب باکیفیت است تا از این رهگذر، بتواند سهمی در ارتقای سطح دانش عمومی داشته باشد.
او اضافه کرد: از آنجایی که نشریات به ویژه نشریات فرهنگی و هنری در کنار فعالیتهای روزمره به برگزاری رویدادهایی درباره مفاخر ایرانزمین میپردازند تا مردم بیش از پیش با این چهرههای فرهنگی آشنا شوند، «چراغنامه» نیز در صدد است تا با برگزاری همایشهایی نظیر جایگاه جلال آل احمد و سیمین دانشور در ادبیات معاصر، سهم کوچکی در اضافه کردن ورقی به دفتر پربار فرهنگی کشور داشته باشد.
دانایی: جلال برای قلم احترام خاصی قائل بود
در ادامه مراسم، محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آل احمد و پژوهشگر حوزه ادبیات و تاریخ طی سخنانی گفت: این مجلسی است که به یاد زندهیاد جلال آل احمد در آستانه سالروز تولدش در روز ۱۱ آذرماه ۱۳۰۲ همراه با یادی از سیمین دانشور برگزار شده است. فراموش نکنیم که حاصل عشق سیمین و جلال، حاصلی پربار بود.
دانایی اضافه کرد: جا دارد در این مراسم از مرحوم شمس آل احمد دایی دیگرم یاد کنم که چند روز دیگر سالروز فوت اوست. تنها چیزی که میتوانم درباره جلال و سیمین بگویم این است که واقعاً حاصل عمر این دو نفر باعث شد تا در ادبیات داستانی معاصر جاودانه شوند. ضمن اینکه اگر کار این دو به هر دلیلی به ازدواج نمیکشید، قطعاً دوستان خوبی برای یکدیگر میبودند. به نظرم زندگی و منش و فعالیت ادبی سیمین و جلال میتواند درس و الگویی برای جوانان باشد. آخرین مطلبی که باید به آن اشاره کوتاهی داشته باشم نقل قولی از جلال است که معتقد بود قلم را نباید با هیچ چیز دیگر مقایسه و مخلوط کرد. او معتقد بود قلم حرمت و احترام دارد و کسانی که اهل قلم هستند اگر میخواهند زندگی آبرومندی داشته باشند، میبایست آبروی قلم را حفظ کنند.
اعلم: سووشون بعد از سالها هنوز رمانی جذاب به شمار میرود
هوشنگ اعلم روزنامهنگار پیشکسوت و سردبیر نشریه «آزما» نیز در این مراسم درباره سیمین دانشور و جلال آل احمد گفت: تردیدی نیست که سیمین دانشور با آثاری که از خود به جای گذاشت، توانست آبروی ادبیات معاصر باشد. بهخصوص با رمان سووشون که در ردیف معدود آثاری است که هر دو سه سال یک بار آن را میخوانم. چون احساس میکنم هنوز بعد از گذشت سالها که از نگارش آن میگذرد، حرف تازهای برای گفتن دارد و قهرمان زن این داستان به نوعی سیمای واقعی زن ایرانی است که بر اساس تفکرات سنتی و مدرن رفتار میکند.
این روزنامهنگار پیشکسوت اضافه کرد: اما درباره جلال نیز باید گفت. او را میبایست به حیطههای مختلف تقسیم کرد؛ یکی جلال دهه چهل و دیگری جلال که در ظرف زمانی و تفکر امروز میگنجد. بدون شک، جلال آل احمد نویسندهای بود که رد پای جامعه در آثارش به چشم میخورد. یکی دیگر از ویژگیهایش عجول بودنش بود. او آنچنان در حرکات و نوشتن عجول است که کلمهای ابداعی به نام «والخ» را در آثارش باب میکند. این کلمه به معنی الی آخر است اما او به قدری عجول است که به جای آن والخ را انتخاب میکند. شاید خود جلال هم میدانست که عمر طولانی نخواهد داشت، از این رو تمام سالهای زندگیاش را از این شاخه به آن شاخه پرید و دائما در حال جستوجو و تکاپو بود تا به آنچه میخواهد برسد. خوشبختانه آثار او که تماماً برگرفته از رویدادهای اجتماعی زمانش است، در سالهای اخیر با موشکافی و دقت بیشتری از سوی پژوهشگران دنبال میشود. طبعاً درباره نویسندهای مثل جلال باید به این نکته اشاره کرد که او یکی از قلههای ادبیات معاصر ما به شمار میرود و شناخت و واکاوی آثارش نیازمند ظرف زمانی بیشتری است.
رونقی: جلال و سیمین گفتمانهای روزگار خودشان را برای ما به یادگار گذاشتهاند
مهناز رونقی استاد دانشگاه و نویسنده نیز با خواندن بخشی از کتاب «مدیر مدرسه» جلال آل احمد گفت: از دوره نوجوانی با آثار هر دو نویسنده بزرگ یعنی سیمین و جلال آشنا شدم و انس گرفتم. به نظر میرسد بعد زیباییشناسی در آثار آل احمد پررنگتر از دیگر مولفههای اوست. هر چند در مجموع معتقدم جلال و سیمین هر دو، گفتمانهای روزگار خودشان را برای ما به یادگار گذاشتهاند و به همین سبب است که نمیشود این دو اسم را از هم جدا کرد. آنچه مسلم است اینکه بعد از پدید آمدن این دو نویسنده در ادبیات داستانی ما، زبان در دیگر آثار نویسندگان به تبعیت از شیوه جلال و سیمین، موجزتر، دلنشینتر و صادقانهتر شد.
