
اختصاصی پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر/حمید رزاقی: کشورمان ایران از دیرباز با خطرات عدیدهای مانند زلزله، سیل، خشکسالی و کم آبی مواجه بوده و ساکنانش را متحمل خسارات جانی و مالی و مصائب فراوان کرده است.
امروز با رشد شتابان شهر و شهرنشینی و صنعتی شدن فزاینده و پدیداری تغییرات اقلیمی شدید، مخاطرات مبتلا به در سطح محلی، ملی و جهانی ابعادی وسیعتر و تازهتری پیدا کرده است. شهر تهران نیز از حوادث محیطی و پیامدهای منفی آنها در امان نیست و لازم است در مواجهه با آنها تدابیر و تمهیدات جدیدی اندیشیده شود و به مرحله اجرا در آید.
در این میان اتخاذ رویکرد فرهنگی و آموزشی از اهمیت وافری در مواجهه با تهدیدهای محیطی برخوردار است.
موسی عنبری جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و از صاحبنظران حوزه جامعهشناسی فاجعه در ایران و مولف کتابی در همین زمینه است. با وی درباره موضوع مخاطره با رویکرد فرهنگی و اجتماعی به گفتگو نشستیم که در ذیل میخوانیم:
در آغاز توضیح دهید که موضوع مخاطره و فاجعه در جهان و در ایران چگونه وارد حوزه جامعهشناسی شد؟
جامعهشناسی از آغاز پیدایش تا مدتها تنها در حوزه مسائل اجتماعی ادبیات علمی تولید میکرد و تا همین اواخر در غرب و متعاقب آن در ایران چندان روی موضوع فاجعه از منظر اجتماعی و فرهنگی مطالعهای انجام نداده بود. دلیل این تأخیر ریشه در رویکرد جامعهشناسان کلاسیک به موضوع مطالعاتیشان داشت. جامعهشناسان اولیه بر این نظر بودند که تنها باید امر اجتماعی با امر اجتماعی تبیین شود. بدین معنی که علت مسائل اجتماعی در سایر پدیدههای اجتماعی نهفته است.
بنابراین بررسی پدیدههای طبیعی وارد حوزه مطالعاتی جامعهشناسی نشد. این رویکرد تا اواخر قرن بیستم بر جامعهشناسی حاکم بود و جامعهشناسان ایرانی نیز از این رویکرد متأثر بودند.
اما جامعهشناسان متأخر از اواخر قرن بیستم به ویژه از آغاز قرن بیست و یکم با وقوع مخاطرات طبیعی فراینده ناشی از فعالیتهای انسان دریافتند که جامعه و طبیعت از هم جدایی ناپذیرند. بدین معنی که بسیاری از علتهای خطرات طبیعی مانند گرمایش زمین و تغییرات شدید اقلیمی از عملکرد نابجای انسان بر محیط زیست ناشی میشود که حاصل آن پیامدهای زیانبار جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد. از این جاست که در جوامع امروز بر جامعهشناسی مخاطره و فاجعه تأکید میشود.
از این رو لازم است منشاء مخاطرات زیست محیطی را علاوه بر علل طبیعی در عوامل اجتماعی و دخالت گسترده جوامع انسانی در طبیعت نیز جستجو کرد. هم چنین پیامدهای ناگوار خطرات را بر جامعه مطالعه کرد. به همین دلایل است که جامعهشناسان ایرانی نیز با تأخیر و به تازگی به حوزه مطالعاتی مخاطره و فاجعه پای گذاشتهاند و لذا ادبیات علمی در این حوزه چندان قابل توجه و فراوان نیست.
از دید جامعهشناسی مفهوم فاجعه و مخاطره به چه معنا به کار میرود؟
فاجعهها (Disasters) رویدادها و حوادثی هستند که غافگیرکننده و در موارد فراوانی پیشبینی ناپدیرند. جوامع از وقوع یا تداوم آنها به شکل تغییرات منفی و ناگوار متأثر میشوند. فاجعهها بر مردم و شهروندان آسیبهای جسمی، روانشناختی و مالی وارد میسازند، به طوری که با حجم بالایی از خسارت همراه هستند. هم چنین نظم اجتماعی را دچار اختلال میکنند.
مخاطره (Risk) در ادبیات جدیدِ توسعه به معنای منفی به کار گرفته میشود. بدین معنی که مخاطرات امروزین به طور عمده از صنعتی شدن شتابان نشأت گرفتهاند و تبعات زیانباری به بار آوردهاند. با این که توسعه برای جوامع فوایدی داشته است، اما صدمات بیشماری بر بشر در سطوح محلی- جهانی تحمیل کرده و منجر به عواقب نامطلوب شدهاند.
