مردی برای تئاتر نوجوان/برای سالگرد کریم اکبری مبارکه
محسن سلیمانی فاخر
این روزها یکسال از فقدان«کریم اکبری مبارکه»می گذرد.فارغ از تمام وجهه تصویری که درسینما و تلویزیون داشت اما مردم به سبب ایفای نقش ابن ملجم او به یاد میآورند،زنده یاد سابقهای طولانی و درخشان طی ۴ دهه در تئاترداشت.
ایفای نقش ابن ملجم مرادی در سریال ماندگار امام علی به کارگردانی داوود میرباقری که بیهیچ تردیدی یکی از نقشهای درخشان را کریم اکبریمبارکه به تصویر کشید. ایفای نقشهای منفی و منفور تاریخی که ما به ازا حقیقی دارند،از سوی برخی بازیگران قابل پذیرش نیست .
نقشی که مخاطب نسبت به فرد حقیقی حتی در جاهایی نفرت دارند وعلی رغم اینکه دربرخی آثاربا نقشهای منفی همذات پنداری می شود،این نقش دوست داشتنی نخواهد شد و حتی گاهی تعصب را در قضاوت و مواجهه بیننده به وجود میآورد.
این کاراکترها، که هیچ وقت در طول تاریخ برای شیعیان دوست داشتنی نخواهد بود،حال تصور کنید یک بازیگر بخواهد نقش این فرد ملعون را ایفا کند.زنده یاد اکبری مبارکه این ریسک را پذیرفت و توانست در قالب یکی از منفورترین چهرههای تاریخی قرار بگیرد.
از سویی دیگر اکبریمبارکه،بنیانگذار«تئاتر نوجوان»درشاخه فعالیتهای تئاتر کودک و نوجوان بهشمار میرود.طی دو دهه اخیر که مفهوم نقد هنری در سایه فعالیتهای هنرمندان نقشی بهسزا یافته است، فقدان تئاتر نوجوان درعرصه تئاتر محسوس بود.حوزه تئاتر نوجوان در قیاس با انبوه تولیدات تئاتر کودک بسیار مجهور بود اما فعالیت وی درزنده کردن این تئاتر قابل کتمان نیست.
او در سالهای جنگ تحمیلی درتلویزیون، مجموعهای را بهعنوان تئاتر نوجوانان درقامت کارگردان همکاری با محمد چرمشیر تجربه کرد.اثری که بازیگران آن چند نوجوان در مخروبهای از دوران موشکباران تهران بودند.مجموعهای که نوجوانان، آرزوها و علاقههای ذهنیشان را در قالب گفتوگویی دوستانه به بحث میگذاشتند و برای ورود به آن عرصه و عینیت بخشیدن به رؤیاها نمایش و تئاتر اجرا می کردند.
از سویی دیگر ،زنده یاد اکبری مبارکه، تئاتری که در قالب خود یکی از مهمترین شیوههای کارگردانی در کشوربود را به نام وامضای خود کرد.شیوهای که به عنوان یکی از مؤلفههای کارگردانی در تولید آثار تئاتری به شمار میرود.شیوه کارگردانی«بازی در بازی» بود که برای عبور از مفهومی به عنوان تغییر صحنه و دکور و جابهجاییهایی که در قامت اجرای آثار تئاتری وجود دارد تمهیدی اندیشیده می شود.دراین شکل برای عدم اختلال و ایجاد فاصله در روایت ،جابجایی ها بخشی از نقش کاراکتر می شد.
این شیوه کارگردانی بینیاز از تغییر دکور و تغییر مکان به شیوه روایت در روایت است،شیوهای که بعد از او به عنصر و شگرد رایج کارگردانی در تئاتر دانشآموزی تبدیل شد.
اکبریمبارکه با زیرکی،این نوع هدایتگری را در نمایش تلویزیونی«تئاترنوجوانان»درسالهای نخست دهه ۶۰ به مخاطبان معرفی کرد.او با اتکای تمام بر قوانین تئاتر،نهتنها یکی از احیاکنندگان این گونه تئاتری به شمار میرفت که توانست با شیوه خود این سبک را در کشور به منصه ظهور برساند.
به زعم یکی از دوستانش ،اکبریمبارکه معتقد بود اگردر دنیای بزرگسال اجازه داریم به هر مفهوم یا مضمونی بپردازیم فرضمان بر آن است که مخاطب بزرگسال عقل کمال یافتهای دارد،بالغ است و خود میتواند تشخیص دهد آیا مضمونی که به او ارائه داده میشود درست است یا غلط.
اما در نقطه مقابل معتقد بود کودکان و نوجوانان و بهویژه کودکان، هنوز این بلوغ فکری را پیدا نکردهاند، بنابراین همیشه اظهار نگرانی میکرد نکند با اجرای نمایش و متنی، درواقع حرفی که نباید برای بچهها زده شود مطرح شود.
او انسانی شریف، شایسته و مورد احترام همه طیفهای هنری بود.با اختلاف سلیقه ها ،اختلاف رفتار یا برداشتهای متعدد ،رفتاری انسانی و متعادل داشت و فقدانش در جامعه هنری محسوس است .روحش شاد؛ نامش سبز