شکرریز: امیدوارم فیلم سینمایی سووشون ساخته شود
بیژن شکرریز مستندساز و کارگردان سینما نیز در این مراسم اظهار کرد: من تا به حال ۱۹ بار رمان سووشون را خواندهام. به اعتقاد من این رمان را دو فیلمساز میتوانستند تبدیل به فیلمی فاخر و اثری ارزشمند کنند؛ یکی زندهیاد علی حاتمی و دیگری ناصر تقوایی. تمام قهرمانان این داستان از ابعاد تصویری برخوردارند. یک روز به آقایان علی نصیریان، جمشید مشایخی و عزتالله انتظامی گفتم که شما سه نفر جایتان در سووشون است. به اعتقاد من این رمان میبایست به دست کارگردانی تبدیل به فیلم شود که علاوه بر فیلمسازی، شاعر، نقاش و اصولاً هنرمند نیز باشد و حاتمی تمام این خصایص را داشت. حیف که بیماری مجال ساخت چنین فیلمی را از او گرفت.
مشایخی: از سیمین و آل احمد ایرانی بودن را یاد گرفتم
نادر مشایخی رهبر ارکستر و آهنگساز و فرزند جمشید مشایخی نیز در این نشست گفت: من بیش از ۳۰ سال خارج از ایران بودم. یک روز پدرم به دیدنم آمد و دو کتاب برایم هدیه آورد، یکی سووشون و دیگری حافظ. وقتی سووشون را خواندم جذب شدم و این رمان هنوز در ذهن من باقی مانده، چون ایرانی بودن را به من یاد داد. همچنین در سالهای نوجوانی، باز هم پدرم برایم کتاب غربزدگی جلال آل احمد را خرید و وقتی آن را خواندم متوجه شدم چه کتاب ارزشمندی است. هنوز هم فکر میکنم خواندن این کتاب برای نسل جوان ضروری است. در واقع با خواندن این کتاب بود که دریافتم به عنوان یک ایرانی، میبایست با تفکر ایرانی کار کنم. این مهمترین چیزی بود که از آل احمد و دانشور در سالهای نوجوانی و جوانیام یاد گرفتم.
سیدجواد موسوی شاعر و روزنامهنگار نیز در این مراسم با اشاره به طریقت جلال آل احمد گفت: شخصیت جلال به گونهای بود که هیچ کس نمیتواند بگوید من مرید او هستم، چون اصلاً جلال به این معانی باور نداشت. جلال هیچ گاه به خوشآمد و بدآمد دیگران وقعی نمینهاد. او دارای چند ویژگی بود، یکی از این ویژگیها شجاعت او بود. به همین خاطر است که میبینیم جلال هرگز وامدار کسی باقی نماند. دیگر خصوصیت او صداقت کلام او بود، کما اینکه این صداقت در اثر «خسی در میقات» او بیشتر مشهود است. او اهل دروغ نبود و به همین خاطر است که آثارش، به خصوص سفرنامههایش خواندنی است. هر چند به شخصه معتقدم هیچکدام از این آثار به پای کتاب خسی در میقات او نرسید. به طور کلی، صداقتی که در کلام و نثر آل احمد وجود داشت باعث آفرینش اثری به نام سنگی بر گوری شد که هنوز هم که هنوز است اثری مثالزدنی به شمار میرود.
محمود معتقدی شاعر نیز در این مراسم گفت: جلال توانست بخشی از تجربه نسل خود را به نسلهای دیگر انتقال دهد. او با رویکرد اجتماعی به نگارش اثر میپرداخت و نویسندهای موفق قلمداد میشود. او چکیدهای از تضادها و تجربیات زمانه خود بود. به بیان سادهتر، جلال همواره در جستوجوی راه بود و از توقف و پوسیدگی وحشت داشت.
کنعان کیایی پژوهشگر ادبی نیز در این مراسم با تحلیل رمان نونوالقلم جلال آل احمد گفت: به رغم آنکه نثر او نثری شتابزده و تلگرافی داشت، ولی مجبوریم به هنگام نقد آثارش آهسته و با تأمل پیش برویم. آل احمد با زبانی بسیار ساده سعی در ترسیم مسائل اجتماعی زمان خویش داشت. کما اینکه این مؤلفه در دو اثر سهتار و مدیر مدرسه بیشتر به چشم میخورد. از دهه ۳۰ به بعد که رمان نونوالقلم را نوشت، به نوعی دلبستگیاش به قلم را به تصویر کشید. به ویژه اینکه او نویسندهای بود که خود را متعهد به قلمش میدانست.
عابدینی: آل احمد از حرکت نوجویانه نیما در شعر حمایت کرد
فرهاد عابدینی شاعر نیز آخرین سخنران این مراسم بود که در سخنانی گفت: اولین کتابی که در نوجوانی از جلال خواندم مدیر مدرسه بود و بعد از آن با دیگر آثار این نویسنده به مرور زمان آشنا شدم و تا امروز هر از گاه یادداشتها و بعضی آثارش را دوباره میخوانم. یکی از بارزترین نکات درباره آل احمد، پشتیبانیاش از نیما بود. چون وقتی نیما شعر نو را پایه گذاشت خیلیها با او مخالفت کردند، ولی آل احمد به حمایت از این حرکت نوگرایانه نیما در ادبیات معاصر پرداخت. در عین حال جلال را میتوان به مثابه چشمهای جوشان دانست که با تجربیات زیستی عمیق توانست پایه آثاری اجتماعی، ماندگار و تاثیرگذار را بگذارد.