ما در جوامع امروز با انواعی از ریسکهای زیست محیطی(تغییرات شدید اقلیمی)، ریسکهای بیوشمیکال (تراریختهها و محصولات غدایی دستکاری شده) و یا ریسکهای خانوادگی (تجرد و طلاق) روبرو هستیم که ریشه در فرآیند توسعه، صنعتی شدن و یا فعالیتهای مخرب انسان در محیط زیست دارد. از این رو مفاهیم مخاطره و فاجعه با مفهوم توسعه در معنای منفیاش پیوند پیدا کرده است.
چه تفاوتی بین جامعهشناسی مسائل اجتماعی و جامعهشناسی مخاطره و فاجعه وجود دارد؟
در حوزه جامعهشناسیِ مسائل اجتماعی، یک مسئله اجتماعی ریشه در مسئله اجتماعیِ پیشینی دارد و به دنبال آن پیامد اجتماعی هم دارد. به طور مثال بیکاری میتواند علت طلاق باشد و متعاقب آن منجر به افت تحصیلی فرزندان شود. یعنی یک پدیده اجتماعی با پدیده های دیگر اجتماعی تبیین می شود.
اما در جامعهشناسی مخاطره و فاجعه ممکن است علت بسیاری از مخاطرات در عوامل اجتماعی و عوامل طبیعی به طور توأمان باشد. به طور مثال دستکاریهای انسان در محیط زیست، عوامل مخرب در طبیعت را فعال سازد و منجر به بروز مخاطراتی مانند تغییرات اقلیمی شود و انواعی از خطراتی را مانند خشکسالی، باران های سیل زا و آتش سوزی جنگل ها ایجاد کند. این مخاطرات میتواند منجر به پیامدهای وخیم و صدمات جانی، روانی، اجتماعی و فرهنگی گردد.
اما مخاطراتی مانند زلزله هستند که منشاء طبیعی دارند و اگر مقاومسازی ساختمانها و زیرساختهای شهری صورت نگیرد، در صورت وقوع زلزله ممکن است تلفات و خسارات متعدد جانی، روانی، اجتماعی و فرهنگی به بار آورد. به بیان دیگر فعالیتهای زمینشناختی علت وقوع زلزله است، اما سست بودن سازهها شرایط تشدید کنندۀ تخریب و عواقب خسارتبار را ایجاد کند. زلزله منبع خسارات مالی و جانی و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی است و به ویژه بر اقشار آسیب پذیر صدمات زیان بارتری وارد میسازد.
از این رو مخاطره و فاجعه چه ریشه در عوامل اجتماعی و چه ریشه در عوامل طبیعی و چه ریشه توأمان در شرایط اجتماعی و طبیعی داشته باشد، برای مطالعات جامعهشناسی ضرورت پیدا کرده است. به ویژه آن که در هر صورت پیامدهای فرهنگی و اجتماعی و روان شناختی دارد.
نتیجه دیگر این که بسیاری از مسائل اجتماعی هستند که با دیگر پدیدههای اجتماعی قابل توضیح نیستند، بلکه با مخاطرات زیست محیطی پیوند نزدیک دارند. خطرات زیست محیطی منشاء تغییرات اجتماعی هستند و میتوانند ساختارها و نظام همبستگی جامعه را دچار آشفتگی نمایند. لذا بین«مخاطره- فاجعه» و «جامعه» ارتباط تنگاتنگ و وثیق برقرار است. از این منظر نیز مطالعه مخاطرات و فجایع برای جامعهشناسان بیش از گذشته اهمیت دارد.
به طور مثال زلزله بم به عنوان پدیدهای طبیعی و به عنوان پدیدهای اجتماعی (مقاوم نبودن سازه ها، عدم آمادگی ساختارهای اجتماعیِ شهر و ناتوانی ذهنی و عملی مردم) به وقوع پیوست و شهروندان را دچار مصائب فردی و جمعی متعددی کرد که همچنان علی رغم گذشت سالیان سال بر کم و کیف زندگی ساکنان شهر سایه انداخته است و ساختارهای نظم و یکپارچگی اجتماعی را تحت الشعاع قرار داده است و نوعی آنومی(بی هنجاری) را بر جامعه حادث کرده است.
کار جامعهشناسی مخاطره و فاجعه این است که عوامل توأمان طبیعی و اجتماعیِ حدوث خطرات را بررسی کند و آثار منفی اولیه و ثانویشان را از حیث اجتماعی، روانی و فرهنگی عیان سازد و از این طریق در پی ارائه پیشنهادهایی برای مقابله با آنها است.
نتیجه این که ضروری است بلایا و مخاطرات محیط زیستی را علاوه بر رویکرد علوم فیزیکی و صرفاً تجربی با رویکرد علوم اجتماعی و فرهنگی نیز به ویژه از موضع جامعهشناسی مطالعه کنیم، تا قادر شویم با آگاهی و توانمندی بیشتری در جهت کنترل آن ها اقدام نماییم.
