جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۸:۵۶
کد خبر: ۸۴۵۰۲
|
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۴
با حضور کریم سلگی، نویسنده و منتقد

«حکایت طوطی و بقال» در فرهنگسرای گلستان تحلیل شد

نشست «بشنو از نی» با موضوع شرح و تفسیر مثنوی معنوی روز دوشنبه ۹ آذر ماه در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در نشست «بشنو از نی» که روز دوشنبه ۹ آذر ماه با حضور علاقه‌مندان به ادبیات عرفانی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد، کریم سلگی درباره تفسیر حکایات مثنوی، جهان‌بینی مولوی، تحلیل و رمزگشایی اشعار او سخن گفت. 

سلگی با اشاره به داستان «حکایت طوطی و بقال» گفت: مرد بقالی طوطی بسیار زیبا و خوش صدایی داشت که با تمام مشتریان مرد صحبت و سر آن‌ها را گرم می‌کرد. هرگاه مرد بقال از دکان بیرون می‌رفت او در دکان مواظب همه چیز بود. یک روز طوطی در دکان پرواز کرد و باعث ریختن شیشه‌های روغن گُل شد. مرد بقال از خانه به دکان آمد و دکان را به هم ریخته و چرب دید. پس عصبانی شد و بر سر طوطی زد و طوطی بر اثر این ضرب کچل شد. 

وی ادامه داد: به خاطر ضربه‌ای که مرد بقال به سر طوطی زده بود طوطی دیگر از حرف زدن افتاد و همین موضوع باعث پریشان‌حالی مرد بقال شد. بقال ناراحت مدام خودش را سرزنش می‌کرد و به هر درویش پولی می‌داد تا بلکه طوطی دوباره به حرف بیاید.

وی در توضیح ادامه داستان گفت: یک روز درویش کچلی از جلوی دکان مرد بقال گذشت، طوطی آن مرد را دید و‌‌ همان لحظه به حرف آمد و گفت:‌ ای مرد کچل تو چطور به دسته کچل‌ها پیوسته‌ای؟ مگر تو هم شیشه روغن را ریخته‌ای؟ و همین قیاس ظاهری باعث خنده دیگران شد.

این مفسر مثنوی با اشاره به قیاس در حکایت «طوطی و بقال» گفت: این داستان بهانه‌ای می‌شود که مولوی، انسان‌های ظاهربین و کسانی را که مقایسه‌های بیجا و ناروا می‌کنند، مخاطب قرار دهد و به آن‌ها هشدار دهد. مولوی خطاب به خواننده می‌گوید: هیچ وقت کار انسان‌های پاک را با کار خودت مقایسه نکن، اگرچه املای شیر درنده و شیر خوردنی در ظاهر مانند هم است اما در باطن با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند. تمام انسان‌ها به این دلیل گمراه شدند که با قیاس‌های نابه جا نتوانستند مردان حق و اولیا الله را تشخیص دهند و آن‌ها را مانند خود فرض کردند.

سلگی با اشاره به نحوه بیان حکایت در این داستان مثنوی، افزود: مولوی با چند مثال، داستان را به زیبایی توضیح می‌دهد و می‌گوید: هر دو نوع زنبور، هم زنبور عسل و هم زنبور معمولی از یک گل تغذیه می‌کنند ولی از یکی عسل به دست می‌آید و از آن یکی نیش، هر دو نوع نی، هم نی معمولی و هم نی شکر، از یک جا آب می‌خورند ولی یکی خالی از شکر است و دیگری پر از شکر. مولوی از این قیاس‌ها نتیجه می‌گیرد که نباید از شباهت میان امور به اشتباه افتاد و آن‌ها را یکسان انگاشت.
نظر شما