چه فرقی بین مسئله و مخاطره وجود دارد؟
هنگامی که در یک شهر تعداد زیادی از افراد گرفتار مسئلهای مانند اعتیاد شده باشند، میگوییم این یک مسئله است. بدین دلیل که همه جامعه را در بر نگرفته است. آن کسانی که دچار اعتیاد نشده باشند، میتوانند بگویند به من چه ربطی دارد، من عقلم کار میکند، لذا من مشکل اعتیاد ندارم. ولی معتادان عقلشان نرسیده و دچار آن شدهاند. اما در مورد مخاطره موضوع متفاوت است. به طور مثال اگر شهر به طور گسترده دچار آتشسوزی شده باشد، همه درگیرش می شوند و خشک و تر را با هم میسوزاند. لذا کمتر کسی است که از عواقب آن مصون باشد. یا اگر در شهری زلزله بیاید،کم و بیش همه را گرفتار می کند.
شهر تهران با مخاطرات عدیدهای مواجه است. به نظر شما مهمترین مخاطرات محیطی شامل چه مواردی است؟
مهمترین مخاطرات زیست محیطی شهر تهران در دو وجه قابل شناسایی است. اول مخاطرات عام و فراگیری که در سطح جهانی وجود دارد و به تبعِ آن کشور ایران و شهر تهران از حضورشان در امان نیست. مانند تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین که پیامدهایی مانند کاهش نزولات آسمانی و کم آبی، تشدید مصرف برق و خاموشی های گسترده به دنبال دارد.
دوم مخاطرات خاص تهران است. ایران کشوری زلزله خیز است. ما به طور متوسط هر چهار سال یک بار زلزله بالای 6 ریشتر در کشور داریم. زلزله مهمترین خطری است که تهران را به طور خاص تهدید میکند. زلزله، مخاطره جدی برای شهروندان است. تهران روی چندین گسل خطرناک قرار گرفته است. مناطقی از شهر بافتهای فرسوده دارند. ساختمانهای قدیمی در شهر کم نیست. به علاوه معلوم نیست تا چه میران بر ساخت و سازهای جدید، مقاوم سازی و نظارت جدی صورت می گیرد.
مخاطره دیگری که به طور خاص تهران را تهدید میکند، خطر وقوع بارانهای سیلزا است. نظام مهندسی از آغاز تا کنون در توسعه فضای شهری توجه چندانی به مدیریت بحران سیل نداشته است. هر جا خاک بوده روی آن آسفالت ریخته است. خیابانها و بزرگراهها هیچ روزنی برای تخلیه آب ندارند و اگر چندین ساعت مداوم باران شدید ببارد، آب از شمال شهر به جنوب آن سرازیر شده و مناطق میانی و جنوبی شهر را در معرض خسارات جدی قرار میدهد. به علاوه ساختمانها و خانههایی زیادی در درهها و مسیل رودخانهها واقع شدهاند و با یک بارش شدید در معرض سیلاب قرار میگیرند.
بحران خشکسالی و کم آبی نیز از مخاطرات خاص دیگری است که جمعیت 10 میلیون نفری تهران را با مشکل روبرو کرده است. روز به روز به جمعیت شهر افزوده میشود. جمعیت حاشیه شهر رو به گسترش است، اما آب مورد نیاز افزایش نیافته است. سدهای پیرامون نمیتوانند با این بارش کم و خشکسالی، بیش از این آب جمعیت رو به فزونی را تأمین کنند. کما این که تداوم کم آبی میتواند کمبود برق را تشدید کند.
به نظر شما دستگاههای متولی امورفرهنگی و اجتماعی شهر مانند سازمان سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران لازم است با چه بینش و روش هایی در جهت رویارویی با مخاطرات پیش روی تهران اقدام نمایند؟
بسیار حائز اهمیت است که مدیریت شهری از رویکرد سخت افزاریِ صرف به سوی رویکرد نرم افزاری (اجتماعی و فرهنگی) حرکت کند. در حوزه فرهنگی، مخاطرات شهری را جدی بگیرد. این که کلان شهر تهران به طور واقعی در معرض خطر قرار دارد و این که آمادگیهای لازم را به لحاظ فرهنگی و اجتماعی در برابر آنها فراهم آورد.
در این خصوص دو رهیافت مد نظر قرار گیرد. اول وجه درون سازمانی است. این که توجه به مخاطراتی مانند زلزله در میان مدیران و کارشناسان فرهنگی نهادینه شود، آنها در این جهت آموزشهای لازم را فرا گیرند. برنامهسازان فرهنگی در این جهت سازماندهی شوند. بخش زیادی از برنامههای فرهنگی به موضوع مخاطرات اختصاص یابد. بودجه لازم برای تولید برنامه فرهنگی و ترویجی در حوزه خطر تخصیص پیدا کند.
دوم در وجه برون سازمانی است. در این وجه مردم مدنظر قرار گیرند. مدیریت شهری لازم است دانش اجتماعیِ مخاطرات شهری را به میان شهروندان ببرد، فرهنگ ایمنی را گسترش دهد.
فرهنگ پیشگیری را به طور مستمر آموزش دهد. فرهنگ مداخله را هنگام خطر و بعد از آن ترویج کند. کارگاههای تمرینی را در دو بخش هنگام خطر و بعد ازخطر برگزار کند، مانورهای امداد و نجات را با همکاری مدیریت بحران شهری و سازمان آتشنشانی و با مشارکت شهروندان اجرا کند. نسبت به برگزاری دورههای دفاع مدنی اقدام نماید. کلاسهای همیاری و توانمندسازی مشارکتی را به اجرا در آوَرَد. فنون محافظت از محیط زیست را بیاموزاند. روشهای تابآوری را ترویج کند.
فیلمهای آموزشی و مستند اکران کند. نشست عمومی را در دستور کار قرار دهد. شهروندان را از فرهنگ تقدیرگرایانه نسبت به بلایا به سوی فرهنگ عقلانیت سوق دهد. این درست است که به خداوند توکل کنیم. از باور قلبی، دینی و ایمانی ما توکل است، اما معنایش این نیست که تلاش عقلانی نکنیم. توکل به خداوند در فعالیت عقلانی حضور مییابد.
در انجام فعالیتها، گسترش اعتماد و سرمایه اجتماعی نسبت به مدیریت شهری و نهادهای تخصصی در میان شهروندان از اهمیت بسیار برخوردار است. تنها در این صورت است که این نهادها میتوانند دانش اجتماعی مخاطره را به مردم انتقال دهند.
مدیریت فرهنگی شهر اقدامات دیگری را در وجه برون سازمانی (شهر تهران) در مواجه با مخاطرات میتواند انجام دهد: در گسترش سازمانهای مردم نهاد و انجمنهای متخصص در حوزه مخاطرات و فاجعه نقش حمایتی ایفاء کند و از این طریق آمادگی و توانمندی شهروندان را ارتقاء بخشد. نظرات سازمانهای مذکور را در تصمیمسازی و تصمیمگیری دخالت دهد.
مشوق این سازمانها به آموزش دانش فرهنگی و اجتماعیِ مخاطره باشد. فرهنگ مقاومسازی ساختمانها و اماکن نیز تبلیغ و تشویق شود. گسترش فرهنگ مقاومسازی بهترین راه مقابله بازلزله است (تنها با 7 درصد از کل هزینهساخت و ساز میتوان به مقاومت ساختمان دست یافت. ترغیب مردم به پرداخت این هزینه از راه ترویج و حساسیتزایی ممکن می شود).
مدیریت شهری همچنین میتواند مهمترین مخاطرات شهری را تبدیل به نماد کند. به طور مثال زلزله، مخاطره غالب در تهران است. با نمادشناسی و تصویرسازی در شهر میتوانیم نشان دهیم که زلزله در کمین است. بدین معنی که مخاطرۀ زلزله را به شکل نماد درآوریم. راههای خروج از ساختمانها، پلههای اضطرای، نحوه استفاده از کپسولهای آتشنشانی، وسایل مورد نیاز فوریتهای پزشکی را به تصویر بکشیم. نحوه قرار گرفتن در مکانهای امن (خانه، ساختمان و بلندمرتبه) در شهر را به نمایش بگذاریم. در فضای ایتنرنت و شبکه های اجتماعی، تیزها و محتواهای ترویجی تولید کنیم.
یکی از وظایف کاربردیِ جامعهشناسی مخاطره و فاجعه، شناسایی ظرفیتها و زمینههای شهر و بدنبال آن تدوین پروژههای آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و ترویجی در مقابله با مخاطرات است. بدین معنی که یک سر فصل تحت عنوان دانش مخاطره شهر ایجاد کنیم و در قالب آن فصول آموزشی و ترویجی، توانمندسازی و مهارتی برای اقشار و گروههای اجتماعی طراحی و سازماندهی نماییم.
به نظرم سازمان فرهنگی هنری شهرداری با در اختیار داشتن فرهنگسراها و خانههای فرهنگ و همچنین شهرداری تهران با برخورداری از سرای محلات بهترین مکانها برای سازماندهی و تولید محتوا و اجرای دانش اجتماعی مخاطره شهری هستند. دانشی که قادر است به لحاظ بینشی، نگرشی و مهارتی، شهروندان را در مواجهه با خطرات پیش روی تهران توانمند و مجهز سازد.